تشیع مصدر باب تفعل از ماده شاع یشیع میباشد که به معنی منتشر شدن و گسترش یافتن است (تشیعه الشیب) پیری در او پخش و گسترش یافت همچنانکه «تشیع الرجل» یعنی اعتقادات شیعی در او گسترده شد. (1)
کلمه شیعه به معنی فرقه و گروهی که گروه و یا شخصی متابعت کند میباشد.
و جمع آن شیع و جمع الجمع آن اشیاع است.
واژه شیعه در قرآن
واژه شیعه بصورت مفرد در قرآن چهار بار آمده است که در آیههای: و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم (4)، فوجد فیها رجلین بقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه (5) به معنی پیرو و در آیه 69 سوره مریم «ثم لننزعن من کل شیعه ایهم اشد علی الرحمن» به معنی گروه آمده است.
واژه شیعه به معنای پیرو و هوادار بارها در اشعار شعرای اسلامی در صدر اسلام آمده است.
1- قول حسان بن ثابت
اکرم بقوم رسول اللَّه شیعتهم
اذا تفرقت الاهواء و الشیع (6)
2- از جمله شعر عامر بن وائله
یا اخوتی یا شیعتی لاتعبدوا
و وازرو کیما تهتدوا
محمد خیرات یا محمد
انت الامام الطاهر المسدد
3- قول کمیت بن زید الاسدی در مدح اهل بیت علیهم السلام
ومالی الا آل احمد شیعه
ومالی الامشیعب الحق مشعب
ومن غیرهم ارضی لنفسی شیعه
ومن بعدهم ؟ امامن اجل وارحب؟ (7)
معنای اصطلاحی شیعه
شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی (ع) و خاندانش و کسانی که معتقد به جانشینی بلافصل آن حضرت بعد از پیامبر اسلام (ص) و نص ولایت او در غدیر خم از طرف پیغمبر میباشند. اطلاق میگردد لسان العرب گوید: الشیعه: اتباع الرجل و انصاره و قدغلب هذاالاسم علی من یتولی علیا و اهل بیته حتی صارلهم اسماء خاصا فاذا قیل فلان من الشیعه عرف انه منهم (8)
با مطالعه کتب و روایت اسلامی این امر واضح و روشن میشود که شیعه به معنای اصطلاحی آن با ظهور اسلام شکل گرفته است.
مرحوم کاشف الغطاء گوید: بدرستیکه اول کسی که بذر تشیع را نهاد و آن را آبیاری و رشد داد خود صاحب شریعت یعنی پیامبر بزرگ اسلام بود. (9)
جناب آقای سبحانی گوید: تاریخ شیعه و تشیع از تاریخ اسلام جدا نبوده بلکه با ظهور اسلام شیعه و تشیع هم متولد شده است (10) روایات وارده از طرق شیعه و سنی این ادعا را که اولین کسی که لفظ شیعه را به علی (ع) و اصحاب او اطلاق کرد ثابت میکند
روایت اول: سیوطی نقل میکند که عایشه از پیامبر (ص) پرسید: رسول اللَّه چه کسی بهترین خلق خدا کیست؟ (من اکرم الخلق علی اللَّه؟) فرمود: ای عایشه مگر این آیه (ان الذین آمنوا و عملواصالحات اولئک هم خیر البریه) را قرائت نکرده ای؟ آنها علی و شیعیان او هستند (10) در تفسیر این آیه از طرق مختلف نقل شده است که خیر البریه علی و شیعیان او هستند.(11)
روایت دوم: ام سلمه نقل میکند که پیامبر فرمود: یاعلی انت و اصحابک فی الجنه انت و شیعتک فی الجنه (12)
روایت سوم: روایت کرد که پیامبر فرمود: یا علی اول اربعه یدخلون الجنه اناوانت و الحسن و الحسین و ذریتنا خلف ظهورنا و ازواجنا خلف ذریاتنا و شیعنا عن ایماننا و شمائلنا(13)
روایت چهارم: پیامبر فرمود: یا علی ان اللَّه قد غفرلک ولذریتک ولولدک ولاهلک ولشیعتک عن ایماننا وشمائلنا(14)
روایت پنجم: عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه: یدخلون من امتی الجنه سبعون الفا لاحساب علیهم ثم التفت الی علی فقال هم شیعتک و انت امامهم (15)
گفتنی اخبار و احادیث وارده در این باب فراوان که در این مقاله مجال ذکر آنان نیست آقای سبحانی در کتاب خود هفده روایت از منافع مختلف نقل کرده که در آن به صراحت لفظ شیعه ذکر شده که دلالت بر شکلگیری شیعه در زمان پیامبر (ص) میباشد.
مفهوم اصطلاحی شیعه
شیعه در اصطلاح به پیروان حضرت علی (ع) و خاندانش و کسانی که معتقد به جانشینی بلافصل آن حضرت بعد از پیامبر اسلام (ص) ونص ولایت او در غدیر خم از طرف پیغمبر میباشند گفته میشود. (16)
تعریف اصطلاحی
در فرهنگ عقاید و معارف اسلامی و در تاریخ اسلام، «شیعه» و «تشیع» اختصاص به پیروان امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) دارد. یعنی شیعیان کسانی هستند که معتقدند علی بن ابیطالب (ع) شایستهترین فرد برای جانشینی پیامبر اکرم (ص) بوده و امامت و خلافت آن حضرت، حق لافصل علی (ع) میباشد.
علاوه بر این شیعیان معتقدند که پیامبر اسلام (ص) موضوع جانشینی خود و امامت و رهبری امت سالم را به عنایت به اهمیت بسیار زیادی که داشته وادارد. بدون تعیین تکلیف رها نکرده و آن را به نظر مردم وانگذاشته است، بلکه جانشینان واقعی خود را معرفی کرده است. البته در میان فرقههای شیعی در این خصوص اختلاف نظر است. برخی از فرقهها مانند امامیه معتقدند پیامبر اکرم تمامی جانشینان خود را با ذکر نام به مردم معرفی نموده است. (یعنی با نص جلی و آشکار) و برخی چون زیدیه معتقدند پیامبر (ص) نام فردی یا افرادی را نبرده است اما خصوصیات و صفات و ویژگیهای جانشینی خود را بیان نموده و هر زمان که این ویژگیها بر هر کس تطبیق داشته باشد وی امام و خلیفه خواهد بود.(یعنی با نص خفی) البته زیدیه شایستگی فرزندان فاطمه زهرا تصریح دارند.
تعریف اصطلاحی «شیعه» در میان علمای اسلامی (شیعه و سنی) دارای تفاوتهایی است. در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
شهرستانی در کتاب ملل و نحل خود میگوید: «شیعه کسانی هستند که اختصاصاً از علی (رضی اللَّه عنه) پیروی میکنند. (یعنی پیروی از سه خلیفه اول را نمیپذیرند) و قائل ب امامت و خلافت او هستند به اعتبار نص و وصیت (پیامبر اکرم (ص)) یا بانص جلی و یا نص خفی؛ و معتقدند که امامت از بین فرزندان او (علی بن ابی طالب (ع)) خارج نمیشود و اگر خارج شود از روی ظلم به دیگران یا به خاطر تقیه از جانب او (کسی که از فرزندان علی در هر زمان شایسته امامت است) میباشد و معتقدند که امامت موضوعی مصلحتی نیست که با اختیار و انتخاب عمومی تعیین شود و بانصب مردم کسی به امامت منصوب شود؛ بلکه موضوعی است اصولی و رکن دین به شمار میرود لذا جائز نیست که پیامبران (ع) در آن مورد غفلت و اهمال کنند و آن را به نظر عمومی واگذار نمایند.»
نوبختی در کتاب فرق الشیعه میگوید: «شیعه به پیروان علی بن ابیطالب (ع) اطلاق میشود از زمان پیامبر (ص) به شیعه علی (ع) ملقب بودهاند. همچنین «شیعه» کسی است که مودتش با مودت علی (ع) موافق باشد.»
محمد فرید در کتاب «دایره المعارف القرن العشرین» شیعه را اینگونه تعریف میکند: «شیعه کسانی هستند که از علی (ع) در امامتش پیروی میکنند و اعتقاد دارند که امامت از بین فرزندان او خارج نمیشود. آنان به عصمت امامان از گناهان کبیره و صغیره عقیده دارند ونیز به تولی و تبری به قول و فعل اعتقاد دارند مگر آنکه به خاطر ترس از ظالمان از روی تقیه به تولی و تبری نپردازند.»
شیخ مفید از علمای برجسته و سرشناس شیعی شیعه را اینگونه تعریف میکنند: «شیعه کسانی هستند که از علی (ع) پیروی میکنند و او را از سایر اصحاب رسول اللَّه (ص) برتر میدانند و معتقدند که امامت با وصیت رسول خدا یا با اراده خدای تعالی یا با«نص» آنگونه که «امامیه» معتقدند و یا با «وصف» آنگونه که جارودیه نظر دارند محقق میشوند.»
زین الدین علی بن احمد جبعی معروف به شهید ثانی از علمای مشهور شیعه میگوید: «شیعه کسی است که از علی پیروی کند؛ یعنی از او تبعیت کند و او را در امامت بر دیگران برتر بداند هر چند با امامت سایر امامان موافق نباشد. بنابراین امامیه و جارودیه (از فرقههای زیدیه) و اسماعیله و واقفیه و فطحیه در شمار شیعیان خواهند بود.
تاریخ پیدایش شیعه
پیرامون چگونگی شکلگیری مذهب شیعه میان مورخین و محققین غیر شیعی نظریات متعددی ارائه شده است. هر یک از این نظرات زمان و عامل خاصی را در پیدایش این مذهب موثر میداند.
اما محققان شیعی این نظریات را رد نموده و در برابر آنها دیدگاه دیگری را مطرح کردهاند. در این درس و دوروس آینده به توضیح و بررسی دیدگاههای مطرح شده پرداخته و نظر علمای شیعه را در مورد هریک از این دیدگاهها بیان میکنیم. در پایان نظریه علمای شیعه را توضیح خواهیم داد.
1- شکلگیری شیعه پس از وفات پیامبر (ص)
گروهی از مورخین و محققین بر آنند که مذهب شیعه پس از وفات پیامبر اکرم (ص) و در جریان طرح مباحث مربوط به جانشینی و خلافت آن به حضرت به وجود آمد. یعنی آن زمان که مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند تا تکلیف جانشینی پیامبر (ص) را معین کنند گروهی از اصحاب به عنوان اعتراض در خانه علی اجتماع کرده و از بیعت با ابوبکر سرباز زدند لذا این گروه به عنوان شیعه علی شهرت یافتند.
از جمله کسانی که چنین نظری ارائه کرده اند ابن خلدون است. وی میگوید: «شیعه زمانی به شکل گرفت که پیامبر رحلت کرد. زیرا در این زمان اهل بیت پیامبر خود را نسبت به دیگران سزاوارتر به امامت و خلافت میدانستند لذا از پیروی از خلیفه سرباز زدند و به علی (ع) روی آوردند.» (ر.ک:ابن خلدون:تاریخ ج 3).
طبری هم در این مورد چنین میگوید: «انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شدند تا با «سعد بن عباده» بیعت کنند خبر به ابوبکر رسید. به همراه عمر و ابوعبیده جراح به سقیفه آمد و گفت: چه خبر است؟ انصار گفتند: امیری از ما باشد و امیری از شما. ابوبکر گفت: امیران از ما باشند و وزیران از بین شما... تا اینکه عمر با ابوبکر بیعت کرد و بقیه مردم هم بیعت کردند. اما انصار یا بعضی از انصار گفتند: جز با علی بیعت نمیکنیم.» طبری سپس میگوید: «عمربن خطاب به خانه علی آمد در حالیکه طلحه و زبیر و گروهی از مهاجرین در آنجا بودند و گفت: به خدا قسمت خانه را بر روی شما آتش میزنم مگر اینکه بیرون آیید و بیعت کنید...»(ر.ک:طبری؛تاریخ ج 2).
یعقوبی هم در تاریخ خود مینویسد: «گروهی از مهاجرین و انصار از بیعت با ابوبکر تخلف کردند و به علی بن ابیطالب تمایل نشان دادند. از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمر، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، براءبن عازب و ابی بن کعب.»(ر.ک:یعقوبی؛تاریخ ج 2).
دکتر احمد امین مینویسد: «اولین بذر شیعه، گروهی هستند که پس از وفات پیامبر اهل بیت او را سزاوارترین افراد برای خلافت آن حضرت میدانستند.»
دکتر حسن ابراهیم حسن نیز مینویسد: «پس از وفات پیامبر (ص) مسلمین با بحث در مورد کسانی که شایسته خلافت باشند که نهایتا به خلافت ابوبکر منتهی شد اختلاف کردند و این اختلاف به تقسیم امت عربی به «جماعت» و «شیعه» منجر شد.»(ر.ک: حسن ابراهیم حسن؛ تاریخ الاسلام ج 1).
نقد و بررسی
علمای شیعه با استفاده از همین نظرات مطرح شده بر نظریه فوق استدلال میکنند و معتقدند نظراتی که از مورخین و محققین نامبرده مطرح شده گویای این است که مذهب شیعه پس از رحلت پیامبر(ص) و در جریان سقیفه شکل نگرفته است بلکه از زمان حیات رسول خدا (ص) مطرح بوده است. زیرا چگونه ممکن است در یک روز پر التهابی مثل روز سقیفه بین گروهی از انصار و مهاجرین چه آنها که در خانه علی بن ابیطالب اجتماع کرده بودند و چه آنها که در سقیفه بودهاند به سرعت هماهنگی به وجود آید و موضوع شایستگی علی بن ابیطالب را برای خلافت مطرح نموده از بیعت با ابوبکر سریاز زنند. همانگونه که ملاحظه شد طبری میگوید: انطار یا بعضی از انصار (حاضر در سقیفه) گفتند: «جز با علی بیعت نمیکنیم «و عمر بن خطاب وقتی پس از برگزاری مراسم بیعت با ابوبکر به خانه علی رفت طلحه و زبیر و گروهی از مهاجرین را که حاضر به بیعت با ابوبکر نبودند در آنجا یافت و با تهدید آنان را به بیعت دعوت کرد. بنابراین چگونه ممکن است بدون سابقه قبلی میان این دو گروه یعنی گروه اجتماع کننده در خانه علی و بعضی انصار حاضر در سقیفه به شکل کاملاً اتفاقی و بدون هماهنگی و استحقاق علی بن ابیطالب برای جانشینی وحدت نظر حاصل شود و نهایتاً این جمع به شکل یک گروه و فرقه و مذهب به نام شیعه در آیند مضاعف بر اینکه «ابن فتیبه» نقل میکند که ابوذر هنگام گرفتن بیعت برای ابوبکر غایب بود وقتی آمد گفت: «به کم قناعت کردید و نزدیکان پیامبر را رها کردید در حالیکه اگر امر را در اهل بیت پیامبر قرار میدادید هیچ گاه بین دو نفر از شما اختلاف پیش نمیآمد.»(ر.ک:ابتن قتیه؛الامامه و السیاسه).
کلام ابوذر بیانگر این است که موضوع برتری دادن علی بن ابیطالب (ع) بر دیگران برای خلافت و جانشینی موضوعی نبوده که در روز سقیفه حادث شده باشد بلکه بین اصحاب از سابقه ذهنی برخوردار بوده است. لذا ابوذر هم که در جریان واقعه سقیفه حضور نداشته پس از مراجعت بلافاصله در آن مورد اظهار نظر کرده است. (ر.ک:جعفر سبحانی بحوث فی الملل و النحل ج 6).
2- شکلگیری شیعه در جنگ جمل یا جنگ صفین
ابن ندیم معتقد است که شیعه در جریان جنگ جمل شکل گرفته است. وی میگوید: «هنگامی که علی بن ابیطالب به قصد جنگ با طلحه و زبیر خارج شد تا این دو را به امر خدای متعال برگرداند کسانی را که با او همراهی کرده و آماده جنگ شدهاند شیعه مینامید و میفرمود: «شیعه من» و آنگاه آنان را به صفت «اصفیاء» و «اولیا» و... موصوف میکرد.» (ر.ک: ابن الندیم؛الفهرست.)
بعضی از محققین معتقدند «شیعه» در جریان جنگ صفین و در برابر طرفداران معاویه از یکسو و خوارج از سوی دیگر شکل گرفت. عبدالعزیز دهلوی میگوید: «لقب شیعه در سال 37 هجری عنوان شده و در این سال واقعه صفین اتفاق افتاد.» (ر.ک:ترمانینی؛ ااحداث التاریخ اسلامی ج 1 چاپ دمشق).
یکی دیگر از محققین اضافه میکند که آن زمان سپاه علی (ع) پس از جریان حکمیت دچار تفرقه شد یاران علی هنگام بازگشت به کوفه بیعت دوبارهای با آن حضرت کردند و گفتند: ما دوستداران کسی هستیم که با تو دوست باشد و دشمنان کسی هستیم که با تو دشمین بورزد. از اینجا «شیعه» شکل گرفت.(ر.ک: عبداللَّه فیاض؛ تاریخ الامامیه).
بر اساس این دیدگاه مستشرق غربی «ولهاوزن » میگوید: «پس از کشته شدن عثمان مسلمین به دو حزب تقسیم شدند: حزب علی و حزب معاویه. حزب در عربی به عنوان «شیعه» اطلاق میشود. لذا «شیعه علی» در برابر «شیعه معاویه» مطرح بود اما پس از آنکه معاویه حکومت خود را بر جهان اسلام گسترش داد لفظ «شیعه» تنها بر پیروان علی اطلاق میشد.»(ر.ک:ولهاوزن الخوارج و الشیعه ترجمه عبدالرحمن بدوی).
نقد و بررسی
مجموع نظرات فوق را میتوان چنین جمع بندی کرد که نحوه شکلگیری «شیعه» به بعد از کشته شدن خلیفه سوم عثمان بن عفان عفان و قضایای بعد از آن تا جریان جنگ صفین و حکمیت مربوط میشود. یعنی شیعه علی (ع) کسانی هستند که از وی در برابر اتهامات معاویه و پیروانش مبنی بر دست داشتن علی (ع) در قتل عثمان جانبداری و حمایت میکردهاند و در برابر شیعه علی (ع) شیعه معاویه قرار داشته است که علی (ع) را عامل قتل عثمان قلمداد میکرده اند.
اما علمای شیعه میگویند: اولاً: درست است که پیروان علی (ع) از وی در برابر معاویه و اتهام وی مبنی بر دست داشتن آن حضرت در قتل عثمان دفاع کردهاند اما این به این معنا نیست که از همین جا «مذهب شیعه» شکل گرفته باشد. چرا که صف آرایی دو حزب (به تعبیر ولهاوزن) در برابر یکدیگر نشان از سابقه اعتقادی و مبنایی هر دو طرف دیدگاه آنان را دارد. به عبارت دیگر روشن است که این دو جریان قبلاً شکل گرفته و اکنون به واسطه موضوع اتهام قتل خلیفه در برابر یکدیگر صف آرایی کردهاند. همانگونه که آقای سبحانی در کتاب عبرمشافی الملل و النحل میگوید در آن گروهی از اصفیاء اصحاب امیرالمومنین معرفی شدهاند که از جمله آنها «سلمان فارسی» مقداد، ابوذر، عمار، ابولیلی، شبیر، ابوسنان، ابوسعید خدری، ابوبرزه، جابربن عبداللَّه انصاری براء بن عازب، عرفه ازدی، ابوعمره میباشند. (ر.ک: برفی؛الرجال) با توجه به اینکه در میان اصفیاء اصحاب علی (ع) کسانی چون سلمان و ابوذر و مقداد وجود دارند که قبل از جنگ جمل از دنیا رفتند چگونه ممکن است «شیعه» در زمان جنگ جمل به وجود آمده باشد؟ (ر.ک: جعفر سبحانی؛بحوث فی الملل و النحل ج 6).
3- عبداللَّه بن سبا پایه گذار شیعه
نظریه دیگری که در مورد پیدایش شیعه ارائه شده این است که: «مذهب شیعه را فردی به نام «عبداللَّه بن سبا» در زمان خلافت عثمان به وجود آورده است.»
در این درست ابتدا به نقل اقوالی میپردازیم که پیرامون شخصیت «عبداللَّه بن سبا» چگونگی اسلام آوردن وی عقاید و روش تبلیغ و چگونگی پایه گذاری مذهب شیعه توسط اوبیان شده است سپس به بررسی سند تاریخی این نظریه و نیز بیان آرای علمای سنی و شیعه در مورد این نظریه خواهیم پرداخت.
اول: بیان اقوال پیرامون «عبداللَّه بن سبا»
«عبداللَّه بن سبا» معروف به «ابن امه السوداء» (پسر کنیز سیاه) فردی یهودی الاصل و از اهالی شهر صنعاء در یمن یا حیره یا حمیر (بنابر اختلاف قول نویسندگان) بوده است. وی در زمان خلیفه سوم اسلام آورد و از همان ابتدا عقاید خاص خود را در میان امت اسلامی تبلیغ کرد. او به قصد گمراه کردن مسلمین به شهرهای مختلف اسلامی از شام و کوفه و بصره گرفته تا آسیای صغیر و ایران سفر نمود با توجه به آگاهی زیاد و تسلط و تبحری که در فن خطابه داشت به زودی بسیاری از مردم رابه دور خود جمع کرد که در میان آنان برخی از صحابه و تابعین چون ابوذر عمار محمد بن حذیفه مالک اشتر محمد بن ابی بکر صعصعه بن صوحان و عبدالرحمن بن عدیس بودند. (ر.ک: احمد امین؛ پرتو اسلام محمد رشید رضا؛ السنه و الشیعه گابریل پل انکیری؛ شهسوار اسلام ترجمه کاظم عمادی؛ ابوالحسن اشعری مقالات الاسلامیین علی الوردی و عاظ السلاطین).
عبداللَّه بن سبا در میان مسلمین سه موضوع را منتشر کرد که قبل از او کسی به آنها معتقد نبود. اول اینکه: او اولین کسی بود که گفت: پیامبر اکرم (ص) علی را وصی و امام قرار داده است. دوم اینکه: اولین کسی بود که معتقد به رجعت محمد (ص) و علی (ع) شد. و سوم اینکه: میگفت: «علی کشته نشده و همیشه زنده است و در درون ابرها سکونت دارد و رعد صدای او برق تازیانه اوست و یک جزء الهی در وجود او قرار دارد. روزگاری بر میگردد و زمین را پر از عدل و داد میکند.» ابن سبا به هر جا میرفت تعالیم غلط خود را نشر میداد و میگفت: «من از کسی که رجعت مسیح وصیی داشت و رجعت محمد (ص) را قبول ندارد تعجب میکنم. خدا هزار پیامبر داشت و هر پیغمبری وصیی داشت و علی هم وصی محمد است.» او عقایدی را که درباره علی ابراز میداشت قبل از آنکه اسلام بیاورد (زمانیکه یهودی بود) نسبت به «موسی» و «یوشیع بن نون» بیان میکرد. (ر.ک: ابوالحسن اشعری مقالات الاسلامین احمد امین پرتو اسلام سعد محمد حسن المهدویه فی الاسلام شیخ محمد خضری بک؛ محاضرات تاریخ الامم الاسلامیه حسن ابراهیم حسن تاریخ سیاسی اسلام).
شیعه گری به نام خلیفه چهارم علی بن ابیطالب (رضی اللَّه عنه) آغاز تفرقه دینی و سیاسی در میان امت محمدی گردید و اولین کسی که اصول تشیع را از خود ساخت یک یهودی به نام «عبداللَّه بن سبا» بود که از راه خدعه و نیرنگ اظهار اسلام نمود. وی مردم را به غلق درباره علی (کرم اللَّه وجهه) دعوت میکرد تا میان امت تفرقه ایجاد نموده دین و دنیای آنان را تباه گرداند. (ر.ک: محمد رشید رضا السنه و الشیعه).
- یهودیها با اشاعه و ترویج بدعتها و ایجاد تفرقه میان مسلمین به وسیله آنچه که «عبداللَّه بن سبا» در پی ریزی تشیع نسبت به علی و علق در حق او و الغاء مسئله خلافت میگفت خواستند که نور اسلام را خاموش کنند. (ر.ک: محمد رشید رضا؛ تفسیر المنار ج 10).
- انقلاب بر ضد عثمان به تحریک «ابن سبا«بوده و او میگفت: «عثمان غاصب است و مردم باید قیام کنند و علیه فرمانروای غاصب مبارزه نمایند.» وی همچنین مانع صلح بین علی و عایشه شد و در نتیجه جمل روی داد. (ر.ک: صابر عبده ابراهیم «عثمان بن عفان» و عمار یاسر» و «زبیر بن عوام»).
دوم: بررسی سند تاریخی خبر «عبداللَّه بن سبا»
همه نویسندگان و مورخین این قضیه را از قول طبری نقل میکنند. از جمله ابن کثیر، ابن خلدون، ابن اثیر، فرید وجدی، بستانی، احمد امین و حسن ابراهیم حسن. البته محمد رشید رضا آن را از ابن اثیر نقل میکند در حالیکه خود ابن اثیر در مقدمه تاریخش (یعنی الکامل) تصریح میکند که مطالب این کتاب را از ابتدا از تاریخ طبری گرفته زیرا تنها کتابی است که نزد عامه مردم مورد اعتماد بوده است. (ر.ک: ابن اثیر؛ الکامل فی التاریخ).
بنابر این نتیجه میگیریم که همه محققین و نویسندگان خبر مربوط به «عبداللَّه بن سبا» و عملکرد او از تاریخ طبری گرفته و نقل کردهاند حال باید دید که طبری این خبر را چگونه و از چه کسی روایت کرده است.
راوی این خبر فردی به نام «سیف بن عمر» است اما وی در بین علما و اصحاب رجال به ضعف جعل حدیث و دروغ متهم است. برخی از نظرات این چنین است: یحیی بن معین (متوفی سال 233) گفته: «حدیث او ضعف و سست است.» نسایی صاحب سنن (متوفی سال 303) گفته: «بی ارزش است بسیار دروغگو» ابن ابی حاتم (متوفی سال 377)میگوید: «حدیثش را ترک ردهاند.» ابن السکن (متوفی سال 353) میگوید: «وی ضعیف است.» ابن حبان (متوفی سال 354) گفته است: حدیثهایی را که خود جعل میکرده از زبان شخص موثقی نقل مینموده است. وی متهم به زندقه است و گفتهاند حدیث جعل میکرده است.» دارقطنی (متوفی سال 385) میگوید: ضعیف است. حدیثش را ترک کردهاند.» حاکم (متوفی سال 405) گفته: حدیث او را ترک کردهاند. متهم به زندقه است» فیروز آبادی (متوفی سال 817) و ابن حجر (متوفی سال 852) او را ضعیف و سیوطی (متوفی سال 911) وی را بسیار ضعیف دانستهاند. (ر.ک: مرتضی عسکری؛ عبداللَّه بن سبا).
به علاوه بسیاری از مورخین و اصحاب سیر از «عبداللَّه بن سبا» در کتاب خود نامی نبردهاند. از جمله «ابن سعد» در طبقات و «بلاذری» در انساب الاشراف در بیان ماجرای شورش علیه عثمان اساساً نامی از وی نبردهاند. حتی کسانی که اخبار مربوط به «عبداللَّه بن سبا» را آوردهاند در نقل قولهایش اضطراب زیادی دیده میشود. از جمله آنکه معلوم نیست بالاخره «ابن سبا» اهل صنعاء بوده یا حیره یا حمیر یا اینکه در ماجرای شورش علیه عثمان حضور داشته ولی در جریان جمل و صفین اساسا نامی از او نمیبرند. دیگر اینکه چرا عثمان در حالیکه با کسانی چون محمد ابن ابی حذیفه و ابوذر و دیگران با سختی وحدت برخورد کرده به ابن سبا اجازه داده با آزادی تمام در همه بلاد اسلامی گردش کند و عقاید خرافی و کفرآمیز خود را تبلیغ نماید؟
با توجه به آنچه گذشت بسیاری از محققین و نویسندگان معاصر معتقدند که خبر «عبداللَّه بن سبا» از جمله خبرهای جعلی «سیف بن عمر» است و آن را به عنوان یک واقعیت تاریخی نمیشناسند.
سوم: آرای علماء در مورد خبر «عبداللَّه بن سبا»
اکنون نوبت آن است که نظرات برخی از علمای معاصر را در مورد خبر «عبداللَّه بن سبا» و اینکه آیا وی پایه گذار شیعه است یا نه بیان کنیم:
«دکتر طه حسین» نویسنده شهیر مصری در این باره میگوید: «به نظر من کسانی که داستان «ابن سبا» را تا این اندازه بزرگ جلوه دادهاند هم به خود و هم به تاریخ ستم کردهاند. نخستین چیزی که به نظر میرسد این است که ما در کتب مهم و مصادر اصلی که داستان شورش علیه عثمان در آنها ضبط شده است نامی از ابن سبا نمیبینیم. «ابن سعد» آنجا که از خلافت عثمان و انقلاب مردم سخن میگوید نامی از ابن سبا نمیبرد. در «انساب الاشراف» بلاذری که به عقیده من مهمترین و مفصلترین کتابی است که این داستان در آن آمده است به هیچوجه سخنی از ابن سبا نیست و تنها «طبری» است که این حکایت را از سیف بن عمر نقل کرده و مورخین پس از وی همه از او روایت میکنند.
من نمیدانم ابن سبا در خلافت عثمان اهمیتی داشته یا نه؟ ولی یقین دارم که اگر همه مورد توجه بوده ارزش چندانی نداشته است زیرا ممکن نیست یک یهودی که تازه در آن روزها مسلمان شده بود به آن درجه از اهمیت برسد که عقل تدبیر و نیروی مسلمانان را بازیچه خود سازد و هنوز مسلمان نشده در شهرهای اسلامی دست به توطئه و تحریک بزند.
اگر «عبداللَّه بن عامر» یا معاویه این نومسلمان یهودی را که از روی حیله مسلمان شده است دستگیر کرده بودند یکی از آنها یا هردوی آنها در این باره به عثمان گزارش میدادند و «ابن سبا» را مورد مؤاخذه قرار میدادند. کسی که برای عثمان نامه میفرستد و دستور تنبیه «پسر ابوبکر» و «پسر حذیفه» و «عمار یاسر» را طلب میکند. نباید از کیفر مردی یهودی که مسلمانی را وسیله تفرقه مسلمانان کرده و آنان را درباره امام خود و بالاتر از آن درباره دین خود شک انداخته بگذرد... .
شگفت این است که نویسندگان وقتی اخبار شورش دوره عثمان را مینوشتند. از ابن السوداء یعنی «عبداللَّه بن سبا» و پیروانش خیلی نام بردهاند و باز پس از کشته شدن عثمان و قبل از آنکه علی (ع) برای مواجهه با طلحه و زبیر و عایشه خارج شود از آنها زیاد نام بردهاند و یا در آن هنگام که علی برای صلح و آرامش کسانی را نزد طلحه و زبیر و ام المومنین میفرستد نام آنها دیده میشود. این نویسندگان سپس میگویند که آنها بدون دستور علی برای فروختن آتش جنگ توطئه میکردند. اما این نویسندگان وقتنی به جنگ صفین میرسند پیروان ابن سبا را به کلی از یاد میبرند و نامی از آنها به میان نمیآورند. اگر موضوع ابن السوداء بنیان صحیحی از نظر حقیقت و تاریخ میداشت. بسیار طبیعی بود که اثر و مکر و نیرنگ او در این جنگ دشوار و درهم ظاهر گردد.
این اهمال را به چه چیزی باید تعبیر کرد؟ یا عدم حضور او در جنگ صفین را چگونه میتوان توجیه نمود؟ من فقط یک علت برای آن میدانم و آن عبارت است از این است که ابن السوداء یک شخصیت موهوم بوده و دشمنان شیعه او را فقط برای کوبیدن شیعه ذخیره نمودهاند و وجود خارجی نداشته است. (ر.ک: طه حسین؛ الفتنه الکبری فصل ابن سبا).
دکتر علی الوردی استاد دانشگاه بغداد چنین مینویسد: «یک روز از یکی از کشیشها شنیدم که اسلام را مسخره میکرد و میگفت: این دین را ملاحظه کنید که در حال پیروزی و پیشرفت خود به آسانی شکار مرد غریبی میشود که تاریخ چندان اطلاعی از او ندارد و در همان وقت که یاران محمد (ص) بر سرزمین اسلامی تسلط داشته و تعالیم پیغمبر خود را در آن منتشر میساختند ملاحظه میکنیم که یک نفر یهودی ناخوانده وارد آن اجتماع میشود و بدون آن که کسی برای راندن و یا نابود کردنش دستی بردارد آن را از هم متلاشی میسازد.» دکتر الوردی سپس میگوید: «این شخصیت عجیب را عمداً ساختهاند... کارهای بزرگی که به عبداللَّه بن سبا نسبت داده میشود جز از یک مرد نابغه و فوق العاده یا جادوگر یا کسی که بتواند با هیپنوتیزم مردم را از خواب کند ساخته نیست. پس لابد «ابن سبا» داری چشمانی پر از نیروی مغناطیسی بوده که سنگها را درهم میشکسته یا در او نیروی روحی فوق العاده وجود داشته که مردم در برابر آن قوه مانند گوسفند مطیع میشدند و بدون آنکه حس کنند گفتهاش در آنان تاثیر میگذاشت. اگر در زمان عثمان چنین شخص فوق العادهای ظاهر شده بود وصف و علائمش به ما میرسید. ولی شگفت آور این است که در مدارک و مصادر که موضوع مخالفت با عثمان را نقل میکنند ذکری از ابن سبا به میان نیامده است.» (ر.ک: دکتر علی الوردی؛ وعاظ السلاطین).
- عبدالحسین احمد امینی از علمای سرشناس شیعه نیز میگوید: «لازم است در این مورد موضع احتیاط در پیش بگیریم و مسلمین صدرالاسلام را بزرگتر و بالاتر از آن بدانیم که مردی یهودی زاده که خود نیز یهودی است و اسلام را فقط به خاطر مکر و فریب مسلمین اختیار کرده با دین و سیاست و عقل و دولت آنان بازی کند و همگان فریب او را خورده و به قتل خلیفه خود اقدام نمایند و آنگاه مسلمین را به احزاب و دستجاتی تقسیم نماید.» (ر.ک: امینی؛ الغدیر ج 9)
- همچنین محمد حسین کاشف الغطاء که او نیز از علمای سرشناس شیعه میباشد در این زمینه میگوید: «کشف شیعه به اتفاق عبداللَّه بن سبا را لعن کرده و از او تبری جستهاند و عادیترین تعبیری که درباره او بکار بردهاند این است که وی پلیدتر از آن است که از او یاد شود.
شیعه در سخنان مورخین
لفظ شیعه و اطلاق آن بر پیروانش و دوستداران علی (ع) که اعتقاد به امامت و وصایت دارند در جملات مورخین بخوبی نمایان است که به عنوان نمونه چند مورد اشاره میشود.
1- مسعودی: بدرستیکه امام علی (ع) و شیعیانش بعد از پایان بیعت مردم با ابوبکر قیام نمودند.
2- ابومخفف: شیعیان در منزل سلیمان بن صرد اجتماع کرده و بخاطر هلاک معاویه خداوند را سپاس گفتند.
3- ابوالحسن الاشعری: به آنان شیعه گفته میشود زیرا آنان علی را پیروی کرده و بر دیگر اصحاب مقدم میدارند.
نتیجه:
شواهد تاریخی و متون روایی بخوبی بیانگر این واقعیت است که لفظ شیعه هم به معنای لغوی آن و هم به مفهوم اصطلاحی آن در زمان خود پیامبر بوجود آمده و نظریات بعضی از مخالفان و مغرضان درباره پیدایش شیعه و حرکتهای شیعی خلاف واقعیت تاریخی میباشد به امید آشنایی بیشتر مسلمانان با تعالیم حیات بخش مکتب اهل البیت علیهم السلام.
------------------------------------------------
فهرست آدرسها:
1- دائره المعارف تشیع ج 4 ص 271
2- مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 388
3- لسان العرب ج 9 ص 54
4- صافات ص 83
5- قمصص 15
6- دائره المعارف اسلامی الشیعه ج 7 ص 513
7- دائره المعارف الاسلامی الشیعیه ج 7 ص 514
8- شیعه و تشیع ص 23
9- اصل الشیعه و اصولها قطع جیبی ص 109
10- الشیعه فی مرکب التاریخ ص 14
11- الشیعه فی مرکب التاریخ ص 15
12- دائه المعارف تشیع ج 4 ص 272
13- الشیعه فی مرکب التاریخ ص 14
14- الشیعه فی مرکب التاریخ ص 15
15- همان مدرک
16- همان مدرک
17- دائره المعارف تشیع ج 4 ص 271
منابع:
1- دائره المعارف تشیع
2- مجمع البیان فی تفیسیر القرآن
3- لسان العرب
4- دائره المعارف الاسلامی الشیعه
5- شیعه و تشیع
6- اصل الشیعه و اصولها
7- الشیعه فی مرکب التاریخ
8- شیعه پاسخ میدهد
9- یکصد صحابه ساختگی
منبع:
سایت: درگاه پاسخگویی به مسائل دینی http://www.porsojoo.info
|