اشكال دیگر این كه، تكثّرپذیریِ ادراكات و گزارشات به دلیل تكثّر در زمینه معرفتی و فرهنگی، و یا مواجهه انسان با پدیدارها، هرگز دلیل حقّانیّت مجموعه گزارشات متكثّر نیست. به عبارت دیگر اگر _ به فرض مثال _ حقیقت در قالب چند رنگ مختلف بروز كند، دلیل بر این است كه هر رنگی لزوماً جلوه حقیقت است؛ باطل محض نیز می تواند عضوی از مجموعه فرض شود. اشكال دیگر آن است كه بر فرض «حقّانیّت» یك دین در گذشته، نمی توان نتیجه گرفت كه آن دین _ كه ضلعی از حقیقت را نیز داشته است _ در این عصر نیز بتواند انسان را از خودمحوری به خدامحوری و «سعادت» برساند به عبارتی از پلورالیسم در حقّانیّت (در زمان های مختلف) نمی توان به پلورالیسم نجات رسید. وانگهی اگر تمام اضلاع حقیقت هم در دینی تجربی شده باشد امّا متون آن دین بدست نااهلان، دستكاری و تحریف شده باشد، باز نمی توان گفت متون آن دین می تواند گزارشی از حقیقت و ناجی انسان ها باشد، پس در تبیین كثرت ادیان باید همه جوانب را با توجّه به واقعیّت های تاریخی بررسی كرد. بر فرض كه توجیه هیك در ارائه یك مكانیسم معرفتی و فرهنگی برای تبیین كثرت درست باشد، امّا باید بتواند عدم وقوع تحریفات مغرضانه یا ساده لوحانه در متون و تعالیم كلیدی ادیان را نفی كند. تحقیقات فراوانِ سند شناسانه پژوهشگران، استناد انجیل به شخص عیسی مسیح _ علیه السلام _ را مورد انكار قرار می دهند؛ و نشانگر آن است كه این متن سال ها پس از حیات زمینی وی نگاشته شده است. همچنین از قطعیّات تاریخی آن است كه پولس، معارف مسیحی را با معارف یونان باستان ممزوج كرده است. هر منصفی می پذیرد كه، برای فتوا دادن به حقّانیّت همه ادیان، یا بهره مندی آنها از حقیقت و _ یا به تعبیر هیك مواجهه تك ضلعی با حقیقت _ مسلّماً در مرحله نخست بایستی دغدغه های سند شناسانه ادیان و درستی متون هر دینی از نظر تاریخی پشت سر گذاشته شده باشد. رویكرد ششم: این تقریر، یك رویكردِ هرمنوتیكی است كه بر مبنای گرایش مفسّر محوری بنیان شده است. رویكرد مفسّر محورانه معتقد به تأثیر تمام عیار پیش فرض ها و پیش دانسته های هر مفسّری در هنگام فهم متون است. از نظر اینان مؤلّف و گوینده نیز چون مفسّر است، و شأن مؤلّفیِ خود را پس از ادای متن از دست می دهد. طبق این معنا عبارات به خودی خود مفهم چیزی نیستند؛ این مفسّر است كه با پیش فرض ها و ساختار معرفتیِ خود روح معنا را در عبارات می دمد. به عبارت دیگر معنای موجود در بطن یك عبارت، مثل موم است، و این شاكله ذهن مفسّر است كه بنا به ساختمان و ریختمان معرفتی خود آن را در قالبی خاص شكل می دهد. پس عبارات، خود گرسنه معانی اند و نه آبستن آنها؛ و این معانی را باید مفسّران و مخاطبان به عبارات ببخشند. پلورالیست ها از طریق انعطاف پذیریِ فهم مفسّران از متون، در پی این تقریرند كه فهم متون همواره در یك تلائمِ تمام عیار با فهم های عصر در سایر اكوسیستم های معرفتی است؛ و چنان سیّال است كه همواره می تواند با حفظ تلائمِ خود، حق باشد. چنین فهم های سیّالی برای حق بودن حاجتی به عدم تناقض یا عدم تضاد با ضروریّاتِ علوم عصر ندارند؛ چون بسادگی می توان قرائت عوض كرد و متن را گونه ای دیگر فهمید. به این رویكرد هم انتقادات زیادی وارد شده است، رویكرد مفسّرمحور را بسیاری از اندیشمندان یك دیدگاه مالیخولیایی و بیمارگونه قلمداد كرده اند. سیستم فهم متن مسلّماً تابع قوانین محاوره است و همه عقلای عالم بر مبنای آن اصول، به محاوره و مفاهمه می پردازند. در فرایندهای فهم و مفاهمه، اصولی چون: توجّه به وضعیّت گوینده و مؤلّف، نظام واژگانیِ وی، زبانی كه او برای بیان برگزیده است (سمبلیك، طنز، جد)، و این اصل كه گوینده قطعاً از عبارات خود معنای خاصّی را قصد كرده است، همگی از جمله اصول عقلایی هستند، كه قطعاً خودِ افرادِ مفسّرمحور نیز، نمی توانند در محاورات خود به آن تمسّك نكنند. البتّه وقتی یك متن از امری خبر می دهد بسته به قراین و اوضاع باید فهم شود؛ و از آن روی كه متون دینی دارای ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقیّد، و ... است باید به دقّت صدر و ذیل آن بررسی شود. پس برای فهم متن پیش فرض های ضروریی نیز وجود دارد؛ مثل دانستن زبان مؤلّف و قراین حالیّه و مقالیّه؛ امّا پیش فرض هایی هم به شدّت مخاطب را از درك متن دور می كنند (ر.ك: هرمنوتیك). رویكرد هفتم: یكی دیگر از رویكردها رویكرد تكافؤ ادلّه است. بنابراین نظریّه، در جهان امروز اگر كسی با بی طرفی كامل به بررسی ادلّه بنشیند در می یابد كه ادلّه ادیان با هم متكافیء هستند، و به اصطلاح، كاملاً از پسِ هم بر می آیند؛ به نحوی كه عقل انسان دچار تحیّر و سرگردانی می شود. در این قبیل موارد، حتّی بر فرض آن كه در عالم واقع تنها یك دین از میان ادیان، واجد حقّانیّت باشد، امّا با این وجود، عقل آدمی به تخییر و آزادی در انتخاب حكم می راند؛ و این همان پلورالیسم است. همچنان كه منتقدان بیان كرده اند این پلورالیسم البتّه یك پلورالیسم حكمی و دستوری است؛ نه یك پلورالیسم واقعی؛ و مستلزم حقّانیّت همه ادیان نیست. در واقع تحت چنین شرایطی و بر فرض پذیرش تكافؤ ادلّه، مسلّماً طالبِ صادق _ پس از فحص و تحقیق _ البتّه نزد خداوند معذور است. امّا پر واضح است مسأله معذوریّت و مسأله حقّانیّت دو مطلب متفاوت و جدا از هم هستند. 5. اشاره نكته اول: گذشته از تمامی دیدگاه ها و رهیافت های انتقادی كه در برابر تقریرهای پلورالیسم دینی وجود دارد و بعضاً به آنها در خلال متن اشاره شد، همچنین باید توجّه داشت كه، به عقیده ما مسلمانان، مدارك روشن و خردپذیری بر حقّانیّت اسلام وجود دارد كه با وجود این دلایل و مدارك ادّعای همسنگی و همسانی همه ادیان و نیز ادّعای تكافؤ ادلّه را جداً به محاق ابطال می اندازد. از جمله ادلّه برتری و كمال و حقّانیّت اسلامی می توان به این موارد اشاره كرد: خردپذیری گزاره ها و آموزه های اسلامی و سازگاری آنها با هم؛ مستند بودن منابع و متون اسلام؛ زنده بودن و دست نخوردگی (عدم تحریف) كتاب آن؛ اعجاز و تحدّی كردن و مبارزه طلبی كتاب آن؛ جامعیّت احكام و كارآمدی و كاركردهای مثبت آنها. افزون بر همه اینها، و نكته بسیار مهم، مسأله خاتمیّت دین اسلام و تأخّر زمانی آن نسبت به دگر ادیان است؛ با این توصیف، دین خاتم با پذیرش ادیان پیشین و احترام به آنها و اعتراف به حقّانیّت آنها و اقرار به نجات بخشیِ آنها _ در ظرف زمان خودشان _ به منزله نسخ شرایع و ادیان گذشته خواهد بود، و در پرسش به علّت كثرت ادیان، نیازی به توجیهات نامدلَّلِ پلورالیستی نیز نمی ماند. نكته دوم: علاوه بر مزیّت ها و برتری های حقّانیّت آفرین گذشته، از جمله بزرگ ترین مزیّت ها و موهبت های بی بدیلی كه در اسلام _ خصوصاً مكتب تشیّع _ وجود دارد، عبارت است از دربرداشتن شخصیّتی موعود و مصلح كه كثیری از ادیان آسمانی آمدن و ظهور وی را نوید داده اند؛ و اعتقاد به وی جزو قاطعانه ترین بشارت ها و جزو مهمترین مشتركات ادیان آسمانی است. اكنون روایت های اسلامی دقیق ترین اطّلاعات را (نسبت به ادیان دیگر) درباره این شخصیّتِ موعود در اختیار دارند؛ و نیز بر حضور و زنده بودن او تأكید می كنند. در كتب برخی ادیان دیگر نیز درباره این كه این موعودِ جهانی، از نسل پیامبر آخرالزّمان است عباراتی موجود است. پرفسور هانری كربن در كتاب ظهور شیعه، در این باره می گوید: «به عقیده من مذهب تشیّع تنها مذهبی است كه رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگه داشته؛ و به طور مستمر ولایت را زنده و پابرجا می گذارد». نكته سوم: بر فرض پذیرش این نكته كه در جهان پر هیاهوی امروز قاعدتاً یافتن حقیقت، كار صعبی است، می توان گفت آن دسته از غیر مسلمانانی كه یا شرایط و انگیزه تحقیق را به دلیل فقرِ فرهنگی و فكری نداشته اند، و یا در كاوش و تحقیق خود، به هر حال به حقیقت كامل نائل نشده اند، و در دایره اتمام حجّت ها زندگی پاك و مُنقادانه ای را پیشه كرده اند، البتّه علی القاعده مشمول رحمت و لطف الهی خواهند بود. اساساً بر این نكته تأكید باید كرد كه میزان عدل الهی بر معیار نام ها و عنوان ها و ادّعاهای سجلّی، كه خالی از حقیقت و عاری از مسمّای واقعی هستند، برپا نمی شود. در عین حال باید توجه داشت كه این مسأله با «پلورالیسم حقّانیّت» و حق شمردن همه ادیان، و نیز با «پلورالیسم نجات» _ به معنای جان هیكیِ آن _ تفاوت دارد. نكته چهارم: در یك نگاه نهایی هنگام مطالعه و وارسیِ سخنان پلورالیست ها (بویژه جان هیك) دغدغه حقّانیّتِ همه ادیان یك دغدغه عارضی به نظر می رسد؛ دغدغه اصلی ظاهراً این است كه هیك می خواهد به گونه ای برای «غیر مسیحیانِ پاك» نیز در بهشت جایی باز كند. به عقیده هیك مقتضای هدایتگریِ خدا و عشق او به بندگانش این نیست كه فقط اقلّیّتِ اندكی به نام مسیحیان را بر طریق صواب و نجات بدانیم. در این صورت نیازی نبوده است كه هیك تكلّفِ حقّانیّت همه ادیان را بر خود تحمیل نماید. به هر حال این نگره را اگر به این شكل مطرح شود به رغم مشكلاتی كه در تقریر آن وجود دارد بایستی پلورالیسم نجات بنامیم. امّا همچنان كه اشاره شد، دغدغه هایی نظیر هدایتگری خدا و عشق خدا به بندگان، و مشكل نجات اكثریّت انسان ها، و نیز بهره مندی ادیان موجود از حقیقت و حقّانیّت (به طور نسبی)، راه حل های ساده تر و خردپذیرتری نیز دارد. منبع: فرهنگ واژهها - زير نظر عبدالرسول بيات، ص 142- 166 |