نظریه لحوق بدن به روح
مختصات این دیدگاه از این قرار است:
الف. ما سه زندگی اولیه، میانی و غایی را پیش رو داریم، در زندگی اول، هم بدن خاكی داریم و هم بدن مثالی؛ ولی ارتباط تدبیری روح ما با بدن خاكی موقتی است.
در زندگی دوم كه پس از قطع ارتباط تدبیری روح با بدن خاكی آغاز میشود، روح در عالم مثال با بدن مثالی به سر میبرد.
در زندگی سوم، بدن خاكی چنان از نظر وجود شناختی بازسازی میشود، كه به مرتبه جدیدی از بدن مادی نایل شده و روح با بدن مثالی بار دیگر پیوند تدبیری برقرار میكند.
ب. ویژگی بند «ب» نظریه 1-4.
ج. ویژگی بند «ج» نظریه 1-4.
د. ویژگی بند «د» نظریه 3-4.
در واقع، آنچه در اینجا موقتی است، مرحله میانی است كه هم چون حایلی میان مقطع اول و سوم عمل میكند. نكته قابل توجه این است كه مطابق این دیدگاه درباره زندگی میانی، ارتباط روح به طور كامل از بدن خاكی آن جدا نیست و در واقع روح پس از مرگ بدن خاكی بی ارتباط با جهان مادی نمیباشد. همان طور كه در این جهان بی ارتباط با جهان های دیگر نیست.
مسلما هر سه نظریه اخیر وجهی منسجم تر از كیفیت تفاوت بدن زندگی كنونی و بدن زندگی نهایی به دست میدهند، اما در این میان هیچ یك به مانند نظریه اخیر به بدن خاكی مادی وفادارتر نیست. میتوان این نظریه را كامل شده نظریه 3-4 دانست كه با متون ادیان توحیدی مخصوصا قرآن كریم نزدیكتر است.(1)
--------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. ر.ك: علی مدرس زنوزی، سبیل الرشاد.
........................................................................
منبع: امير ديواني- جستارهايي در كلام جديد.
|