آسیبشناسی یا پاتولوژی ابتدا در علوم طبیعی مطرح گردید و به عملی اطلاق میشد، كه به دنبال مطالعه آسیبها و بیماریها و بینظمیها و عوامل اختلال در ارگانیسم بدن به منظور درمان آنان بود. بعدها آسیبشناسی در علوم اجتماعی هم كاربرد پیدا كرد، چون در قرن نوزدهم به دنبال مقایسه جسم انسان و پیكره اجتماع، معتقد بودند همانطور كه جسم به دلیل آسیبها بیمار میشود جامعه هم بیمار میشود.
مطالعات دینپژوهی و دینی هم ممكن است دچار آسیب گردد و چون دینپژوهی رشتههای مختلفی ،دارد مطالعه در همه این رشتهها ممكن است در معرض آسیب قرار گیرد. منظور ما از دینپژوهان در این بحث دو گروهاند: 1. دینپژوهان و متخصصان دینپژوهی 2. افراد و گروههای غیر متخصص كه دینپژوهی آنان به نحوی در جامعه تأثیرگذار بوده است. مثلاًُ سازمان مجاهدین خلق دینپژوه متخصص نبودهاند، ولی اظهار نظر دینپژوهی تأثیرگذار داشتهاند؛ فلذا این نوع دینپژوهی نیز در دایره بحث و بررسی ما قرار میگیرد.
بحث آیندهشناسی دینپژوهی بحث بسیار كلیدی و مهمی است. به همان اندازه كه ما نیازمند مباحث دینی هستیم بیش از آن محتاج شناخت آسیبهای دینپژوهی هستیم زیرا فرهنگ جامعه ما فرهنگی دینی است و خواه ناخواه جامعه فرهنگش را از دین میگیرد.
همین مجالس جشنهای مذهبی و هیئتهای مذهبی و عزاداریها نشانه تأثیری است كه دین بر فرهنگ جامعه میگذارد و همین فرهنگ دینی ما گرفتار آسیب است. افرادی در دستههای عزاداری فعالیت دارند. كه ممكن است چندان هم مقید به واجبات دینی نباشند و گاهی هم متحمل است مرتكب برخی محرمات هم بشوند؛ وقتی با اینها صحبت میشود، میگویند: مگر میشود امام حسین ما را شفاعت نكند؟ یعنی یك تصویر و تفسیری از شفاعت و عزاداری در ذهن اینهاست و یك نوع از معرفت خاص از شفاعت و عزاداری امام حسین دارند، كه همین تصویر و تفسیر و معرفت سبب همین رفتار عینی و اجتماعی او میشود. اگر ما با یك نگاه تخصصی این پدیده را بررسی كنیم. میبینیم این یك آسیب است.
قیام امام حسین(ع) برای جهت دیگری بوده است كه الآن عزاداری ما دارد جهت دیگری پیدا میكند. اگر امام سجاد ـ علیه السلام ـ عزاداری كرد اگر میدید سر یك گوسفند را میبرند، اشك میریخت و میفرمود:«به این گوسفند آب دادند ولی پدر مرا تشنه سر بریدند». گریه میكردند. ایشان میخواستند در همین دنیا پیام خود را منتقل كند. تا در این دنیا از این پیام بهره بگیرد، امروز ما چقدر این سیر را طی میكنیم؟
پس وقتی سخن از آسیبشناسی دینپژوهی معاصر است تنها به عئوان یك بحث تخصصی فنی نیست بلكه بحثی است كه در حیات اجتماعی ما تأثیرگذار است و اگر ما بحث را كمی دقیقتر و نه به صورت خیلی تخصصی مطرح كنیم، برای همه جامعه، مفید خواهد بود. البته كسانی مانند دانشجویان و دبیران رشتههای فلسفه، الهیات، معلمان عربی و اساتید معارف دانشگاه قطعاً باید این بحث را به صورتی دقیقتر و تخصصیتر دنبال كنند و دقیقتر كجاها در معارف دینپژوهی ما آمیختگی حق و باطل پدید آمده است.
همان گونه كه امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه فرموده است:«اگر باطل با حق مخلوط نمیشود، حق بر طالبان آن پوشیده نمیماند و اگر حق از باطل جدا و خالص میگشت، زبان دشمنان قطع میگردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را میگیرند و به هم میآمیزند؛ آن جاست كه شیطان بر دوستان خود چیره میگردد و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت».
به فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در شرایط آمیختگی حق و باطل است كه حق نما را میبینیم و فكر میكنیم حق است. در قرآن كریم هم آمده است«لم تلبسونا الحق بالباطل» (آل عمران،آیه71) ؛ «لاتلبسو الحق بالباطل» (بقره،آیه42) به همین نكته اشاره دارد. ما در عرصه دینپژوهی به شناخت انواع و اقسام مطالعات نیاز داریم.
روش آسیبشناسی دینپژوهی
روش آسیبشناسی دینپژوهی معاصر تنها روش علمی پاسخ گو نمی باشد. باید از روش استقراء استفاده كرد؛ مثلاُ باید موارد معرفتهای دینی و شناختهایی را كه متدینان از دین داشتهاند، پیدا كرد اما در كشف مطالعات، روش منطق به ما خیلی كمك میكند. زیرا ممكن است كسی یك معنا را و شخص دیگر معنای دیگری را اراده كند. طبیعتاً نتایج مختلفی به دست میآید. از یك استدلال هم ممكن است چنین نتیجهای حاصل شود. این مثل معروف كه در، باز است باز پرنده است پس در پنجره است، مثال بارزی است برای بیان مغالطه، كه از اشتراك لفظی استفاده شده است.
امروزه انواع و اقسام مغالطات لفظی و معنوی را در دانشگاههای غربی در رشته فلسفه و... تحت عنوان «تفكر نقدی» آموزش میدهند، كه همان علم و صنعت مغالطهای است كه در منطق ما وجود دارد كه آن را با تفسیر گستردهتر و مثالها بیشتری عرضه میكند. مثلاًُ كسی میخواهد مدعای خود را ثابت كند، میگوید: شما چطور این مطلب را قبول نداری در حالی كه مردم این را قبول دارند؟ یعنی معیار را اكثریت قرار میدهند. گاه نیز برای اثبات مدعای خود میگوید: قدما این نظریه را بیان كردند و گاه میگوید: این، اندیشه نو و تازهای است! یعنی برای اثبات مدعای خود گاه معیار را اكثریت و گاه قدیم بودن نظریه و گاه جدید بودن آن نسبت میدهند، در حالی كه هیچكدام از اینها دلیل نیست. اینها اقسام مغالطه است. روش عقلی و روش استقراء به ما كمك میكند تا بتوانیم آسیبها را كمك میكند تا بتوانیم آسیبها را تكتك شناسایی و بررسی كرده و مورد بحث قرار دهیم.
آسیبشناسی هفت دهه اخیر
اما مراد از آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، جغرافیای ایران است و مراد از لفظ معاصر، هفتاد سال اخیر است یعنی از سال 1313 كه دانشگاه تهران با سبك جدید و با شش دانشگده تأسیس شد و اندیشهها، مباحث و علوم مختلف از كشورهای اروپایی وارد ایران شد و همین سبب شد نیروهای ماركیستی، ملی مذهبی، ملیگرا و نیروهای مذهبی فعالیت خود را در دانشگاه سامان دهند و حركت سیاسی خود را شروع كنند. البته این گروههای به این نتیجه رسیدند كه چارهای نیست جز این كه برای طرح دیدگاههای خود از دین بهره بگیرند و چون میخواستند از ابزار دین استفاده كنند یك معرفت دینی جدیدی را ابداع میكردند، تا مورد اقبال مردم به ویژه قشر جوان و دانشجو قرار گیرد و از همین جا بود كه آسیبشناسیهای دینپژوهی نمایان شد. یعنی دقیقاً از زمانی كه دینپژوهی، جنبه نوگرایی پیدا كرد آسیبهای خود را در دوره معاصر نشان داد. ما میتوانیم دینپژوهی كسانی چون غزالی، فخر رازی، ابن سینا، ملاصدرا و دیگران را مورد بررسی قرار دهیم؛ اما حوزه بحث این نوشتار فقط دینپژوهی معاصر به معنای هفت دهه اخیر است، چون امروزه بیشتر با این پدیده روبرو هستیم، قلمرو بحث تمام محققانی هستند كه در این هفت دهه مطلب دینپژوهی گفته یا نوشتهاند و بر جامعه تأثیرگذار بودهاند. اندیشههای كسانی چون علامه طباطبایی، شهید مطهری، شریعتی، بازرگان، سحابی (دكتر یدالله) نیروهای جبهه ملی، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، آرمان مستضعفین، گروهك فرقان، در دایره بحث ما قرار دارند چون این پدیدها در هفتاد سال اخیر اتفاق افتادهاند. البته بحث ما اندیشه شخصیتهای معاصر مثل دكتر سروش یا دیگر افرادی مثل دكتر سروش یا دیگر افرادی را كه در مطبوعات و جراید مباحث و دیدگاه خود را طرح كرده و به نحوی روی جامعه تأثیر دارند شامل میشوند.
سیر تاریخی بحث
برای اینكه مخاطبین در فضای بحث قرار گیرند ابتدا ضرورت دارد مروری بر جریانهای فكری معاصر در هفت دهه اخیر صورت گیرد تا این بحث روال تاریخمند و توصیفی داشته باشد پس از آن به بررسی مصادیق آسیبشناسی خواهیم پرداخت. زمانی که دانشگاه تهران تأسیس شد، جریانهای ماركسیستی،ملیگرا، و جریانهای مذهبی فعالیتشان را یا شروع كردند یا با رویكردی جدید كار خود را آغاز كردند.
جریانشناسی ماركسیسم
فعالیت جریانهای ماركسیتی در ایران به روزگار بعد از جنگ جهانی اول یعنی در فاصله سال های 1918 ـ 1914 بر میگردد. در آن زمان رژیم ماركسیتی در شوروی قدرت یافت. در همین سالها بود كه شخصی به نام دكتر تقی ارانی نخستین چهره برجسته كمونیست در ایران در سال 1312 یعنی یك سال قبل از تأسیس دانشگاه تهران نشریه دنیا را منتشر كرد و عقاید ماركیستی را مطرح كرد.
................................................................................
منبع: عبدالحسين خسروپناه- مرکز مطالعات حوزه
|