اچ.اچ فارمر _ یكی از منتقدان _ می گوید: اگر چنین است چرا ادیان، مشتمل بر تعالیم و قوانینی هستند كه اتّفاقاً با منافع و نگرش جامعه خود در تهافت و تعارض است. معمولاً پیامبران در میان قوم خود بر خلاف مجاریِ باورها و آیین های جامعه و عقاید خرافی آن حركت می كرده اند. دیگر این كه، روحیّات و رفتارها و مواضع انبیاء به گونه ای است كه نمی توان آن را در قالب این نظریّه و بر اساس واكنش های فرد و جامعه تحلیل كرد. همچنین معجزات و پیام هایی كه آنها برای بشر آورده اند بسیار فراتر از آن است كه در این نظریّه بگنجد. تقریر دیگر ابطال گرایان، تقریری روان شناختی است، زیگموند فروید بنیان گذار روان كاوی می گوید، ادیان زاییده واكنش دفاعیِ انسان در قبال نیروهای بزرگ طبیعت هستند؛ بیماری، سیل، زلزله، خشكسالی و سایر سوانح طبیعی، عواملی بی روح، ناگهانی و بی ملاحظه اند. اگر در كنار هر یك از عناصرِ طبیعت چون دریا، مزرعه، دام، و ملایماتی چون باروری، سلامتی، آرامش و فرمان پذیری، موجوی باشعور و بااراده و قدرتمند را تصوّر كنیم، می توانیم از راه گفتگو و راز و نیاز، خود را با او پیوند دهیم. نمود رفتاریِ این توهّمِ ناشی از واكنش های روانی، همان دین است؛ كه مفاهیمی چون بت، خدایان نامرئی و ... را تولید می كند. به عبارت دیگر «دین» فرافكنیِ دوران استقلالِ ما از پدر و مادر است؛ زیرا الگوی تكیه بر آنان پس از فرارسیدن دوران استقلال به صورت تكیه بر امور ناپیدا در می آید. این نظریّه حتی از سوی روان شناسائی كه نظریّات روان كاوانه فروید را در روان شناسی پذیرفته بودند نیز مقبول نیفتاد؛ و فرضیّه ای جذّاب اما كاملاً خیال پردازانه و غیر تاریخی معرّفی شد. اساساً گرایش به دین اگر چه ریشه در برخی از انگیزه های روانی و بعضاً در انگیزه هایی كه فروید نام می برد دارد؛ اما این انگیزه ها خالقِ تمام ادیان نیستند. به عبارتی رابطه ضروریی میان ریشه خود دین و ریشه گرایش به دین نیست. بر خلاف نظر فروید، ادیان آسمانی همواره مشتمل بر اموری هستند كه ما را با اموری ماورایی آشنا می كنند، اموری كه عیناً در طول تاریخ بر حوادث طبیعی تأثیر گذاشته اند، و به هیچ رو با این توجیهات قابل تفسیر نیست. به طور كلّی امروزه رویكرد ابطال گرایانه طرفدار معتنابهی ندارد. انحصارگرایی:[1] این نظریّه نیز توجیه یا رویكرد دیگری است در قبال كثرت ادیان. انحصارگرایان صرفاً یك دین را حامل حقیقت و موجب سعادت می دانند. ادیان دیگر اگر چه احیاناً مشتمل بر حقایقی هستند امّا فقط یك دین است كه حقّ كامل و نهایی است و انسان را به رستگاری و نجات می رساند انحصارگرایان برای این باور، ادلّه گوناگونی آورده اند مثل این كه پیامبر هر دینی در آغاز دعوت خود، راه سعادت و نجات را منحصراً در تعالیم دین خود معرّفی نموده است. انحصارگرایی در هر دینی با تأكید بر عنصری خاص تقریر شده است. در دین یهود سعادت فقط در گرو «هویّت انحصاری قوم یهود» تعریف می شود، در مسیحیّت راه نجات صرفاً در «تجلّی بنیادین خداوند از طریق عیسی مسیح _ علیه السلام _»است. و بالاخره اسلام با تأكید بر اندیشه «انقیاد و تسلیم» در برابر حقّ، مصداق عینیِ این تسلیم را در پیروی از مكتب و آموزه های خود می بیند. انحصارگرایی موجب شده است كه مبلّغان هر یك از ادیان به شوق نجات انسان ها از گمراهی محض و كفر، به تبلیغ دین خود بپردازند. ناگفته نماند اگر چه گاه تفكّر انحصارگرایی به دلایلی عملاً انگیزه خشونتِ جانبداران هر دین را با سایر ادیان فراهم نموده؛ امّا منطقاً تبیین انحصارگرایانه، از خشونت سر بر نمی آورد؛ و مهرورزی و سلوك هدایتگرانه، و مدارا با سایر متدیّنان نیز می تواند با اعتقاد به انحصار حقّانیّت همراه شود. شمول گرایی:[2] این رویكرد _ در یك تقریر _ عبارت از این اعتقاد است كه صرفاً یك دین حق وجود دارد؛ و شاهراه نجات را خداوند با تشریع آن دین معرفی نموده است. سایر ادیان به دلیل جعلی بودن یا محرّف بودن یا نسخ شدن از سوی خداوند، اگر چه مشتمل بر حقایقی هستند، امّا دیگر دین حق نیستند؛ لیكن پیروان آن بطور مطلق هم از نجات محروم نیستند؛ مثلاً در فرضی كه دینِ A حق باشد متدینان دین B و C نیز می توانند سعادت یابند، مشروط بر آن كه در حدِّ شعور و فهم خود در كشف حقیقت كوتاهی نكرده باشند و حقّانیّت دینِ A نیز نیز برای آنها اثبات نشده باشد. پس، از آن جا كه خداوند مهربان و هدایتگر است بالاخره در طیِّ حوادث زندگی و چه بسا در لحظات واپسین عمر حقیقت را بر آنها آشكار خواهد كرد و راه رهایی را خواهند یافت. این تقریر اگر چه راه به انحصار گرایی می برد امّا به دلیل این كه به پیروان سایر ادیان با شرایطی اهمیّت می دهد آن را شمول گرایی نامیده اند. شمول گرایی تقریر دیگری هم دارد؛ و آن این كه چون دین B و C كمی تا قسمتی، برخوردار از حقیقت هستند، به همان اندازه به دین A نزدیكند. و اگر متدیّنان آن صادقانه دینداری كنند از طریق همان حقایق راه به نجات می برند و از پیروی سایر حقایق معذورند. خصوصاً بنابراین تفسیرِ شمول گرایی، نسبت میان ادیان، نسبت حقّ محض و باطل محض نیست؛ بلكه در این میان طیف گسترده ای وجود دارد؛ لذا می توان از حقّ بیشتر و حقّ كمتر گفت. امّا در این تفكّر هم پیروان دین حق _ یا به تعبیر حقّ كامل _ به تبلیغ دین خود می پردازند؛ چون راه اصل و اكمل در آن دین است و احتمال نجات از طریق سایر ادیان به دلیل نارسایی و اشكلات سیستمی، همواره بعید است و به همین دلیل نباید از تبلیغ دین حق دست برداشت، بویژه اگر تبلیغ در آن دین یك تكلیف محسوب شده باشد. كثرت گرایی:[3] پاسخ دیگر به پرسش های مذكور، یك پاسخ پلورالیستی یا كثرت گرایانه است. این رویكرد عمدتاً در دهه های اخیر مطرح شده است؛ و اگر چه طرفداران زیادی در میان دینداران ندارد، امّا به دلیل جذّابیّت و دغدغه ای كه افكنده است مورد توجّه منتقدان و فلاسفه دین واقع شده است. در ادامه، به زمینه های تكوّن و نیز رویكردهای مختلف این نظریّه می پردازیم: 3. زمینه های فكری و تاریخی پلورالیسم دینی این رویكرد كه در حوزه كلام و فلسفه دین مطرح شده است، برای نخستین بار توسّط جان هاروود هیك (1922م) مطرح گردید، هیك پس از اخذ درجه دكترای فلسفه از دانشگاه آكسفورد به سلك روحانیّت درآمد و سه سال به عنوان كشیش (فرقه پرسپتیوری) خدمت كرد. وی در طول زندگی با غیر مسیحیان (مسلمانان، یهودیان و هندوها) معاشرت بسیار داشت. همین امر باعث شد تا در برخی عقاید جزمی خود در باب انحصار راه نجات و حقیقت در مسیح و مسیحیّت شك كند. البتّه پیش از این احوال، تحوّلاتی در تعالیم كلیسا رخ داده بود؛ مثل این كه كلیسای كاتولیكِ صرف آب ریختن روی سر را برای غسل تعمید كافی دانست؛ بلكه در پی آن اعلام كرد كه غیر مسیحیانی كه در زندگی، پاكی و خوبی را پیشه خود كرده اند بواقع مسیحی اند. هیك امّا، به این مقدار اكتفا نكرد. به عقیده وی در چنین تفكّری، باز این مسیحیّت است كه به عنوانِ محور مطرح شده است؛ در حالی كه همه ادیان حقّند و پیروان آن سعادتمند هستند، به شرطی كه براستی و صداقت در مقابل آن چه از حقیقت نصیبشان شده، پایبند باشند. نظریه هیك اگر چه به خودی خود چندان پشتوانه كلامی و عقلی نداشت امّا می توان گفت این نظریّه به دلیل واقع شدن در زمینه های خاصّی از اقبال برخوردار شد. این زمینه ها عبارتند: از اقبال به خداشناسیِ طبیعی[4] به جای خداشناسی وحیانی؛ طرح هرمونتیك مدرن توسّط شلایر ماخر؛ شكاف معرفتی میان بود و نمود (نومن و فنومن)؛ پذیرش پلورالیته و كثرتِ نافروكاستنی در حوزه های فرهنگ، اقتصاد و سیاست. در یك بررسی كلّی پلورالیسم دینی بجز زمینه های معرفتی، توسّط برخی عوامل اجتماعی؛ چون: خستگی از جنگ ها و نزاع های پردامنه میان ارباب ادیان در طول تاریخ، و بی نتیجه یافتن هر كوششی برای ادغام و فروكاستن انواع تكثّر در سایر حوزه ها، یاری و تأیید شده است. 4. مبانی و رویكردهای پلورالیسم دینی برای پلورالیسمِ دینی مبانی متنوّعی به وجود آمده است، مبانی معرفت شناختی و كلامی از اهمّ آنها هستند. بخش معرفت شناختیِ این مبانی بیشتر متكفّل تأمین «حقّانیّت» برای اكثر ادیان است، و بخش كلامی آن بیشتر متوجّه تأمین «نجات» و سعادت آفرینی آنها برای پیروان آنهاست. از بخش اوّل، یعنی ادّعای حقّانیّت همه ادیان _ یا بسیاری از ادیان _ گاه با عنوان «پلورالیسم حقّانیّت»، و از بخش دوم، یعنی ادّعای نجات بخش بودن همه یا بسیاری از ادیان، با عنوان «پلورالیسم نجات» یاد می شود؛ كه البتّه تلازمی نیز میان این دو بخش وجود ندارد. به هر جهت هر یك از مبانی شناختی یا كلامی، خود نوعی رویكرد را در پلورالیسم دینی موجب شده اند. اینك اهمّ این رویكردها را بررسی می نماییم: قبل از هر چیز توجّه به این نكته شایسته است كه برخی رویكردهای پلورالیسم صرفاً تقریر دیگری از مدارا و تساهل پیروان ادیان با همدیگر است؛ كه این گونه رویكردها را در این جا متعرض نمی شویم. رویكرد اوّل: این رویكرد بر اساس تمایز میان «گوهر دین» و «صدف دین» است. منبع:فرهنگ واژهها - زير نظر عبدالرسول بيات، ص 142- 166 -------------------------------------------------------------------------------- [1]. exclusivism [2]. inclusivism [3]. pluralism [4]. natural theology |