1. پلورالیسم در عرصه های مختلف واژه پلورالیسم[1] برگرفته از واژه لاتین Pluralis و به مفهوم «گرایش به كثرت» است. در آغاز، این واژه در عرصه سنّتی كلیسایی مطرح شد؛ شخصی را كه دارای چند منصب گوناگون در كلیسا بود پلورالیست می نامیدند. پس از آن این واژه، كه خود، مفهوم پذیرش و اصالت دهی به تعدّد و كثرت را دارد، به ترتیب در عرصه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی، دینی به كار آمد. به همین جهت پلورالیسم به حسب مورد نظر به انواع پلورالیسم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اخلاقی، معرفتی و دینی قابل تقسیم است: پلورالیسم اجتماعی - سیاسی: پلورالیسم در این عرصه عبارت است از پذیرش كثرت و تنوّع در حوزه نهادهای مدنی، احزاب، جمعیّتها، و عقاید ناظر به مصالح اجتماعی شناخت ریشه فكری پلورالیسم اجتماعی از این جهت حایز اهمیّت است كه شكل گیری سایر ساحتهای پلورالیسم را می توان در چگونگی شكل گیری پلورالیسم اجتماعی ملاحظه كرد. البتّه پس از فلسفی شدن و تئوریزه شدنِ پلورالیسم، عمدتاً پلورالیسم معرفتی به مثابه بنیان تئوریك سایر انواع درآمد. عوامل مختلفی در پی ریزیِ پلورالیسم اجتماعی مؤثّر بوده است. عواملی چون زیانهای ناشی از وحدت گرایی[2] و تمركز در قدرت و استبداد دینی و دولتی، خصوصاً در قرون وسطا؛ به ستوه آمدن جوامع غربی از جنگ منازعات بی پایان بر سر عقاید و ایدئولوژی های جور و اجور؛ رشد ابزار و شبكه های ارتباطی؛ و ... . این عوامل و عواملی از این دست موجب شد تا جوامع، میل و گرایش بی شائبه ای نسبت به پلورالیسم و تكثّر، توزیع در قدرت، تحزّب، و تشكّل جمعیّتها و اتّحادیّه ها و سندیكاها پیدا كنند؛ و آن را حتّی قبل از تئوریرزه شدن، به عنوان یك «راهكار» و راه چاره برگزینند. نهایتاً در عصر روشنگری پذیرش فردگرایی و حقوق طبیعی[3] و مواجهه انسانها با تكثّر از طریق رسانه های جمعی، موجب رشد و بالندگیِ تفكّر پلورالیسم اجتماعی شد. این تفكّر جوامع را به تكثّر و چندگانگی در قالب تشكیل احزاب و گروه های مدنی و مصاف دمكراتیك تشویق می كند؛ و برای این مرام اجتماعی _ سیاسی حقانیّت قائل است. از شرایط لازم برای چنین تفكّری، تساهل و تسامح[4] و تحمّلِ آرا و رفتارهای اجتماعی و سیاسی دیگران، و رعایت حقوق نهادهای جامعه مدنی در برابر دولت است. پلورالیسم فرهنگی: در این عرصه تعدّد و تكثّر فرهنگ ها، بویژه در بخشی از فرهنگ كه به صورت آداب و رسوم اجتماعی خود را می نماید تمایز خود را با فرهنگ های آشكار می كند، مورد پذیرش و دارای جایگاه رسمی است. در واقع آگاهیِ ملل مختلف از سلوك همدیگر، در پرتو رشد اطّلاعات و رسانه ها و پی بردن به نافروكاستنی بودن آن ها به مدل واحد، موجب شد تا این تكثّر و گوناگونی بزودی توسّط جامع شناسان و انسان شناسان، تئوریزه و به رسمیّت شناخته شود. طبق این نظریات، رفتارهای فرهنگیِ هر قوم راهكارها و راهبردهایی هستند كه بسته به شرایطِ جغرافیایی و زیست محیطی و نژادی، و نحوه ارتزاق آن قوم و ...، در حوزه عقل جمعی شكل گرفته است و در هر حال باید به آن احترام گذاشت و تنوّع آن را پذیرفت. در واقع پلورالیسم فرهنگی، تبیینی از چرایی این تنوّع های ادغام ناپذیر است. پلورالیسم اخلاقی: ساحَت اخلاقی، یكی دیگر از ساحت های اندیشه كثرت گرایی است؛ كه از نوعی نسبیِ انگاری[5] ارزشی و نفی ضوابط عام و ثابت، ارتزاق می كند؛ و نه فقط به پذیرش تكثّر در مرام های اخلاقی در مختصّات جغرافیایی صحّه می گذارد، بلكه در پرتو گذر زمان نیز می پذیرد كه ارزش های اخلاقی رنگ و شكل عوض كنند و كثرت طولی و تنوّع تطوّری داشته باشند. البتّه در هر یك از حوزه های پلورالیسم ممكن است كسانی به صورت رقیق و ضعیف و كسانی به صورت قوی و افراطی كثرت گرا باشند. شكل رقیق پلورالیسم اخلاقی صرفاً توصیه می كند كه جوامع با ارزش های اخلاقیِ گوناگون در كنار هم با مسالمت و صلح زندگی كنند، و هر یك ضمن باورداشت ارزش های خود، سلوك دیگری را تحمّل كنند، و این كثرت را بپذیرند و در عمل متعرّضِ هم نشوند. در واقع این پلورالیسم رقیق با مدارا (تلرانس) تفاوتی ندارد. البتّه پلورالیسم عمدتاً گام را از این فراتر می نهد؛ و اصول باورهای اجتماعی، اخلاقی وفرهنگی را از جزمیّت ساقط می كند و در ورطه تشكیك و نسبیّت می اندازد. مثلاً در پلورالیسم اخلاقی اساساً ارزش اخلاقی، نسبی تلقّی می شود؛ و باورداشت های اخلاقی آن چنان جدّی تلقّی نمی شوند، و «مدارای روشی»، یا «مدارای حق به جانب» (مدارایی كه شخص در عین اعتقاد به حقانیّت عقیده خود، مدارا را به عنوان یك روش اتّخاذ می كند) به سمت «مدارای طبیعت گرایانه» و سودگرایانه سوق داده می شود. امّا باید دانست كه معمولاً حیات انسان نمی تواند از همه امور جدّی، خالی باشد، به همین خاطر این پلورالیسم، عملاّ به جدّیّت در سودانگاری و عدم اغماض در منافع مادّی منجر می شود. پلورالیسم معرفتی: نوع دیگر پلورالیسم و مهمترین آن، پلورالیسم معرفتی است كه با تقریرها و رویكردها و نیز با مبانی گوناگونی عرضه شده است: از انكار اساسِ حقیقت گرفته، تا غرق بودن جهازهای ادراكی در لایه های تودرتوی حقیقت؛ نقصان دایمی هر نوع شناخت و مواجهه افراد با ضلعی از اضلاع حقیقت تا تفكیك بود از نمود (نومن از فنومن)، و تا دخالت پیش زمینه ها در ابعادِ فهم پلورالیسم معرفتی بسته به شكل ضعیف یا افراطی آن به گونه ای در بردارنده نوعی از شكّاكیّت[6] و نسبی انگاری[7] در شناخت است (ر.ك: شكّاكیّت). پلورالیسم معرفتی منتقدان زیادی دارد. بعضی از منتقدان می گویند، اگر چه همواره شناخت انسان محدودیّت هایی دارد، اما هرگز این بدان معنا نیست كه بتوانیم در صحّت و مطابقت همه گزاره ها شك كنیم زیرا اوّلاً، پذیرش چنین تشكیكی حتّی پایه های پلورالیسم را نیز فرو می ریزد؛ و ثانیاً، اگر چه شناخت كنه پدیده ها از تمام زوایا، برای بشر قاعدتاً حاصل نمی شود، امّا با همین مقدار از شناختِ حاصله می توان به نسبتِ میان موضوع و محمول اذعان كرد. به عبارتی اگر چه در عین حال این شناخت همواره امكان بسط دارد امّا نسبت میان موضوع و محمول را ضرورتاً به هم نمی ریزد. ظاهراً همه انسان ها گزاره هایی را سراغ دارند كه امكان صادق نبودن آن كاملاً منتفی است؛ گزاره های ریاضی، بدیهیّات عقلی، غیر بدیهیّات مبتنی بر برهان، از این دست هستند. پلورالیسم دینی:[8] آخرین عرصه ای كه پلورالیسم در آن نیز نفوذ كرد، عرصه دین و اندیشه دینی است. در واقع پلورالیسم دینی _ همچنان كه به تفصیل خواهد آمد _ یكی از پاسخ هایی است كه در برابر پرسش از چراییِ كثرتِ ادیان و پرسش های دیگری كه حول این محور به وجود می آید، داده شده است. از آن جا كه موضوع اصلی این گفتار، پلورالیسم در عرصه دین است. این مبحث را به شرح بیشتری، پی می گیریم. در ادامه، نخست به توجیهات و پاسخ هایی كه برای پرسشض از چرایی و علّت تكثّر و تنوّع ادیان[9] ارائه شده است و سپس به انواع رویكردهای پلورالیسم دینی خواهیم پرداخت: 2. چهار توجیه برای كثرت ادیان این واقعیّت كه ادیان گوناگون در جهان وجود دارد و هر یك دارای قدمت تاریخی و متدیّنان بسیارند به عنوان یك واقعیّت تاریخی، امری است غیر قابل انكار؛ امّا تبیین این كثرت و این كه چرا ادیان گوناگونی وجود دارند؛ و این كه كدام دین حق است (پرسش از حقانیّت)؛ و این كه از طریق كدام یك می توان به سعادت رسید (پرسش از نجات)؛ بحثی است نظری كه از جهتی مربوط به فلسفه ادیان[10] و از جهت دیگر موضوع كلام جدید[11] است. به هر حال در قبال این ادیان متكثّر و پرسش های فوق، پاسخ ها و رویكردهای گوناگونی وجود دارد، ابطال گرایی، انحصار گرایی،[12] شمول گرایی[13] و كثرت گرایی،[14] نظرات و پاسخ های عمده ای هستند كه در این باب ارائه شده است. ابطال گرایی: جانبداران این نظریّه عمدتاً همه ادیان را زاییده توهّمات بشری می دانند. این توهّمات به صورت خرافه و انجام آیین هایی برای كنترل و ارتباط با امور موهوم تجلّی می یابد. ابطال گرایان برای تبیین هر چیز به دنبال توجیه طبیعی و تجربی هستند؛ و عوامل طبیعی را تمام هستی دانسته، امور ماواری طبیعی را رأساً انكار می كنند، بنابراین هر چیز كه دارای توجیه طبیعی است، از فرض دخالت امور غیر طبیعی بی نیاز است. ابطال گرایان به طول كلّی دو دسته هستند دسته ای برای ابطال حقّانیّت و صدق ادیان، تبیین جامعه شناختی دارند؛ و برخی دیگر با تفسیر روان شناختی به ابطال دین پرداخته اند. گروه اوّل می گویند: «نیروی برتر» چیزی جز خودِ جامعه نیست؛ و چون اراده آن سهمگین و ناپیدا است، در حسّ دینی ما مفهوم خدا را می دمد، تك تك افراد در مقابل این نیروی سهمگین احساس حقارت می كنند و حسّ پرستش، ایشان را به هم پیوند می دهد؛ و چون هر جامعه متناسب با شرایط خاصّ خود را از جامعه دیگر متمایز است، دین های گوناگونی را هم در خود می پرورد، آن سان كه زبان های گوناگونی را در خود پروریده است. امیل دوركیم را می توان از مهمترین طرفداران این نظریّه دانست. منتقدان، این نظریّه را چندان جدّی نگرفته اند، و آن را بیشتر به یك فرضیّه پردازیِ بدون دلیل و نامطابق با نمونه های خارجی شبیه دانسته اند تا یك نظریّه علمی. منبع:فرهنگ واژهها - زير نظر عبدالرسول بيات، ص 142- 166 -------------------------------------------------------------------------------- [1]. pluralism [2]. monism [3]. natural rights [4]. tolerance [5]. relativism [6]. scepticism [7]. relativism [8]. religious pluralism [9]. religious diversity [10]. philosophy of religion. [11]. new theology. [12].exclusivism [13]. inclusivism [14]. pluralism |