از این رو اگر اندیشه اى تحت تأثیر دین بوده و حتى اگر در زمان قبل، سابقه اى نیز نداشته، بلكه در زمان حاضر مطرح شده باشد باز هم یك اندیشه سنتى است و اندیشه مدرن نمىباشد ولى برعكس اگر اندیشه اى، انسان و عالم ماده را محور همه امور قرار داده و در صدد نفى هر گونه مرجعیتى - چه دینى و چه غیر دینى - وراى عقل ابزارى معتمد بر حس بشر باشد، چنین اندیشه اى مدرن است هر چند كه در زمان هاى قبل نیز سابقه داشته باشد; به عنوان مثال، اندیشه انسان محورى در حدود دو هزار و ششصد سال قبل توسط سوفسطائیان مطرح شده است. این جمله پروتوگوارس مشهور است كه: «انسان مقیاس همه چیز است». (25) در عین حال این اندیشه، یك اندیشه مدرن بوده و توسط جهان بینى دنیاى مدرن كاملا پذیرفته شده است. هم چنین، هم جنس بازى كه در دنیاى جدید و جوامع مدرن به عنوان یك عمل مثبت تلقى مىشود - و منافى مدرن بودن نیست - عمل و رفتارى است كه قرآن آن را به قوم حضرت لوط علیه السلام (یعنى چند هزار سال قبل) نسبت مىدهد. (26) تأمل در موارد فوق این نكته مهم را روشن مىسازد كه قدیمى یا جدیدى بودن یك اندیشه یا رفتار دلالت بر مدرن بودن یا عدم آن ندارد؛ بلكه ملاك مدرن بودن، بریدگى از هر چه غیر انسان است - مانند خدا و دین و سنت هاى دیگر - و محور قرار دادن انسان و امیال او مىباشد و در یك كلام، دنیاى مدرن یعنى اعتقاد و باور به علم و عقل آدمى به جاى اعتقاد به حقیقت وحى و خداوند. (27)
2. مدرنیته (28)
براى واژه مدرنیته كه در لغتبه معناى تجدد و جدید شدن مىباشد، در اصطلاح تعریف هاى گوناگونى ارائه شده است كه در اینجا به برخى از تعریف هاى بیان شده اشاره مىنماییم:
الف. مدرنیته، اعتقاد به این امر است كه انسان، موجودى مختار، آزاد و عاقل بوده و مىتواند سرنوشت خود را تحت كنترل خود درآورد. (29)
ب. مدرنیته یعنى روزگار پیروزى خرد انسانى بر باورهاى سنتى، اسطورهاى، دینى، اخلاقى، فلسفى و . . . ، رشد اندیشه علمى و خردباورى (اسیونالیته)، افزون شدن اعتبار دیدگاه فلسفه نقادانه همراه با سازمان یابى تازه تولید و تجارت، شكل گیرى قوانین مبادله كالاها و به تدریج سلطه جامعه مدنى بر دولت. (30) به این صورت نیز مىتوان مدرنیته را تعریف نمود كه: مدرنیته (جدید شدن) عبارت است از یك جریان و تحول در زمینه هاى فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، علمى و . . . كه با محوریت انسان و تكیه بر آزادى همه جانبه او و نیز اعتماد به عقل بشرى و اصالت دادن به فرد، در صدد تحلیل همه اشیاء اعم از طبیعت، ماوراء طبیعت، ارزش ها . . . بر آمده است و با اندیشه تغییر و نو كردن دائمى حیات همه جانبه انسانى، هر آنچه كه در مقابل او واقع شود - مانند دین، آداب و رسوم و سایر سنت ها را - نفى مىكند.
3. مدرنیسم (31)
این واژه كه در لغتبه معناى تجدد گرایى است در اصطلاح، جهان بینى اى است كه براساس آن، مدرنیته و مؤلفه هایش تبیین و توجیه مىگردند. برخى از مهم ترین ویژگی هاى این جهان بینى كه در زبان اندیشمندان غربى به صورت هاى گوناگون بیان شده است عبارتند از:
1. از لحاظ معرفت شناختى، مشاهده گرایانه (32) و آزمایش گرایانه (33) و تجربى گرایانه (34) است . به عبارت دیگر، یگانه راه وصول به معرفت حقیقى را مشاهده، آزمایش و تجربه حسى ظاهرى مىداند. (35)
2. فقط به عقل ابزارى، جزیى و استدلال گر قائل است(36) و یگانه شانى كه این عقل دارد این است كه گزاره هایى را كه حاصل مشاهده، آزمایش و تجربه حسى ظاهرىاند در قالب استدلال هاى منتج منطقى بریزد و نتایج جدیدى ارائه كند تا با شناخت جهان، در پیش بینى حوادث آینده سعى كند و به دنبال آن، جهان طبیعت را ضبط و مهار سازد(37) از این رو چنین عقلى در باطن خود، عقل عملى است.
3. مادی گرایانه (38) است; یعنى به عوالمى غیر از عالم ماده و مادیات قائل نیست . (39) این موضوع وجود شناختى البته نتیجه گریزناپذیر دو ویژگى قبلى است; چون بنابر این كه فقط از راه مشاهده، آزمایش و تجربه حسى ظاهرى بتوان، به معرفت حقیقى دستیافت و عقل نیز، كارى جز سر و سامان دادن به مواد خامى كه از آن راه بدست آمده است نداشته باشد، طبعاً به تدریج آنچه قابل مشاهده، آزمایش و تجربه است با واقعیت و موجود یكسان و معادل گرفته مىشود و لازمه این معادله هم چیزى نیست جز این اعتقاد كه آنچه قابل مشاهده، آزمایش و تجربه نیست، موجود نیز نمىباشد یا لااقل لا ادری گرى (41) دارد. (42)
5. انسان گرایانه (43) است; یعنى خدمت به انسان را یگانه و نخستین هدف مىداند و به عبارت دیگر انسانیت را در جایگاه خداوند مىنشاند و معتقد است كه همه چیز و همه كار باید در خدمت انسان باشد. (44)
6. آزاد اندیش (45) است; یعنى مخالف هر گونه تعبد نسبت به هر شخص است و هیچ كس را فوق سؤال و چون و چرا نمىداند و از همه دلیل و برهان مطالبه مىكند. (46)
7. به لحاظ اخلاقى عاطفه گرا (47) است; یعنى احساسات و عواطف را خاستگاه همه افعال اخلاقى و یگانه داور خوبى و بدى و درستى و نادرستى اخلاقى مىداند. (48)
4. مدرنیزاسیون (49)
مقصود از مدرنیزاسیون - یا متجدد سازى - فعالیتى آگاهانه و اختیارى در جهت تحقق و پیاده كردن مؤلفه ها و فرهنگ مدرنیته در جوامعى است كه فاقد آنها هستند. فعالیت و فرایند متجدد سازى، مستلزم تغییراتى در زمینه هاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى در كشورهاى توسعه نیافته با نایتبه مدل و الگوى پیشرفته و پیچیده تر سازمان هاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى كشورهاى غربى مىباشد. این فرایند از طریق تئوری هاى جامعه شناختى، مورد مطالعه و تعریف دقیق قرار گرفت و براساس این تئوری ها، جوامع به دو نوع تقسیم شده است: جامعه سنتى كه مىتوان آن را به تعبیر دیگر جامعه روستایى، عقب مانده یا توسعه نیافته نامید و جامعه مدرن یا جامعه شهرى، توسعه یافته یا صنعتى. هم چنین مطابق این تئوری ها، ساختارهاى اجتماعى جوامع مختلف براساس قوانین عمومى و مشابه خاصى، حركت كرده و داراى روند دائمى پیش رونده است و بدین جهت، تمام جوامع از یك روند تاریخى مشابهى - یعنى گذر از یك نوع به نوع دیگر - تبعیت مىكنند . بر این اساس، چنین فرض شده است كه جوامع سنتى باید تابع الگویى باشند كه جوامع غربى آن را به كار بسته اند و در حقیقت، تئوری هاى متجدد سازى در صدد آن هستند كه سازمان هاى جوامع غربى و متغیرهاى این جوامع صنعتى را مشخص كرده تا آنها را در كشورهاى توسعه نیافته به اجرا در آورند. (51) (Moderniztion = Westernization) و پیش فرض هاى زیربنایى متجدد سازى عبارتند از: سكولاریسم، ماتریالیسم، فردگرایى و اعتقاد به پیشرفت از طریق علم تجربى و تكنولوژى. (52)
رویكردى اجمالى به اسلام
در اینجا صرفاً به بعضى از مؤلفه هاى دین اسلام اشاره مىشود:
1- در دین اسلام، خداوند به عنوان موجودى ماوراى طبیعى و مجرد و خالق یگانه جهان هستى و بى نیاز مطلق، مورد پذیرش واقع شده و وجود خداوند امرى غیر قابل شك تلقى شده است . قرآن، از زبان پیامبران نقل مىكند كه: «قالت رسلهم افى الله شك فاطر السموات والارض؛ فرستادگان آنها در جوابشان گفتند آیا در خدا كه آفریننده آسمان و زمین است، شك مىتوان كرد؟» (53)
2- جهان، ماهیت «از اویى» دارد; یعنى واقعیت جهان واقعیت «از اویى» است . فرق است میان آن كه چیزى از چیزى باشد بدون این كه تمام واقعیتش «از اویى» باشد; مانند فرزند نسبت به پدر و مادر، كه از آنهاست ولى واقعیت وجودیش غیر از واقعیت اضافه و نسبتش به پدر و مادر است . اما جهان ماهیت از اویى دارد; یعنى به تمام واقعیتش، انتساب به حق است، واقعیتش و اضافه و نسبتش به حق یكى است و در حقیقت معنى مخلوق بودن همین است. هم چنین این جهان ماهیت به «سوى اویى» دارد; یعنى همان طور كه از اوست، به سوى او هم هست. پس جهان در كل خود یك سیر نزولى را طى كرده و نیز در حال طى كردن یك سیر صعودى به سوى اوست: «انا لله وانا الیه راجعون؛ همه از آن خدا هستند و به سوى او باز مىگردند» (54) «الا الى الله تصیر الامور؛ همانا اشیاء به سوى خداوند، صیرورت مىیابند.» (55)
3- جهان داراى نظام متقن على و معلولى، سببى و مسببى است . فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مىیابد. علاوه بر این، نظام على و معلولى به علل و معلولات مادى و جسمانى منحصر نیست. جهان در بعد مادى خود نظام على و معلولیش مادى است و در بعد ملكوتى و معنوى خود، نظام على و معلولی اش غیر مادى مىباشد و میان دو نظام نیز هیچ گونه تضادى نیست و هر كدام مرتبه وجودى خود را احراز كرده اند . ملایكه، روح، لوح، قلم، كتب سماوى و ملكوتى وسائط و وسایلى هستند كه به اذن پروردگار، فیض الهى از طریق آنها جریان مىیابد.
4- جهان به صورت یك پارچه، یك واقعیت هدایت شده است به طورى كه تمام ذرات جهان در هر مرتبه اى كه هستند از نور هدایت برخوردارند، غریزه، حس، عقل، الهام و وحى، مراتب هدایت عامه جهانند: «قال ربنا الذى اعطى كل شىء خلقه ثم هدى؛ موسى به فرعون گفت: پروردگار ما آن است كه به هر چیزى آن نوع خلقتى كه شایسته اش بود عطا و سپس آن را هدایت كرد». (56)
___________________________________________
پی نوشت ها:
25. فردریك كاپلستون، تاریخ فلسفه یونان و روم، انتشارات سروش، تهران، چاپ دوم، 1368، ص 106 .
26. عنكبوت،آیه35- 28 .
27. خوسه ارتگااىگاست، انسان و بحران، ترجمه احمد تدین، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، 1376، ص 126 .
28. Modernity
29. Alex Inkeles, Amodel of modern man, in Modernity critical concepts, v.2, ( Routledge). 1999, P.1.
30. ر . ك: بابك احمدى، مدرنیته و اندیشه انتقادى، نشر مركز، چاپ اول، 1373، صص 11- 9 .
31. Modernism
Observationalistic .32
Experimentalistic .33
Empiristic .34
35. ر . ك: برتر اندراسل، پیشین، ج2، ص732 و والتر ترنر، استیس، پیشین، صص 104- 102 .
36. Rationalism
Hussain Nassr, ibid .37
Materilistic .38
Paul Kurtz, ibid, P.P 1-50 .39
Atheism .40
Agnosticism .41
Paul Kurtz, ibid, P.P 1-50 .42
Humanistic .43
44. در این زمینه مانند موارد سابق كتاب بسیار فراوان است و حداقل مراجعه كنید به:
Tony Davies, Humanis, (First Published, London and new york), 1997, P.105 .45
Free thinking
46. John mon Fasani, Humanism Renassance, in Encyclopedia of philosophy, v4, . ( Routledge, London and new york), 1998, PP. 30-599.
sentimentalistic .47
48. آنتونى آربلاستر، پیشین، ص 202 .
49. Modernization
Westernization .50
51. John L. Esposito, Islam and secularism, the Twenty - First century, (new york university press) 2000,p.1
52. Louis J.contor, modernization and Development, in the Oxford Encyclopedia of the modern Islamic world, v.3 (ed. John L.Esposito, New York - Oxford), 1995 P123.
53. ابراهیم،آیه10 .
54. بقره،آیه156 .
55. شورى،آیه53 .
56. طه،آیه50 .
..........................
منبع: محمود نبويان - مجله رواق انديشه، ش7.
|