بدین سان لزوم تفویض ولایت از سوی خدا به پیامبر(ص) روشن میشود. از این رو است كه در قرآن كریم، خداوند ولایت و اطاعت خود را قرین ولایت و اطاعت حضرت ختمی مرتبت نموده است: « إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ؛ ولیّ شما تنها خدا و پیامبر او است و كسانی كه ایمان آوردهاند؛ همان كسانی كه نماز بر پا میدارند و در حال ركوع زكات میدهند»(1)، «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُم؛ خدا را اطاعت كنید، و پیامبر(ص)و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت كنید»(2)، «قُل أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ؛ بگو خدا و پیامبر را اطاعت كنید.»(3)، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ؛ هر كس از پیامبر(ص) فرمان برد در حقیقت خدا را فرمان برده است»(4)، «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ؛ و كسانی كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، در زمره كسانی خواهند بود كه خدا ایشان را گرامی داشته است».(5) هم چنین در قرآن تصریح شده است كه پیامبر اكرم(ص) بر جان مؤمنان ولایت دارد: «النبیّ أولی بالمؤمنینَ من أنفسهِمْ؛ پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیكتر) است».(6)
پیامبر اكرم(ص) بنیانگذار حكومت اسلامی
شواهد و مدارك مسلم تاریخی نشان از آن دارند كه پیامبر اكرم(ص) پس از هجرت به مدینه، با دعوت از قبایل اطراف به تسلیم در برابر خداوند و آموزش و ترویج معارف و احكام و مقررات اسلام، به تدریج زمینه تأسیس حكومت اسلامی را فراهم آورد.(7) آن بزرگوار، نظام سیاسی مقتدری تأسیس كرد كه نه تنها از اعراب قبایل گوناگون انسان هایی والا ساخت، حكومت های بزرگی چون روم، ایران و مصر را تحت انقیاد خود در آورد. بیش ترین مسلمانان و اندیشمندان اسلامی اذعان میكنند كه زعامت و رهبری امت و حكومت اسلامی از زمان هجرت بر عهده پیامبر عظیم الشأن(ص) بوده است؛ امّا با وجود این در سده اخیر برخی نویسندگان، در این باره دو ادعا مطرح كردهاند: ادعای نخست، آن كه پیامبر اكرم(ص) تشكیل حكومت نداده است؛ ادعای دوم، آن كه ولایت و زعامت پیامبر اكرم(ص) برخاسته از اراده مردم و خواست سیاسی آنان بود، نه برخواسته از وحی و تعالیم اسلام. به دلیل اهمیت این مطالب، در این جا دلایل هر یك از این دو ادعا را به طور جداگانه بر میرسیم.
ادعای نخست:
یكی از نویسندگان اهل سنت برای نفی تأسیس حكومت به دست پیامبر اكرم(ص) به دو دلیل تمسك جسته است:
دلیل اول:
قرآن در آیاتی شأن پیامبر را فقط ابلاغ كننده وحی و نذیر و بشیر دانسته و اگر پیامبر دارای شأن ولایت و حكومت بود، قرآن به آن اشاره میكرد.(8) برخی از آیات از این قرارند: «إن أنا إلّا نذیرٌ و بشیرٌ؛ من جز بیم دهنده و بشارتگر نیستم»(9)؛ «وما علی الرسّول الّا البلاغ المبین؛ و بر فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشكار، مأموریتی نیست»(10)؛ «إنّما أنت منذرٌ؛ (ای پیامبر) تو فقط هشدار دهندهای».(11)
نقد و بررسی
در استشهاد به قرآن كریم نمیتوان صرفاً بر اساس یك یا چند آیه حكمی را استنتاج كرد، همه آشنایان با قرآن و تفسیر آن به خوبی میدانند كه قرآن كریم دارای آیات محكم و متشابه،(12) ناسخ و منسوخ،(13) عام و خاص، مطلق و مقید است. وظیفه مفسر در مقام برداشت و استنتاج یك حكم از قرآن، آن است كه اولاً مضامین، اصول و روح كلی حاكم بر سراسر قرآن را در نظر گیرد؛ ثانیاً آیات را با توجه به آیات دیگر تفسیر كند؛ ثالثاً به شأن نزول آیات توجه كافی داشته. و به خوبی دریابد كه آیات در مقام بیانِ چه مطلبی هستند.(14) متأسفانه در استشهاد نویسنده محترم به قرآن، در دلیل اول، هیچ یك از این نكات رعایت نشده است؛ زیرا اولاً توجه به مضامین، اصول و روح كلی حاكم بر قرآن به روشنی گویای آن است كه اسلام در مقام دینی جامع و كامل، انواع معارف و احكام فردی و اجتماعی را در بردارد، و پیامبر اكرم(ص) كه بنیانگذار این مكتب است باید مجری این قوانین و احكام بوده، زمینه اجرای آن را در مقام یك رسالت الهی فراهم سازد. پس چنین نیست كه آن بزرگوار غیر از شأن ابلاغ وحی و تبشیر و انذار شأن دیگری نداشته باشد؛ ثانیاً بسیاری از آیات قرآن بیانگر شؤون گوناگونی برای آن حضرتاند؛ از جمله، اسوه بودن: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ؛ قطعاً برای شما در (اقتدا به) رسول خدا سرمشقی نیكو وجود دارد»(15) حاكم و قاضی بودن: «حتّی یحكّموكَ فیما شجرَ بینهم؛ مگر آن كه تو را درباره آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند»(16)، هم چنین «و ما كان لمؤمنٍ و لا مؤمنهٍ إذا قضی الله و رسولهُ أمراً أن یكون لهم الخیرهُ من أمرهم؛ وهیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد كه چون خدا و فرستادهاش به كاری فرمان دهند برای آنان در كارشان اختیاری باشد»(17) مبیّن آیات قرآن بودن: «و أنزلنا إلیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم؛ و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی.»(18) ثالثاً مراد نویسنده از استشهاد به این آیات رفع و دفع یك توهم است؛ یعنی مبادا تصور شود كه پیامبر اكرم(ص) برای هدایت مردم غیر از ابلاغ و راهنمایی و بیان واقعیات، وظیفه داشته است كه آنان را با زور و اجبار مسلمان كند. این آیات وظیفه پیامبر اكرم(ص) را در مقام هدایت مردم، فقط راهنمایی و ابلاغ و تبیین میدانند، نه استفاده از زور و اجبار. بنابراین، از اساس، آیات مذكور در مقام نفی شؤون دیگر برای حضرت نیست.(19)
دلیل دوم:
این كه، در زمان زعامت پیامبر اكرم(ص) حتی حداقل نهادها و سازمان های لازم برای تشكیل یك حكومت وجود نداشت؛ پس میتوان دریافت كه حكومتی در كار نبوده است.(20)
نقد و بررسی
بر اساس شواهد قطعی تاریخی، مردم شبه جزیره عربستان، پیش از ظهور اسلام، در قبائل كوچك و بزرگ زندگی میكردند و قوانین و آداب و رسوم نظام قبیله بر آنان حاكم بود و هیچ گونه حكومت و دولت سیاسیی به هنگام بعثت پیامبر(ص) در شبه جزیره عربستان وجود نداشت.(21) امّا با ظهور اسلام و اقدامات اساسی و تغییرات بنیادینی كه پیامبر اكرم(ص)، به تدریج در فرهنگ، اخلاق، آداب و رسوم و مناسبات و روابط اجتماعی درون و میان قبیلهای به وجود آورد، اساس یك حكومت مقتدر، و البته متناسب با شرایط آن روزگار را پی ریزی كردند.(22) از جمله این اقدامات میتوان موارد ذیل را برشمرد:
1. ایجاد وحدت و یك پارچگی عقیدتی و سیاسی میان قبایل پراكنده، كه بهترین جلوههای آن در اتحاد قبایل مسلمان در جنگ و صلح با قبایل غیر مسلمان نمایان است.
2. مركزیت بخشیدن به مدینه و اعزام مبلغان، حكام، والیان و نمایندگان به مناطق گوناگون نظیر نجران. هَمْدان، صنعا، مأرب، الخبد.
3. ارسال نامهها، دستور العملها، و توصیههای گوناگون درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی.
4. اجرا و اقامه حدود و تعزیرات و مجازاتهای الهی درباره خطاكاران محكوم و مستحق مجازات.
همه این اقدامات كه از وظایف حاكم و حكومت است، بهترین دلایل اثبات این مدعایند، كه پیامبر اكرم(ص) در صدر اسلام حكومت اسلامی تأسیس كرده است.(23) یكی دیگر از نویسندگان عرب در مقام نفی تأسیس حكومت اسلامی به دست پیامبر اكرم(ص) ادعا میكند كه، حضرت رسول(ص) نظام سیاسی و دولت دینی تشكیل نداده است، بلكه تلاش ایشان در نهایت به تأسیس امت اسلامی انجامید. پیامبر اكرم(ص) هیچ گاه خود را ملك، رئیس دولت و سلطان نخواند و این مطلب نشان دهنده عدم تشكیل حكومت و دولت در زمان ایشان بود. تشكیلات و نظامات سیاسی پس از ایشان و در زمان حكومت خلفای عباسی به تدریج شكل گرفت و سپس دولت اسلامی تأسیس شد. علاوه بر این مطالب در قرآن از امت اسلامی یاد شده است، نه از دولت اسلامی.(24)
1. اولاً باید توجه داشت كه گستردگی و پیچیدگی تشكیلات دولت در هر جامعهای متناسب با ویژگیهای آن جامعه است. جوامع پیچیده و پیشرفته كنونی نیازمند دولتی متناسب با سطح پیچیدگی ها و پیشرفت های امروزند؛ امّا نباید انتظار داشت كه جامعه عصر بعثت نیز دولت و تشكیلات و نهادهای گوناگونی به شكل امروزین می داشت؛ ثانیاً چنان كه گذشت، ادله محكم تاریخی گواه بر اقدامات گوناگون پیامبر اكرم(ص) برای تأسیس حكومت و دولت اسلامی متناسب با آن روزگارند.
2. این مطلب كه پیامبر اكرم(ص) سلطان، رئیس یا ملك خوانده نمیشد، یا از این عناوین اجتناب میورزید، میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد، از جمله:
_______________________________________________
پی نوشت ها:
1. مائده،آیه55.
2. نساء،آیه59.
3. آل عمران،آیه32، 132؛ مائده،آیه92؛ نور،آیه54.
4. نساء،آیه80.
5. نساء،آیه69.
6. احزاب ،آیه 6.
7. ابن هشام، السیره النبویه، ج 2، ص 501 ـ 504؛ ابن كثیر، السیره النبویه، ج 2، ص 320 ـ 322.
8. عبدالرزاق، علی،الاسلام و اصول الحكم، ص 42. هم چنین بازرگان، مهدی، آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء، ص 82 ـ 83.
9. اعراف،آیه188.
10. نور،آیه54.
11. رعد،آیه7.
12. «منه آیات محكمات هن ام الكتاب و اُخر متشابهات» آل عمران،آیه7.
13. «ما ننسخ من آیه او ننسها نأت به خیر منها او مثلها» بقره،آیه106.
14. معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ص 241 ـ 271.
15. احزاب،آیه21.
16. نساء،آیه65.
17. احزاب،آیه36.
18. نحل،آیه44.
19. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 241 ـ 242.
20. عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحكم، ص 65 ـ 68.
21. ر.ك: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص 73 ـ 100.
22. ر.ك: سبحانی،جعفر، فروغ ابدیت، ج 2، ص 208 ـ 238.
23. برای آگاهی بیشتر ر.ك: عنایت حمید، جهانی از خود بیگانه، ص 70 تا 80.
24. الجابری، محمد عابد، الدین والدوله و تطبیق الشریعه، ص 13 ـ 24، به نقل از: واعظی، احمد، حكومت اسلامی، ص 78.
...................................
منبع: جمعي از نويسندگان- درآمدي بر مباني انديشه اسلامي.
|