5- بعد از این جهان، جهانى دیگر است، و آن جهان، جهان ابدیت و جهان پاداش و كیفر اعمال است . تقریباً دو هزار آیه در قرآن (یعنى یك سوم قرآن) در مقام بیان جهان آخرت و كیفیت اثبات معاد و دفع شبهات نسبت به آن و كیفیت نعمت ها و عذاب هاى اخروى است. در بعضى از آیات قرآن به پیامبر دستور مىدهد كه نسبت به وقوع قیامت قسم یاد كند:«زعم الذین كفروا ان لن یبعثوا قل بلى و ربى لتبعثن ثم لتنبؤن بما عملتم وذلك على الله یسیر؛ كافران گمان كردند كه هرگز برانگیخته نمىشوند بگو به خداى من سوگند البته برانگیخته و سپس به آنچه عمل كرده اید خبر داده مىشوید و این بر خدا بسیار آسان است» (57)
6- در دیدگاه اسلامى انسان داراى روح مجرد است:«و قالوا اذا ضللنا فى الارض انا لفى خلق جدید بل هم بلقاء ربهم كافرون، قل یتوفاكم ملك الموت الذى وكل بكم ثم الى ربكم ترجعون؛ گویند آیا پس از آن كه ما در زمین نابود شدیم باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلى در حقیقت آنها به دیدار خدایشان كافرند. بگو فرشته مرگ كه مأمور قبض روح شماست جان شما را خواهد گرفت و پس از مرگ به سوى خداى خود باز مىگردید» (58) روح انسان یك حقیقت جاودانه است و انسان نه تنها در قیامت به صورت زنده محشور مىشود، در فاصله دنیا و قیامت از نوعى حیات كه حیات برزخى نامیده مىشود و از حیات دنیوى قوی تر و كامل تر است بهره مند مىباشد . در قرآن، حدود بیست آیه به حیات انسان در حال پوسیدگى بدن در فاصله مرگ و قیامت دلالت دارد. (59)
7- میان اعمال و رفتار دنیوى انسان و زندگى و حیات اخروى او رابطه مستقیمى وجود دارد: «بلى من كسب سیئه واحاطتبه خطیئته فاولئك اصحاب النار هم فیها خالدون والذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنه هم فیها خالدون؛ آرى هر كس اعمالى زشت اندوخت و كردار بد بر او احاطه پیدا كرد چنین كس اهل دوزخ است و در آن آتش به عذاب جاوید گرفتار است - و آنهایى كه ایمان آوردند وكارهاى نیك و شایسته كردند آنان اهل بهشتند و در بهشت جاوید همیشه متنعم خواهند بود» (60)
8- عقل انسان در این دنیا براى هدایت او و سعادتمند ساختن اش كافى نبوده و به پیامبران نیاز دارد:«كان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدى الله الذین ءامنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدى من یشاء الى صراط مستقیم؛ مردم (در آغاز) یك دسته بودند سپس خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و كتاب آسمانى كه به سوى حق دعوت مىكرد با آنها نازل ساخت تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند داورى كند، تنها كسانى كه كتاب را دریافت داشته بودند و نشانه هاى روشن به آنها رسیده بود به خاطر انحراف از حق و ستمگرى در آن اختلاف كردند. خداوند آنهایى را كه ایمان آورده بودند به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود به فرمان خودش رهبرى كرد و خداوند هر كس را كه بخواهد به راه راست هدایت مىكند» (61) در موردى قرآن، انكار نزول وحى بر انسان را مستلزم عدم شناخت خداوند مىداند:«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشر من شىء قل من انزل الكتاب الذى جاء به موسى نورا وهدى للناس؛ آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: خدا هیچ چیز بر هیچ انسانى نفرستاده است . بگو: چه كسى كتابى را كه موسى آورد نازل كرد؟ كتابى كه براى مردم نور و هدایت بود» (62)
9- از نكات یاد شده، بدست مىآید كه انسان براى سعادتمند شدن و رهایى از جهالت و بطلان و بندگى هوى و هوس و شیطان باید به خداوند ایمان آورد و به تمام دستورهاى او از نماز، روزه و . . . عمل كند و در اخلاق نیز تابع ارزش هاى الهى باشد نه هوى و هوس گذراى خود، و در یك سخن، انسان براى این كه از سطح حیوانیت بیرون آمده و انسان واقعى شود كاملا باید به دستورهاى سعادت آفرین الهى كه در اسلام نازل شده است گوش فرا داده و در حقیقت تسلیم محض باشد، و اگر در موردى دستورهاى الهى و پیامبر (ص) با هوى و هوس انسانى سازگار نگردید نباید تابع هوى و هوس خود گردد بلكه باید تسلیم فرامین خداوند و رسولش باشد:«و ما كان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضى الله ورسوله امرا ان یكون لهم الخیره من امرهم و من یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا؛ هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشند و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است» (63) به همین جهت قرآن روح دین را، تسلیم و عبد خداوند بودن و اسلام مىداند و غیر آن را - هر چه باشد - باطل مىانگارد: «ان الدین عند الله الاسلام؛ همانا دین نزد خداوند، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است» (64) «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه وهو فى الآخره من الخاسرین؛ و هر كس جز اسلام (تسلیم در برابر فرمان حق) آیینى براى خود انتخاب كند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانكاران است» (65)
نتیجه بحث
هر چند كه در بیان جهان بینى مدرن صرفا به تعاریف اكتفا شده و نیز در بیان جهان بینى اسلامى نیز تنها به برخى از اصول اسلام اشاره كردیم، ولى اندك تأملى در مباحث بیان شده، مربوط به جهان بینى مدرنیته و نیز مباحث اجمالى پیرامون اسلام، كاملا روشن مىسازد كه مبانى و مؤلفه هاى جهان بینى مدرن، به طور صریح و آشكار با جهان بینى اسلامى در تعارض است. چگونه اعتقاد به خداوند به عنوان یك موجود مجرد و ماوراء طبیعى و نیز اعتقاد به ملائكه با اندیشه ماتریالیستى دنیاى مدرن و منحصر نمودن هستى در موجودات مادى سازگار است؟ چگونه حصر معرفتبه معرفت هاى تجربى در اندیشه مدرن با ادعاى ضرورت نیاز بشر به معارف وحیانى كه از ناحیه خداوند ارسال مىشود، مطابق مىباشد؟
ادعاى جهان بینى مدرن كه انسان محور همه عالم است و معرفت هاى نظرى و عملى و ارزش هاى اخلاقى تابع امیال و خواهش هاى اوست با ادعاى دین اسلام كه انسان باید خواهش ها و امیال خود را محور ارزش ها ندانسته و تابع صرف و تسلیم محض و عبد خداوند باشد در تعارض آشكار است و در نهایت این كه وقتى به اعتراف صریح و آشكار اندیشمندان غربى، دنیاى مدرن وقتى آغاز شده كه بشریت سعى كرده است تا خود را از تاثیر دین و آموزه هاى آن رها سازد و وقتى اساس و مبناى دنیاى مدرن، مساوى گرفتن موجود با مادى بودن و نفى خداوند و تشكیك در او مىباشد به سهولت روشن مىشود كه: ادعاى این كه باید از اسلام، قرائت مدرن ارائه كرد و اسلام را با مدرنیته و جهان بینى مدرن سازگار ساخت، در واقع مستلزم نفى كلى دین و اساس اسلام - یعنى خدا ، وحى ، ملائكه ، آموزه هاى دینى و عبودیت خداوند - است. به عبارت دیگر تركیب اسلام مدرن، پارادوكس غیر قابل حل بوده و سعى و تلاش در مدرن كردن اسلام، جز تمناى محال، امر دیگرى نیست. توجه تفصیلى به مؤلفه هاى جهان بینى مدرن، تعارض آن را با مبانى اسلامى بیشتر آشكار ساخته و ادعاى فوق را به صورت كامل ترى روشن و اثبات مىسازد كه این مهم را به مقال و مجال دیگر واگذار مىكنیم. البته این نتیجه گیرى به معناى انكار نكات مثبت تمدن غرب نیست و نیز بدان معنى نیست كه از دیدگاه نویسنده، اسلام با پدیده هاى نوین و مدرن مطلقا ناسازگار است.
_______________________________________
پی نوشت ها:
57. تغابن،آیه7 .
58. سجده،آیه11- 10 .
59. در ذكر موارد شش گانه فوق از نوشته هاى شهید مطهرى بهره بردم. ر . ك: شهید مطهرى، مقدمه اى بر جهان بینى اسلامى، انتشارات صدرا، قم، صص 228- 221 .
60. بقره،آیه82- 81 .
61. بقره،آیه213 .
62. انعام،آیه91 .
63. احزاب،آیه36 .
64. آل عمران،آیه19 .
65. آل عمران،آیه85 .
.....................................
منبع: محمود نبويان - مجله رواق انديشه، ش7.
|