پست مدرنیسم Postmodernism نگرشی است كه در اروپا طرفداران بیشتری دارد و اكثریت آنها فرانسوی اند ولی در امریكا نیز حامیانی دارد. برخی از ویژگی های مشترك آنها بدین شرح است:
1 ـ نوعی شكایت اخلاقی بر آنها حكمفرماست. كسی كه كار خوبی انجام می دهد، به نظر آنها اهدافی مخفی و پنهان، نظیر قدرت طلبی و مانند آن، دارد. آنان در نیت خیرِ فاعل شك می كنند. فروید بر این نگرش نفوذ بسیاری دارد و از این نظر، تحت تأثیر وی قرار دارند.
2 ـ نظریه و دیدگاه وابسته به فرهنگ است. این سخن ناظر به نقد مهمّی از سوی آنها بر مدرنیسم است. براساس نگرش مدرنیست ها انسان می تواند به فرهنگ، تاریخ، فلسفه و زبان نگاهی بیرونی داشته باشد ولی پست مدرنیست ها معتقدند كه انسان به دلیل وابستگی به فرهنگ، سنت، زبان و ... نمی تواند از دیدگاهی بالاتر به آنها بنگرد و نگاهی از بیرون به آنها داشته باشد. از این رو نمی توان داوری كرد كه كدام فرهنگ خوب است.
3 ـ تفسیر همیشه بر پیش فرض مبتنی است.(1)
از آنچه گذشت روشن می شود كه پست مدرنیسم، بر خلاف پندار بعضی كه از حقیقت آن به درستی اطلاعی ندارند و آن را مثبت ارزیابی می كنند، خود دیدگاهی است كه مشكلاتش در مورد دین، فرهنگ، باورهای دینی، ارزش های مذهبی و اخلاقی از مدرنیسم یا لیبرالیسم كمتر نیست و چه بسا می توان آن را نوعی لیبرالیسم افراطی تلقی كرد. در هر صورت، لیبرالیسم دینی و لیبرالیسم سیاسی علی رغم اختلاف نظری كه ممكن است در تفسیر حوزه امور شخصی و امور عمومی یا دیگر مسائل داشته باشند، قلمرو دین را مختص به شخص و فرد می دانند و تجاوز از این قلمرو را به زیان خود دین، علم تجربی، فلسفه و اخلاق می دانند در حالی كه نگرش های كلامی دیگر، هم چو اگزیستانسالیسم مسیحی، شباهت هایی با لیبرالیسم دینی دارند. دیدگاه اخیر كه دین را به قلمرو رابطه من ـ تو فرو می كاهد، منطقاً شخصی بودن دین را نتیجه می دهد. رویكرد به این راه حل های بدیل در حقیقت برای نجات دین از مشكلات ـ عمدتاً معرفت شناختی و كلامی ـ ناشی شده است.
بسیاری از دین باوران و اولیای ادیان مسیحی و یهودی به چنین راه حل هایی ملتزم شده اند و برای حفظ دین، قلمرو دین را به حوزه امور فردی و شخصی اختصاص داده اند، در سیاست دین را از دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی معذور داشته اند و در مسائل فلسفی و اعتقادی یا كلامی، باورهای دینی و مانند آن را فراتر از دسترس عقل و یا غیر آن دانسته اند، به نظر آنان، تنها احساس شخصی است كه می تواند انسان را به دین رهنمون باشد. آنان كه چنین احساسی ندارند قهراً دینی نخواهند داشت چرا كه تمام راه های معرفت برای آنها مسدود است. بدین سان، حاكمیت مطلق و بی چون و چرای دین بر سراسر ابعاد حیات انسان و تمام شؤون وجودی او زیر سؤال می رود و مبنای آن سست می شود و سرانجام فرو می ریزد.
با تحلیلی كه ارائه شد روشن می شود كه مسأله قلمرو دین در غرب، از یك سو، با نگرش های نوظهور در فلسفه دین، معرفت شناسی و كلام جدید در ارتباط است و از سوی دیگر، با دیدگاه های نوین در سیاست و حقوق پیوندی تنگاتنگ دارد. بر اندیشه ورزان است كه در بررسی آراء متفكرین غربی در این مبحث، به هر دو جهت توجه كنند و واكنشی مناسب با آن دو داشته باشند.
مبحث قلمرو دین و تاریخچه آن در جوامع اسلامی
مسأله قلمرو دین به لحاظ تاریخی در میان مسلمانان تا انقلاب مشروطیت و شاید كمی پیش تر، قابل تعقیب می باشد و این مبحث تنها از جهت دوّم در میان مسلمانان مطرح شده است. مشكلات معرفت شناختی یا غیر آن، به دلیل فطری بودن اسلام و مصون ماندن آن از تحریف و به دلیل قدرت تحلیل عقلانی قوی، در مكتب های فلسفی و كلامی كمتر مطرح شده و یا اصلاً مطرح نشده است. از آنجا كه پاسداران سنگرهای فرهنگی اسلام برای دفاع از باورهای دینی نه به ارعاب و شكنجه روی آورده اند و نه به شیوه های نادرست تحقیق، احساس نیاز یا فرصت و مجال كمتری برای روی آوردن اندیشمندان اسلامی به چنین نگرشهایی بوده است. افزون بر آن، اگر مسأله قلمرو دین صرفاً از لحاظ سیاسی و اجتماعی مطرح شده است، می توان گفت كه عمدتاً عواملی خارجی وجود دارد.
استعمارگران با تبلیغات و با كمك عوامل نفوذی خود به برخی از رجال این مملكت در قرن اخیر باوراندند كه دین در امور سیاسی دخالتی ندارد و سكولاریسم و جدایی دین از سیاست را عملاً بر آنها تحمیل كردند. احتمالاً عوامل داخلی و روانی ـ هم چون شكست های پیاپی در انقلاب های عظیم مردمی برای احیای عدالت و دیگر ارزش های دینی ـ بی تأثیر نبوده است ولی عمدتاً نقش بیگانگان را در ترویج چنین اندیشه ای نمی توان از نظر دور داشت. حضرت امام خمینی(ره) این پدیده شوم و متعفن را در جامعه وارفته و افسرده آن روز می دید و در صدد اصلاح آن برآمد. به نظر می رسد مهم ترین نقش حضرت امام در مورد مبحث قلمرو دین احیای اندیشه ناب محمّدی(ص) مبنی بر عدم جدایی دین از سیاست و زدودن آن افكار انحرافی از اذهان اندیشمندان، صاحب نظران و بالاخره توده مردم بود. برجسته ترین نقش امام موفقیت ایشان در بازسازی اندیشه ها بود. آنگاه كه اندیشه ها تبلور یافت و مردم دوباره به اسلام ناب توجه كردند و دیدند كه وظیفه دارند هم چون تكالیف فردی به تكلیف های اجتماعی و سیاسی بپردازند، یك صدا خروشیدند و به یك ندا لبیك گفتند و آن ندا، ندای ملكوتی امام بود كه مردم را به نصرت و یاری دین خدا و احیای ارزش ها و نابودی نظام طاغوتی فرا می خواند.
كسانی كه از انقلاب اسلامی شكست خورده اند اینك با تجربه های جدیدتر به كمك عوامل خود به تهاجم پرداخته اند. آنها مسأله قلمرو دین را از بُعدی دیگر كه بنیادین است و پایه دین را از بُن بر می كند، مطرح كرده اند. نگرش هایی را كه بعضی از متكلمان و فیلسوفان غربی در این دو قرن اخیر برای حمایت از مسیحیت یا یهودیت در برابر تهاجم و ستیز تكنولوژی، صنعت و دستاوردهای علوم تجربی با آموزه های دین مسیحی یا یهودی ارائه كرده اند، همان نگرش ها به عنوان تازه هایی درباره تفسیر دین و معرفت شناسی دینی در مجامع فرهنگی اسلامی عرضه می گردد.
علی رغم اینكه چنین بینش هایی در جامعه ما مطرح نبوده، می توان با استفاده از رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) دیدگاه اسلام ناب محمدی(ص) را در مورد قلمرو دین تبیین كرد. پیش از هر چیز، ذكر دو نكته لازم است: اولاً، منظور ما از دین در اینجا تنها اسلام است؛ تبیین نگرش های دیگر ادیان، مجالِ دیگری می طلبد. ثانیاً، در این مقطع، از میان روش ها و شیوه های گوناگون، روش نقلی را، به دلیل كارایی بیشتر آن در اینگونه مباحث، برگزیده ایم بلكه آن را ترجیح می دهیم؛ زیرا پس از ایمان به خداوند متعال و وحی او، قرآن، و مصونیت آن از تحریف و تصدیق به حجیت آن و حجیت كلام(2) معصومین(ع) سهل الوصول ترین و آسان ترین روش استدلال این است كه بدون هیچ گونه پیش داوری به آیات محكم قرآن و سنت قطعی معصومان(ع) چنگ بزنیم و بینش اسلامی در مورد مبحث قلمرو دین و مانند آن را از محكمات قرآن و كلام معصومین(ع) استنباط كنیم. از این رو، كارایی شیوه نقلی به حوزه احكام عملی اختصاص ندارد و در بسیاری از اعتقادات نظیر ویژگی های معاد، برزخ، دوزخ، بهشت و امامت و بلكه خود اصل معاد و امامت و اصولاً همه عقایدی كه با وحی اثبات پذیر است، قابل استفاده بوده و در مواردی تنها راه معرفت بشری است.
به هر حال، از قرآن و كلام معصومین(ع) استفاده می شود كه دین، پدیده ای فراگیر است كه همه ابعاد فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی و بالاخره دنیا و آخرت انسان را در بر می گیرد. شریعت عبارت است از مجموعه ای از احكام ثابت و متغیر كه بر اصول اعتقادی تردید ناپذیر و یقینی مبتنی است. آن اصول اعتقادی زیر بنای اخلاق و احكام دین را تشكیل می دهد. دستیابی بدان اصول هم از راه عقل نظری و علم حصولی ممكن است و هم از راه شهود و علم حضوری. بدین سان، ایمان بدان باورها و اصول اعتقادی بر یقین مبتنی است و دستیابی به یقین هم از راه استدلال و عقل و هم از راه كشف و قلب امكان پذیر است.
به نظر حضرت امام خمینی(ره) و قاطبه فقهای اسلامی(3) تقلید در اصول اعتقادی راه ندارد. هر كسی خود باید به اجتهاد بپردازد و عقاید اسلامی را بر اساس منطقی درست انتخاب كند؛ تقلید از پیشینیان و پیروی كوركورانه از اندیشه ورزان در مسائل اصلی اعتقادی اصلاً پذیرفته نیست. با اثبات باورهای اساسی دین، عقل دست بشر را در دست معصومین(ع) می نهد و او برنامه ای همه جانبه برای رستگاری و نیك بختی انسان در دنیا و آخرت در اختیارش می نهد. دین اسلام خاتَم أدیان و پیامبر اكرم حضرت محمد(ص) آخرین پیامبران الهی است و «لكن رسول الله و خاتم النبیین»(4) دین او كامل است «الیوم اكملت لكم دینكم»(5) و تنها دین برگزیده و مورد رضایت خداوند متعال از زمان پیامبر اكرم حضرت محمد(ص) تا قیامت می باشد و «رضیت لكم الاسلام دینا»(6) است. هر كس بجز آن دینی داشته باشد از وی پذیرفته نیست: «و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین»(7) خداوند تمام برنامه های لازم را برای سعادت انسان در دنیا و آخرت فرو فرستاده و هر آنچه بشر بدان نیاز دارد در كتاب آسمانی، قرآن، بیان كرده است: «و نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكلّ شیء»(8) آن كتاب از هیچ چیز فروگذار نكرده است: «و لا رطب و لا یابس الا فی كتاب مبین»(9) انسان به مقتدا و راهبر پیامبر و امام معصوم نیاز دارد تا آن برنامه ها را برای وی تبیین كند: «و یعلمهم الكتاب و الحكمه»(10) حكومت از آن خداست، هیچ كس بر دیگری حق اطاعت ندارد مگر آنان كه خداوند اختیار دهد: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منكم»(11) پیامبر و ائمه معصومین(ع) بر تمام شؤون انسان به اذن خداوند حكومت و ولایت تشریعی و تكوینی دارند، «ألست اولی بكم من انفسكم؟»(12) اگر در مورد شأنی از شؤون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و غیر آن حكمی نمایند، دیگران حق سرپیچی ندارند.
__________________________________________
پی نوشت ها:
1. ر.ك: دین شناسی، فصل سوم، گزارش در مورد مشتركات لیبرالیسم سیاسی و دینی، ریشه آنها، رابطه مدرنیسم و پست مدرنیسم با لیبرالیسم، از مقاله ذیل اقتباس شده است: M. Legenhausen، The Morals And Politics Of Religous Pluralism
2. اعتقادات مذكور در كتاب های اعتقادی و كلامی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته و اثبات شده است. قرآن كریم نیز بر این دعاوی اصرار دارد: نظیر سور نجم،آیه 4، فصلت،آیه42 و آیات بسیار دیگر. آموزه تحدی طلبی در قرآن (بقره،آیه23 و 24، یونس،آیه37 تا 39، هود،آیه13، اسراء،آیه88) بهترین دلیلِ صدق و حقانیت بسیاری از آن اعتقادات است.
3. ر.ك: امام خمینی، تحریر الوسیله، توضیح المسائل، حاشیه عروه الوثقی و دیگر حواشی عروه الوثقی و رساله های عملیه.
4. احزاب،آیه40.
5. مائده،آیه3.
6. همان.
7. آل عمران،آیه85.
8. نحل،آیه89.
9. انعام،آیه59.
10. جمعه،آیه3.
11. نساء،آیه59.
12. حدیث غدیر، ر.ك. عبدالحسین الامینی، الغدیر.
.................................................................
منبع: محمد حسين زاده- دين شناسي.
|