الف. علومی كه با هدف تبیین و تفسیر كتاب و سنّت تدوین می گردند؛ مانند اصول فقه، علوم قرآن، ادبیات، منطق، فلسفه، هرمنوتیك و....
ب. علومی كه از تفسیر و تبیین كتاب و سنّت به دست می آیند؛ به عبارت دیگر، گزاره های توصیفی و اخباری موجود در متون دینی كه از عالم واقع خبر می دهند و یك منظومه ی معرفتی را تشكیل می دهند؛ مانند معارف قرآن، معارف سنّت، تفسیر قرآن و حدیث، فقه، كلام و....
ج. علومی كه در فضای فرهنگ و تمدن و جوامع اسلامی نضج و رشد نموده اند؛ مانند طب، ریاضیات، نجوم و سایر علوم اسلامی.
د. علومی كه به عنوان معجزات علمی از قرآن و سنّت استخراج می شوند و به تناسب محتوایی می توانند فرضیه های علوم تجربی را شامل شوند.
ح. گزاره های دینی كه بیان گر مبادی ما بعد الطبیعی علوم اند و به عنوان پایه ی پژوهش های تجربی مطرح می گردند.
ز. هر معرفتی كه با روش تجربی، عقلی و دینی به دست آید؛(1) در زمینه ی فراهم آوردن دانشی تركیبی و ممزوج از روش های معرفتی مختلف، شاید نتوان به یك نقطه ی مشترك رسید؛ زیرا در مقام ارزیابی نتیجه ی فعالیت، باید به یك روش تحقیق رو آورد؛ بنابراین، شاید روش تلفیقی عقل، تجربه و دین در مقام كشف مؤثر باشد؛ امّا در مقام داوری، تنها زمانی معنا پذیر است كه آخرین تعریف از علم دینی را بپذیریم و آن این كه باورها و رفتارهای دینی و غیر دینی نیز در گزینش تئوری و داوری آن مؤثر خواهد بود.
ط. هر گونه علمی كه برای جامعه ی اسلامی مفید و لازم باشد؛ استاد مطهری در این باره می فرماید:جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می كند كه هر علم مفید و نافعی را كه برای جامعه ی اسلامی لازم و ضروری است، علم دینی بخوانیم.(2)
و. قرار دادن دین به منزله ی داور نهایی؛ یعنی عالمان علوم تجربی، نتایج كار خود را به داوری دین بسپارند و در صورت عدم تعارض، با گزاره های دینی آن را پذیرا باشند.
هـ. دین نه تنها مشوّق فراگیری علوم است بلكه خطوط كلی و قواعد عام علوم را نیز فراهم می كند و مبانی جامع بسیاری از علوم تجربی، صنعتی، نظامی و مانند آن را تعلیم می دهد؛ همان طور كه با استمداد از قواعد عقلی و قوانین عقلانی، بعضی از نصوص دینی، مورد بحث علم اصول قرار گرفته تا كلید فهم متون فقهی شود، لازم است با همان ابزار، برخی از نصوص دینی دیگر كه به عنوان ابزار شناخت عالم و آدم صادر شده اند، محور بحث و فحص قرار گرفته و ابزار مناسب شناخت مجتهدانه ی علوم دیگر تبیین شود و همان طور كه تعداد نصوص اندك با ضمیمه شدن به اصول عقلی و عقلایی، دست مایه ی دانشی وسیع در این قلمرو (معاملات و متاجر) شده است، در علوم طبیعی و انسانی نیز می توان با ژرف كاوی در تعدادی از نصوص مربوطه، مجموعه های معرفتی را پیرامون موضوعات دیگر فراهم آورد؛ استنباطی بودن این گونه فروع، مانعی از دینی بودن آن ها نیست؛ زیرا معیار دینی بودن آن ها، ذكر تفصیلی در متون دینی نیست؛ بلكه استنباط از اصول متقن اسلامی در اسلامی بودن استنباطات، كفایت می كند.(3)
ی. مجموعه ی علوم تجربی است كه از طریق گزاره ها، باوره ها و رفتار دینی شكل می پذیرد و در روش، اهداف، انگیزه ی علمی، تئوری سازی و جهت گیری علمی، از آن ها تأثیر می پذیرد؛ زیرا تعالیم دینی و متافیزیك غیر دینی، در فرایند تحقیقات علمی و در بستر و زمینه ی پژوهش های تجربی گنجانده می شود.
اهمیّت طرح مسئله ی علم دینی
تبیین مقوله ی علم دینی از جهات مختلف ضرورت دارد؛ از جمله یكی از راه كارهای مسئله ی رابطه و تعارض علم و دین، مقوله ی علم دینی است. توضیح مطلب این كه مسئله ی رابطه ی علم و دین، با دو پیش فرض واقع نمایی علم و شناختاری (Cognitive) گزاره های دینی و پذیرش موضوعات مشترك میان علم و دین، قابل طرح است؛ البتّه بین گزاره های انشایی و هنجاری دینی، كه بیان گر اهداف آدمیان اند و آموزه های علمی نیز ترابط، قابل تصور است. در این مسئله كسانی چون گالیله به تفكیك قلمرو علم از قلمرو دین و نیز كانت به خروج مسائل مابعدالطبیعه از محدوده ی عقل نظری و انحصار حوزه ی عقل نظری به مسائل علمی و پدیدارهای زمانی و مكانی رو آوردند.(4) كارل بارت، متأله مسیحی پروتستانی نیز موضوع الهیات را تجلّی خداوند در مسیح و موضوع علم را، جهان طبیعت قلمداد كرد. وی با تمایز موضوعی به تمایز روشی نیز نایل آمد.(5) گروهی نیز تفكیك در وظیفه ی علم و دین را پیشنهاد كردند؛ بدین معنی كه وظیفه ی علم، ابزار انگاری و پیش بینی و كنترل باشد؛ نه تبیین گری؛ و یا این كه دین صرفاً تنظیم كننده ی زندگی فردی و اجتماعی باشد؛ نه تبیین كننده ی امور واقع.(6) برخی تفكیك در اهداف علم و دین را بیان كرده اند و هدف دین را هدایت و سعادت بشر، و هدف علم را تبیین حقایق عالم طبیعت دانسته اند.(7) دسته ی دیگری، جدا انگاری زبان علم و زبان دین را ارایه نمودند و معناداری گزاره های علم و دین، یا بی معنا دانستن گزاره های دینی توسط پوزیتویست ها و یا تفكیك كاركرد گرایانه ی زبان علم و دین از سوی فیلسوفان تحلیل زبانی، هم چون ریچارد بون و بریث ویت را پذیرفته اند.(8) شیوه ی دیگری كه در تعارض علم و دین مطرح شده، مقوله ی علم دینی است؛ بدین معنا كه تنها علم دینی می تواند مضامین ناسازگار با تلقّی دینی در علوم تجربی را حل كند؛ زیرا با تأثیر متافیزیك دینی و روحیه و انگیزه ی دینی عالمان بر فرایند و تئوری ها و اهداف علم، نمی توان به مضامین ناسازگار با دین دست یافت.
انگیزه های طرح علم دینی
دو انگیزه می توان برای طراحان مقوله ی علم دینی تصور كرد: نخست، حل تعارض و تقابل علم و دین و گزاره های علمی با گزاره های دینی و سایر انواع تعارض؛ و دوم، جهت گیری دینی یا سكولار علوم تجربی در حیات و تمدن بشری. در واقع، مسئله ی علم دینی، علاوه بر این كه با تأثیر پیش فرض های دینی بر علوم، به جهت گیری دینی دستاوردهای علمی سامان می دهد، به حل مسئله ی تعارض و چالش میان علم و دین مدد می رساند.
تأثیرگذاری دین و متافیزیك بر علم
آیا گزاره ها یا معارف دینی می توانند در دانش تجربی مؤثر باشند؟ آیا تأثیرگذاری تنها از ناحیه ی معارف شخصی و تفسیرهای فردی دینی كه متعلق به جهان دوم است، صورت می پذیرد یا معارف دینی عمومی یا تخصصی مربوط به جهان سوم نیز در فرایند علم اثر می گذارد؟ این تأثیرها در چه منطقه ای از پیكره ی علوم تجربی خواهد بود؟ آیا تأثیر و تأثّر به نحو تعانُد است یا تعاضُد؟ موجب بالندگی علم می شود یا مایه ی پژمردگی آن می گردد؟ آیا این تأثیرگذاری امكان دارد؟ آیا وقوع یافته است؟ مطلوب است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش ها و تصویر و تصدیق علم دینی، باید از روش تجربی ـ تاریخی بهره بگیریم؛ یعنی پژوهش های تجربه و دستاوردهای علمی را در بستر تاریخ علم مشاهده كنیم تا تأثیر متافیزیك دینی و سكولار را بر تحقیقات علمی به دست آوریم؛ آن گاه معلوم می گردد كه علم، توصیفی حقیقی از جهان عینی نیست. مفاهیم علمی برگرفته ی دقیق و كامل از طبیعت نمی باشند و مفاهیم نظری و مبادی و مبانی مابعدالطبیعی در نظریه های علمی كاملا نفوذ دارند. اهداف علمی دانشمندان و نگرش های عام جهان بینی آنان نیز در نحوه ی شكل گیری علم تأثیر می گذارد؛ زیرا اهداف علمی دانشمندان، نوع پرسش های نظری آنان را تحت تأثیر قرار می دهد و با توجه به جهان بینی و فضای ذهنی رایج در روزگار خود و با تحت تأثیر قرار دادن پارادایم ها، گونه های خاصّی از پاسخ ها را شایسته ی فحص و بحث می دانند و این تأثیر گذاری نه تنها در مقام گردآوری علم بلكه در مقام داوری و آزمون پذیری نیز ظاهر می گردد. امروزه در فلسفه ی علم این ادعای پوزیتویستی اثبات گرایانه و تأیید گرایانه ـ كه آغاز علم، مشاهده و ادراك حسی است و بر نظریه ها و فرضیه ها تقدیم دارد و مشاهدات و ادراكات حسی بی طرفانه، تكیه گاهی مطمئن جهت بنا كردن دانش تجربی عینی و یقینی می باشند و تنها روش راه یافتن گزاره های مشاهداتی به قوانین عام، استقرا است و در مقام علم اندوزی، ذهن انسان فعال است، نه منفعل و هم چون كشكولی می ماند كه داده های حسی در آن ذخیره می گردد و عینیت به معنای مشاهده و شناخت پدیدارها است به دور از تخیّلات، سلایق و پیش داوری های متافیزیكی ـ كاملا نفی شده است؛(9) زیرا اولاً ادراك حسی و تجربه ی خالی از صبغه ی تئوریك و عاری از هرگونه پیش داوری میسّر نیست؛ آموزش ها و تجارب قبلی مشاهده گر، باعث می شوند كه فرد ناظر، نكات خاصّی را ببیند و از نكات دیگری غفلت نماید و دیگرانی كه از تعلیم رشته ی علمی محروم اند، توصیف آن را نمی توانند انجام دهند؛ مانند توصیف دقیق وضعیت یك لام میكروسكپ كه میكروب دیفتری روی آن كشت شده است.(10) پس هر مشاهده و احساس، مصبوغ به صبغه ی تئوری ها است؛(11) ثانیاً مشاهدات و ادراكات حسی، بی طرفانه نیست؛ زیرا ادراك حسی، مسبوق به علاقه ای خاص، سؤالی معین یا مسئله ای ویژه است. مجموعه ای از توقعات و انتظارات، بر مشاهده و احساس مقدم است. گالیله آونگ را یك شیء دارای اینرسی می دید كه كمابیش حركت نوسانی خود را تكرار می كند، حال آن كه ارسطوییان پیش از او، آن را شیئی می دیدند كه به كندی به حالت سكونِ نهایی اش می گراید؛(12) ثالثاً زبان آدمیان، حامل دریافت های جهان شناختی و معرفت شناختی و فرهنگی و ایدئولوژیكی است و هر جا فرود آید، خواه در علم یا هنر یا هر مقوله دیگر، بار فرهنگی و فلسفی همراه خویش را بدان جا نیز فرود می آورد؛ بنابراین وقتی دانشمندی در فیزیك می گوید: با ورود نور، از محیطی چون هوا، به محیط دیگری چون آب، نور می شكند.
____________________________________________________
پی نوشت ها:
1. محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 26 ـ 25.
2. ده گفتار، انتشارات حكمت، ص 146 ـ 147.
3. شریعت در آینه معرفت، صص 78، 81، 159، 171.
4. ر. ك: دین و نگرش نوین، صص 308 ـ 317.
5. ر. ك: مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 366.
6. همان، ص 388.
7. محمد تقی مصباح یزدی، فصل نامه ی مصباح: مبحث بنیادی علوم انسانی، شماره ی 8، ص 9.
8. مایكل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص 269.
9. ر. ك: عبدالحسین خسروپناه، منطق استقرای علمی، موسسه ی امام صادق(ع).
10. ر. ك: چیستی علم، ص 35 ـ 40؛ دیدگاه ها و برهان ها، ص 50 ـ 51.
11. علم و دین، ص 171.
12. همان، ص 171 ـ 172.
.............................................
منبع: عبدالحسين خسرو پناه، كلام جديد، ص 369-384 .
|