از بیرون پیداست! در روزهای اول جنگ از تیم مهندسی ستاد مشترك ارتش، شخصی به جماران آمد و یك محل ضد بمب برای امام درست كرد. وقتی كه آنجا را میساختند امام گفتند: «من به آنجا نمیروم.» ظرف چهار یا پنج ماه آن محل درست شد. اتاقی بود به شكل L با ابعاد 5 متر در 4 متر امام تا آخر هم به درون آن پناهگاه نرفتند. حتی به امام گفتند: شما بیایید و حداقل اینجا را ببینید. امام گفتند: از همین بیرون پیداست و از بیرون دارم میبینم كه ساختمان آن چیست. امام هیچگاه داخل آن پناهگاه نرفتند و در زمانی كه تهران مورد اصابت موشك قرار گرفت، ایشان درون اتاق معمولیشان بودند و صبحها میآمدند و مینشستند و كار روزانهشان را انجام میدادند. امام در تمام مدتی كه تهران مورد هدف قرار گرفت از اتاقشان بیرون نرفتند. [1] پناهگاه نسازید وقتی امام نپذیرفتند به پناهگاهی كه برای ایشان ساخته شده بود بروند، هم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای و هم آقای هاشمی و همه دوستان میگفتند این طور صحیح نیست. لذا كنار در اتاق امام یك جایی را به عنوان دالان درست كردند. وقتی مشغول درست كردن آن بودند امام فرمودند: پناهگاه نسازید! گفتند میخواهیم برای زنها درست بكنیم. امام گفتند: خوب این دیگر مربوط به خانمهاست. به خدا قسم امام در آن قسمت هرگز حتی رفت و آمد نمیكردند. یعنی از در اتاق كه بیرون میآمدند توی حیاط میرفتند تا از آنجا رد نشوند! [2] چه فرقی است میان من و آن پاسدار؟ روزهای سخت جنگ تحمیلی بود و دشمن با حملات هوایی و موشكی ناجوانمردانهای شهرهای بیدفاع كشورمان را مورد هدف قرار داده بود. در این روزها افراد با پناه بردن به محلهای امن خود را از تیررس دشمن نجات داده بودند لیكن افراد محروم جامعه با استقامت و پایداری وصف ناپذیری به سكونت خود در شهرها ادامه میدادند. در این بین قرار شد برای امام پناهگاهی احداث شود تا چنانچه حملهای هوایی صورت گرفت جان ایشان كه به واقع جان امت بود، در امان باشد. وقتی امام از موضوع باخبر شدند، گفتند: به هیچ وجه من به آنجا نخواهم رفت. پناهگاه ساخته شد لیكن تا آخرین لحظه از حیات پربركت امام این پناهگاه، امام را در خود ندید این در حالی بود كه تمامی مسئولین كشور از امام خواهش میكردند از پناهگاه استفاده كنند؛ لیكن ایشان بر تصمیم خود مصر بودند. یكبار امام در پاسخ به خواست برخی از مسئولان كه از ایشان میخواستند از پناهگاه استفاده كنند فرمودند: «آخر چه فرقی است میان من و آن پاسداری كه در آنجا پاسداری میكند و از من و خانوادهام مراقبت مینماید : من هرگز محل خود را ترك نخواهم كرد. میخواهم موشك به سر من اصابت كند و من شهید شوم. برای اینكه امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند در فاصله میان اطاق ایشان و حسینیه پناهگاهی احداث شد. لیكن امام هیچگاه از طریق آن تردد نكردند وقتی به آن میرسیدند راه خود را تغییر داده و از كنار آن میگذشتند [3] قابل باور نیست حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی می گویند: موقعی كه مسائل مربوط به كودتای نوژه در شورای انقلاب مطرح میشد و اطلاعات خامی داشتیم، در همان حدود به امام هم گاهی كه خدمتشان میرفتیم گزارش میدادیم. روز آخر یعنی روز چهارشنبه كه مشخص شده بود ساعت 4 صبح برنامه كودتا دارند و بناست هواپیماها به تهران آمده و بمباران كنند، ـ از جمله منزل امام را ـ ما فكر كردیم كه خدمت امام برویم و مساله را روشن بگوئیم، و از امام تقاضا كنیم كه آن شب را منزلشان نباشند. گرچه میدانستیم كه ایشان این طور تقاضاها را نمیپذیرند. من و آقای خامنهای رفتیم خدمتشان و جریان را مشروح گفتیم. ایشان بر خلاف جلسات معمولی كه نمیخندیدند، و خیلی جدی همیشه برخورد میكردند آن روز خیلی متبسم و خندان جلسه را مقدار زیادی با شوخی هم تلقی كردند. یعنی مطمئن بودند كه قضیه، قضیهای نمیتواند باشد. اول فرمودند: «قابل باور نیست، توی این مردم نمیشود كودتا كرد، این كودتاچیها بالاخره باید از آسمان به زمین بیایند. پس توی این مردم چه جوری زندگی میكنند؟ این آقایی (كه میگویند) كه در خارج باید بنشیند وافور بكشد[4] كی راضی میشود كه بیاید به ایران و اینجا كشته شود». [5] حضور ملت برای ما عزت آورده است روزی حاج احمد آقا، پدر آقا محمود بروجردی داماد امام را برای صرف نهار به منزلشان دعوت كرده بودند. در این مهمانی آقایان صانعی، توسلی، جمارانی و دیگر دوستان حضور داشتند. امام به احترام پدر آقا محمود بروجردی پس از اقامه نماز در این جمع حضور یافتند. این گردهمایی مصادف بود با سفر آیت الله خامنهای به سازمان ملل. در بین حاضران بحث در مورد بیانات شیوای ایشان در آن سازمان بود. حاضران از بیانات پر محتوا و با روح آیت الله خامنهای كه در شناساندن اسلام و انقلاب اسلامی عمقی خاص داشت، تعریف میكردند. در این زمان وقتی پدر آقا محمود بروجردی شروع به سخن گفتن كردند، حاضران سكوت كرده و مستمع شدند. ایشان برای سلامتی امام دعا كردند و عنوان داشتند كه از بركت وجود رهبر كبیر انقلاب اسلامی، اینك اسلام عزیز در مجامع بزرگی چون سازمان ملل مطرح میشود، امام با تواضعی خاص خود فرمودند: «این ملت است كه راه خود را یافته است و مسئولین هم میدانند چه باید انجام دهند، حال چه من باشم و چه نباشم این راه ادامه خواهد یافت. این حضور ملت در صحنه است كه برای ما عزت آورده است». و سپس گفتند: «من مطمئن هستم كه ملت ایران در صحنه باقی خواهند بود حتی كیفیت حضور آنان بیش از این نیز خواهد شد». [6] بروید به مردم بگوئید امام هربار گزارش وزرا را میشنوند دستور میدهند: «بروید به مردم بگوئید كه این كارها را كردهایم». [7] هیچ چیز نباید از ملت دور باشد مرحوم حجه الاسلام حاج سید احمد خمینی نقل کرده اند: پیام خصوصی كارتر به امام در مورد درخواست آزادی گروگانهای آمریكایی توسط قطب زاده در روز جمعه به دست امام رسید كه از قراری كه آقای قطب زاده گفته در روز چهارشنبه توسط كاردار سوئیس به دست ایشان رسیده. روز بعد یا همان روز یك پیام دیگر هم به بنی صدر دادند. البته در پیام امام تندیهایی كه در پیام بنی صدر بوده، نبوده و ملایمت داشته و در روز شنبه از آن جهت كه امام فرمودند هیچ چیزی نباید از ملت دور باشد ما این را در روز شنبه به رادیو دادیم و منتشر شد. امام پیام را كه دیدند فرمودند این باید منتشر بشود. برای اینكه ما چیزی را از ملت پنهان نمیكنیم و در ثانی به احتمال قوی اینها ممكن است خودشان منتشر كنند و بعد یك چیزهایی فكر كنند و مردم هم فكر كنند كه چیزهایی زیر پرده است و ما باید آنچه را كه میگذرد به مردم بگوئیم و خود مردم تصمیمشان را میگیرند و به همین دلیل گفتند كه فورا ما آن پیام را منتشر كنیم. [8] بیش از یك بار حق رأی ندارم این سؤال بزرگ برای كلیه خبرنگاران و همینطور بسیاری از مردم مبارز و قهرمان قم مطرح بود كه امام رأی خود را در كدامیك از حوزهها به صندوق خواهند انداخت. و نزدیكترین افراد امام نیز از این موضوع اظهار بی اطلاعی میكردند، گروهی از خبرنگاران جلوی در خانه امام اجتماع كرده بودند و حركت نمیكردند تا امام از منزل خارج شوند و به دنبال ایشان حركت كنند تا بتوانند از صحنه رأی دادن امام عكس و فیلم تهیه كنند، نزدیكان امام همگی اظهار میداشتند هنوز مشخص نشده كه امام رای خود را در كدام حوزه انتخابی خواهند انداخت. تا اینكه رأس ساعت 10 صبح خبرنگاران به دنبال یكی از اعضای كمیته تبلیغات و انتشارات قم راهی خیابان چهار مردان (انقلاب) شدند و عجیب بود كه گروهی از مردم قم از روی حدس خود و اینكه امام در محلی رأی خواهد داد كه آن محل بیش از هر محل دیگر شهید داشته است، در خیابان چهار مردان كه از روزهای مبارزه صحنه بیشترین درگیریهای مردم و قوای انتظامی بود، جمع شده بودند، گروه كمی از برو بچهها بطور مسلح كار انتظامات و امنیت خیابان را بر عهده گرفته بودند و درست ساعت 15/10 دقیقه صبح ناگهان از داخل كوچه باریكی كه عرض آن تنها به اندازه یك اتومبیل بود، دو اتومبیل پشت سر هم وارد خیابان چهار مردان شدند كه در داخل یكی از آنها امام به همراه پسرشان حاج احمد آقا نشسته بودند. مردم همینكه اتومبیل حامل امامشان را مشاهده كردند، دیگر سر از پا نشناخته و به طرف اتومبیل هجوم بردند تا شاید امام را از فاصله نزدیكتری ببینند و جالب اینكه گروهی از جوانان كه بازوبندهای مخصوص انتظامات را نیز بر بازو داشتند خودشان در میان مردم سعی در هرچه بیشتر نزدیكتر شدن به امام را داشتند. فیلمبرداران و عكاسها در میان ازدحام فوق العاده جمعیت سعی داشتند كاری كنند تا بلكه موفق شوند از صحنه رأی دادن امام عكس و فیلم بگیرند. اما شلوغی به حدی بود كه امام موفق نشدند برای رأی دادن از اتومبیل پیاده بشوند. یك دقیقه بیشتر طول نكشید كه قسمت جلو و عقب اتومبیلی كه حامل امام بود بكلی درهم فشرده شد و حتی سقف آن نیز آسیب دید و درست در همین لحظات گروه خبرنگاران و فیلمبرداران از محل مناسبی كه قبلا برای خود در نظر گرفته بودند بر اثر فشار جمعیت همگی بر روی زمین سرنگون شدند. غلامعلي رجايي- برداشتهايي از سيره امام خميني، ج1، ص105 منبع :www.andiseqom.com -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی ـ آشنا ـ ش 1 [2] . حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی ـ مرزداران ـ ش 84 [3] . سید احمد بهاء الدینی ـ پا به پای آفتاب ـ ج 1 ـ ص 263 [4] . حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی ـ روزنامه اطلاعات ـ 23/4/ 59 [5] . حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی ـ مرزداران ـ ش 85 [6] . آیت الله خامنهای ـ روزنامه كیهان ـ 11/11/ 59 [7] . حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ 11/1/ 59 [8] . حجت الاسلام و المسلمین محمد ری شهری ـ خاطرات سیاسی ـ ص 76 |