سرمقاله مردانی كه با تدبیر و دانش واراده خویش، موجهای عظیمی را در گستره تاریخ جوامع بشر آفریده اند، بی تردید كم نظیر و تامل برانگیزند. آنان كه بااندیشه ها و آرمانهای خود، پایه های بنیادین تحولات و دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را پی نهاده و تا اوج موفقیت و پیروزی آن را دنبال كرده اند، بی شك دستاوردهای شگفت خویش را وامدار ماهیت اندیشه ها، ویژگیها و خصلتهای ممتاز خویش بوده اند. هر چند شرایط و مقتضیات زمان را نیز می توان از نظر دور داشت اما آنچه نقش عمده را در این میان ایفا می كند تا فردی از میان هزاران هزار، گام در پیش نهد وامتی را به راه خویش فرا خواند و به توفیق دست یابد، منشها و ویژگیهای نهفته در شخصیت و اندیشه خود اوست. روح الله خمینی، نامی است كه معادلات سیاسی جهان را دست خوش تحولاتی ژرف، و اندیشه دینی عصر را به اقیانوسی مواج و پائیز غم گرفته سرنوشت امت اسلامی را به فصلی شكوفنده و بالنده مبدل ساخته است. ما در این نوشته، به دنبال یافتن راز و رمز موفقیتها و پیروزیهای این موج آفرین قرن به مطالعه ابعاد، خصلتها و منشها و موضعگیریهای وی در راستای مدیریت و رهبری خواهیم پرداخت. نخست بایداعتراف كنیم كه در این مجال نمی توان سخنی جامع و مانع ارائه داد بلكه این خطر، نگاهی است كه باید آن را آغاز كرد تا اندیشه ها و نگاهها بدان، بیش از پیش، معطوف شود واین راه تا به سر منزلی مقبول ادامه دهند. اهمیت این نگاه و نگرش شناخت خصلتها و ویژگیهای امام در كار رهبری و مدیریت، هر چند به عنوان شناخت یك واقعیت، ارزشمند و مهم است اما ما در این نگرش، تنها به این جنبه نظر نداریم، بلكه معتقدیم كه شناخت شیوه ها و شگردهای مثبت و كارساز و چه بسا حیاتی امام راحل، قدس سره، می تواند برای مسوولان نظام اسلامی، در حال و آینده، راهگشا و خط دهنده و روشنگر باشد. آنچه امروز، به عنوان دانش مدیریت، یا فن اداره سازمانهای بزرگ مطرح است و كتابهای فراوانی درباره آن تدوین یافته و در دانشگاهها به عنوان رشته ای مهم مورد نظر می باشد، چیزی جز نتیجه گیریها و برآوردها و داوری هایی درباره تجربیات گذشته مدیران و رهبران نیست. بنابراین، مطالعه دقیق رفتار، شیوه ها واصول مدیریتی امام - رحمه الله علیه -، درراستای رهبری موفقیت آمیز وی، می تواند بیانگراصول بایسته رهبری باشد. استعدادهای ذاتی، دستمایه های مدیریت و رهبری آنچه را كه به عنوان پیش زمینه های استعدادهای ذاتی امام، در فرایند رهبری و مدیریت وی می توان مطرح ساخت، نخست، خصلتهایی است كه آنها را وامدار تبار و نیاكان خویش است. شهادت پدر، خود گواهی بر ظلم ستیزی، مقاومت و نقش موثر او در محیط زندگی است زیرا تا زمانی كه فرد درگیر با مسایل جاری زمان خویش نباشد و تا وقتی كه درگیری او مخالفان وی را به زانو در نیاورد و خصم در برابر او احساس عجز و ناتوانی ننماید، به از میان بردن او اهتمام نخواهد ورزید. چنین است كه علی - علیه السلام - در سفارشها و دستورالعملهای مدیریتی خود به مالك اشتر، می فرماید: ثم الصق بذوی الاحساب، واهله البیوتات الصالحه و السوابق الحسنه، ثم اهل النجده والشجاعه والسخا والسماحه، فانهم جماع من الكرم[1]. تا می توانی افسران سپاه را از خانواده های نجیب و دودمانهای با شرافت و اصیل انتخاب كن، مخصوصا تاریخ تبار را به دقت ملاحظه كن تا مبادا آلوده نژادان و پست فطرتان به مقام رسند. ناموس توارث و نژاد در روحیات اشخاص تاثیری به سزا دارد و تربیت خانوادگی شالوده پرورشهایی است كه در جامعه صورت می گیرد. شجاعت امام به حدی است که آن روز كه همه از بردن نام شاه، بدون آوردن پیشوند اعلیحضرت همایونی وحشت داشتند، او قیام كرد و با شدیدترین لحن ممكن، نیرومندترین عنصر مستكبر جامعه خویش را مخاطب ساخت و گفت : تو مگر بهائی هستی كه من بگویم كافر است بیرونت كنند... و آن روز كه برخی مدعیان در خانه هایشان بر خود می لرزیدند و در آرزوی تفاهم و عدم ستیز با دشمن بودند، او فریاد بر آورد: (خمینی رااگر دار بزنند، تفاهم نخواهد كرد) [2] و آن روز كه وحشیانه ترین هجومها به مركز روحانیت صورت گرفت، قوی ترین فریاد از حلقوم او بلند شد: (شاه دوستی، یعنی غارتگری، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراكز علم و دانش) [3] و قهرمانانه اعلام داشت : (من اكنون قلب خود را برای سرنیزه های مامورین شما حاضر كرده ام، ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم كرد) [4] فراست و تیزهوشی، در شناخت چهره ها و شگردها از دیگر توان هایی كه بیشتر از آن كه اكتسابی باشد، ریشه در ویژگیهای ذاتی دارد، تیزهوشی و فراست امام در شناخت موقعیت ها، تشخیص و عكس العملهای لازم، شناخت دشمنان و ترفندهای مختلف آنان و... . می باشد. او، براستی در خشت خام، آن می دید كه دیگران در آینه نمی دیدند. نمونه های هوشیاری و كیاست امام، در زمینه مسایل فردی واجتماعی آنقدر فراوان است كه اشاره به همه آنها در این فرصت، میسر نیست و تنها می توان به گوشه ای از آن اشاره داشت : شناخت جریان های سیاسی و ماهیت آنها موضوع شناخت جریان های سیاسی واهداف مخفی آنها، از موضوعات استراتژیك و بسیار سرنوشت ساز دوران انقلاب اسلامی است. امام عمیقا دریافته بود كه وجود رگه های الحادی در خط مبارزاتی جامعه اسلامی، نه تنها كمكی به رشد جریان آزادی خواه و استقلال طلب كشور نخواهد كرد، بلكه وجود اینان خود از موانع پیوستن توده های مسلمان و موحد به انقلاب می باشد. دشمن با علم كردن همین چهره های پوچ و وابسته است كه چهره مبارزان اسلامی را در نظر توده ها مخدوش می سازد. هوشیاری در برابر جریان نفاق موضع گیریهای صریح و كوبنده امام در برابر جریان های الحادی، صرفا بار مبارزه با آنها را نداشت، بلكه به نحوی ماهرانه زمینه رشد را بر جریان های نفاق نیز سد می كرد و به آنان نیز هشدار بود. مواجهه امام با جریان نفاق، بسی حساستر و دقیقتر بود. موضع امام، در قبال خط نفاق با موضع علنی ایشان در قبال خط الحاد متمایز بود. با این كه ایشان پس از بررسی های لازم، به ماهیت غیر اسلامی و ضد اسلامی خط نفاق پی برده بود، ولی از آن جا كه امام، رهبری نكته سنج و زمان شناس بود و به پیامدهای امور توجه داشت، در قبال خط نفاق، صرفا به(عدم تایید) اكتفا كرد زیرا خط نفاق چنان وجاهت و مقبولیت عمومی یافته بود كه كمتر كسی در آن روزگار می توانست، خیانت و دورویی آنان را باور كند. ذكاوت و كاردانی امام، او را به اتخاذ شیوه ای واداشت كه كمترین لطمه را به اتحاد یاران ایشان وارد آورد و در عین حال، سند روش بینی و شناخت عمیق وی از جریان ها باشد. كیاست امام در برابراحزاب و ملی گرایان یكی ازابعاد درخشان رهبری امام این است كه در طول نهضت و رهبری خود، هرگز نگذاشت كه گرایشات ناب مذهبی جامعه و قدرت معنوی روحانیت و مرجعیت، پلی برای دستیابی جریان های ناخالص حزبی به اهدافشان باشد. ما ناگزیریم كه از این منظر نیز، به سرعت بگذریم، اما تبیین همه جانبه این معنی نیازمند تاملی در خور است. این جریان، همواره از آغاز نهضت و در طول آن، وجود داشت، امام در همه مراحل، در عین طرد نكردن آنان و تبدیل نساختن این جریان ها به صورت پایگاهی علیه نهضت دینی، راه هر گونه سواستفاده را بر آنان بست. در پاریس از سوی احزاب و شخصیتها و گروهها، افرادی جهت ملاقات و مذاكره با امام می آمدند... از جمله كسانی كه با امام در پاریس ملاقات كردند، آقای مهندس بازرگان و آقای سبحانی بودند كه هر كدام با هیاتی آمده بودند. امام فرمود: من كسی را به عنوان حزب ملاقات نمی كنم. اگر آقایان به عنوان یك فرد ایرانی، مثل تمام كسانی كه با من ملاقات می كنند، می خواهند بیایند اشكالی ندارد. اینها قبول كردند و به دیدن امام رفتند. جالب این كه : در هر باری كه هر كدام از آقایان می خواستند با امام ملاقات كنند، امام دستور می دادند كه چند نفر دیگر در جلسه باشند، تا این موضوع در ذهنها نیاید كه فلان گروه خصوصی با امام مذاكره كردند.[5] از جمله تلاشهای این عناصر، در دست گرفتن جریان برخی امور امام و خط دادن بود كه امام، با زیركی هر چه تمام، این روند را نیز ناكام می نمود. و کیاست امام در قبال جریان ها را می توان در برخی موضع گیری هایشان ملاحظه نمود از جمله مثلا در یکی از مصاحبه ها خبرنگاری از امام می پرسد: (نتیجه مذاكرات شما با آقای دكتر كریم سنجابی و جبهه ملی چه بوده است ؟امام در پاسخ می گوید: مذاكرات به آن معنایی كه گفته می شود توافق حاصل شده است، نبوده. من مسایلی را كه مورد نظرم بوده مطرح كردم و آنها قبول كردند) [6] خبرنگار دیگر از روزنامه هلندی دی ولت گرانت می پرسد: جبهه ملی، با رد كردن سلطنت مشروطه، قدم مهمی در جهت شما برداشته. آیا شما نیز، به نوبه خود، حاضرید یك قدم در جهت مخالفین غیر روحانی دولت بردارید؟ امام در پاسخ می گوید:(رژیم سلطنتی را بیش از یك سال است كه عموم مردم، در سراسر ایران، به شدت محكوم كرده اند، بنابر این، هر كسی و یا هر گروه هم سلطنت را رد كند، با ملت هماهنگی كرده است و در صورتی كه در این قدم استقامت كند، ملت او را فراموش نمی كند و من خود را در كنار مردم احساس می كنم) [7] ظرافت و دقت، در واژه واژه این پاسخ نهفته است. سردبير - مجله حوزه، ش 49 منبع :www.andiseqom.com -------------------------------------------------------------------------------- [1] . نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 53 [2] . صحیفه نور [3] . همان مدرك، 4 [4] . همان مدرك [5] . سرگذشت های ویژه حضرت امام خمینی، ج1، مصاحبه با حجه الاسلام محتشمی. [6] . صحیفه نور، ج 3 [7] . همان مدرك |