نكته ى شایان ذكر دیگر این است كه مراد از معرفت دینى، آیا تك تك فهم هاى عالمان دین از دین یا متون دینى است یا هویت جمعى ـ هندسىِ آن مورد لحاظ است؟ به عبارت دقیق تر، فهم هر عالمى از دین، موضوع بحث این رشته ى علمى است یا فهم همگانى از گزاره هاى دینى كه مورد بحث یا رد و اثبات عالمان قرار گرفته است ؟ و در صورت دوم كه فهم همگانى باشد، به صورت عامِ استغراقى مراد است یا عام مجموعى؟
عبارات صاحب نظریه ى قبض و بسط، مشوش و مضطرب هستند، مثلا جمله ى «مطهرى یك دین دارِ عصر بود، شریعتى هم و دین هر كس فهم او است از شریعت».(1) فهم هر عالمى را موضوع بحث قرار مى دهد و اما عباراتى كه از تحول معلومات پیشین به واسطه ى معلومات پسین خبر مى دهند، مانند: «هیچ معلوم تازه اى معلومات پیشین را به حال خود وا نمى گذارد»(2) احتمال عام استغراقى(3) را تقویت مى كند. ولى عبارات دیگرى از صاحب نظریه ى قبض و بسط وجود دارد كه احتمال عام مجموعى(4) را تقویت و تأیید مى نماید; براى نمونه به بعضى از آن ها اشاره مى كنیم:
1) غرض ما در این بحث از علم، شاخه اى از معلومات است كه تألیفى است از گزاره ها، یعنى دستورى از گزاره ها كه موضوعى یا غایتى یا روشى، وحدت بخش آن ها است و آن را در شاخه اى از علم مى دانیم.
2) مراد، از معرفت دینى این است: مجموعه اى از گزاره ها كه از راه خاصى و به مدد ابزار خاصى با نظر كردن متون دینى و احوال و رفتار پیشوایان دینى حاصل آمده اند.
3) معرفت دینى نیز یك معرفت تاریخ مند یا هویتى جمعى است.(5)
به نظر نگارنده ى این سطور، معرفت دینى عبارت است از شناخت و فهم عالمان دین از آن حقایقى كه از غیر راه هاى بشرى به دست آمده است، اعم از این كه آن شناخت با روش عقلى یا نقلى تحصیل گردد، آن هم به صورت همگانى، یعنى آن گزاره هایى كه عموم عالمان به جرح و تعدیل آن ها پرداخته اند و در رد و یا تأیید آن ها نظر داده اند و این همگانى بودن نیز باید به نحو عام استغراقى موضوع معرفت شناسى باشد تا این كه بحث هاى او حقیقى باشند نه اعتبارى، البته وقتى گفته مى شود فهم یا معرفت دینى، مراد فهم هر شخصى از دین یا متون دینى نخواهد بود، بلكه منظور از فهم عالمانِ دین، فهم روش مند، متخصصانه و مضبوط مى باشد.
ایمان و معرفت دینى
یكى از مبادى معرفت شناسى دینى، روشن شدن تفاوت و جدایى ایمان از معرفت دینى است تا بتوان مقوله ى ایمان را از محور بحث خارج ساخت، بنابراین ناچاریم در باره ى ایمان مطالبى را به نگارش درآوریم. هر موجود جان دارى براى خود دل بستگى هایى دارد; انسان نیز غیر از دل بستگى هاى مادى، به پاره اى از معنویات نیز مانند امور شناختارى، زیبایى شناختى، اجتماعى و سیاسى دل بستگى دارد. ایمان نیز نوعى حالت دل بستگىِ واپسین است كه تمام دعاوى دیگر، تحت الشعاع او قرار گرفته و یا به خاطرش طرد مى شوند، براى مثال دل بستگى واپسین ملى گرایان افراطى، ملت است، از این راه تمام عناصر حیات شخص در عمل، ایمان متحد مى شوند. قلمروِ ایمان براى هر انسانى حریم مقدسى است، یعنى دل بستگى واپسین انسان در نهایت به دل بستگى قدسى بدل مى شود و آن گاه است كه عنصر شجاعت و جسارت و عشق از آن زاییده مى شود.(6) متعلق ایمان، همیشه شىء یا شخص معینى است، بنابراین، شخص مؤمن باید نسبت به آن معرفت داشته باشد، آن هم از نوع معرفت یقینى تا متعلق ایمان قرار گیرد؛ زیرا ایمان به مجهولِ مطلق ممكن نیست و البته باور درونى موجب تولید ایمان مى شود و باور نیز زاییده ى یقین است. شایان ذكر است كه ما از یقین، تنهامعناى منطقى و معرفت شناختى آن را اراده نمى كنیم; بلكه اعم از معانى یقین، روان شناختى، عقلایى و منطقى مورد نظر است; در نتیجه ایمان با وجود ظن علمى نیز توان بقا و استمرار را داراست. از ویژگى هاى ایمان، پویایى، تكامل، ضعف و سستى است كه عوامل شناخت شناختى، روان شناختى سیاسى، اجتماعى و... مى تواند در آن نقش داشته باشد. تا این جا روشن شد كه ایمان مقوله اى قلبى است كه با دو عنصر علم و التزام به دست مى آید و معرفت دینى به عنوان موضوع معرفت شناسى دینى، دانش هاى عالمان دین است كه با روش هاى پژوهشى و علم از طریق رجوع به عقل و منابع دینى تحصیل مى گردد.(7)
هرمنوتیك
ز آن رو كه مباحث معرفت شناسى دینى، با مسائل هرمنوتیك، پیوند برقرار نموده اند، زوایاى مختلف این دانش از نظر خوانندگان مى گذرد.
الف. لغت شناسى هرمنوتیك
اصطلاح هرمنوتیك (hermeneutics) از فعل یونانى hermeneuein به معناى تفسیر كردن مشتق شده و از نظر ریشه شناختى با كلمه ى هرمس (hermes) خداى یونانى و پیام آور خدایان پیوند دارد. این پیوند، انعكاسى از ساختار سه مرحله اى عمل تفسیر است كه عبارتند از پیام (متن) و تفسیر مفسر (هرمس) و مخاطبان. كاربرد وصفى این واژه به صورت hermeneutic و hermeneutical است، مانند تئورى هرمنوتیكى (Hermeneutic theory). شایان ذكر است كه لغت شناسى هرمنوتیك در كشف حقیقت آن مددى نمى رساند و باید با دقت به شناخت ماهیت آن پرداخت. امروزه این اصطلاح، به رشته اى عقلى اطلاق مى شود كه به ماهیت و پیش فرض هاى تفسیر ارتباط دارد.
هرمنوتیك و نظریه ى تأویل، از روزگاران قدیم در غرب و جهان اسلام مطرح بوده است. عالمان دینى، جهت كشف معانى متون مقدس و تفسیر آن ها، رویکردهایى از جمله تهذیب و تزكیه ى نفوس را پیشنهاد مى دادند. ولى در غرب از اوایل قرن نوزدهم، این دانش توسط كسانى هم چون شلایرماخر(/ Schleier Macher 1768 ـ 1834.م)، ویلهلم دیلتاى (Dilthry Wilhelm / 1833 ـ 1911.م) و هانس جورج گادامر (Gadamery - Georg - / hans1900.م) به صورت جدیدى پایه گذارى شد. نظریه ى تفسیرى شلایرماخر با تبدیل هرمنوتیك از وضعیت خاص به قواعد عام، حول محور دو اصل تفسیر دستورى و تفسیر فنى مى چرخید و دیلتاى نیز با ارایه ى روش شناسى عام در علوم انسانى به تمییز و روش مند كردن آن دسته از علوم با علوم طبیعى، هرمنوتیك را وارد عرصه ى جدیدى ساخت و گادامر، با تدوین اثر مهم حقیقت و روش، در سال 1960، تأویل گرایى را در راستاى تفكّر هایدگرى قرار داد و بر خلاف شلایرماخر و دیلتاى كه فاصله ى تاریخى و فرهنگى مفسّر از مؤلّف را منشأ بد فهمى مى دانستند، اصرار داشت كه فهمیدن بدون پیش فرض ها و اعتقادات مفسّران امكان پذیر نیست. بر این اساس، كشف نیّت مؤلّف براى او چندان اهمیّت نداشت و به تفسیر عینى و نهایى نیز اعتقادى پیدا نكرد. البتّه عنصر مؤلّف و استقلال حیاتى متون ادبى، قبل از گادامر، توسط طرف داران فروید، ماركسیست ها، ساخت گرایان و ساخت شكن ها مطرح بود. شایان ذكر است كه برخى از اندیشمندان معاصرِ تأویل گرا هم چون اى، دى هیرش (Hirsch . D . E) با اصلاح نظریه ى شلایرماخر به شكلى از نیّت مؤلّف جهت پرهیز از ذهنیت گرایى اصرار ورزیدند و نیز امیلیو بتى (Betti Emilio) مورّخ ایتالیایى، گادامر را به جهت از بین بردن امكان باز شناسىِ تفسیر ذهنى از تفسیرِ معتبر مورد انتقاد قرار داد.(8)
ب. اسلام و هرمنوتیك
هرمنوتیك در جهان اسلام، گرچه به گونه ى مستقلى مطرح نشد، امّا مورد غفلت نیز نبوده است، بلكه اندیشمندان علوم قرآنى و اصولى در آثار خود جهت اهداف فقهى و تفسیرى، به مباحثى از جمله علم تفسیر و تفاوت آن با تأویل، روش ها و مناهج تفسیرى و انواع تفسیر نقلى، رمزى، اشارى، شهودى، عقلى و اجتهادى، تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر به رأى و مباحث الفاظ هم چون علم به وضع، انواع دلالت هاى تصورى، تصدیقى اولى، تصدیقى ثانوى، كشف مراد مؤلّف و متكلّم، مسئله ى ظهور و... مى پرداختند و البتّه تمام عالمان اسلام بر خلاف گادامر و ریكور، به نیّت مؤلّف، و همانند شلایرماخر و دیلتاى به معناى نهایى و اصیل متكلّم باور داشتند.
ج. نقش پیش داورى و هرمنوتیك
مهم ترین هدف و وظیفه ى نظریه ى تأویل، این است كه به پرسش هایى از این قبیل پاسخ دهد: آیا مى توانیم به عنوان مفسّر و شناسنده ى یك كلام كه داراى ذهنیت و نگرش خاصّى هستیم، بدون دخالت، پیش داورى و پیش فرض به معناى آن كلام نایل آییم؟ آیا عبارات علاوه بر معانى ظاهرى، معانى دیگرى نیز دارند؟ و آیا دست یابى به آن امكان پذیر است؟ اصلا چرا گاه بین مفسّران یك متن، اختلاف پیدا مى شود؟ آیا تفاوت در پیش فرض هاى مؤلفان و مفسّران و فاصله ى تاریخى میان آن دو، ابهامات و پیچیدگى هاى كلامى را ایجاد مى كند؟ آیا تفاوت در قواعد و روش هاى تبیین و تفسیر، آدمیان را به این نحله هاى گوناگون مى كشاند؟ در آن صورت آیا مى توان به نیّت و مقصود مؤلّف، از جمله بارى تعالى دست یافت؟ آیا راهى براى تمییز فهم درست از فهم نادرست وجود دارد یا همانند تفكّر هایدگرى و گرایش پدیدار شناسى هرمنوتیكى باید به نوعى نسبیّت در فهم، رو آورد؟ آیا هر فهمیدنى به تفسیر محتاج است؟ آیا هر متنى داراى معناى پنهانى است كه با تفسیر آشكار مى شود؟ یا بدون عمل تفسیر هم مى توان به معانى متون دست یافت؟ و از همه مهم تر، حقیقت تفهیم و فهم چیست و واقعیت فهم چگونه مى شود؟
تاریخ گواهى مى دهد كه بررسى و تحلیل هرمنوتیك و به طور كلى روش هاى فهم متون، خصوصاً متون دینى، بیش از رشته هاى دیگر ضرورت دارد؛ زیرا هر دین و جامعه ى دینى، با توده ى انباشته اى از تفسیرهاى چالش برانگیز، بستر تاریخى خود را ادامه مى دهد و منشأ نزاع ها و ستیزها و مناقشات كلامى، فقهى، اخلاقى و به طور كلى دین شناسى مى باشد كه در نهایت به تكفیر و تفسیق و جنگ هاى چند صد ساله ى فرقه ها و مذاهب گوناگون كشیده شده است.
___________________________________________________
پی نوشت ها:
1. همان، ص ص. 178 ـ 164 ـ 91 ـ 93 ـ 106.
2. همان.
3. یعنى تك تك گزاره هاى دینى را شامل مى شود.
4. یعنى مجموع گزاره ها به صورت وجود اعتبارى، مد نظر است.
5. همان.
6. ر. ك: پل تیلیش، پویایى ایمان، ترجمه ى حسین نوروزى، (انتشارات حكمت)، ص 15.
7. تفصیل بیش تر چیستى ایمان، در گفتار یازدهم خواهد آمد.
8. در این قسمت، از مقاله ى هرمنوتیك دایره المعارف دین، ویرایش میرچاالیاده، جلد ششم با مشخصات ذیل استفاده شده است:
Hermeneutics, The Encyclopedia of Religion. Mircea Eliade 1987.
.............................................................................................
نویسنده: عبدالحسین خسروپناه - کلام جديد.
|