آقایان مكارم شیرازی، خرمشاهی، پور جوادی، جواهری، خواجوی و الهی قمشه ای، «بینه» را در این آیه به «معجزه» معنا كرده اند.
بینات، جمع بینه، كه در آیاتی از جمله سوره مائده،آیه110 ؛ فاطر،آیه25 و اسراء،آیه101 آمده است، اشاره به معجزات حضرت عیسی و انبیای الهی دارد كه بینات را در آیه 110 مائده آقایان دهلوی، سراج، فیض الاسلام، الهی قمشه ای، خواجوی، آیتی، مجتبوی و خرمشاهی به معجزه ترجمه كرده اند.
برخی از آیات قرآن، اقوامی را مورد مذمت قرار داده و می گوید: با اینكه برایشان بینات (معجزات) آورده شد، ایمان نیاوردند: «لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبینات و ما كانوا لیؤمنوا...؛ قطعا نسل های پیش از شما را هنگامی كه ستم كردند، به هلاكت رساندیم و پیامبرانشان دلایل آشكار برایشان آوردند و بر آن نبودند كه ایمان بیاورند...» (یونس،آیه13) شبیه این تعبیر، در آیه 101 سوره اعراف نیز آمده است. چنین به نظر می رسد كه چون با آمدن معجزه برایشان نبوت انبیا ثابت شد، باید ایمان می آوردند، ولی ایمان نیاوردند و مستحق عذاب الهی شدند.
3 - برهان: «اسلك یدك فی جیبك تخرج بیضآء من غیر سوء واضمم الیك جناحك من الرهب فذانك برهانان من ربك الی فرعون وانهم كانوا قوما فاسقین؛ دست خود را در گریبانت بر و بیرون آور، تا بی هیچ نقص برص و مرضی سفید و روشن گردد و تا از وحشت بیاسایی باز دست در گریبان بر. این دو برهان از جانب پروردگار توست كه باید به سوی فرعون و سران (كشور) او (ببری)؛ زیرا آنها همواره قومی نافرمانند.» (قصص،آیه32)
راغب اصفهانی می گوید: «برهان برای بیان حجت است. بنابراین، برهان آن است كه همیشه و به یقین، اقتضای درستی دارد.» كلمه برهان در آیاتی چون سوره نساء،آیه174 به معنای معجزه و در آیات یوسف،آیه24 ؛ بقره،آیه111 ؛ انبیاء،آیه24 ؛ نحل،آیه64 و قصص،آیه25 به معنای دلیل قاطع آمده است كه از این كاربرد می توان استفاده كرد كه از نظر قرآن، معجزه دلیلی یقین آور است.
در آیه مزبور (قصص،آیه32)، آقایان الهی قمشه ای، كاویانپور و مكارم شیرازی، برهان را به معجزه ترجمه كرده و دیگران به برهان، دلیل یا حجت برگردانده اند كه نشان می دهد معجزه در جایی آورده شده است كه دلالت یقینی دارد.
1-1-2. روایات ائمه معصوم(ع)
گفته شد كه معجزه و مشتقات آن به معنای مورد نظر در قرآن نیامده است و دانشمندان به این دلیل كه دیگران از آوردن مثل آن عاجزند، اصطلاح معجزه را به كار برده اند. این كلمه به همین معنا در كلمات و احادیث منقول از امام صادق و ائمه پس از ایشان(ع) نیز دیده می شود. البته از حضرت پیامبر، حضرت علی و ائمه دیگر(ع) مطالبی نقل كرده اند كه كلمه معجزه در آنها آمده و به احتمال زیاد، این لفظ از خود آن بزرگان است. روایات منقول از ائمه اطهار(ع) نیز همانند قرآن كریم و عقل، دلالت معجزه بر نبوت خاصه را مورد تایید قرار داده است كه به دو روایت اشاره می شود:
ابن بصیر می گوید: به امام صادق(ع) عرض كردم: چرا خدای عزوجل به پیامبران، اولیای خود و به شما معجزه داده است؟ حضرت فرمودند: «برای آنكه دلیلی بر صدق آورنده اش باشد و معجزه از نشانه های خداوند است كه جز پیامبران و حجج او آن را در اختیار ندارند تا به این وسیله، راستگو از دروغگو شناخته شود.»(1)
در روایتی، امام حسن عسكری(ع) از پدر بزرگوارش نقل می كند كه پیامبر(ص) در احتجاج با مشركان، كه می گفتند: چرا بشر پیامبر شده است، فرمودند: «بله، خداوند بشری را فرستاده و معجزه نیز در اختیارش قرار داده است، چنان كه انسان های معمولی، كه از باطن دل هایشان خبر دارید، توانایی انجامش را ندارند، به این وسیله، به عجز خودتان در مقابل آنچه آورده اند، پی می برید. این همان معجزه و شهادت خداوند به راستی اوست».(2)
2. معجزه و نبوت عامه
ممكن است تصور شود كه صدور معجزه از سوی مدعی نبوت علاوه بر دلالت بر نبوت او (نبوت خاصه)، بر ضرورت ارسال پیامبران از سوی خدا (نبوت عامه) نیز دلالت دارد؛ زیرا نسبت بین نبوت خاصه و نبوت عامه، نسبت بین خاص و عام و مقید و مطلق است و خاص بدون عام و یا مقید بودن مطلق معنا ندارد. ولی باید توجه داشت كه اگر مقصود از این سخن آن باشد كه در نبوت خاصه، نبوت عامه مفروض و مفروغ عنه دانسته شده و صرفا پس از اثبات نبوت عامه مطرح می شود، این مدعا درست و قابل تبیین است.(3)
اما اگر مقصود آن باشد كه با صدور یك كار خارق العاده به دست فردی كه مدعی نبوت است، با توجه به عدم امكان همانندآوری آن، اثبات می شود كه خداوند باید پیامبرانی را برای هدایت بشر بفرستد، این مطلبی نپذیرفتنی است؛ زیرا در این صورت، صدور معجزه از چنین فردی در نهایت، بر آن دلالت دارد كه این معجزه، كار او به عنوان یك انسان نیست و نیرویی فراتر از انسان در صدورش نقش داشته است. لكن اینكه آن نیرو از خداوند بوده و بر خداوند لازم باشد كه پیامبرانی بفرستد (نبوت عامه) و این شخص پیامبر است (نبوت خاصه) این به صرف صدور معجزه از چنین شخصی، اثبات شدنی نیست. با توجه به آنچه گذشت، روشن شد كه نه تنها اثبات نبوت عامه با معجزه میسر نیست، بلكه اثبات نبوت خاصه از این طریق نیز وابسته به اثبات نبوت عامه - پیش از آن - می باشد.
3. معجزه و اثبات وجود خداوند
فیلسوفان دین و متكلمان مسیحی درباره دلالت یا عدم دلالت معجزه بر وجود خداوند، تحت عنوان «دلیل حوادث خاص یا حوادث خارق العاده» بحث كرده اند. برخی از این اندیشمندان رابطه منطقی بین معجزه و اثبات وجود خدا را، كه به زعم آنان، الوهیت مسیح(ع) است، پذیرفته اند، برخی دیگر تنها گذار روانشناختی از مشاهده معجزه بر اثبات وجود خدا را پذیرفته و منكر رابطه منطقی بین این دو شده اند و كسانی نیز به هیچ وجه، دلالت معجزه به وجود خداوند را نمی پذیرند.
جان هیك بر این باور است كه مشاهده این گونه حوادث انسان را به سوی اعتقاد به وجود خدا سوق می دهد، ولی منطقی بودن این رابطه را نمی پذیرد. وی دلیل انكار رابطه منطقی را تردید افرادی می داند كه معجزه را مشاهده نكرده اند، به نقل ناقلان نیز اعتماد ننموده و (به فرض پذیرش) تفسیری مادی از آن ارائه داده اند.(4) از سوی دیگر، هنری تیسن، متكلم مسیحی، در مقام دفاع از دلالت منطقی معجزه بر اثبات وجود خداوند، چنین می نویسد: «این ادعا - افرادی كه معجزه را ندیده اند همواره در آن شك می كنند- بر این فرض نادرست قرار دارد كه انسان باید تمام اعتقادات خود را بر اساس تجربه انسانی كنونی خود قرار دهد.» او در بیان مورد نقض این ادعا، می گوید:«ما با اینكه وجود یخبندان های شدید روی زمین را ندیده ایم، با گفته زمین شناسان آن را قبول داریم.»(5)
جان هاسپرز، یكی دیگر از فیلسوفان دین، معتقد است كه هیچ كدام از تعریف هایی كه از معجزه ارائه می شود، دلیل بر اثبات خداوند نیست؛ زیرا اگر معجزه به واقعه ای تعریف شود كه با قوانین طبیعی قابل تبیین نیست، در جواب گفته می شود: تمام قوانین طبیعت كشف نشده و ممكن است در تحقیقات میلیون ها سال آینده، بر اساس قانون طبیعت تبیین شود. اگر همانند جان استوارت میل بگویید معجزه حادثه ای است كه اگر مجموع شرایطش تكرار شود، دوباره اتفاق نمی افتد، جواب این است كه اولا، تمام شرایط وقوع یك حادثه را نمی توان به حساب آورد. ثانیا، وقوع چنین حادثه ای حداكثر، می تواند نبودن جبر را اثبات كند.
معنای دیگر واژه معجزه، مداخله خدا در مسیر طبیعی حوادث است. بر این اساس، معجزه مستلزم وجود خدایی است كه بتواند در مسیر طببیعی حوادث مداخله كند. معتقدان به خدا می گویند:طبق این معنا، معجزاتی وجود دارد، پس خدا نیز وجود دارد. اما گفتن این مطلب فقط به زبان آوردن یك همان گویی (توتولوژی) آشكار است؛ درست مثل اینكه بگوییم: اگر خدا مداخله كند، وجود دارد. علاوه برآن، هیچ راهی نداریم كه ثابت كنیم حادثه ای مطابق با این تعریف وجود دارد.(6)
هیوم در فصل دهم از كتاب پژوهش (Enquires) ، چهار دلیل اقامه كرده كه معجزه، اثبات وجود خداوند را نمی كند.(7) او معتقد است كه تنها راه برای ارزیابی معجزه، تجربه نظم موجود طبیعت است و هیچ دلیلی بر اثبات معجزه كافی به نظر نمی رسد. به نظر وی، واقعیت این است كه مردمی كه قبلا بر اساس دلیل یا دلایلی، معتقد به خدا بودند، تمایل داشتند به معجزات، به عنوان مظهر اضافی اثر خدا معتقد باشند. اما كسانی كه دلیلی بر اعتقاد به خدا ندارند، معجزات را دلیلی كافی نمی دانند كه بر اساس آن، به وجود خدا معتقد گردند.(8) بیشتر حكما و متكلمان اسلامی به این مسأله نپرداخته اند ولی به هر حال، در میان دانشمندان اسلامی هر دو دیدگاه قائلانی دارد و حق با كسانی است كه چنین دلالتی را قبول ندارند.
آیه الله جوادی آملی، كه منكر دلالت منطقی معجزه بر وجود خداست، در این زمینه می فرماید: «معجزه به عنوان كار خارق العاده و امری كه به اصل علل و اسباب طبیعی نتواند استناد پیدا كند، برای كسی كه قبلا بر ذات واجب برهان اقامه نكرده باشد یا حتی از اثبات نبوت عامه عاجز مانده باشد، به شیوه منطقی، بر ذات باری تعالی دلالت نمی كند.»(9)
-----------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، ماده «بده»
2. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ح11، ص71
3. پیشین، ج9، ص273 و 274
4. ر.ك.به: عبداله جوادى آملى، تبیین براهین اثبات خدا، الزهراء، ص249؛ با توجه به سخن ایشان در كتاب وحى و رهبرى، ص20، (معجزه براى اثبات نبوت خاصه است، نه نبوت عامه) استفاده مىشود كه مقصود ایشان همین تبیین است
5. ر.ك.به: جان هیك، همان، ص70
6. هنرى تیسن، الهیات مسیح، ترجمه طاطاوس میكائیلیان، ص11
7. جان هاسپرز، فلسفه دین (نقد براهین اثبات وجود خدا به روش تحلیل فلسفى)، ترجمه گروه ترجمه و ویراستارى مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى دفتر تبلیغات اسلامى، ص 840؛ لازم به تذكر است كه وقوع معجزه به معناى حالت خداوند در مسیر طبیعى، یقینى است و قرآن كریم به عنوان معجزه زنده و جاوید الهى چهارده قرن است كه تمام ادیان را به مبارزه طلبیده است و دشمنان اسلام اگر مىتوانستند، تا كنون این مدرك حقانیت اسلام را از مسلمانان گرفته بودند. لكن هرگز نخواهند توانست چنین كارى انجام دهند
8. مصطفى ملكیان، جزوه تاریخ فلسفه غرب، ص 254 و 255، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه.
9. جان هاسپرز، همان، ص89
....................................................................
منبع: مصطفي کريمي- فصلنامه معرفت، ش26.
|