امروزه اگر مدل معرفتی دیگری پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینی، در این صورت با این پارادایم باید به وحی نزدیك شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.(1) براساس این دیدگاه آنچه با تجربه دینی دریافت می شود، نه الفاظ، بلكه معانی و حقایقی است كه نیازمند تعبیر است و وقتی تجربه در تعبیر می آید، چهار محدودیت انسان، یعنی محدودیت تاریخی، محدودیت زبانی، محدودیت اجتماعی و محدودیت جسمانی در تجربه او اثر می گذارد.(2) تجربه دینی پیامبران نیز تافته جدا بافته ای نیست و هم چون دیگر تجربه ها در زندان محدودیت های انسانی گرفتار است و راه گریزی از خطا ندارد. اعتنای خداوند این نبوده است كه یك كتاب به معصوم املا كند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و و خطا ناپذیری القا كند ... وحی الهی و واكنش انسانی همواره در هم تنیده است. یك مواجهه كه به مشیت و مبادرت الهی بوده توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.(3) در نقد و بررسی این ادعا باید گفت:
1 ـ تفسیر وحی به تجربه دینی پیامبر، و نیازمندی تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت های بشری، چنان كه اندیشه مندان غربی و هواداران شرقی آنان نیز تصریح كرده اند، عصمت پیامبران را در ابلاغ وحی زیر سؤال می برد؛(4) در حالی كه این بعد از عصمت هیچ گونه تردیدی را بر نمی تابد و انكار آن به برچیده شدن بساط نبوت می انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمی خود دست خوش تغییر و خطا گردد و بازتابی از محیط زندگی اجتماعی و فرهنگی باشد، ارمغان بعثت پیامبران برای بشر چه خواهند بود.
2 ـ وحی الهی پدیده ای غیر متعارف و به تعبیر كارل بارت سخنی به كلی دیگر است.(5) از این رو، بهترین راه آشنایی با آن بهره گیری از سخنان كسانی است كه خود به این منبع معرفتی دست یافته اند. پیامبر اكرم(ص) نه تنها معانی آموزه های قرآنی، بلكه الفاظ آن را نیز از جانب خدا می دانست و خود را پیام رسان و واسطه ای بیش نمی شمرد. اعجاز لفظی قرآن، كه الهی بودن این كتاب را تردیدناپذیر می سازد، براساس همین دیدگاه معنا می یابد. در نتیجه، چنین نیست كه پیامبر از پیش خود معانی وحیانی را به قالب الفاظ درآورد و در این میان، محدودیت های انسانی اش حقیقت الهی را پوشیده دارد: «انا انزلناه قرآناً عربیاً لعلّكم تعقلون»(6) برخی روشنفكران دیگر نیز برآنند كه پیامبر كسی است كه دارای تجربه های ویژه باشد و این تجربه ها از همان سنخ تجربه هایی است كه عارفان دارند: مقوم شخصیت و نبوت انبیاء و تنها سرمایه آنها، همان وحی یا به اصطلاح امروز تجربه دینی است. در این تجربه پیامبر چنین می بیند كه گویی كسی نزد او می آید و در گوش و دل او پیام ها و فرمان هایی را می خواند و ...(7) براساس این نظریه، پیامبر اسلام تجربه ناب و تفسیر نشده خود را بر جای گذاشت؛ در حالی كه پیامبران دیگر همواره تفسیری از تجربه خود بر جای می گذاشتند. به همین دلیل است كه دیگر نیازی به پیامبر جدید نیست. همه می توانند با مراجعه به این تجربه تفسیر نشده، معانی و حاجات خود را به دست آورند و آن را تفسیر نمایند. چنان كه پیامبر مخاطب كلمات قرآن بوده است، ما نیز هستیم. گویی آن تجربه در هر عصر و نسلی تكرار می شود. به همین دلیل، ما همیشه با یك وحی تازه و مطرّا رو به روییم كه كهنگی ندارد.(8)
در نقد و بررسی این نظریه باید گفت كه یكسان انگاری وحی با تجربه های عارفان خالی از اشكال نیست. عرفا خود بر تفاوت مكاشفات و مشاهداتشان با وحی تأكید دارند. ابن عربی در كتاب فتوحات مكیه تصریح می كند كه پس از رسول خدا(ص) وحی به طور كلی قطع گردید و اولیا و اهل معرفت جز الهام بهره ای ندارند: «و اعلم ان لنا من الله الالهام لا الوحی، فان سبیل الوحی قد انقطع بموت رسول الله(ص)؛ بدان برای ما از جانب خدا تنها الهام است و نه وحی؛ زیرا وحی با مرگ رسول خدا(ص) قطع شد.»(9) قیصری در شرح فصوص الحكم(10) و سید حیدر آملی در جامع الاسرار و منبع الانوار،(11) نیز وحی را از اختصاصات پیامبر دانسته اند. استفاده از تعبیر گویی این مطلب را می فهماند كه تجربه پیامبر می تواند همانند نقشی بر آب و رنگی بر هوا باشد و جز اوهام و خیالات شخصی و درونی هیچ بهره ای از واقعیت نداشته باشد.(12) مشكل بعدی آن است كه به اعتقاد فیلسوفان كانتی مشرب، تجربه دینی ناب و بدون تفسیر وجود ندارد. این در حالی است كه خود این روشنفكر در این مسئله كانتی مشرب است.(13) پس نمی تواند بگوید كه پیامبر تجربه ناب و تفسیر نشده خود را بر جای گذاشت. علاوه بر اینكه این نظریه حجیت سخنان پیامبر را در تفسیر از وحی از میان می برد؛ همچنان كه حجیت سخنان امامان معصوم(ع) را از میان می برد؛ در حالی كه به اجماع مسلمانان، سخنان پیامبر و سیره ایشان در تفسیر وحی حجت تعبدی است.(14)
تفاوت های تجربه دینی و وحی
1 ـ تأثیر فرهنگ زمانه در تجربه دینی و جهت نیافتگی وحی از آن: طبق برخی دیدگاه ها، تجربه دینی از فرهنگ زمانه تغذیه می كند و در قید و بند فرهنگی است كه تجربه در آن رخ می دهد. به بیان دیگر، هیچ تجربه ای وجود ندارد كه بدون واسطه مفاهیم و اعتقادات واصل شود و ساختار پیش از تجربه در شكل دادن به تجربه موثر نباشد، بلكه به نظر پراودفوت آن ساختار جزئی از تجربه است. از این رو، تجربه های عرفانی عارف هندو، هند گونه است و تجربه های عارف یهودی، یهودی وار است و تجربه های عارف مسلمان، اسلامی است. یعنی اگر عارف پیش از حصول تجربه، افكار و اندیشه های یك مسیحی را داشته باشد، تجربه های او در چارچوب اندیشه های مسیحی شكل می گیرد.(15) در حالی كه مجموعه تعالیم و فرمان هایی كه انبیا به عنوان وحی در اختیار بشر قرار داده اند، معمولاً با فرهنگ زمان انبیا در تقابل است. انبیا معمولاً با سنت های رایج و اندیشه های حاكم بر جامعه خود، كه معمولاً خرافی و پوچ و منحط بودند، به مبارزه برمی خاستند و سنت ها و اندیشه های تازه ای بر جای آنها می نشاندند. این تحول از بخشی از معارفی ناشی می شده كه به نام وحی از سوی خداوند دریافت می داشتند.(16) علاوه بر آنكه وحی الهی از هر گونه تصرف مصون و محفوظ است و خواهش های نفسانی و عوامل بیرونی از جمله افكار و عقاید هیچ گونه تأثیری در وحی ندارند، پیام الهی از هنگام صدور تا ابلاغ نهایی به مردم توسط ملائكه الهی نگهبانی می شود.(17)
2 ـ شریعت آفرینی وحی : دست كم برخی از وحی های نازل شده بر پیامبران الهی، شریعت آفرین است؛ یعنی دستورالعمل هایی از جانب خداوند برای زندگی فردی و اجتماعی پیروان دارد؛ در حالی كه در تجربه های دینی و عرفانی چنین چیزی مشاهده نمی شود. بر همین اساس ابن عربی تصریح می كند كه فرشته برای نبی شریعت مستقل می آورد بر خلاف عارف كه اگر هم امری در محدوده شریعت بر او نازل شود، از باب آگاه ساختن وی از احكام شریعتی است كه بر پیامبر نازل شده و او از آن بی اطلاع است یا به دلیل خطای در اجتهاد، خلاف آن را باور داشته است. از این رو امكان ندارد كه به عارف تابع یك پیامبر، حكمی الهام شود كه بر خلاف شریعت واقعی آن پیامبر باشد هر چند ممكن است حكم الهام شده با فتاوای مجتهدان مخالف باشد كه همین امر از خطای آنان در استنباط حكم مذكور حكایت می كند.(18)
3 ـ تأثیرپذیری تجربه دینی از القائات شیطانی : در تجربه های عرفانی، مشاهدات و مكاشفات عرفا در معرض نوعی انحراف و سقوط و القائات خطا و شیطانی است. از این رو، عرفا برای صحت و سقم مكاشفت هایشان، رعایت موازین را لازم و ضروری می دانند. ابن عربی در این باره می گوید: همه القائات بر اولیا، ربانی نبوده، بلكه گاهی شیطان برای سالك تمثل یافته، باطلی را بر قلب او القا می كند. سالك باید كاملاً هوشیار باشد و آن چه را بر قلب او القا می شود، با میزان كتاب و سنت بسنجد و چنان چه میان آنها سازگاری یافت، بداند كه آن القاء شیطانی نیست.(19) اما وحی همواره از تلبیس ابلیس مصون است و پیامبران در همه مراحل فهم، درك و دریافت آن در عصمت الهی قرار دارند. وحی چنان حالتی سرشار از اطمینان به صدق خود در پیامبر ایجاد می كند كه جای هیچ شك و شبهه ای نمی گذارد.
4 ـ خطاپذیری در تعبیر : در تجربه دینی ممكن است ارباب تجربه در تعبیر مشاهدات خود دچار اشتباه گردند هر چند در شهود خود امر حقی را مشاهده كرده باشند. بر همین اساس، ابن عربی می گوید: گاهی سالك در تعبیر خود دچار خطا می گردد هر چند شهودش درست و مطابق با واقع است؛ مانند كسی كه در مشاهدات ظاهری، شخصی را در تاریكی شب می بیند كه از دیوار خانه ای بالا رفت. آن گاه می گوید: دزد وارد خانه شد! در حالی كه او همان صاحب خانه بوده كه كلید را گم كرده و به ناچار از دیوار بالا رفته است. او در این كه دیده كسی از دیوار خانه همسایه بالا رفته خطا نكرده و آنچه دیده در خارج واقع شده است؛ اما در گزارش خود دچار خطا گردیده است.(20) پس ممكن است عارف در تعبیر و تفسیر كشف خود دچار خطا گردد. اما وحی قرآنی همان گونه كه گذشت، لفظ و معنا هر دو از طرف خداوند بر پیامبر نازل شده است.
___________________________________________
پی نوشت ها:
1. محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو، 1379، ص 405.
2. همان، ص 383.
3. محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیك كتاب و سنت، تهران: طرح نو، 1375، ص 20.
4. خطاپذیری تجربه دینی مورد تأكید بسیاری از نویسندگان غربی قرار گرفته است و برخی از آنان به صراحت، وحی را نیز خارج از این چارچوب ندانسته اند. (ر.ك به: نورمن گیسلر، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی، ج 1، تهران: حكمت 1375، ص 92.
5. محمد تقی فعالی، تجربه دینی و مكاشفه عرفانی، همان، ص 107.
6. یوسف،آیه2.
7. عبدالكریم سروش، بسط تجربه نبوی، تهران: انتشارات صراط، 1378، ص 3.
8. عبدالكریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، تهران: صراط، 1373، ص 77.
9. ابن عربی، الفتوحات المكیه، ج 3، بیروت: دار صادر، بی تا، ص 238.
10. داود قیصری، شرح فصوص الحكم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، ص 111.
11. سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایران شناسی فرانسه، 1368، ص 454.
12. ر.ك به: هادی صادقی، كلام جدید، همان، ص 226.
13. همان ، ص 227.
14. همان.
15. همان، ص 246.
16. همان، ص 245.
17. ر.ك به: سوره جن، آیه 26 ـ 28.
18. ابن عربی، الفتوحات المكیه، ج 3، همان، ص 316.
19. همان، ص 39.
20. همان، ص 7.
.........................
منبع: سيد مهدي صالحي اميري- فصلنامه مربيان.
|