اشاره : در بخش نخست مقاله به بررسي تقابل تاريخي دو نوع مديريت الهي و الحادي و نقش ولايت فقيه و امام خميني (ره ) در توسعه كلمه توحيد و نيز نقش در دفاع مقدس در توسعه قدرت جهاني اسلام پرداخته شد.
اينك در بخش پاياني به مسائل بعدي پس از جنگ و پذيرش قطعنامه اشارات كوتاهي مي شود.
آنچه كماكان جاي بررسي دارد مسائل بعدي پس از جنگ است . كه بايد ديد امام خميني (ره ) بر اساس همين تحليل چگونه توانستند تلخي پذيرش قطعنامه ـ به عنوان قبول حكميت سازمان ملل ـ را در ذائقه دوستان انقلاب قابل تحمل كنند و در نهايت از آن بهره برداري مثبت نموده و بتوانند مجددا روح يك ملت را در تقابل بعدي با نظام استكبار تثبيت نمايند
اينك با بيان مقدمه اي كوتاه به بررسي اين سوال مي پردازيم : نبرد تاريخي دو نظام اقامه « توحيد » و « كفر » دليل ضرورت حكومت ديني
انديشه حضرت امام (ره ) در باب ولايت فقيه متاثر از يك مبناي كلامي و به دنبال آن يك نگاه فلسفه تاريخي خاص مي باشد. آن نگاه كلامي توجه به نقش « دين در سرپرستي تمامي شئون حيات فردي و اجتماعي بشر است . البته به دنبال همين انديشه بحث نظام خلافت و ربوبيت مطرح مي شود كه در واقع طريق جريان سرپرستي الهي در جامعه مي باشد.
ما با دو نظام تاريخي روبرو هستيم كه يكي نظام « اقامه توحيد » و ديگري نظام « اقامه كفر » است .
چه بخواهيم و چه نخواهيم اين دو جريان همواره در طول تاريخ وجود داشته اند. خصلت اساسي هر دو نظام توسعه باب بودن آنهاست . از اين رو همواره به تنازع برخواسته اند و در مقام تضييق گستره ديگري برآمده اند.
مقاومت در برابر قطعنامه 598
بر اساس همين استراتژي بود كه حضرت امام ادامه جنگ تا پيروزي كامل بر دشمن را خواستار بودند. چون ايشان اين جنگ را به صحنه درگيري با نظام استكبار تبديل كرده بودند. لذا پذيرش قطعنامه را پذيرش خواسته هاي سازماني مي دانستند كه در جهت اهداف استكباري حركت مي كند. شكي نيست كه مقاومت نظام اسلامي در شيوه تنظيم قطعنامه 598 موثر بود و توانست برخي از خواسته هاي ما را در طول جنگ در بندهاي قطعنامه بر دشمن تحميل كند. اما اينها با آرمان هاي بلند امام فاصله زيادي داشت .
لذا همواره حضرت امام (ره ) با پذيرش چنين قطعنامه اي در طول دفاع مقدس مخالفت كردند و فرمودند :
« او ـ قرآن ـ مي گويد « جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم » يعني بايد كساني كه تبعيت از قرآن مي كنند در نظر داشته باشند كه بايد تا آنجايي كه قدرت دارند ادامه به نبردشان بدهند تا اينكه فتنه از عالم برداشته شود . » (1 ) و تا زماني كه شرايط اجتماعي پذيرش آنرا برايشان تحميل نكرد از قبول قطعنامه سرباز زدند. شاهد ما بر اين مدعا تاكيد معظم له دو هفته قبل از پذيرش قطعنامه است :
« اين روزها بايد تلاش كنيم تا تحولي عظيم در تمامي مسايلي كه مربوط به جنگ است به وجود آوريم . بايد همه براي جنگي تمام عيار عليه آمريكا و اذنابش به سوي جبهه رو كنيم . امروز ترديد به هر شكلي خيانت به اسلام است . غفلت از مسايل جنگ خيانت به رسول الله (ص ) است اين جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه هاي نبرد تقديم مي نمايم . » (2 )
زماني كه شرائط به گونه اي درآمد كه اساس انقلاب اسلامي در گرو پذيرش قطعنامه قرار گرفت . ايشان تكليف الهي خود را در قبول صلح احساس كردند. مسلما هيچ انگيزه اي جز حفظ اسلام ايشان را به پذيرش صلح وادار نكرد :
« در شرايط كنوني آنچه موجب امر شد تكليف الهي ام بود. شما مي دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرويي داشته ام با خدا معامله كرده ام . » (3 )
امام (قده ) در يك عرصه به ختم نبرد رضايت دادند اما جبهه هاي جديدي را در ديگر عرصه ها بر عليه دشمن باز كردند. هر چند اين عرصه ها ديگر از صبغه نظامي برخوردار نبود اما همچنان مي توان زبانه هاي آتش نبرد ميان كفر و اسلام را از اين جبهه ها كه در راس آنها نبرد فرهنگي با دشمن است به وضوح ديد. از نمونه هاي بارز آن نامه معظم له به آقاي گورباچف و قضيه سلمان رشدي است .
دفاع مقدس عامل افزايش مقاومت داخلي و خارجي عليه نظام سلطه
تا بدين جا از سياست حضرت امام (ره ) در مديريت جنگ و موضع گيري ايشان نسبت به پذيرش قطعنامه سخن گفتيم و بر اين نكته تاكيد نموديم كه ايشان توانستند با اداره مطلوب جنگ انديشه دفاعي خود را به بدنه جامعه اسلامي ايران بلكه دنياي اسلام منتقل نمايند تا از اين طريق بتوانند جنگ ميان كفر و اسلام را نهادينه كنند و جنگ هشت ساله را به عنوان ابزار ارتقا وجدان عمومي ملل جهان خصوصا دنياي اسلام مطرح نمايند. قطعااين امردر عوامل درون زا و برون زاي جنگ تحميلي بسيار موثر بود و باعث شد هم مقاومت داخلي در مقابل كفر و هم مقاومت بين المللي در سطح جهاني در برابر نظام استكبار فزوني يابد. به ديگر بيان ايشان توانستند با اين ابزار در نظام قدرت جهاني در درون و خارج مرزهاي ايران اسلامي انگيزه و ايمان دروني معتقدين به اسلام را نسبت به ضرورت درگيري همه جانبه با كفر صدچندان كنند. موفقيت اساسي ايشان را در صحنه جنگ بايست در همين دو عرصه « درون » و « بيرون » ارزيابي نمود. به گونه اي كه در درون به ابقا نظام انگيزشي جامعه بر محور ايمان ـ و نه احساسات ناسيوناليستي ـ نائل آمدند. اين امر باعث شد جايگاه اسلام در نظام قدرت جهاني ارتقا يابد و دشمن را در عرصه هاي بسياري به انفعال كشاند. همين تحرك حضرت امام (ره ) در اين عرصه باعث انفعال دشمن و كم اثرشدن ابزارهاي قدرت استكبار در ديگر عرصه ها شد. قطعا قدرت عملكرد حضرت امام (ره ) به انديشه ايشان در خصوص حكومت ديني بازگشت داشت به اينكه چنين نظامي را تبلور خلافت صالحان در زمين ارزيابي مي كردند.
دفاع مقدس دفاع از مرزهاي عقيدتي نه جغرافيايي اگر قرار بود رهبري جنگ به اين پديده به عنوان ابزار پالايش فرد و اجتماع ننگرد و آنرا در محدوده ضيق و غيركارآمد نژادي قومي و ملي محدود كند. در اين حال نه اصولا قوا براي حضور در جنگ ايجاد مي شد و نه انگيزه ها مي توانست پيروزهاي بزرگ نظامي را رقم زند.
حضرت امام (ره ) توانستند با اين نگاه به جنگ آنرا ابزار تهذيب فردي و اجتماعي قرار دهند. اصولا در جنگهاي نژادي و قومي انگيزه ايمان پشتوانه نبرد با دشمن قرار نمي گيرد و ابزار پرورش ايمان محسوب نمي شود و صرفا برد آن در گستره حضور آن نژاد يا قوم خلاصه مي شود حال آنكه حضرت امام (ره ) توانستند هرسه كار را انجام دهند; يعني با ابزار جنگ به پرورش دروني توسعه قدرت جهاني و استفاده بهينه از انگيزه مذهبي براي پيشبرد جنگ نائل شوند. بديهي است منظور از اين انگيزه ها صرفا تمايلات مذهبي رزمندگان اسلام در درون مرزهاي جغرافيايي نبود بلكه شامل انگيزه انديشه و رفتار سازماندهي شده نيروهاي اسلام در سراسر جهان مي شد كه توانست به عنوان يك مقدور بروني رفتار دشمن را در درگيري با ما كنترل نمايد.
هنر مديريت امام به اين امر باز مي گشت كه توانستند جنگ نظامي دو كشور را در جغرافيايي سياسي به جنگ استضعاف و استكبار يا كفر و ايمان تبديل نمايند و چارچوب تنگ ترسيم شده توسط نظام كفر كه جنگ را در مرزهاي سياسي خلاصه مي كرد بشكند.
« امروز خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاي دشمنان بازكرده است و همچون همه عاشقان شهادت براي درك شهادت روز شماري مي كند. جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمي شناسد و ما بايد در جنگ اعتقادي مان بسيج سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم » 4
« جنگ امروز ما جنگ با عراق و اسرائيل نيست . جنگ ما جنگ با عربستان و شيوخ خليج فارس نيست . جنگ ما جنگ با مصر و اردن و مراكش نيست . جنگ ما جنگ با ابرقدرتهاي شرق و غرب نيست . جنگ ما جنگ مكتب ماست عليه تمامي ظلم و جور. جنگ ما جنگ پابرهنگي عليه خوش گذرانيهاي مرفهين و حاكمان بي درد كشورهاي اسلامي است . اين جنگ سلاح نمي شناسد. اين جنگ محصور در مرزوبوم نيست . اين جنگ خانه و كاشانه و شكست و تلخي كمبود و فقر و گرسنگي نمي داند. اين جنگ جنگ اعتقاد است جنگ ارزشهاي اعتقادي ـ انقلابي عليه دنياي كثيف زور و پول و خوش گذراني است . جنگ ما جنگ قداست عزت و شرف و استقامت عليه نامردمي هاست . » 5
ايشان با همين انديشه توانستند از بدنه جهان اسلام سربازاني غيرتمند براي دفاع از كيان اسلام گزينش و تربيت كنند و دشمن را در محدودكردن قدرت اسلام در يك مرز خاص ناكام بگذارند.
« من به صراحت اعلام مي كنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احيا هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري مي كند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاه طلبي و فزون طلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد6 » .
پاورقي :
.1 صحيفه امام ج 19 ص .113
.2 همان ج 21 ص .69
.3 همان ص .95
.4 همان ص .87
.5 همان ص 67 ـ.68
.6 همان ص .91
شكي نيست كه مقاومت نظام اسلامي در شيوه تنظيم قطعنامه 598 موثر بود و توانست برخي از خواسته هاي ما را در طول جنگ در بندهاي قطعنامه بر دشمن تحميل كند.
هنر مديريت امام خميني به اين امر باز مي گشت كه توانستند جنگ نظامي دو كشور را در جغرافياي سياسي به جنگ استضعاف و استكبار يا كفر و ايمان تبديل نمايند و چارچوب تنگ ترسيم شده توسط نظام كفر كه جنگ را در مرزهاي سياسي خلاصه مي كرد بشكند.
معرفي كتاب
« ايثار و شهادت در مكتب امام خميني (س ) » عنوان دفتر يازدهم از مجموعه موضوعي « تيپان » است كه توسط موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (س ) با همكاري بنياد شهيد انقلاب اسلامي استخراج و تنظيم گرديده و منتشر شده است . شهادت از جمله مفاهيم والايي است كه ويژه قيام ها و انقلاب هاي مكتبي و الهي است . انقلاب اسلامي ايران نيز از اين قاعده مستثنا نبوده بلكه با بهره گيري از فرهنگ غني و متعالي اسلام شهادت را كه مي رفت به دست فراموشي سپرده شود روحي و حياتي تازه بخشيد. شهادت در مكتب شيعه فدا كردن جان خويش در راه ارزش هاي الهي و دستيابي به حياتي ابدي است . به همين دليل اگر كسي فاقد مايه هاي معنوي باشد شهادت طلبي او معنايي نخواهد داشت . اين خداباوري و معادانديشي است كه به شهادت معنا مي دهد. شهادت و شهادت طلبي ميوه شجره طيبه اعتقاد به « احدي الحسنيين » است كه يكي از دو پيروزي را براي مجاهدان در راه خدا نويد مي دهد.
به فرموده حضرت امام خميني (ره ) « مقام شهادت اوج بندگي و سير و سلوك در عالم معناست و نهايت ايمان همانا ايمان عاشقانه است . شهادت ارثي است كه از اوليا به ما مي رسد. شهيد خورشيدي است كه بر انقلاب پرتو مي افكند و شهادت چراغ هدايت ملتهاست . اين ملت با عشق به شهادت پيش رفت و اين نهضت را به پيروزي رساند. اينكه ملت شهادت را خواست و گرايش به زندگي دنيوي را كنار گذاشت تحولي بود فرخنده كه همواره بايد آن را پاس داشت و نگذاشت با سرد و كمرنگ شدن شعله فروزان عشق و شهادت علايق دنيوي و مادي آنها را مسخ كرده از اين مستي و فثور خونهاي پاك شهدا هدر رود. »
اما سخن در اين است كه طلايه داران جانبازي و شهادت در اين انقلاب و دفاع هشت ساله از كدامين قبيله بودند بي هيچ اغراق و تعارفي بار اصلي بردوش طبقات محروم و مستضعف بود. پس چه جاي شگفتي است اگر پيشواي مستضعفان بفرمايد : « يك تار موي اين كوخ نشينان و شهيد داده ها به همه كاخ نشينان جهان شرف و برتري دارد » و از همين جاست كه مي توان گفت : « چه مسووليتي بزرگتر و سنگينتر از رسيدگي به بازماندگان اين از جان گذشتگان و پيشتازان عشق و شهادت خدمتي كه ارزشش از هر خدمتي بيشتر و در حكم خدمت به نبي اكرم (ص ) است . بديهي است كه شهادت در راه خدا چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجش هاي بشري و انگيزه هاي مادي ارزيابي كرد ليكن مراقبت دلسوزانه از حال خانواده هاي شهدا و خدمتگزاري و احترام به ايشان يك تكليف الهي است . و اين موضوع درحد امتياز لفظي و عرفي كافي نبوده بلكه بايد در متن قانون و در عمل پياده شود تا آنجا كه بايد مصلحت پابرهنه ها و شهيد داده ها بر مصلحت مرفهين بي درد مقدم باشد. »
كتاب فوق مشتمل بر « 7 » فصل است : فصل اول كه عنوان « فرهنگ شهادت » يافته است به مفهوم ايثار و شهادت مقام اهداف و آثار و بركات شهدا اشاره دارد و پرداختن به حالات شهدا و ادعيه و جملاتي كه همدلي امام را نسبت به شهدا نشان مي دهد از آخرين مباحث اين فصل به شمار مي رود.
فصل دوم به خانواده شهدا اختصاص يافته كه در ضمن آن به خاستگاه اجتماعي شهدا و ايثارگران و مقام خانواده شهدا اشاره شده است توصيه به خانواده شهدا و وظايف ما نسبت به آنان آخرين مباحث آن را تشكيل مي دهد.
فصل سوم ساير ايثارگران يعني جانبازان آزادگان و مهاجرين جنگ تحميلي را مطرح مي كند.
فصل چهارم به بستر تاريخي ايثار و شهادت كه سرچشمه كوثر شهادت در انقلاب اسلامي محسوب مي گردد پرداخته شده است و در اين فصل قيام عاشورا به عنوان تبلور فرهنگ شهادت جايگاه ويژه اي يافته است . هرچند مجموعه مربوط به قيام عاشورا در مجلد جداگانه اي از طرف موسسه منتشر شده است ولي بخشي از آن مجموعه نيز در اين فصل آورده شده است .
فصل پنجم به ايام الله خونبار در انقلاب اسلامي ايران اختصاص دارد و در فصل ششم اسوه هاي شهادت عصر حاضر از زبان امام معرفي شده اند.
فصل هفتم به فتاوا و استفتائات مربوط به احكام شهيد و شهادت اختصاص دارد و از مجموعه استفتائات صرفا به آن دسته كه حاوي حكم و نظر معيني بوده اكتفا شده است .
نویسنده :محمدمهدي بهداروند
|