امام در پاسخ فرمودند: «چند روزی دیگر نمانده. به او وعده نده». [1] - علی را پیش من نیاورید زمانی كه امام عزم سفر از این دنیا كردند، خواستند علی نوه شان را به دیدارشان نبریم. جویای علت شدیم. متوجه شدم كه ایشان از آنجا كه از تمام تعلقات رها شده بودند و از آنجا كه به علی خیلی علاقه داشتند و تنها همین یك تعلق برایشان مانده بود، از ما خواسته بودند كه علی را پیششان نبریم. این ارتباط با خدا و بریدن از غیر او، از همان زمان جوانی در ایشان وجود داشت. عصاره تمام خصلتهای جوانی امام در زمان پیری در وجودشان جمع شده بود. پس از عمل جراحی و زمانی كه هنوز به هوش نیامده بودند، ذكر «الله اكبر» بر زبانشان جاری بود. [2] - مرگ چیزی نیست روحیه امام تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه حیات هیچ تغییری نكرده و همانطوری كه آن روز حرف می زدند، در مقابل مرگ نیز همانطور بسیار عادی برخورد می كردند. یكی از بستگان امام به ایشان گفته بود كه این چیزی نیست و حال شما خوب خواهد شد. امام فرموده بودند: «نه آمدنش چیزی هست و نه رفتنش چیزی هست و نه مرگش چیزی هست، هیچ كدام از اینها چیزی نیست». [3] - آخرین مناجات امام امام هرچه به لحظه های پایانی عمر نزدیكتر می شدند، در حالی كه هر روز و هر ساعت از نظر جسمی رو به كاستی و ضعف و رنج بیشتر بودند، كه به موجب روال طبیعی و سیر مادی و جسمانی بروز و ابراز بیشتر آثار تألم و ناله و جزع را می طلبید اما از نای وجودشان كه جز برای خدا ننالیده بود به جای ناله از آلام جسمانی، زمزمه ذكر خدا و آهنگ روح انگیز وصل و قرب و لقاء حق برمی خاست و هیچ كس در این مدت كمترین ناله و اخمی از درد و الم جسمانی و شخصی از ایشان نشنید و ندید. فقط زمزمه مناجات و نوای عطرآگین عبادت و خشوعشان بود كه فضای اطراف و چشم و گوش همه را پر كرده بود. [4] - از مرگ هیچگونه وحشتی نداشتند هرگز شب آخر عمر امام با شبهای دیگرشان فرقی نداشت و اصلا امام ـ قبل از اینكه پزشكان تشخیصی بدهند ـ می دانستند كه عمر شریفشان به اتمام رسیده و این راه، راه برگشت پذیری نیست و با این حال هیچ گونه ترس و اضطراب و وحشتی در وجود شریفشان نبود. [5] - با چشم اشاره كردند در آن لحظات آخر كه من بالای سر ایشان بودم، هیچ وقت ندیدم كه امام اینقدر زیبا بشوند. یك جمال به این زیبایی را در این ده ساله انقلاب هیچ وقت در امام ندیده بودم. گویی تمام صفات خدا، تمام كمال و جمالش در صورت امام متجلی شده بود؛ واقعا آنجا فهمیدم كه امام، مظهر خدا شده. حدود ساعت دوازده ظهر بود كه خدمت ایشان رفتم. سلام كردم. به چشم فقط اشاره كردند. نگاه كردم، دیدم كه شاید بیش از صد مرتبه در آن لحظه ذكر می گفتند. [6] - خانمها را صدا بزنید آقا ساعت 12 ظهر همان روز (رحلت) گفتند خانمها را صدا بزنید، كارشان دارم. وقتی خانمها رفتند، گفتند: «این راه، راه سختی است» و بعد هی می گفتند: «گناه نكنید». بعد گفتند كه آقایان توسلی، آشتیانی و انصاری بیایند. صحبتهایی راجع به اختلاف نظر فقها كردند، كه نمی دانم چه بود؟ ساعت 10 و 20 دقیقه شب بود كه نوار صاف شد. پاسداران ریختند و شروع به گریه كردند، صورت امام گرم گرم بود. چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود. ده روز درد كشنده داشتند، ولی حرفی نمی زدند. هر بار می پرسیدیم: «آقا چطورید؟» می گفتند : «ان شاء الله تو سلامت باشی». [7] - صورتشان پر از اشك بود امام حتی در بیمارستان نیز عبادات خاص خود را ترك نگفتند و بلكه با شور و حال بیشتری به عبادت می پرداختند. یكی از نزدیكان حضرت امام نقل می كرد: زمانی به اذان صبح باقی بود كه وارد اتاق امام در بیمارستان شدم. ایشان را در حالت عجیبی یافتم. امام آن قدر گریه كرده بودند كه تمامی چهره منورشان خیس شده بود و هنوز اشكهای مبارك، همچون باران جاری بود و چنان با خدای خود راز و نیاز می كردند كه من تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی متوجه من شدند، با حوله ای كه بر شانه داشتند صورت مبارك را خشك كردند. [8] - برای هر نماز، عمامه می گذاشتند امام در شدیدترین لحظات كسالت و در فراز و نشیب هایی كه در دوران كسالت و بعد از عمل داشتند، مهمترین مسئله ای كه كاملا مشهود بود و مد نظر ایشان قرار داشت، فقط انجام عبادت بود. آن هم نه به صورتی كه بشود. با لغات وصف كرد. فقط دیدنش بزرگترین درس و زیباترین خاطره ای است كه در ذهن هر شخصی می توانست بماند. بسیار عاشقانه و خالصانه؛ كه كاملا مشهود بود. و در این زمینه حتی در حال خستگی و حالت درد، برای ادای نماز شب در همان ساعاتی كه معلوم بود سالها بدنشان آمادگی پیدا كرده است، در همان ساعات اطرافیان را صدا می كردند تا مقدمات كار را برای انجام نماز شب فراهم كنند. حتی از همان شبهای بعد از عمل، كه این موضوع برای ما خیلی تعجب آور است كه یك شخص با آن كسالت، چنین كاری را با این همه دقت انجام دهد و این چیزی جز عشق و اخلاص كه نهایتش آن حالت جذبه و كشش را ایجاد می كند، نمی تواند باشد و واقعا پوشیدن آن لباس سفید پاك و گذاشتن عمامه و سایر مقدماتی كه گفته شد، اینها همه اش هر كدام خاطره ای است. كلا دیدن هر لحظه قیافه ملكوتی امام، واقعا برای ما خاطره است. [9] - هر روز دعای عهد را می خواندند امام تقید خاصی به خواندن دعای عهد به مدت چهل روز، حتی در ایام بیماری داشتند. وقتی پس از رحلت، اثاثیه ایشان، از جمله مفاتیح شان را به بیت منتقل می كردیم، متوجه شدم كه در گوشه صفحه، تاریخ 8 شوال را به عنوان شروع دعا مرقوم فرموده اند. [10] - با دقت به حسابها رسیدگی می كنند چندی پیش خدمت خانم ـ همسر بزرگوار امام (ره) ـ رسیدم، عرض كردم آیا به تازگی خوابی از حضرت امام دیده اید؟ فرمودند: «اوایل، بیشتر ایشان را در خواب زیارت می كردم، اما حالا كم شده است». بعد فرمودند: «چند شب پیش آقا را در خواب دیدم كه لباس مرتبی بر تن داشته و كناری آرام و مؤدب مثل همیشه نشسته بودند. به ایشان عرض كردم: «آقا، آنجا چگونه است؟» فرمودند: «خیلی سخت و با دقت به حسابها رسیدگی می كنند، خیلی مواظب باشید. مواظبت كنید. مواظبت كنید». بعد از خواب بیدار شدم. [11] غلامعلي رجايي - برداشتهايي از سيره امام خميني، ج1، ص303 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . فاطمه طباطبایی [2] . فاطمه طباطبایی [3] . حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ ویژه اربعین سال 68 [4] . حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان [5] . دكتر پورمقدس ـ مجله پاسدار اسلام ـ ش 96 [6] . زهرا اشراقی ـ مجله سروش ـ ش 476 [7] . زهرا اشراقی ـ مجله زن روز ـ ش 1220 [8] . حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی ـ مجله پاسدار اسلام ـ ش 93 [9] . دكتر دوایی (پزشك معالج امام) ـ اطلاعات هفتگی ـ ش 2442 [10] . حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا توسلی [11] . علی ثقفی |