آن گاه امام(ع) چاره كار را چنین بیان میكند: «ینظر ان من كان منكم ممّن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فلیرضوا به حكماً؛ فانی قد جعلته علیكم حاكما؛باید در پی كسی باشند كه احادیث ما را روایت میكند و حلال و حرام الهی را بررسی كرده و در احكام اسلامی صاحب نظر گشته است. آن گاه باید داوری چنین كسی را بپذیرند؛ زیرا من او را حاكم بر شما قرار دادهام.»(1) این روایت بیانگر آن است كه صاحب نظران در مسائل دینی، در همه امور حكومتی ـ كه قضاوت و دادرسی یكی از شاخههای آن است ـ جانشین امامان معصوماند و سرپیچی از فرمان آنان به كفر و بیدینی میانجامد.(2) نكته در خور توجه آن است كه امام صادق(ع) در این روایت، سلطان و قاضی ناحق، هر دو، را طاغوت میخواند و مراجعه به آنان را روا نمیداند. از این رو، نباید این حدیث را به مسئله قضاوت و دادرسی منحصر كرد و دلالت آن را بر ویژگی حاكم اسلامی نادیده گرفت.
روح حاكم بر شریعت اسلامی
فقیه برجسته، آیت الله بروجردی (متوفای 1340هـ.ش) یكی از كسانی است كه با بهره گیری از مقدمات عقلی و نقلی، نگاهی كلی به شریعت اسلامی انداخته، چنین نتیجه میگیرند كه با توجه به روح حاكم بر این مكتب، چارهای جز پذیرش ولایت فقیهان نیست. مقدمات این دلیل به اختصار چنین است:
1. در هر جامعه به مسائلی بر میخوریم كه از وظایف فردی اشخاص به شمار نمیآیند، بلكه اموری عمومی و اجتماعیاند و بقای جامعه در گرو انجام آنها است.
2. با نگاهی گذرا به قوانین اسلام روشن میگردد كه این دین به عبادات محض بسنده نكرده، بلكه به اجتماع و سیاست نیز پرداخته است. حدود شرعی، قصاص و دیات، احكام قضاوت و دادرسی، و قوانین مالی هم چون خمس و زكات، همگی بیانگر توجه دین اسلام به مسائل سیاسی و حكومتی است.
3. بخش سیاسی اسلام جدای از مسائل روحانی و معنوی نیست؛ چنان كه رسول خدا(ص) خود به تدبیر امور مسلمین میپرداخت و پس از وی نیز همواره پیشوای مسلمانان، امامت جماعت آنان را نیز برعهده داشت.
4. به اعتقاد شیعیان، پیامبر گرامی اسلام مسأله خلافت و رهبری سیاسی مسلمانان را ناگفته نگذاشته و پس از خود امامان دوازده گانه را شایسته رهبری و زعامت مسلمانان دانسته است.
5. امامان معصوم از یك سو شیعیان را از مراجعه به خلفای جور و قاضیان ناحق ـ و به عبارت دیگر، طاغوتها ـ بازداشتهاند و از سوی دیگر، این نكته نیز تردیدناپذیر است كه در بیشتر دورانها شیعیان دسترسی چندانی به پیشوایان معصوم نداشتهاند.
با توجه به این مقدمات، طبیعی است كه معصومان ـ حتی در زمان حضور خود ـ كسانی را برای رسیدگی به امور اجتماعی مردم منصوب كنند. این گروه همان فقیهان اسلام شناساند كه در زمان غیبت امام معصوم نیز تا آن جا كه بتوانند مسئولیت رهبری سیاسی مسلمانان را برعهده میگیرند.(3) یكی دیگر از اندیشمندان معاصر با استناد به مقدمات زیر به اثبات ولایت فقیه میپردازد:
1. برای جلوگیری از هرج و مرج و برقراری نظم اجتماعی وجود حكومت اجتناب ناپذیر است.
2. احكام اجتماعی اسلام جاودانی است و اجرای آنها وابسته به زمان و مكان خاصی نیست.
3. حكومت آرمانی اسلام آن است كه شخص معصوم بر آن حكم براند.
4. هنگامی كه از فیض حكومت پیشوای معصوم محروم بودیم، باید نزدیكترین افراد به معصومان را برای سرپرستی جامعه برگزینیم. این قرب و نزدیكی را میتوان با سه معیار زیر مشخص ساخت: آشنایی با احكام اسلامی (فقاهت)، شایستگی روحی و اخلاقی (تقوا) و كارایی در اداره جامعه. فقیهان عادل و مدیر و مدبر كسانی هستند كه این ویژگیها را از خود گرد آورده و در عصر غیبت، شایسته حكمرانی بر جامعه اسلامیاند.(4)
ولایت یا وكالت؟
برخی از منتقدان ولایت سیاسی فقیه، چنین میپندارند كه ولایت در فقه اسلام تنها به معنای سرپرستی و قیمومیت بر افراد نابالغ و فاقد رشد عقلانی است و نمیتوان آن را درباره حاكمیت سیاسی به كار گرفت.(5) این گروه با تأكید بر این كه حكومت اساساً از نوع وكالت است، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را گرفتار تناقضی حل ناشدنی میدانند؛ چرا كه از یك سو مردم را چون نابالغان و دیوانگان میشمارد و از دیگر سو، گزینش ولیّ امر را به آنان میسپارد. معنای... مراجعه به آرای اكثریت این است كه در نهایت امر، این خود مردماند كه باید رهبر و ولیّ امر خود را تعیین كنند؛ همان مردمی كه در سیستم ولایت فقیه هم چون صغار و مجانین... فرض شدهاند... اگر به راستی مولی علیه شرعاً یا قانوناً بتوانند ولی امر خود را تعیین و انتخاب كند، او دیگر بالغ و عاقل است و طبیعتاً دیگر مولی علیه نیست تا نیازبه ولی امر داشته باشد.(6) برای نقد و بررسی این نظریه توجه به دو نكته ضروری است:
1. «ولیّ» در اصطلاح شرعی به كسی میگویند كه بر افراد دیگری كه «مولی علیه» خوانده میشوند، تسلط دارد و میتواند برای مثال در اموال آنان ـ با رعایت مصلحت ـ تصرف كند،یا برقراردادهای آنان مهر تأیید نهد. نكته در خور توجه آن است كه ولایت و قیمومیت با بلوغ و كمال عقلی «مولّی علیه» ناسازگار نیست؛(7) چنان كه به فرموده قرآن كریم، خدا و پیامبرش و نیز كسانی چون امام علی(ع) ولیّ همه مسلماناناند.(8) چنین ولایتی نه تنها تحقیر مؤمنان را به همراه ندارد، بلكه مایه افتخار آنان است، چنان كه خداوند متعال خود را ولیّ مؤمنان میخواند و كافران را در قلمرو ولایت طاغوت جای میدهد.(9)
2. چنان كه قبلاً نیز گذشت گذشت، در نظام سیاسی اسلام، حق فرمانروایی بر مردم در درجه نخست از آن خداوند است، و بر این اساس، حكومتی را میتوان دارای مشروعیت دانست كه با اذن و تأیید الهی همراه باشد. دلایل گوناگون عقلی و نقلیی كه پیامبران، امامان و فقیهان عدالت پیشه را بر مسند ولایت مینشانند، مشروعیت حكومت آنان را مینمایانند؛ هر چند برقراری حكومت، افزون بر مشروعیت الهی، در گرو برخورداری از مقبولیت عمومی نیز هست.
گستره ولایت
برخی كسانی كه از ولایت فقیه جانبداری میكنند، آن را در چارچوب احكام شرعی مقید میسازند و هیچ مصلحتی را بالاتر از مصلحت احكام فقهی نمیدانند. در برابر، نظریه ولایت مطلقه فقیه بیانگر آن است كه ولیّ امر مسلمین میتواند برای رعایت مصلحتهای والاتری كه نظام اسلامی در گروه آنها است، برخی از فروعات فقهی را نادیده بگیرد و برای مثال میتواند، با صدور حكمی حكومتی، مردم را موقتاً از انجام عمل حج باز دارد. امام خمینی (ره) كه از مدافعان نظریه ولایت مطلقه است، در این باره میگوید: حكومت كه شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله(ص) است، یكی از احكام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعیه... حكومت میتواند هر امری را، چه عبادی و یا غیرعبادی، كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی كه چنین است جلوگیری كند. حكومت میتواند از حج، كه از فرایض مهم الهی است، در مواقعی كه مخالف صلاح كشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری كند.(10) نكته در خور توجه آن است كه ولایت مطلقه فقیه در عین حال ضابطهمند و در چارچوبه مصالح اسلام و مسلمین اعمال میشود و تشابه لفظی ولایت مطلقه با اصطلاح حكومت مطلقه در فلسفه سیاست، نباید رهزن اندیشه گردد و حكومت اسلامی با نظام دیكتاتوری، كه بر سلیقههای شخصی و بیضابطه حاكمان مبتنی است، یكسان قلمداد شود.
چرا فقاهت؟
پیشوایان معصوم اوصاف فراوانی برای كارگزاران حكومت اسلامی برشمردهاند كه برخی از آنها عبارتند از: عدالت، امانت، حسن تدبیر و سیاست، حلم و بردباری، و علم و آگاهی.(11) از سوی دیگر، چنان كه پیش از این گذست، در روایات ولایت فقیه، بر ویژگی آگاهی از حلال و حرام الهی تأكید شده است و این صفت به منزله مشخصه اصلی حاكم اسلامی معرفی گردیده است. برجسته سازی این ویژگی برای آن است كه نظام اسلامی برخلاف نظامهای سكولار ـ تنها به زندگی و معیشت دنیوی نمیاندیشد، بلكه در پی آن است كه همه امور جامعه را با برنامهها و قوانین الهی هماهنگ سازد. بر این اساس، تأكید بر فقاهت حاكم اسلامی به معنای نادیده گرفتن صفات اجتناب ناپذیر دیگر نیست. با این همه، برخی نویسندگان به گونهای سخن میرانند كه گویی فقاهت و سیاستمداری با یكدیگر كنار نمیآیند، و بر این اساس، دخالت فقها را در سیاست بر نمیتابند و وظیفه آنان را به ارائه اصول و راهكارهای كلی منحصر میسازند.(12) گروهی دیگر، به جای ولایت سیاسی فقیه، بر نظارت وی تأكید ورزیده، میگویند فقیهان فقط شأن نظارتی دارند.(13)
اهداف حكومت دینی
در اندیشه اصیل اسلامی، حكومت و زمامداری نه وسیلهای برای رسیدن به اهداف شخصی یا گروهی، كه مسئولیتی سنگین و امانتی گرانبها است؛ چنان كه امام علی(ع) به یكی از كارگزاران خود میفرماید: انّ عملك لیس لك بطعمه و لكنّه فی عُنقك امانه؛ كاری كه برعهده تو است، نان خورش تو نیست، بلكه بر گردنت امانتی است».(14) بر این اساس، حكومت در نظر امیر مؤمنان از كفشی وصله زده نیز كم بهاتر است، مگر آن كه به تحقق اهداف والای الهی بینجامد.(15)
__________________________________________________________
پی نوشت ها:
1. شیخ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج 18، ص 99؛ كتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 11،ح 1.
2. چنان كه در ادامه مقبوله آمده است: «فاذا حكم بحكمنا فلم یقبل منه فانّما استخف بحكم الله و علینا ردّ، و الرّاد علینا الراد علی الله، و هو علی حد الشرك بالله».
3. بروجردی، حسین، البدر الزاهر فی صلوه الجمعهو المسافر، ص 52 ـ 57. گفتنی است كسانی كه ولایت فقیه را از راه «حسبه» اثبات میكنند نیز از مقدماتی این چنین بهره میگیرند. ر.ك: الحسینی الحائری، السید الكاظم، ولایه الامر فی عصر الغیبه، ص 96.
4. مصباح یزدی، محمد تقی، اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها، حكومت اسلامی، ش 1، پاییز 1375ش، ص 89 ـ 90.
5. حایری یزدی، مهدی، حكمت و حكومت، ص 177. این شبهه در آغاز انقلاب اسلامی از سوی گروههای ماركسیست مطرح شد و در این خصوص كتابهایی منتشر كردند ولی با تحولاتی كه در جهت تثبیت نظام اسلامی و فروپاشی نظام كمونیستی رخ داده رنگ باخت.
6. همان، ص 219 ـ 220.
7. ر.ك: واعظی، احمد، حكومت دینی، ص 182 ـ 184.
8. «انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزكوه و هم راكعون» مائده،آیه55.
9. «الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین كفروا اولیاؤهم الطاغوت» بقره،آیه 257.
10. صحیفه امام، ج 20، ص 452.
11. برای آشنایی با برخی از آیات و روایات درباره این اوصاف، ر.ك: واعظی، احمد، حكومت اسلامی، ص 189 ـ 191.
12. ر.ك: حایری یزدی، مهدی، همان، ص 80.
13. كدیور، محسن، حكومت ولایی، ص 388.
14. نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه 5، ص 274.
15. همان، خطبه 33، ص 34.
................................
منبع: جمعي از نويسندگان- درآمدي بر مباني انديشه اسلامي.
|