نویسنده : حسين شيدائيان
راهكارهاى تشكل بخشى
بخش عظيم و مهم نگرش احياگرانه امام خمينى به نهضت عاشوراى حسينى در سيره سياسى ايشان در قيام و مبارزه عليه ظلم و تشكلبخشى به جامعه شيعه تبلور مى يابد. امام نهضت خود را به پيروى از قيام خونين امام حسين(ع) و بر پايه تجربه تاريخى وعبرت آموزى از نقاط ضعف و قوت قيامهاى شيعيان در طول تاريخ، خصوصاً مبارزات عالمان شيعى در سدههاى اخير استوار كرد و مسير مبارزه و اهداف و آينده انقلاب اسلامى رامشخص نمود.
سيره عملى ايشان قبل از قيام و پس از آن مبيّن اين حقيقت است كه امام بر پايه فرهنگ انسان ساز و عزت آفرين عاشورا، راهكارهايى را بستر تشكل بخشى به شيعه قرار داده است كهبه مهمترين آنها اشاره مى شود.
1. تربيت شاگردان: حوزه درس امام به گونهاى بود كه يك طلبه واقعى تربيت مى كرد وفقط يك سلسله مباحث خشك علمى نبود، بلكه شاگردانى تربيت مى كرد كه براى آينده اسلام فايده داشته باشند.
[18] و هنگامى كه به درس خارج فقه مى پرداخت زمينه ظهور انقلاب اسلامى را مهيا مى كرد و در هر دوره شاگردانى بيشتر از دوره قبل تربيت مى يافت و نسل جديد روحانيت با افكار انقلابى پديد مى آمد.
[19]
2. درس ولايت فقيه و حكومت اسلامى: در دورانى كه در حوزه هاى علميه و ميان انديشمندان هيچ گونه بحثى مستدل و جامع درباره حكومت اسلامى ارائه نمى شد و اگر همسخنى از حكومت اسلامى به ميان مى آمد بيشتر با معيارهاى حكومت دمكراسى در غرب مطرح مىگ رديد؛ امام در سال 48 در ايام تبعيد بحث مستدل و منظم حكومت اسلامى وولايت فقيه را مطرح ساخت و با استشهاد به دلايل عقلى و نقلى مشروعيت و كارآمدى [20]حكومت اسلامى را به مجامع علمى و فرهنگى معرفى كرد، و از روحانيون درخواست نمودتا براى معرفى اسلام و حكومت اسلامى، نهضتى «عاشورايى» بر پا كنند.
[21] امام با ترويج انديشه ايجاد حكومت اسلامى در صدد حاكميت دين و اجراى قوانين اسلامى در همه شؤون فردى و اجتماعى، سياسى و اقتصادى برآمد و بر اين باور بود كه تا اسلام حكومت نداشته باشد، نمىتوان آن را از بدعتها و تحريفها حفظ نمود و اين اقدام امام بيانگربرنامه ريزى و آيندهنگرى براى تشكل بخشيدن به دين و شيعه است.
در دوران فراگيرى و شتاب انقلاب ايشان طى نامهاى به يكى از مراجع قم خواهان حمل هبه شخص شاه شده بود امّا پاسخ شنيد كه نمى دانيم بعد از رفتن شاه چه خواهد شد امام گفتند:«من فكرش را كردهام».
[22]
در انديشه و نگرش سياسى امام حكومت اسلامى برابر با تمام مفهوم سياست است.
[23] ومعتقد بود كه امام حسين(ع) براى دستيابى به حكومت اسلامى قيام كرده است؛ايشانمى فرمايد:
«... آمده بود حكومت هم مى خواست بگيرد و اين يك فخرى است و آنهايى كه خيال مىكنندكه حضرت سيدالشهداء(ع) براى حكومت نيامده، خير؛ اينها براى حكومت آمدند.»
[24]
درباره فرستادن مسلم بن عقيل به شهر كوفه نيز مى فرمايد:
«او مسلم را فرستاد تا مردم را دعوت كند به بيعت تا حكومت اسلامى تشكيل بدهد.»
[25]
قدر مسلّم در پرتو ايجاد حكومت اسلامى است كه عدل و قسط در جامعه فرا گير مى شودو اجراى احكام مترقى اسلام تحقق مى پذيرد.
3. بهرهبردارى صحيح از مناسبتهاى اسلامى در جهت هدايت و بهكارگيرى مردم: سيره سياسى امام در مبارزه با رژيم ستمشاهى و تشكيل حكومت هيچگاه بر مبناى فعاليت براى تشكيل يك حزب يا سازمان سياسى خاصى نبود، بلكه ايشان همانند سيره انبياء عظام برنامه اصلى خود را بر پايه آگاهى تودههاى ميليونى و مسلمان ايران بنا نهاد و با شناخت كامل از تأثيرات عميق روحى و روانىِ مناسبتهاى اسلامى خصوصاً ايام عزادارى امام حسين(ع) در جان و افكار مردم به هدايت سياسى آنان پرداخت.
امام با نگرشى نو به ابعاد سياسى عاشورا و با توجه به انرژى متراكم و اثر بخش اما فراموش شده توده مردم به جهت دهى عزادارى هاى حسينى پرداخت؛ ايشان از آغاز نهضت به توانمندى هاى عظيم و كارساز مردم هدايت يافته معتقد بود و هنگامى كه در سالهاى اول نهضت برخى از عالمانِ غافل از قدرت سياسى كارآمدِ مردمِ آگاه و هدايت يافته به امام مى گفتند كه ما بمب نداريم كه بر سر شاه بزنيم، اين فقيه دورانديش و روشن ضمير با توجه به قابليت هداي تيافتن مردم در پرتو زحمات و تلاشهاى روحانيّت متعهد در ايام عزادارى و حضور در صحنه مبارزه سياسى براى سرنگونى رژيم پهلوى فرمود:
«ما نيرويى داريم كه به مراتب از بمب كارسازتر است».
[26]
امام همواره به بهرهبردارى صحيح از ابعاد سياسى عاشورا در جهت تعميق معارف دينىو سياسى مردم همت مىگماشت و مىفرمود:
«اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براىسيدالشهدا، نه سيدالشهدا احتياج به اين گريهها دارد و نه اين گريه خودش فى نفسه يككارى از آن مىآيد...جنبه سياسى اين مجالس بالاتر از همه جنبههاى ديگرى استكههست».
[27]
به سخنرانان و خطيبان هم فرمود:
«اهل منبر ايدهم الله تعالى كوشش كنند در اينكه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى ومسائل سياسى اسلامى».
[28]
نقش مساجد و حسينيهها در احياى فرهنگ و ارزشهاى حماسى عاشورا بر هيچ كس پوشيده نيست. اجتماع مردم در اين مراكز بهترين فرصتى بود كه امام در جهت تحكيم مبانىاعتقادى و سياسى مردم بهرهبردارى نمود و به گسترش انقلاب در جميع اقشار ملت وشهرهاى مختلف ايران انجاميد. نكته مهم ديگرى كه در پرتو اين بهرهبردارى تبلور يافتوحدت و وفاق ملى است. با توجه به اكثريت قريب به اتفاق شيعه مذهب بودن ملت ايران،امام براى به حركت در آوردن مردم از مناسبتهاى دينى خصوصاً عاشورا در جهت وحدتو همدلى مردم استفاده مىجست.
امام به محور وحدت جامعه اهميت فراوانى قائل بود و با سيرى در انديشه و آثار ايشانمطالبِ موضوع وحدت نسبت به ساير موضوعات از درصد بيشترى برخوردار است. ايشانبا تأكيد بر حديث «يَداللهِ مع الجماعة»
[29] وحدت و همدلى را زمينهساز نزول عنايات وامدادهاى الهى در حل مشكلات سياسى اجتماعى ملت مىدانست و همواره اقشار مختلفمردم را به محورهاى وحدت توجه مىداد.
يكى از مهمترين و فراگيرترين محورهاى وحدت كه كليه اقشار مردم را تحت يك پرچمبه حركت خود جوشدينى و مردمى وا مىداشت ايام محرم و عاشوراى حسينى بود.امام دراين باره مىفرمايد:
«... [مكتب اسلام] روزهايى را پيش آورده است كه با خود اين روزها و انگيزه اين روزهاتحكيم وحدت مىشود، مثل عاشورا و اربعين».
[30]
امام عاشورا را به يكى از نمادهاى وحدت شيعه در جهان براى مبارزه با ظلم تبدي لساخت كه اقشار مختلف و احزاب سياسى با هر گرايش و سليقهاى بر اساس اين محور به وفاق و همدلى براى پيروزى بر دشمن تلاش نمايند؛ ايشان به اثرات و نتايج مهم اين وحدتدر پيروزى انقلاب اسلامى اشاره مىنمايد:
«تمام اين وحدت كلمهاى كه مبدأ پيروزى ما شد، براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالسِ ترويج و تبليغ اسلام شد».
[31]
مطلب ديگر سازمان يافتن مردم در مراسم عزادارىها براى مبارزه و منظم شدن برنامههابدون دخالت هيچ حزب سياسى بود و اين امر بنا به رهنمودهاى امام توسط روحانيت كهپرچمدار مبارزه و رهبران معنوى مردم و پيشتازان عرصه انقلاب بودند در شهرهاى مختلفايران صورت مىگرفت. چهار راهپيمايى عظيم و گسترده مردم در روزهاى تاسوعا،عاشورا، اربعين و بيست و هشتم صفر سال 57 كه سرنوشت انقلاب اسلامى را رقم زد وتعجب سياستمداران جهان را بر انگيخت و سردمداران استكبار جهانى را از ادامهحمايتهاى سياسى رژيم پهلوى مأيوس ساخت، دستاورد بهرهبردارى صحيح و مناسب ازايام الله عزادارى و جهت دهى به حركتهاى مردمى از سوى امام بود.
4. الگودهى: از بر جسته ترين روشهاى سياسى امام از آغاز دوران رهبرى تا پايان حيات طيبه و مباركشان توجه دادن مسؤولان نظام و مردم ايران به سيره ائمه معصومين:بهخصوص تأسى به سيره امام حسين(ع) و الگوگيرى از فرهنگ عاشورا بود. البته ايشان ازسياست الگوسازى دو هدف مهم و راهبردى را دنبال مى كرد:
ابتدا مشروعيت بخشيدن به اقدامات و برنامههاى مبارزاتى خود هنگام رويارويى بارژيم ستمشاهى و استكبار جهانى در احتجاج با مخالفان و منتقدان داخلى انقلاب اسلامى.
دوم احياى انگيزه هاى دينى و معنوى در مردمِ شيعه تا خود را شيعه واقعى قرار دهند وپيروى از ائمه(ع) را از لفظ به مرحله عمل آورند زيرا درانديشه امام تشيع همان اسلام اصي لاست و خصلت ذاتى آن مبارزه عليه ظلم است.
امام نهضت عاشورا را مناسبتترين الگو در تمام زمينههاى سياسى، اجتماعى و فرهنگىمىدانست. ايشان با اين سيره ارزشهاى نهضت حسينى و فرهنگ عاشورا را در قالب نوينارائه نمود و قيام امام حسين(ع) را به عنوان يك تابلو جامع ارزشهاى دينى براى راهنمايىشيعيان جهان معرفى كرد.
دراين قسمت به مهمترين نمونههاى الگودهى امام از نهضت عاشورا مىپردازيم.
4/1. مبارزه با ظلم: تأسى به سيره امام حسين(ع) در مبارزه با رژيم ستمشاهى بهاستناد حديث امام حسين(ع): «من رَأى سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله...»
[32] امامخمينىخطاب به ملت ايران مى فرمايد:
«[امام حسين] تصريح مىكند كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مى كند،ظلم به مردم مى كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كه مى تواند».
[33]
و رژيم طاغوت را مظهر حكومت جائر معرفى مى كند و مردم را به مبارزه دعوت مى نمايد.
4/2. سازش ناپذيرى در برابر ظلم: با مطرح ساختن شعار عاشورايى «هيهات مناالذلّة»
[34] هيچ گاه تلاشهاى سازشكارانه را بر نمىتابيد و به ملت ايران نيز سفارش مىكردكه به پيروى از شعار امام حسين(ع) كه فرمود: «انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحياة معالظالمين الا برما»
[35] به ملت ايران گوشزد نمود كه:
«بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت با همه كسانى كه به ما مىخواهند تجاوز و تعدى كنندمبارزه كنيم و زندگى آبرومند نداشتن و زير بار [ظلم] بودن هزار مرتبه [بدتر] از اينكه انسانبميرد، مردن بر او شرف دارد.»
[36]
4/3. صبر در برابر مشكلات: امام با الهام از تحمل مصائب كربلا در فروردين سال42 كه هجوم مزدوران رژيم به مبارزان اسلامى آغاز شده بود فرمود:
«... شما پيرو پيشوايانى هستيد كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند كه آن چه ماامروز مىبينيم نسبت به آن چيزى نيست، پيشوايان بزرگوار ما، حوادثى چون روز عاشورا وشب يازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دين خدا يك چنان مصائبى راتحملكردهاند.»
[37]
4/4. ايثار و فداكارى: امام با مطرح ساختن فداكارىهاى امام حسين ميان نهضتعاشورا و انقلاب اسلامى و دفاع مقدس پيوند بر قرار مىسازد:
«در حالى كه شهادت حضرت سيدالشهدا از همه خسارتها بالاتر بود، ولى چون او مىدانستكه چه مىكند و كجا مىرود و هدفش چيست فداكارى كرد و شهيد شد و ما هم بايد روىآنفداكارىها حساب كنيم كه سيدالشهدا چه كرد و چه بساط ظلمى را به هم زد و ما همچهكردهايم».
[38]
«... [محرم] به ما تعليم مى دهد كه بايد همان نحوى كه مولاى شما حسين بن على سلام اللهعليه فداكارى كرد و همه چيز خودش را در راه اسلام فدا كرد، شما هم كه شيعيان او هستيد،محبان او هستيد بايد اقتدا به او كنيد و هر چه داريد بدهيد.»
[39]
امام تمام ابعاد نهضت امام حسين(ع) را يك حركت كاملاً سياسى مى دانست
[40] و با احياىفرهنگ عاشورا و الگو ساختن معيارهاى عاشورايى، يك ملت حماسه ساز پديد آورد كه بادرس آموزى از مكتب امام حسين(ع) منشأ تحولات عظيمى در جهان اسلام گرديد و معجزه قرن را پديد آورد.
عاشورا سمبل تجلى و تبلور ارزشهاى ناب اسلامى در تمام ابعاد سياسى، فرهنگى واجتماعى آن است كه نقش مهمى در گسترش فرهنگ اسلامى در جامعه شيعه داشته است؛از همين روى امام در باره مهمترين عامل موفقيت و پيروزى انقلاب اسلامى مىفرمايد:
«اگر قيام حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه نبود، امروز هم ما نمى توانستيم پيروز شويم.»
[41]
زيرا از ديدگاه ايشان عوامل معنوى الهام گرفته از فرهنگ عاشورا در پيروزى نقش دارند:
«افراد كم با بازوان قوى و قلب مطمئن و قلب متوجه به خداى تبارك و تعالى و عشق به شهادتو عشق به لقاءالله، اينهاست كه پيروزى مى آورد پيروزى را شمشير نمى آورد، پيروزى راخون مى آورد.»
[42]
--------------------------------------
پينوشتها:
[18]. نك: مجله حضور، ش1، ص24.
[19]. آخرين انقلاب قرن، ج2، ص90.
[20]. ر.ك.ولايت فقيه، صص32 - 58 و كتاب البيع، ص460 - 463.
[21]. همان، ص121.
[22]. نهضت روحانيون ايران، على دوانى، ج10، ص232، پاورقىش 1. نامه امامخمينى به آيةاللهگلپايگانى.
[23]. ر.ك. صحيفه نور، ج20، ص28.
[24]. صحيفه امام، ج21، ص3.
[25]. همان، ج2، ص373.
[26]. تحليلى از نهضت امامخمينى، سيد حميد روحانى، ج2، ص153.
[27]. صحيفه نور، ج13، ص153 و 154.
[28]. همان، ص158.
[29]. سنن ترمذى، ج3، ص316.
[30]. صحيفه نور، ج15، ص262.
[31]. همان، ج17، ص60.
[32]. تاريخ طبرى، ج4، ص304.
[33]. صحيفه نور، ج2، ص208.
[34]. مقتل خوارزمى، ج2، ص7.
[35]. تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص249.
[36]. صحيفه نور، ج18، ص21.
[37]. ايثار و شهادت در مكتب امامخمينى، ص226 - 227.
[38]. صحيفه نور، ج17، ص54.
[39]. همان، ج18، ص168.
[40]. ر.ك، همان، ص177.
[41]. همان، ج17، ص60.
[42]. همان، ج16، ص68.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27
|