چكیده
على رغم گذشت بیش از یك دهه از زایش و رویش پدیده جهانى شدن (Globalization) یا در واقع، جهانى سازى (Globalism) ، هنوز زوایاى مختلف آن در هاله اى از ابهام و تردید قرار دارد كه سؤال هایى را برمىانگیزد؛ از جمله، جهانى شدن به چه معناست؟ و تاریخ پیدایش اصطلاح جهانى شدن یا جهانى سازى و پیشینه رویكرد و گرایش به آن از چه زمانى است؟ آیا در اسلام، میل به جهانى شدن وجود دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا جهانى شدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ویژگی ها، ساختار و ابزارهاى جهانى شدن اسلامى چیست؟ البته به بخشى از این سؤالات، توسط اندیشمندان پاسخ هایى داده شده است، اما این پاسخ ها به علت تنوع و تعدد، ابهام ها و اشكال هاى جدیدى را به میان آورده اند . هدف این مقاله ارائه پاسخى روشن به پرسش هاى فوق است. براى دستیابى به پاسخ قانع كننده درباره هر یك از پرسش هاى مذكور، فرضیه ها زیر، مطرح است:
1 ـ خاستگاه واژه جهانى سازى در غرب است، ولى زادگاه پدیده جهانى شدن، در اسلام.
2 ـ تنها اسلام از توانایی هاى لازم براى جهانى شدن برخوردار است.
براى تعیین درستى یا نادرستى این فرضیه ها، مباحث زیر را در مقاله حاضر بررسى مى كنیم:
الف) تعریف جهانى شدن و تبیین تاریخ و پیشینه آن.
ب) اسلام و دیدگاه آن درباره جهانىشدن و تشریح قابلیت ها، ساختارها و ویژگی هاى جهانى شدن اسلامى.
تعریف جهانى شدن
جهانى شدن به چه معناست؟ تاریخ پیدایش آن كدام است؟ و از چه زمانى گرایش به آن، پدید آمده است؟(1) علىرغم شیوع اصطلاح جهانى شدن یا جهانى سازى، هنوز تعریف جامع و مانعى از آن ارائه نشده است؛ زیرا اولاً زوایا و ابعاد جهانى شدن دقیقاً ملموس و روشن نیست، حتى براى آنانى كه در فرایند آن قرار دارند . ثانیاً این اصطلاح مفهوم جدیدى است و عمرى كمتر از دو دهه دارد. بنابراین، هنوز تحقق نیافته و هم چنان دست خوش تحول است.(2) با این وصف، كوشش هایى براى ارائه تعاریفى از جهانى شدن، هر چند ناقص، مبهم و مشكوك صورت گرفته است، از جمله: «جهانى شدن یعنى یكسان شدن و یا مشابه كردن دنیا . این حادثه به طرق گوناگون چون توسعه ماهواره ها، گسترش رایانه ها، افزایش رسانه ها، به ویژه ازدیاد كانال هاى تلویزیونى صورت مى گیرد».(3) «جهانى شدن، پدیده اى چند بعدى است، از این رو، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... را در بر مىگیرد و با تحقق آن، مرزهاى ملى از بین رفته و یا كم رنگ مىشود; كشورها نقش گذشته خود را از دست مى دهند و به جاى قوانین داخلى، قوانین بین المللى بر كشورها حاكم مى گردد».(4) «جهانى شدن، فرایندى اجتماعى است كه در آن، قید و بندهاى جغرافیایى، فرهنگى، مذهبى و ... كه بر روابط انسانى سایه افكنده، از بین مىرود. البته اگر چه جهانى شدن یك روند سیاسى، فرهنگى و اجتماعى و ... است، اما بیش از همه، روندى اقتصادى است». (5)
اگر به ماهیت نه به صورت جهانى شدن توجه كنیم، مىتوانیم این پدیده را به صور زیر تعریف نماییم: «گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر كره زمین».(6) «تداوم حركت سرمایهدارى كه پس از پایان جنگ سرد، رؤیاى تسلط بر عالم را در سر مى پروراند».(7) «تلاش براى گسترش جهانى الگوهاى آمریكا . همین نكته، نگرانى و ترس برخى از كشورهاى اروپایى را برانگیخته است».(8) «تصویرى ترسناك از یك بازار عنان گسیخته و پایان نوسازى به سبك ملى و دینى است كه مىرود، تمام شالوده هاى سیاسى و اجتماعى ملتها و دولت ها را از هم بگسلد».(9) «دخالت در امور داخلى دولت هاى جهان سوم و كنار گذاشتن ممانعت هر گونه قانونى كه مانع تجارت آزاد از سوى شركت هاى چند ملیتى است، بدون آن كه ثبات اجتماعى و حاكمیت این دولت ها را در نظر بگیرد». (10)
نگارنده بر این باور است كه جهانى سازى، گویاى طرحى پیچیده براى استعمار جدید جهان است. مىتوان در این باره، حتى از عبارت فرایندهاى جهانى شدن استفاده كرد، كه قرین دهكده الكترونیك جهانى، پیدایش قبیله جهانى، انقلاب اطلاعاتى، فشردگى زمان و مكان، گسترش جهانى و آگاهى مى باشد، كه حاصل مفهوم مدرن ترى از استعمار دنیاست. پیروز مجتهدزاده، واژه «جهانى شدن ها» را در این مورد، به كار مى برد كه حاوى بار عظیمى از آمریكایى شدن است و در واقع، همان جهانى سازى به دست صاحبان صنعت و سرمایه است كه آمریكا سكوى اصلى پرتاب موشك آن فرض مىشود و در پرتو جهانى شدن ها، جهانیان به فرهنگ، مفاهیم، زبان و اخلاق یا بى اخلاقى آمریكایى تن مى دهند.(11)
فرایند جهانى شدن را معمولا در چهار حوزه فنى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مطالعه مى كنند. در حوزه فنى و تكنولوژیك، از جهانى شدن به عنوان وقوع انقلاب صنعتى سوم سخن مى رود. انقلاب صنعتى اول، در قرن هجدهم میلادى، تحولى در تكنولوژى تولید بود. انقلاب صنعتى دوم، در نیمه دوم قرن نوزدهم، تحولى در تكنولوژى توزیع و ارتباط ایجاد كرد. انقلاب صنعتى سوم، در پایان قرن بیستم، تحولاتى اساسى در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورد . در حوزه اقتصاد، به تبع تحولات فنى مذكور، تغییرات بىسابقهاى رخ نمود. در جهانى شدن اقتصاد، كنترل دولت ملى بر اقتصاد ملى به نحو فزایندهاى از دست مى رود و عناصر اصلى سیاست هاى اقتصادى و مالى ملى، جهانى مىشود. از لحاظ سیاسى با ظهور و گسترش اختیارات نهادهاى سیاسى جهانى، چون بانك جهانى، تحولات چشم گیرى در حوزه محدود شدن قدرت و حاكمیت دولت هاى ملى رخ مى نماید.
به طور كلى، در فرایند جهانى شدن، ویژگی هاى اصلى دولت ملى (مانند اهمیت و نقش مرزها) در معرض زوال قرار مى گیرد. در سطح فرهنگ نیز، باید از ظهور جامعه مدنى جهانى سخن گفت. جنبش هاى فرهنگى و اجتماعى بین المللى، جزئى از این جامعه هستند و به مسائل و موضوعاتى چون رعایت حقوق بشر و آزادی هاى مدنى از جانب دولت هاى ملى نظر دارند كه از حدود توانایى و دید دولت هاى ملى بسیار فراتر مى روند.(12) بنابراین، علاوه بر این كه، بر پایه اغلب تعاریف، جهانى شدن یك برنامه طرح شده غربى یا در واقع پروژه اى براى چپاول جهان است، فرایند جهانى شدن در عرصه هاى مختلف نیز، منشا غربى دارد و به همین جهت نگرانى جهان سوم در صادق بودن جهانى شدن قابل سرزنش نیست . مطالب بعدى این مقاله، تردیدها را بیشتر مى زداید .
تاریخچه اصطلاح و رویكرد به جهانى شدن
بحث مربوط به تاریخچه جهانى سازى، به دو بخش تقسیم مىگردد:
1 - تاریخچه اصطلاح جهانى شدن؛ 2 - پیشینه گرایش و رویكرد به جهانى شدن.
1 - تاریخچه اصطلاح جهانى شدن
قدمت این واژه به سال هاى پایانى دهه 50 و سال هاى اولیه دهه 60 میلادى مى رسد، سال (1959 م . /1328 ش) مجله آكونومیست از كلمه (globalizedqueta سهمیه جهانى) استفاده كرد. در سال 1961 فرهنگ و بستر نخستین فرهنگ ارائه داد، یك سال بعد، نشریه spectator مفهوم جهانى را گیج كننده توصیف نمود و در سال 1965 مارشال مك لوهان، نام دهكده جهانى را بر كتاب خود جنگ و صلح در دهكده جهانى گذارد.(13)
برخى اصطلاح دهكده جهانى را سرآغازى براى شكل گیرى اصطلاح جهانى شدن مى دانند. با این وصف، استعمال واژه جهانى شدن و یا مشتقات آن، تا دهه آخر قرن بیستم محدود باقى ماند. از این رو، جاى تعجب نیست كه تا سال 1994 فهرست كتاب هاى موجود در كنگره آمریكا كه در آنها از واژه جهانى یا جهانى شدن استفاده شده، به 34 عنوان محدود باشد، در حالى كه این عناوین در سال 1998 به بیش از 200 عنوان و در سال 1999 به بیش از 400 عنوان رسید. این رشد، گویاى پذیرش و یا مورد توجه قرارگرفتن اصطلاح جهانى شدن، توسط نویسندگان و محققان در سال هاى پایانى سده بیستم است. بنابراین، مىتوان گفت از ویژگی هاى سال هاى پایانى قرن بیستم كاربرد فراگیر واژه جهانى شدن (بیشتر در غرب) است.(14) نتیجه این كه، جهانى شدن تداوم حركت نظام سرمایه دارى و كاپیتالیستى غرب است كه پس از جنگ سرد، از لاك دفاعى خود بیرون آمده و رؤیاى تسلط بر عالم را در سر مى پروراند. به همین دلیل، با پایان جنگ سرد كه با فروپاشى بلوك شرق همراه بود، سیاست و استراتژى جدیدى به نام «نظم نوین جهانى» از سوى آمریكا مطرح شد . این پدیده كه با تحولات عظیم در تكنولوژى جدید اینترنت همراه شد، به مقدمه اى براى جهانى سازى تبدیل گردید.(15)
2 - پیشینه گرایش و رویکرد به جهانى شدن
رویكرد به مفهوم جهانى شدن، چه در تئورى و چه در عمل، سابقه اى به قدمت بشر دارد؛ زیرا گرایش به جهانى شدن، نخست در ادیان الهى بروز كرد؛ به گونه اى كه ادیان بزرگ الهى چون یهودیت، مسیحیت و اسلام، سوداى جهانى سازى داشته اند و هر یك از آنها، در صدد بودند كه امت یگانه و حكومت واحد جهانى پدید آورند. البته در این میان، جهانى سازى اسلامى، برترین و كامل ترین شكل جهانى سازى دینى را مطرح كرده است؛ زیرا بر اساس آیاتى چون «ان الارض یرثها عبادى الصالحون» مخاطبان در جهانى سازى اسلامى، نه عرب، نه عجم، نه مكى، نه مدنى و نه حتى مسلمانان، بلكه تمام مردم اند و معنویت (خدا) و عقلانیت (انسان) دو عنصر اساسى آن است. در كنار ادیان الهى، تمدن ها، كشورها و مكتب هایى نیز بوده اند كه بر پایه اندیشه هاى جاه طلبانه، سودجویانه و توسعه خواهانه، میل به جهان گرایى داشته و حتى كوشیده اند، در قالب جهانى گشایى به آن جامه عمل بپوشانند .
___________________________________
پی نوشت ها:
1. ر . ك : P. Hirst and G. Thompson, Globalization in Question, Polity Press, cambridge, 1999.
2. لسلى اسكلد، تعریف واحدى از جهانى شدن وجود ندارد، ترجمه داوود كیانى، جام جم، 30/7/1380، ص 8 . نیز ر . ك .:
U. Beck, What is Globalization?, Blacwell puplishers,? 1999.
3. بارى آكسفورد، نظام جهانى; سیاست و فرهنگ، ترجمه حمیرا مشیرزاده، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، تهران، 1378، ص 34 .
4. فرهنگ رجایى، پدیده جهانى شدن; وضعیت بشرى و تمدن اطلاعاتى، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، آگاه، تهران، 1380، ص 40 .
5. جان تاملیسون، جهانى شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حكیمى، دفتر پژوهش هاى فرهنگى، تهران، 1381، ص 28 .
6. سلیمانایرانزاده، جهانى شدن و تحولات استراتژیك در مدیریت و سازمان، مركزآموزش دولتى، تهران، 1380، ص24 .
7. مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه على قلیان و افشین خاكباز، طرح نو، تهران، 1380، ج 1، ص 130 .
8. آنتونى گیدنز، جهان رهاشده، ترجمه على اصغر سعیدى و یوسف حاجى عبدالوهاب، نشر علم و ادب، تهران، 1379، ص 6 .
9. پل سوئیزى و دیگران، جهانى شدن با كدام هدف؟ ، ترجمه ناصر زرافشان، آگاه، تهران، 1381، ص 84 .
10. سرژ لاتوش، غربىسازى جهان، ترجمه امیر رضایى، قصیده، تهران، 1379، ص 110 .
11. قدیر نصیرى، چیستى جهانى شدن; تاملى نظرى در سمت و سرنوشت آهنگ جهانى، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال چهارم، ش 3، پاییز 1380، صص 286 - 285 .
12. كیت نش، جهانى شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقى دلفروز، كویر، تهران، 1380، صص 13 - 10 و نیز ر . ك .:
M. Waters, Globalization, Routledge, New YorK, 1995.
13. مالكوم واترز، جهانى شدن، ترجمه اسماعیل مردانى، سازمان مدیریت صنعتى، تهران، 1379، ص 10 .
14. همان .
15. مرتضى قره باغیان، گفتگو درباره جهانى شدن، فصلنامه تخصصى اقتصاد اسلامى، سال اول، ش 4، زمستان1380، ص9 .
...........................................................
منبع: مرتضى شيرودى- مجله رواق انديشه، ش26 .
|