می گفتند: «صبح ها سعی كن این دعا را بخوانی چون در سرنوشت دخالت دارد». چیزی كه به خانواده می گفتند تا اول از همه به آن عمل كنند انجام واجبات و دوری از محرمات بود. [1] می دانید غیبت چقدر حرام است؟ دختر مکرمه امام می گویند: یك بار آقا همه اهل خانه را صدا كردند و گفتند: «من بنا داشتم یك دفعه كه همه با هم جمع هستید چیزی برای شما بگویم». بعد گفتند: «شما می دانید غیبت چقدر حرام است؟» گفتیم بله. بعد گفتند: «شما می دانید آدم كشتن عمدی چقدر گناه دارد؟» گفتیم بله. فرمودند: «غیبت بیشتر!» بعد گفتند: «شما می دانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت (زنا) چقدر حرام است؟» گفتیم بله. فرمودند: «غیبت بیشتر». [2] كسی جرأت غیبت نداشت یاد ندارم كسی جرأت كرده باشد در منزل، نزد امام حتی به شوخی هم غیبت بكند چون آقا بسیار ناراحت می شدند. [3] انسان باید خودكفا باشد دختر گرامی امام (ره) می گویند: در جمع كه نشسته بودیم یك مرتبه می دیدیم كه آقا دارند به طرف آشپزخانه می روند. از ایشان سؤال كردیم كجا تشریف می برید، می گفتند: می روم آب بخورم. می گفتیم: «به ما بگوئید تا برایتان آب بیاوریم». می فرمودند: «مگر خودم نمی توانم این كار را انجام بدهم؟» بعد با خنده می گفتند: «انسان باید خود كفا باشد». [4] آمدم كمكتان كنم شهید محلاتی می گویند: روزی بر حسب اتفاق كه تعداد میهمانان منزل امام زیاد شده بود، پس از صرف غذا و جمع كردن ظروف دیدم امام به آشپزخانه آمدند. چون وقت وضو گرفتنشان نبود، پرسیدم چرا امام به آشپزخانه آمدند. امام فرمودند: «چون امروز ظروف زیاد است، آمدم كمكتان كنم».[5] شب را تقسیم بندی می كردند همسر مکرمه امام (ره) تعریف می كردند كه چون بچه هایشان شبها خیلی گریه می كردند و تا صبح بیدار می ماندند؛ امام شب را تقسیم كرده بودند؛ یعنی مثلا دو ساعت خودشان از بچه نگهداری می كردند و خانم امام (ره) می خوابیدند و دو ساعت خود می خوابیدند و خانم بچه ها را نگهداری می كرد. روزها بعد از تمام شدن درس، امام ساعتی را به بازی با بچه ها اختصاص می دادند تا كمك خانم در تربیت بچه ها باشند. [6] به خانم یادآوری می كردند امام تا آخر عمرشان هرگز به همسرشان نگفتند: «یك لیوان آب به من بده». اما خودشان مكررا این كار را برای خانم انجام می دادند. مثلا می دانستند خانم گاهی فراموش می كنند قرصشان را بخورند، به ایشان یادآوری می كردند. [7] ببخشید شما را زحمت دادم ایشان همچنین می گویند: یك روز در حیاط نشسته بودم كه یكی از خدمتكاران با عجله و خوشحال آمد و گفت: «حاجی خوشا به سعادتت، خوشا به حالت!» گفتم: «چه شده است؟» گفت: «آقا برایت هدیه فرستاده اند». گفتم: «آخر ما چه قابلیتی داریم؟» خدمتكار، هدیه امام را به من داد. هدیه امام یك عبا بود. عبایی كه از زمان طلبگی شان مانده بود. لای یك كاغذ كادوی قشنگ پیچیده و با چسب چسبانده بود. این قدر محبت داشتند. البته نه تنها به من، بلكه به همه. هر كس كاری برای آقا انجام می داد چند مرتبه به او می گفتند: «ببخشید شما را زحمت دادم. از شما تشكر می كنم. خیلی معذرت می خواهم». [8] تا جوان هستید همچنین این خدمت گزار بیت امام یادآور می شوند: سال 65 یك شب كه در كنار امام خوابیده بودم و در ایامی بود كه امام تازه از بیمارستان مرخص شده بودند، امام هنوز حال نقاهت داشتند. با این همه برای نماز شب برخاستند. ایشان وقتی خواستند وضو بگیرند موقع مسح كشیدن پا، چون نمی توانستند و برایشان مشكل بود دستشان را به شانه بنده تكیه كردند و فرمودند: فلانی، گفتم: بله، فرمودند: تا جوان هستید عبادت خدا را بكنید اگر پیر شدید مثل من دیگر نمی توانید. (94) لذت عبادت در جوانی است آقای توسلی از اعضای بیت امام (ره) نقل می کنند: یك شب متوجه شدم امام با صدای بلند گریه می كند من هم متأثر شدم و شروع كردم به گریه كردن. ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند، فرمودند: فلانی تا جوان هستی قدر بدان و خدا را عبادت كن. لذت عبادت در جوانی است آدم وقتی پیر می شود دلش می خواهد عبادت كند اما حال و توانی برایش نیست. [9] غلامعلي رجايي - برداشتهايي از سيره امام خميني(باتلخيص)، ج 1، ص13 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . فاطمه طباطبایی ـ شاهد بانوان ـ ش 168 [2] . زهرا مصطفوی ـ روزنامه اطلاعات ـ 17/3/ 67 [3] . فریده مصطفوی ـ روزنامه اطلاعات ـ 11/12/ 60 [4] . فریده مصطفوی [5] . مرضیه حدیدچی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی ـ ج 4 [6] . فاطمه طباطبایی ـ ویژه نامه روزنامه اطلاعات ـ 14/3/ 69 [7] . فاطمه طباطبایی [8] . سید رحیم میریان [9] . حجت الاسلام و المسلمین توسلی ـ حوزه ـ ش 45 |