بابلیان، ایرانیان، رومیان و ... از همین تمدن ها، كشورها و انسان ها هستند كه در پى نیل به حكومت بر جهان و واداشتن همگان به پیروى از ارزش هاى خود، بوده اند.(1) پس از اسلام، اغلب از دو مكتب ماركسیسم و كاپیتالیسم به عنوان مدعیان حكومت جهانى نام مى برند. ماركسیست ها با تقسیم تاریخ به كمون اولیه، برده دارى، فئودالیسم و كاپیتالیسم، مدعی اند كه بشر با گذر از این مراحل چهارگانه، به مرحله نهایى؛ یعنى كمونیسم وارد مى شود كه یك حكومت جهانى با ویژگی هایى چون مرام اشتراكى، فقدان دولت و نبود مالكیت است، البته آنها قبل از ورود به مرحله آخر تاریخ، یك مرحله انتقالى به نام سوسیالیسم را نیز پشت سر مى گذارند. سوسیالیسم كمى به كاپیتالیسم و نیز، اندكى به كمونیسم شبیه است؛ مثلا در سوسیالیسم (همانند كاپیتالیسم) دولت و حكومت وجود دارد، ولى برخلاف كاپیتالیسم، حكومت در اختیار همه نیست، بلكه در حاكمیت كارگران است. اگرچه شكست كمونیسم در دنیاى امروز، به معناى غیرقابل وصول و یا خیالى بودن حكومت جهانى كمونیستى است، ولى سوسیالیست ها معتقدند كه به علت ریشه دار بودن شعارهاى عدالت و مساوات سوسیالیستى در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسیالیسم و سپس كمونیسم خواهد آمد؟(2)
كاپیتالیسم یا سرمایه دارى غرب، یكى دیگر از مدعیان جهانى شدن نیز، در پى جهان گرایى و ایجاد یك حكومت جهانى است.(3) از زمانى كه سرمایه دارى غرب شكل گرفت؛ یعنى از چهار - پنج سده پیش، تلاش براى تسلط نظام سرمایه دارى بر جهان، آغاز شد. از اواخر قرن 19 به خصوص از اوایل قرن 20، سرمایه در كشورهاى شمال به مرحله اشباع رسید و انباشت سرمایه، به ركود اقتصادى دامن زد. بنابراین، غرب به صدور سرمایه دست زد، تا از این طریق، هم به بازارهاى جدید و جویاى سرمایه دست یابد و هم بحران هاى نهفته در درون خود را به كشورهاى توسعه نیافته، منتقل كند. این فرایند، موجب رشد دوباره نظام سرمایه دارى شد. نتیجه این كه جهانى شدن، اولاً ادامه تحولات كلان تاریخ بشر غربى؛ یعنى تحول انقلاب كشاورزى، انقلاب صنعتى و انقلاب اطلاعاتى است. ثانیاً تداوم حركت سرمایه دارى غرب است، ولى پس از پایان جنگ سرد، تهاجمى تر شده و رؤیاى تسلط بر عالم و جهان را بیش از گذشته در سر مى پروراند.(4) به این دلایل، جهانى شدن پیش از هر تعریف دیگر، به آن معناست كه سیاست اقتصادى، امنیت غذایى و غیره باید در حوزه اختیارات تجار و سرمایه گذاران دولت هاى ثروتمند قرار گیرد و در این روند، حكومت ها، نهادهاى بین المللى و حتى سازمان هاى بین المللى نیز اجازه ندارند كه فعالیت و قدرت آنها را به پرسش گیرند.(5)
با چنین نگرش و عقیده اى است كه كروگمن، جهانى شدن را ادغام بیشتر بازارهاى جهانى و مك ایوان، آن را گسترش بین المللى مناسبات تولید و مبادله سرمایه سالارانه و بازانسون نیز آن را یكپارچگى تجارت با حذف مرزهاى تجارى، سرعت در مبادله تكنولوژى و افزایش عمومى در مصرف جهانى مىداند. در این صورت، طبیعى خواهد بود كه در راس چنین نظامى، آمریكا قرار گیرد. از این رو، مالكوم واترز مى گوید: «جهانى شدن نتیجه مستقیم گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر كره زمین است. این پدیده، به طور ذاتى از طریق فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى با الگوى توسعه سرمایه دارى همراه است».(6) روژه گارودى هم در این باره مى گوید:«جهانى سازى نظامى است كه قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار، قادر مى سازد تا اصنافى از دیكتاتوری هاى ضد انسانى را به مستضعفان تحمیل نمایند»(7) رابرتسون در یك جمع بندى كلى، فرایند جهان خواهى كاپیتالیسم و مشخصه هاى آن را به این ترتیب مطرح مى كند:
1 - مرحله بدوى كه در اروپا و در بین سال هاى 1400 م . تا 1750 م . رخ داد . تجزیه كلیسا، ظهور جوامع دولت ملت و استعمارهاى ضعیف مشخصه این مرحله است.
2 ـ مرحله آغازین كه از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسائل شهروندى و انعقاد اولین قراردادهاى بین المللى از نشانه هاى آن است.
3 ـ مرحله جهش كه به سال هاى 1850 تا 1925 بر مىگردد . در این مرحله، بشر شاهد مهاجرت هایى در سطح وسیع و جنگ هاى بزرگى چون جنگ جهانى اول است.
4 - مرحله سلطه جویى كه طى سال هاى 1925 تا 1969 با بروز جنگ جهانى دوم، تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزایش كشورهاى جهان، جهانى شدن روند سریع ترى به خود گرفته است.
5 ـ مرحله فقدان قطعیت كه از سال 1969 به بعد، به سبب فعالیت وسیع رسانه هاى گروهى، تشدید جنگ سرد، تلاش براى دستیابى به سلاح هاى مرگبارتر، اعتماد ساكنان این كره خاكى، نسبت به روندى كه در جهان طى مى شد، كاهش یافت.
6 ـ مرحله جهانى سازى كه با پایان جنگ سرد در 1991، (8) فروپاشى شوروى سابق، حمله آمریكا به عراق و طرح نظم نوین جهانى (طرح نظام تكقطبى) به رهبرى آمریكا آغاز شد. این پدیده، با تحولات گسترده تكنولوژى در زمینه اینترنت، تاسیس سازمان تجارت جهانى و نیز وحدت پولى یازده كشور اروپایى همراه است.(9)
نتیجه آنچه را كه بر شمرده ایم، این است كه تاریخ ابداع واژه جهانى شدن و جهانى سازى و محتواى سرمایه دارى آن به غرب برمىگردد، اما آیا پدیده جهانى شدن یا جهانى سازى را كه اسلام مطرح مىسازد، از چنین محتواى دنیاگرایانه و انسان مدارانه برخوردار است؟
جهانى شدن اسلامى
حاصل مباحث قبلى این است كه جهانى سازى ریشه در غرب دارد و در غرب متولد شده و بارور گردیده است. اصول و مبانى فكرى و فلسفى آن دقیقاً همان اصول و مبانى تفكر غرب است. اندیشمندان متعددى نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانى سازى و غرب و بر پروژه بودن آن تاكید دارند. در راس پروژه جهانى سازى آمریكاست، اما آمریكا به دلایل مختلفى از صلاحیت رهبرى جهانى سازى برخوردار نیست. در این صورت، این سؤال پیش مىآید: اگر آمریكا یا مسیحیت دولتى قادر به رهبرى عادلانه جهان نیست، پس چه قدرتى از این توانایى برخوردار است؟! مكتب جهان شمول اسلام مىتواند جایگزین مناسبى باشد، اما آیا جهانى سازى اسلام، بر اساس تعالیم دینى قابل اثبات است؟! این جهانى سازى بر چه اصولى استوار است و ویژگی ها و ابزارهاى آن كدام است؟! (10) در پاسخ به پرسش هاى یاد شده، مباحث زیر را مرور مى كنیم:
جهانى شدن در آیات و روایات
اسلام جهانى تولد یافت، مسلمانان براى جهانى كردن اسلام بسیار كوشیدند، شیعیان هم، دل به حكومت جهانى حجه بن الحسن(عج) سپرده اند. آیات و روایات اسلامى نیز، پروسه جهانى شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده اند:(11)
الف. آیات
آیاتى از قرآن به مسأله جهانى شدن اسلام اشاره دارند، از جمله: «و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین او نمكن لهم فی الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا یحذرون(12) یعنى: ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم و حكومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشگریانشان، آنچه را از آنها (بنى اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم!» (13)
این دو آیه، گرچه به قصه حضرت موسى(ع)، فرعون و بنى اسرائیل مربوط است ولى محتوا و مفهوم آیات، منحصر به آن نیست. آنچه در دوره یاد شده اتفاق افتاد، جلوه اى از اراده خداوند براى حاكمیت بخشیدن مستضعفین بر مستكبران بود، در حالى كه اراده خدا در این باره، به طور كامل تحقق نیافته است. پس روزى مىرسد كه خداوند حاكمیت خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست افراد عابد صالح تحقق بخشد.(14)
آیه دوم: «قال رب فانظرنی الى یوم یبعثون قال فانك من المنظرین الى یوم الوقت المعلوم؛ (شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده و زنده نگهدار. خداوند فرمود: تو از مهلت یافتگانى! (اما نه تا روز رستاخیز، بلكه) تا وقت معینى»(15) بر پایه این آیه، در ادامه عمر دنیا، روزى مىرسد كه شیطان دیگر بر انسان حاكمیت ندارد. در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواستى ابلیس تا روز قیامت، موافقت نكرد و تا زمان معینى (تا قبل از برپایى قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن اكمیت شیطان بر انسان، جهانى شدن اسلام از سوى بنده صالح خداوند تبارك و تعالى، یعنى حجه بن الحسن(عج) آغاز مى گردد.(16)
آیه سوم: «هو الذی ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله و لو كره المشركون؛ او كسى است كه رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند»(17)امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمود:«سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است . راوى پرسید: فدایت شوم! پس چه زمانى تحقق مىیابد؟ امام فرمود: وقتى با اراده خدا، قائم قیام كند.» (18) بنابراین، جهانى شدن اسلام و تشكیل حكومت واحد جهانى امام زمان (عج) با به كارگیرى علوم و فنون نوین به انجام مىرسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر مى شود. آیه چهارم: «و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادى الصالحون؛ در زبور بعداز ذكر (تورات) نوشتیم كه بندگان شایسته ام وارث (حكومت) زمین خواهند شد!»(19) «یرثها» جنبه جهان شمولى دارد; یعنى همه حاكمان زمین، عباد صالحین خواهند شد.
____________________________________________
پی نوشت ها:
1. محسن عبدالحمید، جهانىشدن از منظر اسلامى، ترجمه شاكرلویى، پگاه حوزه، ش 34، 15 دى 1380، ص 9 .
2. فریدون تفضلى، تاریخ عقاید اقتصادى از افلاطون تا دوره معاصر، نشرنى، تهران، 1372، ص 52 .
3. ژیل كیل، اراده خدا، یهودیان، مسیحیان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1370، صص 70 - 30 .
4. ایمانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانى، ترجمه پیروز ایزدى، نشرنى، تهران، 1377، ص 278 .
5. حسین دهشیار، جهانى شدن: تكامل فرایند برونبرى ارزشهاى نهادهاى غربى، دو ماهنامه اطلاعات سیاسى - اقتصادى، ش 158 - 157 (مهر و آبان 1379) ص 84 .
6. مهدى آقایى، ضرورت همكارى منطقه اى در فرایند جهانىشدن، پگاه حوزه، ش 46، 17 اردیبهشت 1381، ص 10 .
7. WWW.globalpolicy.org
8. آندره فونتن، یكى بدون دیگرى؟ ، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، فاخته، تهران، 1379، ص 248 .
9. آلبرت بقریان، پیامدهاى جهانىشدن: یك رویكرد آمارى، مجله توسعه مدیریت، ش 31، آبان 1380، صص16 - 15 .
10. حسام الدین واعظ، جهانىشدن جهان اسلام و سیاست هاى جهانى، منبع: . WWW.corporatewatch.org
11. فرانسیس فوكویاما، اسلام و جهان مدرن، ترجمه سعید كوشا، مجله آفتاب، ش 14، فروردین 1381، ص 74 .
12. قصص/6 - 5 .
13. ترجمه این آیه و آیات بعدى از ترجمه فارسى قرآن، اثر آیت الله ناصر مكارم شیرازى اخذ شده است .
14. جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدویت، دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1381، ص 32 .
15. حجر/38 - 36 .
16. گفتمان مهدویت، پیشین، ص 72 .
17. توبه/33 .
18. عبدعلى بن جمعه الحویزى، تفسیر نورالثقلین، انتشارات علمیه، قم، ج 3، ص 507 .
19. انبیاء/105 .
............................
منبع: مرتضى شيرودى- مجله رواق انديشه، ش26.
|