بر این اساس، طبق بیان مرحوم علامه طباطبائی، كه روایات نیز مؤید آن است، آیات قرآن بر آن دلالت دارد كه نفس پیامبر و اراده او در تحقیق معجزه نقش دارد و چون علم و قدرت پیامبر در طول علم و قدرت خداوند است، مشكلی در دلالت معجزه بر قدرت و علم فوق العاده پیامبر وجود ندارد.
طبق آنچه در قرآن كریم آمده است، حضرت عیسی(ع) معجزات خویش را با اذن خداوند به خودش نسبت می داد:« رسولا الی بنیاسرائیل انی قدجئتكم بآیه من ربكم انی اخلق لكم من الطین كهیئه الطیر فانفخ فیه فیكون طیرا باذن الله و ابرء الاكمه والابرص واحی الموتی باذن الله وانبئكم بما تاكلون وما تدخرون فی بیوتكم ان فی ذلك لایه لكم ان كنتم مؤمنین؛ (او را به عنوان) پیامبری به سوی بنی اسرائیل می فرستد كه به آنان می گوید: در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه ای آورده ام: من از گل برای شما (چیزی) به شكل پرنده می سازم، آنگاه در آن میدمم. پس به اذن خدا، پرنده ای می شود و به اذن خدا، نابینای مادرزاد و پیسی را بهبود می بخشم و مردگان را زنده می گردانم و شما را از آنچه می خورید و در خانه هایتان ذخیره می كنید، خبری می دهم. مسلماً در این (معجزات) برای شما اگر مؤمن باشید عبرتی است» (آل عمران،آیه49) و نیز در آیه 110 سوره مائده این كارها با اذن خداوند به حضرت عیسی(ع) نسبت داده می شود.
ب - مسائل مربوط به مدلول با واسطه معجزه
1. معجزه و صدق نبی
این موضوع در سه محور قابل بررسی است:
اول: پیامبر در این ادعا كه ارتباط وحیانی با خدا دارد، صادق است. این مسأله همان دلالت معجزه بر نبوت خاصه است، كه اثبات آن گذشت.
دوم: سخن آورنده معجزه از سوی خداست و نبی در گرفتن و رساندن وحی بر مردم دچار خطای عمدی و سهوی نمی شود. معجزه به تنهایی، ثابت نمی كند كه آورنده آن خطای عمدی و سهوی در گفتار ندارد، ولی با انضمام دلیل دیگری، می توان این نتیجه را گرفت. به این بیان، فردی كه نبوتش به وسیله معجزه ثابت شده، مردم حرف هایش را سخن خدا می پندارند. با این شروط، اگر سخنان دروغ هم بگوید، به عنوان سخن خدا تلقی می گردد و مورد عمل پیروان پیامبر واقع می شود. این موضوع موجب گمراهی مردم و نقض غرض از ارسال رسل خواهد بود و با حكمت خداوند سازگاری ندارد. پس آورنده معجزه در اینكه سخنانش از خداست، صادق می باشد و پیامبر در تلقی و در ابلاغ وحی اشتباه نمی كند.
سوم: سخن آورنده معجزه مطابق با واقع است.
اثبات صدق گفتار پیامبر به معنای مطابقت با واقع از طریق معجزه، نیازمند ضمیمه شدن مقدمات دیگری است كه عبارتند از: الف - عصمت پیامبر ثابت شده باشد. ب - مطابق با واقع سخن گفتن پیامبر نیز به اثبات برسد.
اثبات نشدن یكی از این دو موجب عدم اثبات صدق پیامبر به معنای یاد شده می شود. اما عصمت پیامبر در رساندن وحی با بیان گذشته، ثابت شد و مطابق با واقع سخن گفتن او نیز با بیانی مشابه آن ثابت می شود، به این صورت كه اگر مردم در اینكه پیامبر مطابق با واقع سخن می گوید یا نه، شك كنند، در اصل وجود خدا، توحید و مفاد سایر خبرها تردید خواهند كرد و از او پیروی نخواهند نمود و هدف از ارسال رسل، محقق نمی شود. در نتیجه مستلزم لغو بودن آن می گردد كه با حكمت خدا سازگار نیست. پس اعتقاد به دروغ مصلحتی گفتن خداوند به پیامبر، مستلزم نقض غرض از سوی خداوند و نادرست است. البته این مطلب با مسائل ادبی از قبیل استعارات و كنایات منافات ندارد.
2 - دلالت معجزه بر عصمت پیامبر در افعال
به نظر می رسد با انضمام یك برهان به معجزه، عصمت پیامبر در افعال نیز ثابت می شود، به این صورت كه وقتی مردم صاحب معجزه را فرستاده خداوند می دانند، وی را اسوه خویش قرار می دهند و قول و فعل او برایشان حجت می شود. با این وصف اگر او اشتباه كند، مردم با پیروی از او دچار گمراهی خواهند شد و غرض خداوند كه هدایت مردم بوده نقض خواهد شد، و این با حكمت خداوند نمی سازد.
برخی گمان كرده اند كه انبیای الهی خواسته اند با ارائه معجزه، حقانیت اصول و معارف دین را به كرسی بنشانند، ولی هیچ(1) پیامبری چنین كاری نكرده است، بلكه اصول و معارف را با برهان هایی كه به مردم ارائه می دادند، اثبات می كردند. بنابراین معجزه بر این مدعا دلالت ندارد و انبیا نیز معجزه را به این منظور نیاورده اند.(2)
در ادیان الهی، به ویژه اسلام بر اصول و معارف دین استدلال شده است. البته با ضمیمه كردن اصل عصمت و صدق دعوای پیامبر(ص) (3) و مطابق با واقع بودن گزاره های دینی، می توان این مسأله را با معجزه اثبات كرد كه آنچه پیامبران به عنوان اصول و معارف دینی عرضه می كنند، حق و مطابق با واقع است. تبیین این مسأله همان است كه از فخر رازی در بحث «معجزه و توحید» ذیل آیه 14 هود گذشت.
----------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. سید محمد حسین طباطبائى، اعجاز از نظر عقل و قرآن، ص32.
2. ر.ك.به: حسن حنفى، التراث والتجدید؛ تاریخ العام والنبوه والمعاد، دارالتنویر، 1988، ص344؛ او مىگوید: «ان دلیل صدق النبى هو صدق رسالته یتطابق به مع العقل والواقع و المصالح الناس... ان النبى لا یحتاج الى معجزه اكثر من استقامه شریعته.» هم چنین از كلام محمد عبده در تفسیرش، المنار، ذیل آیه 24 سوره بقره استفاده مىشود كه ایشان می خواهد با معجزه، حقانیت اصول و معارف دین را نیز اثبات كند.
3. ر.ك.به: سید محمدحسین طباطبائى، اعجاز از نظر عقل و قرآن، ص82 / عبدالله جوادى آملى، تبیین براهین اثبات خدا، ص253.
................................................................
منبع: مصطفي کريمي- فصلنامه معرفت، ش26.
|