1. انسانها صفات و ویژگیهای روحی، فكری و بدنی متفاوتی دارند. هم چنین در ذوق و سلیقه، حافظه، هوش و سرعت انتقال، توان ابداع و ابتكار، قدرت اراده و تصمیم گیری، نیروی عضلات و مقاومت بدن و سلامت و معلولیت متفاوتند. طبق بررسیهای برخی روان شناسان 68% جمعیت از استعداد متوسط، 16% از استعداد زیر متوسط و 16% از استعدادی بالاتر از متوسط برخوردارند.(1) روشن است كه این تفاوتهای طبیعی، حتی در شرایط مساوی تولید و فعالیت اقتصادی، به تفاوت درآمد خواهد شد و انجامید حتی در شرایط كاملاً برابر میتواند به فقر یكی و غنای دیگری منجر شود.
2. تفاوت دیگر، در شرایط اجتماعی تحمیل شده بر برخی از افراد است كه به تفاوت درآمد و تفاوت سطح زندگی میانجامد. نمونههای روشن این گروه، افراد با خانوادهی پر جمعیت و بردگان هستند كه غالباً حتی در شرایط مساوی فعالیت، نمیتوانند سطح زندگی خود را به سطح مناسبی برسانند.
3. حوادث اجتماعی و بلایای طبیعی نیز میتواند در شكلهای مختلف به ناتوانی گروههایی از مردم در فراهم كردن معیشتشان بینجامد. قحطی، بیماری، آوارگی و در راه ماندن، زلزله، افلاس و ورشكستگی، جنگ و اسارت از مصادیق آشنای این حوادث و مصایب اند.
4. دست آخر باید از ایتام، باز نشستگان فقیر و سالخوردگان مسكین نام برد كه به خاطر نرسیدن و یا نداشتن توانمندی فعالیت اقتصادی، توان كافی برای شركت در فعالیت اقتصادی ندارند.
حال اگر بخواهیم عدالت اجتماعی در جامعه تحقق یابد، باید روابط چهارگانهای كه از آن سخن گفتیم، با توجه به تفاوتهای ذاتی، شكل مناسبی به خود گیرد. برای تنظیم و تعدیل هر یك از این روابط، باید ابزارهای مناسبی آماده كرد؛ ابزارهایی كه با كمك آنها بتوان به زنده كردن جامعه،(2) آبادی شهرها،(3) احیاء زمین،(4) حمایت مردم از حكومت(5) و پیروزی بر همهی دشمنان رسید(6) و فقر را در جامعه ریشه كن كرد.(7)
مبانی عدالت اجتماعی
شاید بحث از حسن عدل و لزوم تحقق آن در همهی روابط، به نظر غیر ضروری برسد؛ ولی توجه به زاویه ورود كلام معصومین(ع) به این بحث و شكل طرح مبانی بحث عدالت اجتماعی، فضایی وسیع و دیدی عمیق و جامع نسبت به مسأله به وجود میآورد و تفاوت بحث عدالت اجتماعی در مكاتب دیگر با نگاه اسلام را نشان میدهد. عدل یكی از پایههای ایمان مؤمن است؛(8) پایهای كه ایمان بر آن و بر صبر و جهاد و یقین استقرار مییابد و بدون هر یك از این پایهها، پایداری و قراری نخواهد یافت. این عدالت، خود برخاسته از فهم، علم عمیق، بهرهگیری از حكمت و برخورداری از حلم است. عدالت با چنین پایهها و ریشههایی در همهی روابط انسانی اثر میگذارد و همه را بر این اساس شكل میدهد و این استواء و اعتدالی كه در نفس مؤمن و روابط او تجلی میكند، زیبایی ویژهای به او میبخشد و او را محبوب اهل آسمان میكرده، در قلب اهل زمین جای میدهد.(9) در این نگاه، عدل نه صرفاً دستوری اخلاقی و نه حتی یك ضرورت خشك اجتماعی، بلكه لازمهی پایداری اعتقاد و ایمان و موجب محبوبیت در میان اهل آسمان و قرب به خدا(10) و باعث نزول رحمت حق بر فرد عادل(11) است. ببینید كه چه فاصلهای است میان دین خشك و ملالآور مادی به عدالت اجتماعی و تصویر و شهود این فضای دلانگیز و معطر. جایگاهی كه نه برای بوروكراتها و قدرت طلبان، بلكه برای عارفان جذاب است؛ چرا كه میعاد حضور است و مركب سلوك.
زاویهی دیگر توجه روایات به این مسأله، اشاره به نیازهای اساسی و همگانی است. در روایت تحف العقول، امام صادق(ع) سه امر را نیاز همهی مردم میدانند: امنیت، عدل و رفاه زندگی.(12) تأمین این نیاز همگانی در تشریعات خداوند ملحوظ بوده است.(13) و بسیاری از دستورات خداوند، در واقع، بیان چگونگی زندگی عادلانه در اجتماع است. در روایات، بیان دیگری در این زمینه آمده است كه اشاره میكند لازمهی اصلاح مردم برخورد عادلانه با آنهاست و جز با رعایت عدل و دوری از ستم و تجاوز، نمیتوان در پی تغییر و اصلاح و تربیت مردم برآمد.(14) پس برای رسیدن به هدف اساسی دین، یعنی اصلاح و تربیت مردم، باید سیره و روشی عادلانه داشت. در نهایت، میتوان به آیات و روایاتی استناد كرد كه به طور مطلق و عام، ما را به رعایت عدالت امر میكند.(15) در برخی از این ادله، صریحاً رعایت عدالت را میان دوست و دشمن،(16) غنی و فقیر،(17) پدر و مادر و نزدیكان و دیگر افراد،(18) در مورد كسی كه به ما ظلم كرده است(19) و حتی حكم كردن به ضرر خودمان را لازم میداند.(20) تا اینجا به ادلهای اشاره كردیم كه بر ضرورت و لزوم برقراری عدل در روابط اجتماعی دلالت داشت و همهی عرصههای روابط اجتماعی را شامل میشد. حال به روایاتی میپردازیم كه به اهمیت و آثار عدل در هر یك از حوزههای چهارگانهی روابط اجتماعی پرداختهاند.
بحث از عدالت در رفتار حكومت با مردم، در روایات بسیاری مورد توجه قرار گرفته است. از یك سو امام عادل در این روایات به عظمت یاد شده است و از سوی دیگر، زشتی حكومت جائر و آثار سوء آن تصویر شده است.(21) علی(ع) در خطبهی 216 نهج البلاغه میفرماید: «فلیكن امیر الناس عندك فی الحق سواء... فانه لیس فی الجور عوض عن العدل؛ پس باید در اجرای حق، امیر مردم در نزد تو یكسان باشد. به راستی عِوَضی به جای عدل نیست».(22) چرا كه اگر عرصه عدل بر ما تنگ است و از آن رو به جور پناه میبریم، باید در انتظار تنگی بیشتری باشیم: «من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛ آن كه عرصه هماهنگ و مودتزای عدل بر او تنگ است. در جور كه درگیری، بد بینی و سیاهی نفسانی را به دنبال دارد، چه خواهد یافت؟» (خطبه 15) در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است كه: «اوّل من یدخل النار امیر (متسلّط) لم یعدل»(23) آن كه آتش ظلم میافروزد، اول خود به سیاهی آن دچار شده، در آتش آن خواهد سوخت.(24) روشن است كه برنامهها و قوانین حكومت نیز باید مظهر عدل حكومت و موجد آن در جامعه باشند. حكومت الهی در جامعه، تكلیفی جز اجرای عدل و احسان به مردم ندارد. در ذیل آیهی «امر ربّی أن لا تعبدوا الاّ ایاه» و در توضیح عدم منافات آن با آیهی «انّ الله یامر بالعدل و الاحسان و...» از امام صادق(ع) نقل شده است كه «لیس لله فی عباده امرّ العدل و الاحسان...؛ خداوند در مورد بندگانش تكلیف و برنامهای جز عدل و احسان ندارد».(25) در واقع، همهی قوانین و برنامههای حكومت ولاه حق جز مصداق عدل و احسان و در جهت تحقق این دو نیست.
حوزهی دیگر تحقق عدل و ظلم، عرصهی روابط مردم با یكدیگر است كه بر اساس قراردادهای اجتماعی، عرف و عادت شكل میگیرد. قراردادها یا توافقهای عمومی، عرف یا پذیرش اجتماعی، اعتقاد و قضاوت عموم مردم و عادت یا رفتار متداول میان مردم، هر سه، گاه با بنیانهایی نامناسب و غیر عادلانه شكل میگیرند و گاه اشكالی ریشهدار از ظلم و جور را در جامعه پایدار میگذارند و جزو فرهنگ و آداب و رسوم آن در میآیند. این بنیانها در اقوام و جوامع مختلف، گاه متفاوتند؛ ولی بسیاری از آنها در غالب جوامع یافت میشوند. تبعیض در اشكال مختلف(26) نژادی، قومی و ملی، تفاوت رفتار مردم فقیر و غنی، صاحبان قدرت سیاسی یا اجتماعی و مردمان عادی و همچنین رعایت نكردن عدالت میان خویشان و نزدیكان و دیگران كه از آشكارترین و رایجترین صورتهای رفتارهای ناعادلانهی مردم با یكدیگر است.
در بسیاری از اجتماعات ظلم به زنان و رفتار ناعادلانه با ایشان، شكل دیگری از این برخوردها را نشان میدهد. عدالت در اینجا نه به معنای رعایت تساوی مطلق میان زن و مرد، بلكه به معنای رعایت تناسب میان حقوق و تكالیف هر جنس با تواناییها و نیازهای اوست وگرنه، اعمال مساوات میان دو جنس كه از استعدادها و نیازهای متفاوتی برخوردارند، خود نوعی ظلم است. شكل دیگر بیعدالتی را در شیوهی رفتار مردم با درماندگان و ضعفا میتوان دید. نیاز، فقر و درماندگی، خود، نشان دهندهی بیعدالتی است؛ چرا كه در نظام عدل و حق، این اموال به گونهای تقسیم شده بود كه همهی مردم بینیاز گردند(27) و این ماییم كه مانع تحقق آنیم و حقوقی را كه او به هر كس اعطا كرده است، از او دریغ نمیورزیم. در نهایت، باید به آداب و رسوم غیر عادلانهای اشاره كرد. كه اجتماع بر افراد تحمیل میكند و بدون توجه به شرایط و توانمندیهای متفاوت افراد، توقعاتی همسان از ایشان را ایجاد میكند. نمونه بارز این امر را در رسوم رایج در ازدواج و تحمیل هزینههای غیر عادلانه و گاه غیر معقولی كه بر طرفین این امر میشود، مشاهده نمود. آخرین حوزهی تحقق عدل و ظلم در روابط اجتماعی، روابط افراد اجتماع با یكدیگر است؛ روابطی كه فرد با فرزندان، خانواده، همسایگان، دوستان و دیگر افراد اجتماع دارد. در آغاز به نظر میرسد این روابط، بیش از آن كه اجتماعی باشد، فردی است؛ ولی تأمّل بیشتر نشان میدهد بدون تجلی عدالت در این روابط، نمیتوان تحقق كامل عدالت اجتماعی را ادعا كرد، حتی اگر در حوزههای دیگر روابط اجتماعی، شاهد تحقق آن باشیم.
_________________________________________________________
پی نوشت ها:
1. انتكینسون و هیلگارد، «مبانی اقتصاد اسلامی»، فصل یازدهم؛ زمینه روان شناسی، ج3، صص32 و 57؛ روان شناسی رشد، جمعی از نویسندگان، ج1، ص17، (نقل از زمینه روان شناسی).
2. «العدل یصلح البریّه» (غرر الحكم، 32)؛ «العدل قوام الرعیه» (غرر 19).
3. علی(ع): «ما عمرت البلاد بمثل العدل» (مستدرك الوسائل، ج2، ص310).
4. الكاظم(ع) : فی قوله تعالی: «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها» لیس بحیها بالقطر، و لكن یبعث رجالاً فیحیون العدل فتحیی الارض لاحیاء العدل و لاقامه العدل فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحاً (نور الثقلین، ج4، ص173).
5. «اعدل تدم لك القدره» (غرر الحكم، 61)؛ علی(ع): «الرعیه سواءُ یستعبدهم العدل» (بحار، ج78، ص83).
6. «اجعل الدین كهفك، و العدل سیفك، تنج من كل سوءٍ، و تظهر علی كلّ عدوٍ» (غرر، 67).
7. عن الباقر(ع) : «ما اوسع العدل، انّ الناس یستغنون اذا عدل علیهم» (مستدرك، ج2، ص267)؛ عن الكاظم(ع) : «... لو عدل فی الناس لاستغنوا».
8. عن علی(ع) الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد... و العدل منها علی اربعه شعب: علی غائص الفهم، و غور العلم، و زهره الحكم، و رساخه العلم فمن فهم علی غور العلم، و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحكم، و من حلم لم یفرّط فی امره و عاش فی الناس حمیداً (نهج البلاغه، حكمت 31).
9. عن النبی(ص): ما كرهته لنفسك فاكره لغیرك و ما احبیته لنفسك فاحبّه لاخیك تكن عادلاً فی حكمك، مقسطاً فی عدلك، محبّاً فی اهل السماء مودوداً فی صدور اهل الارض (بحار، 67، ج77) (تحف العقول، 9) و علی(ع) : العدل... جمال الولاه (غرر، 50).
10. عن النبی(ص) : احب الناس یوم القیامه و اقربهم الی الله مجلساً امام عادل... (بحار، 351/75).
11. عن علی(ع): من عدل فی البلاد، نشر الله علیه الرحمه. (غرر، 283).
12. امام صادق(ع): ثلاثه اشیاء یحتاج الناس طراً الیها: الامن و العدل و الخصب (تحف 236) شاید در ترتیب این نیازها هم نكتهای باشد چرا كه آدمی آنجا كه در رفاه است (خصب) بر بیعدالتی و ظلم به خود بر میآشوبد و تأمین این نیاز را مقدم بر رفاه خود میكند و اگر امنیت از جامعه رخت بربندد حتی بر حكومتهای عادل ضعیف میشورد و تن به حكومت حكام پر قدرتی میدهد كه بتوانند امنیت را بر جامعه حاكم كنند: «عدل السلطان خیر من خصب الزمان» (بحار 10، ج78).
13. عن اسماعیل بن مسلم قال: جاء رجل الی ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) و انا عنده فقال: یا ابن رسول الله «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی»... و قوله «امر ربی أن لاتعبدوا الا ایاء؟ فقال: نعم لیس لله فی عباده امر الاّ العدل و الاحسان (نور الثقلین، 78/3).
14. الرعیته لایصلحها الاّ العدل (غرر 29).
15. ان الله یأمر بالعدل و الاحسان... (نحل،آیه90) اعدلوا هو اقرب للتقوی (مائده،آیه8) ... و اذا حكمتم بین الناس أن تحكموا بالعدل (نساء،آیه58).
16. من وصایا امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ لابنه الحسین(ع): اوصیك بتقوی الله فی الغنی و الفقر... و بالعدل علی الصدیق و العدو / (بحار 236، ج77).
17. یا ایها الذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسكم أو الوالدین و الاقربین ان یكن غنیاً أو فقیراً فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی أن و تعدلو. (نساء،آیه135).
18. همان.
19. حضرت علی(ع) : اعدل الناس من انصف من ظلمه (غرر الحكم).
20. ... و لو علی انفسكم. (نساء،آیه135).
21. نهج البلاغه، نامهی 60.
22. همان.
23. در یك نقل، كلمهی «متسلط» آمده است و در نقلی دیگر، این كلمه نیست. بحار؛ ج75، ص340 و 345.
24. ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 216 و بحار، ج76، ص367 و كافی، ج4، ص173؛ سخن حضرت علی(ع) خطاب به عثمان: فاعلم أنّ افضل عباد الله عندالله امام عادل... (خطبه 164).
25. نور الثقلین، ج3، ص78.
26. یا ایها الناس خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اكرمكم عند الله اتقیكم ان الله علیم خبیر (حجرات،آیه13)؛ و برای دیدن روایات بسیاری كه در نفی همه اشكال تبعیض وارد شده است و تنها ملاك برتری را تقوی دانسته است، نگاه كنید به تفسیر نور الثقلین، ج5، ص95.
27. كافی، ج1، ص542 عن الكاظم(ع) : ان الله لم یترك شیئا من صنوف الاموال الا و قد قسّمه و أعطی كلّ ذی حقٍ حقّه الخاصه و العامه او القراء و المساكین و كلّ صنف من صنوف الناس، فقال: لو عدل فی الناس لاستغنوا.
........................
منبع: اميري غنوي- مجله انتظار موعود، ش13.
|