جالب توجه است كه عمده این افراد برخاسته از حوزه بوده و یا كم و بیش تحصیل حوزوی داشتهاند یعنی همان تفكر انتقادی كه خاستگاهش دانشگاه بوده به نحوی در محیطهای حوزوی نیز وجود داشته است.
احمد كسروی: یكی از این اشخاص احمد كسروی بود كه ابتدا تحصیلات حوزوی داشت ولی بعداً جدا شد. وی رویكردی راسیونالیستی و خردورزانه غربی داشت و از همین منظر به نقد عقاید شیعی میپرداخت. كسروی در سال 1312 نشریه پیمان را منتشر كرد و در آن به شدت با زیارت قبور ائمه و عزاداری و اعتقادات شیعی مخالفت كرد. در آن زمان سید مجتبی نواب صفوی به بحث و گفتگو با او و نقد افكار او پرداخت و چون كسروی بر تبلیغ اندیشههای ضد شیعی خود اصرار میورزد ترور شد.
علی اكبر حكمی زاده: یكی دیگر از این اشخاص علی اكبر حكمی زاده از طلاب مدرسه رضوی قم بود. پدر وی مهدی حكمی زاده بود كه این مدرسه را كه مخروبه بود، آباد كرد و فرزندش نیز طلبه آنجا شد. وی مدتی هم حجره آیت الله طالقانی بود و جلساتی نیز با كسروی داشته است. كسروی نیز بارها از تهران به قم میآید و در حجره او به گفتگو میپردازند علی اكبر حكمی زاده به شدت از احمد كسروی متأثر میشود و تحت تأثیر اندیشههای ضدشیعی كسروی، كتاب «اسرار هزار ساله» را مینویسد و در آن جا تمام عقاید و ارزشها و شعارهای شیعی را نقد میكند. امام خمینی (ره) كتاب كشف الاسرار خود را در نقد همین كتاب تألیف و منتشر میسازد. حكمی زاده در سالهای 1313 تا 1314 مجله همایون را در نقد و مخالفت با عقاید شیعی در ده شماره در قم منتشر میسازد.
محمد حسن شریعتی سنگلجی: این شخص كه متوفای 1322 میباشد در دوره رضاخان آزادانه عقاید شیعی را نقد میكند و كتابی را به نام «كلید فهم قرآن» منتشر میسازد.
سید اسدالله خرقانی: خرقانی روحانی روشنفكر و مشروطه خواهی بود كه در دوران دیكتاتوری رضاخان مروج و مبلغ شعار جدایی دین از سیاست بود.
برقعی و غروی اصفهانی: در قم و اصفهان اشخاص دیگری در این زمینه فعال بودهاند از جمله سید ابوالفضل برقعی و محمد جواد غروی اصفهانی. برقعی در نقد اندیشههای شیعه كتابی به نام امامت نوشت. دانشجویان اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این كتاب را تكثیر میكنند و بین دانشجویان شیعه توزیع میكنند، این كتاب تحت تأثیر اندیشههای وهابیت است. این افراد علی الظاهر سفرهایی به عربستان داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروّج افكار وهابیت شدهاند.
سید مهدی هاشمی: سید مهدی هاشمی شاگرد برقعی و غروی اصفهانی كه آیت الله شمس آبادی را در سال 55 به شهادت رساند و از باند و تشكیلات منتظری بود از شاگردان برقعی و غروی بود و كاملاً متأثر از افكار آنان بود، لذا او و گروهش تفكر خاصی داشتند.
ضدیت با اندیشههای شیعی تحت عنوان اصلاحات
این افراد و گروهها دین پژوه نبودند ولی یك معرفت دینی داشتند و توانستند جریان اجتماعی به وجود آورند. شعارشان این بود كه باید اصلاح طلبی كنیم و با اندیشههای خرافی مبارزه كنیم. ولی عقاید مسلم شیعه مانند علم امام، عصمت امام را نقد میكردند. آنچه تا اینجا بیان شد معرفی اجمالی جریانهای مختلف نوگرایی دینی از تودهایها و ماركسیستها تا ملیگراها و ملیمذهبیها بود. اما لازم است در مورد جریانهای مذهبی اصیل نیز نكاتی گفته شود.
جریانهای اصیل مذهبی در 70 سال اخیر
جریان نیروهای مذهبی در طول این هفت دهه با استمداد از پایگاه حوزههای علمیه و مراجع، فعالیت گستردهای در مبارزه با استبداد رضاخانی، كسرویها، ملیگراها، غربگراها، تودهایها، و كمونیستها داشتهاند و مراجع تقلید هم به شدت از این جریانهای مذهبی پشتیبانی میكردند.
نقش مراجع در تقویت جریانهای اصیل مذهبی
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در سال 1325 در نجف این حركت را پشتیبانی كرد و اجازه داد از سهم امام برای چاپ و انتشار نشریات مذهبی و دینی استفاده شود. علما و مراجع و بزرگانی چون سید محمد پیمانی، سید ابوالقاسم كاشانی، سید محمد حسین آل كاشف الغطا، سید هبت الله شهرستانی، سید محمد حجت، سید محمد هادی میلانی از مراجع بسیار فعال در مشهد، حاج آقا حسین قمی، آیت الله بروجردی و حضرت امام این حركت را حمایت و تقویت میكردند.
نمونههایی از جریانها و تشكلهای مذهبی
برخی از انجمنها و گروههای مذهبی كه فعالیت داشتند عبارتند از: انجمن تبلیغات اسلامی كه در فروردین 1321 به وسیله آقای عطاء الله شهاب پور كرمانشاهی تشكیل گردید و بعضی افراد نظیر آقای فخرالدین حجازی، سید غلامرضا سعیدی، مترجم كتاب های ضد سكولاریسم در آن فعالیت میكردند.
جمعیت پیروان قرآن در سال 1322 شكل گرفت و شیخ عباسعلی اسلامی بعدها جامعه تعلیمات اسلامی و بقیه مدارس اسلامی، كتابخانهها و مراكز خیریه را راه اندازی كرد در این دوره، همه این مجموعهها، مطبوعات و نشریه داشتند، نشریاتی مانند نور اسلام، آئین اسلام، دنیای اسلام، پرچم، وظیفه، ندای حق. این نشریات با استمداد از تفكر حوزه و روحانیت منتشر میشدند. اتحادیه مسلمین در سال 1324 و جمعیت هواداران تشیع، توسط مبارزی به نام حاج مهدی سراج تأسیس شدند كه عمدتاً برای مبارزه با كسرویگری تلاش میكردند.
گروه فدائیان اسلام نیز در سالهای 1324 تا 1334 به رهبری سید مجتبی نواب صفوی فعالیت داشت. دارالتبلیغ اسلامی نیز در قم توسط آقای شریعتمداری راه اندازی شد و مجله مكتب اسلام را منتشر ساخت.
آیت الله مصباح یزدی نیز در سال 1343 مؤسسه «در راه حق» را تأسیس كرد. مدرسه حقانی نیز با تولیت حاج علی حقانی و با همت شهید بهشتی، شهید قدوسی، آقایان جنتی و مصباح در سال 1341 راهاندازی گردید.
در اوایل دهه پنجاه، مدرسه رسالت، دار الزهرا و مكتب توحید ـ كه بعد به حوزه علمیه خواهران تحت عنوان جامعه الزهرا تبدیل شد ـ راه اندازی گردید.
آیت الله گلپایگانی نیز مدرسهای به سبك نو تأسیس كرد. همه این مجموعهها صاحب نشریه بودند. آیت الله مصباح نشریه انتقام را منتشر میكرد، مجله مكتب تشیع به وسیله آقای هاشمی رفسنجانی و دوستانش منتشر میشد.
كتب مذهبی در تبیین و معرفی اسلام جامع نگر، پاسخ به شبهات دینی منتشر شد. در این فعالیت همه جانبه و گسترده سهم حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی، علاوه بر تدریس فقه و اصول و دروس رایج در حوزه، كرسی فلسفه را در قم راه انداختند و تفكر عقلانی را در حوزه رواج دادند. البته قبل از حركت این دو بزرگوار، فلسفه تدریس میشد اما گسترده نبود. لذا شاگردانی چون شهید مطهری، حسن زاده آملی، جوادی آملی، شهید بهشتی، مصباح یزدی، شهید قدوسی، ربانی شیرازی و بزرگانی دیگری در مكتب امام و علامه تربیت شدند كه توانستند قبل و بعد از انقلاب اسلامی، اسلام حقیقی و ناب علوی و ولوی را معرفی كنند و به ظهور برسانند و اندیشههای التقاطی و انحرافی 70 ساله اخیر را پاسخ دهند. آنچه گفته شد تا دوره آغاز و سالیان اولیه انقلاب اسلامی تداوم داشت. در سالیان دفاع مقدس حركتهای فكری دینپژوهی كم رنگ و یا خاموش بوده است.
در سال 1367 ما شاهد حركتهای دینی پژوهی جدیدی بودیم و فعالان این حركت، سروش، مجتهد شبستری، مجید محمدی و... بودند. در این دوره این افراد از تفكر ماركسیسم یا اگزیستانسیالیسم استفاده نكردند، بلكه از مكتب جدید دین پژوهی معاصر غرب مانند ماخِر، گادامر و مكتب هایدگر استفاده كردند و جریان دین پژوهی جدیدی را به راه انداختند.
البته در راه اندازی این جریان و روشنفكری هایدگری افرادی مانند دكتر رضا داوری در اوایل انقلاب نیز نقش داشته است. سخنگویی این تفكر را مددپور بر عهده داشت كه از اندیشههای هایدگر استفاده میكند و حركت انقلاب اسلامی را یك حركت پُست مدرنیسم اسلامی میداند، كه امام آن را رهبری كرده است و مقاله ایشان در كتاب «نقد» تحت عنوان پُست مدرنیسم اسلامی مؤید همین مطلب است. اینها نیز گرفتار این تفكر التقاطی هستند و پست مدرنیسم را با اسلام آمیختهاند.
آنچه در دو دهه اخیر در زمینه حركتهای دین پژوهی در كشور، اتفاق افتاد به طور خیلی كوتاه معرفی شد. آنچه در طول هفتاد سال اخیر در عرصه دین پژوهی نضج گرفت، توانست جریانهای اجتماعی و سیاسی را به دنبال خود ایجاد كند. این جریانها، مجله و نشریه و كتاب و تریبون در اختیار داشتند و به نحوی حرفهای نو را با ادبیات نو عرضه میكردند كه تا حدودی مخاطب پسند بود. هدف از طرح این تاریخچه این بود كه مشخص شود، در جامعه ما در طول این هفتاد سال، آن قدر جریانهای متعدد و متفرق دین پژوهی وجود داشتهاند، كه اگر بخواهیم نسبت به این همه جریانها، گزینش داشته باشیم، ناچار هستیم، ابتدا یك نگاه آسیب شناسانه به این جریانات داشته باشیم تا گزینش ما درست و منطقی باشد و ما در ادامه، نمونهها و مصادیقی از انحرافها و آسیبهای همین گروه ها را مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد.
..............................................................................
منبع: عبدالحسين خسروپناه- مرکز مطالعات حوزه
|