قرآن کتاب آسمانی ما و معجزه جاوید پیامبر ماست.این کتاب در طول بیست و سه سال تدریجا بر رسول خدا نازل گشت. قرآن کریم که هم کتاب پیغمبر اکرم است و هم مظهر اعجاز او، نقشی صدها بار بزرگتر داشت از نقش عصای موسی و دم عیسی.پیغمبر اکرم آیات قرآن را بر مردم میخواند و جاذبه این آیات، افراد را به سوی اسلام میکشید.تاریخچههای مربوط به این موضوع در تاریخ اسلام از حد احصاء خارج است.قرآن مجموعه 114 سوره است و مجموع این سورهها بر حدود 6205 آیه مشتمل است و همه این آیات مجموعا در حدود 78000 کلمه است. مسلمین از صدر اسلام تا عصر حاضر اهتمام بینظیری در امر قرآن نشان دادهاند که نشانه شیفتگی آنها نسبت به قرآن است.قرآن در زمان رسول اکرم به وسیله گروهی که خود ایشان معین کرده بودند - که به نام «کاتبان وحی» معروف شدند - نوشته میشد.بعلاوه غالب مسلمین اعم از مرد و زن، کوچک و بزرگ، عشق عجیبی به حفظ همه و یا اکثر آیات قرآن داشتند، قرآن را در نمازها میخواندند و در غیر نمازها تلاوت آن را ثواب میدانستند و بعلاوه از تلاوت آن لذت میبردند و مایه آرامش روح آنها بود. صفحه : 212 اهتمام عظیم مسلمین نسبت به قرآن مسلمین در هر عصری متناسب با امکانات فکری و عملی خود تحت تاثیر شوق و عشقی که به کتاب آسمانی خود داشتند درباره قرآن کار کردهاند، از قبیل یاد گرفتن و به خاطر سپردن، قرائت نزد استادان قرائت و تجوید، تفسیر معانی، توضیح و شرح لغات قرآن در کتب لغت مخصوص این کار، بر شمردن آیات و کلمات و حتی حروفی که در مجموع قرآن به کار رفته است، تدقیق در معانی آن و استفاده از آن در مسائل حقوقی، اخلاقی، اجتماعی، فلسفی، عرفانی، علمی و زینت دادن گفتهها و نوشتههای خود به آیات قرآن، کتیبههای بسیار عالی یا گچبریها و کاشی کاریها، نوشتن آن با خطوط بسیار زیبا، تذهیب آن، آموختن آن به فرزندان خود قبل از هر آموزش دیگر، تدوین نحو و صرف زبان عربی به خاطر قرآن، ابداع و ابتکار علم معانی و بیان و بدیع، جمع آوری لغات زبان عربی و امثال اینها. عشق و علاقه مسلمین به قرآن منشا و مبدا یک سلسله علوم ادبی و عقلی شد که اگر قرآن نمیبود این علوم به وجود نمیآمد. اعجاز قرآن قرآن معجزه جاوید خاتم الانبیاء است.از بدو نزول قرآن در مکه که با سورههای کوچک آغاز شد رسول اکرم رسما بر آن «تحدی» کرد، یعنی مدعی شد که قرآن کار من نیست، کار خداست و از من و هیچ بشر دیگر ساخته نیست که مانند آن را بیاورد و اگر باور ندارید آزمایش کنید و از هر کسی میخواهید کمک بگیرید، ولی بدانید که اگر جن و انس پشت به پشت دهند که مانند آن را بیاورند، قادر نخواهند بود. مخالفان پیغمبر اکرم نه در آن زمان و نه در زمانهای بعد - که اکنون چهارده قرن از آن میگذرد - نتوانستهاند به این مبارزه طلبی پاسخ بدهند.آخرین سخن مخالفان آن عصر این بود که «جادو» است. خود این اتهام، اعتراف ضمنی به خارق العاده بودن قرآن و نوعی اظهار عجز در برابر قرآن بود. صفحه : 213 مخالفان سرسخت پیامبر از هیچ معارضهای با پیغمبر برای تضعیف و مغلوب کردنش مضایقه نکردند و تنها کاری که به آن دست نزدند - زیرا صد در صد ناامید بودند - همان بود که پیغمبر مکرر پیشنهاد میکرد و خود قرآن هم تصریح کرده است، یعنی آوردن لا اقل یک سوره(و لو سورهای یک سطری مانند قل هو الله و سوره انا اعطیناک الکوثر)مانند قرآن. جنبه های اعجاز قرآن قرآن از جنبههای مختلف معجزه است، یعنی فوق بشری است.در اینجا به اجمال اشاره میکنیم.از نظر کلی اعجاز قرآن از دو جهت است: لفظی و معنوی. اعجاز لفظی قرآن مربوط میشود به مقوله زیبایی، و اعجاز معنوی آن به مقوله علمی.پس اعجاز قرآن یکی از جنبه زیبایی و هنری است و دیگر از جنبه فکری و علمی.هر یک از این دو جنبه - خصوصا جنبه علمی - به نوبه خود دارای چند جهت است (1). الفاظ قرآن سبک قرآن نه شعر است و نه نثر.اما شعر نیست برای اینکه وزن و قافیه ندارد. بعلاوه، شعر معمولا با نوعی تخیل که تخیل شاعرانه نامیده میشود همراه است.قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعی کذب است.در قرآن تخیلات شعری و تشبیههای خیالی وجود ندارد.در عین حال نثر معمولی هم نیست، زیرا از نوعی انسجام و آهنگ و موسیقی برخوردار است که در هیچ سخن نثری تاکنون دیده نشده است.مسلمین همواره قرآن را با آهنگهای مخصوص تلاوت کرده و میکنند که مخصوص قرآن است. در دستورهای دینی رسیده است که قرآن را با آهنگ خوش بخوانید.ائمه اطهار .............................................................. 1.اخیرا بعضی از دانشمندان مصری و ایرانی، مدعی نوعی اعجاز در قرآن از جنبه «فنی» ، یعنی نظام مخصوص در هندسه حروف و کلمات، و منحنی مخصوص در بالا رفتن تدریجی سطح آیات نازله[شدهاند.]رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن و مقاله «قرآن و کامپیوتر» در نشریه فلق، شماره اول، نشریه دانشجویان دانشکده ادبیات. صفحه : 214 گاهی قرآن را در خانههای خود با آهنگی چنان دلربا میخواندند که مردم کوچه را متوقف میکرد.هیچ سخن نثری مانند قرآن آهنگ پذیر نیست، آنهم آهنگهای مخصوصی که متناسب با عوالم روحانی است نه آهنگی مناسب مجالس لهو.پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانی نتوانست با قرآن از نظر زیبایی و تحمل آهنگهای روحانی برابری کند.علاوه بر کشورهای اسلامی، کشورهای غیر اسلامی نیز از نظر زیبایی و آهنگ، قرآن را در برنامههای رادیویی خویش گنجانیدند.عجیب این است که زیبایی قرآن زمان و مکان را در نوردیده و پشتسر گذاشته است.بسیاری از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقه عصر دیگر جور در نمیآید و یا حد اقل مخصوص ذوق و ذائقه یک ملت است که از فرهنگی مخصوص برخوردار میباشند، ولی زیبایی قرآن نه زمان میشناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص. همه مردمی که با زبان قرآن آشنا شدند آن را با ذائقه خود مناسب یافتند.هر چه زمان میگذرد و به هر اندازه ملتهای مختلف با قرآن آشنا میشوند، بیش از پیش مجذوب زیبایی قرآن میشوند. یهودیان مسیحیان متعصب و پیروان برخی از مذاهب دیگر در طول چهارده قرن اسلامی انواع معارضهها برای تضعیف مقام قرآن کردهاند، گاهی نسبت تحریف دادهاند و گاهی در برخی قصههای قرآن خواستهاند تشکیک کنند و گاهی به شکلی دیگر علیه قرآن فعالیت کردهاند، ولی هیچ گاه به خود ندیدهاند که از سخنوران ورزیده خود کمک بگیرند و به فریاد مبارزه طلبی قرآن پاسخ گویند و لا اقل یک سوره کوچک مانند قرآن بیاورند و به جهانیان عرضه دارند. همچنین در تاریخ اسلام افراد زیادی پدید آمدهاند که به اصطلاح «زنادقه» یا «ملاحده» خوانده شدهاند و برخی از آنها برجستگی فوق العاده داشتهاند.این گروه به اشکال و اقسام مختلف علیه «دین» به طور کلی و قرآن خصوصا سخنانی گفتهاند و برخی از آنها خداوند سخن در زبان عربی شمرده میشوند و احیانا به منازعه با قرآن برخاستهاند، ولی تنها کاری که کردهاند آن بوده که کوچکی خود و عظمت قرآن را روشنتر کردهاند.تاریخ از «ابن راوندی» ، «ابوالعلاء معری» ، یا «ابوالطیب متنبی» شاعر نامدار عرب، داستانها در این زمینه آورده است.اینها کسانی بودهاند که خواستهاند قرآن را «کاری بشری» جلوه دهند. افراد زیادی به ادعای پیغمبری برخاستند و سخنانی آوردند به خیال خود شبیه صفحه : 215 قرآن، و ادعا کردند که این سخنان نیز مانند قرآن از جانب خداست. «طلیحه» ، «مسیلمه» و «سجاح» از این گروه هستند.این گروه نیز به نوعی دیگر کوچکی خود و عظمت قرآن را روشن نمودند. عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جاری شده است، با قرآن متفاوت است.از رسول اکرم سخنان زیادی به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقی مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن ندارد. این خود میرساند که قرآن و سخنان فکری پیغمبر از دو منبع جداگانه است. علی(علیه السلام)از حدود ده سالگی با قرآن آشناست، یعنی سن علی در این حدود بود که اولین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و علی مانند تشنهای که به آب زلال برسد آنها را فرا میگرفت و تا آخر عمر پیغمبر در راس کاتبان وحی قرار داشت. علی حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت میکرد، شبها که به عبادت میایستاد با آیات قرآن خوش بود.با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید میبود، علی با آن استعداد بینظیر در سخنوری و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیری برای سخنش نمیتوان یافت، میبایست تحت تاثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروی کند و خود به خود خطابههایش به شکل آیات قرآن باشد، اما میبینیم سبک قرآن با سبک علی کاملا متفاوت است. آنگاه که علی در ضمن خطابههای غرا و فصیح و بلیغش آیهای از قرآن میآورد کاملا متمایز است و ستارهای را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده دارد. قرآن موضوعاتی را که معمولا زمینه هنر نمایی بشر در سخن سرایی است و افراد بشر اگر بخواهند هنر سخنوری خویش را بنمایانند آن زمینهها را انتخاب میکنند و سخن خویش را با پیش کشیدن آنها زیبا میسازند، از فخر، مدح، هجو، مرثیه، غزل و توصیف زیباییهای طبیعت، مطرح نکرده و درباره آنها داد سخن نداده است، موضوعاتی که قرآن طرح کرده همه معنوی است، توحید است، معاد است، نبوت است، اخلاق است، احکام است، مواعظ است، قصص است، و در عین حال در حد اعلای زیبایی است. هندسه کلمات در قرآن بینظیر است، نه کسی توانسته یک کلمه قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیباییهای آن لطمه وارد سازد و نه کسی توانسته است صفحه : 216 مانند آن بسازد.قرآن از این جهت مانند یک ساختمان زیباست که نه کسی بتواند با جابجا کردن و تغییر دادن، آن را زیباتر کند و نه بتواند بهتر از آن و یا مانند آن را بسازد. سبک و اسلوب قرآن نه سابقه دارد و نه لاحقه، یعنی نه قبلا کسی با این سبک سخن گفته است و نه بعدا کسی - با همه دعوتها و مبارزه طلبیهای قرآن - توانسته است با آن رقابت کند و یا از آن تقلید نماید. تحدی قرآن و مبارزه طلبی او هنوز هم همچنان مانند کوه پا برجاست و برای همیشه باقی خواهد بود.امروز هم همه مسلمانان با ایمان مردم جهان را دعوت میکنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگر مثل و مانندی برای قرآن پیدا شد آنها از دعوی و ایمان خود صرف نظر میکنند و اطمینان دارند که چنین چیزی میسر نیست. معانی قرآن اعجاز قرآن از نظر معانی نیازمند به بحث وسیعتری است و لااقل نیازمند به یک کتاب است، ولی میتوان به طور مختصر زمینهای به دست داد.مقدمتا باید بدانیم قرآن چه نوع کتابی است؟آیا کتاب فلسفی است؟آیا کتاب علمی است؟آیا کتاب ادبی است؟آیا کتاب تاریخی است؟و یا صرفا یک اثر هنری است؟ پاسخ این است که قرآن هیچکدام از اینها نیست.همچنانکه پیامبر اکرم، بلکه عموم پیغمبران، تیپ جدایی هستند، نه فیلسوفاند، نه عالم، نه ادیب، نه مورخ و نه هنرمند و یا صنعتگر و در عین حال مزایای همه آنها را - با چیزهایی اضافه - دارند، قرآن نیز که کتاب آسمانی است، نه فلسفه است و نه علم و نه تاریخ و نه ادبیات و اثر هنری، در عین حال مزایای همه آنها را دارد بعلاوه یک سلسله مزایای دیگر. قرآن کتاب راهنمایی بشر است و در واقع کتاب «انسان» است اما انسان آنسان که خدای انسان او را آفریده و پیامبران آمدهاند او را به خودش بشناسانند و راه سعادتش را به او بازگو کنند، و چون کتاب انسان است پس کتاب «خدا» هم هست، زیرا انسان همان موجودی است که خلقتش از ما قبل این جهان آغاز میشود و به ما بعد این جهان منتهی میگردد، یعنی انسان از نظر قرآن نفخه روح الهی است و خواه ناخواه به سوی خدای خودش بازگشت میکند.این است که شناسایی خدا و شناسایی انسان از یکدیگر جدا نیست.انسان تا خود را نشناسد خدای خود را به صفحه : 217 درستی نمیتواند بشناسد.از طرف دیگر، تنها توام با شناختن خداست که انسان به واقعیتحقیقی خود پی میبرد. انسان در مکتب پیامبران - که قرآن کاملترین بیان آن است - با انسانی که بشر از راه علوم میشناسد بسی متفاوت است، یعنی این انسان بسی گستردهتر است. انسانی که بشر از راه علوم میشناسد، در میان دو پرانتز(تولد - مرگ)قرار دارد و قبل و بعد این پرانتزها را تاریکی گرفته است و از نظر علوم بشری مجهول است، ولی انسان قرآن این پرانتزها را ندارد، از جهان دیگر آمده است و در مدرسه دنیا باید خود را تکمیل کند و آیندهاش در جهان دیگر بستگی دارد به نوع فعالیت و تلاش و یا تنبلی و سستیای که در مدرسه این جهان انجام میدهد.تازه انسان میان تولد و مرگ - آنچنانکه بشر میشناسد - بسی سطحیتر است از آنچه پیامبران میشناسانند. انسان قرآن باید بداند: از کجا آمده است؟ به کجا میرود؟ در کجا هست؟ چگونه باید باشد؟ چه باید بکند؟ انسان قرآن آنگاه که به این پنجسؤال عملا درست پاسخ گفتسعادت واقعیاش در این جهان که هست و در جهانی که باید برود تامین میگردد. این انسان برای اینکه بداند از کجا آمده و از چه منبعی آغاز شده است باید خدای خود را بشناسد، و برای اینکه خدای خود را بشناسد باید در جهان و انسان به عنوان آیات آفاقی و انفسی مطالعه کند و در عمق وجود و هستی تعمق نماید. و برای اینکه بداند به کجا میرود، باید درباره آنچه قرآن آن را «بازگشت به خدا» مینامد، یعنی معاد و حشر اموات، هراسهای قیامت و نعمتهای جاویدان و عذابهای سخت و احیانا جاویدان آن و بالاخره مراحل و منازلی که در پیش دارد تامل کند و از آنها آگاهی یابد و بدانها اعتقاد پیدا کند و ایمان آورد و خدا را همچنانکه اول و نقطه آغاز موجودات میشناسد، آخر و نقطه بازگشت موجودات نیز بشناسد. و برای اینکه بداند در کجا هست، باید نظامات و سنن جهان را بشناسد و مقام و موقع انسان را در میان سایر موجودات درک کند و خود را در میان موجودات بازیابد. صفحه : 218 و برای اینکه بداند چگونه باید باشد، باید خلقها و خویهای انسانی را بشناسد و خودش را بر اساس آن خلقها و خویها بسازد. و برای آنکه بداند چه باید بکند، باید یک سلسله مقررات و احکام فردی و اجتماعی را گردن نهد. انسان قرآن علاوه بر همه اینها باید به یک سلسله موجودات نامحسوس و غیر مرئی، و به تعبیر خود قرآن «غیب» ، به عنوان مظاهر و مجاری اراده الهی در نظام هستی ایمان بیاورد، و هم باید بداند که خداوند متعال در هیچ زمانی بشر را که به هدایت آسمانی نیاز داشته است، مهمل نگذاشته و یک عدخ افراد نخبه که پیامبران خدا و راهنمایان بشر بودهاند، از طرف خداوند مبعوث شده و پیام الهی را رساندهاند. انسان قرآن به طبیعت به عنوان «آیت» و به تاریخ به عنوان یک «آزمایشگاه» واقعی که درستی تعلیمات پیامبران را میرساند، نظر میافکند. آری، انسان قرآن چنین است و مسائلی که در قرآن برای انسان طرح شده اینها بعلاوه برخی مسائل دیگر است. موضوعات قرآنی موضوعاتی که در قرآن طرح شده زیاد است و نمیتوان به طور جزئی بر شمرد، ولی در یک نگاه اجمالی این مسائل به چشم میخورد: 1.خدا، ذات، صفات و یگانگی او و آنچه باید خدا را از آنها منزه بدانیم و آنچه باید خدا را به آنها متصف بدانیم(صفات سلبیه و ثبوتیه). 2.معاد، رستاخیز و حشر اموات، مراحل بین مرگ تا قیامت(برزخ). 3.ملائکه، وسائط فیض و نیروهای آگاه به خود و به آفریننده خود و مجری اوامر الهی. 4.پیامبران، یا انسانهایی که وحی الهی را در ضمیر خود دریافت کرده و به انسانهای دیگر ابلاغ کردهاند. 5.ترغیب و تحریض برای ایمان به خدا، به معاد، به ملائکه و پیامبران و کتب آسمانی. 6.خلقت آسمانها، زمین، کوهها، دریاها، گیاهان، حیوانات، ابر، باد، باران، صفحه : 219 تگرگ، شهابها و غیره. 7.دعوت به پرستش خدای یگانه و اخلاص ورزیدن در پرستش، کسی و چیزی را در عبادت شریک خدا قرار ندادن، منع شدید از پرستش غیر خدا، اعم از انسان یا فرشته یا خورشید یا ستاره یا بت. 8.یادآوری نعمتهای خدا در این جهان. 9.نعمتهای جاویدان آن جهان برای صالحان و نیکوکاران، عذابهای سخت و احیانا جاویدان آن جهان برای بدکاران. 10.احتجاجات و استدلالات در مورد خدا، قیامت، پیامبران و غیره، و پارهای خبرهای غیبی ضمن این احتجاجات. 11.تاریخ و قصص به عنوان آزمایشگاهی انسانی و لابراتواری که صدق دعوت پیامبران را روشن میکند، و عواقب نیک مردمی که بر سنن انبیاء رفتهاند و عاقبت بد تکذیب کنندگان آنها. 12.تقوا، پارسایی و تزکیه نفس. 13.توجه به نفس اماره و خطر وساوس و تسویلات نفسانی و شیطانی. 14.اخلاق خوب فردی از قبیل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت، ذکر خدا، محبتخدا، شکر خدا، ترس از خدا، توکل به خدا، رضا به رضای خدا و تسلیم در مقابل فرمان خدا، تعقل و تفکر، علم و آگاهی، نورانیت قلب به واسطه تقوا، صدق، امانت. 15.اخلاق اجتماعی از قبیل اتحاد، تواصی(توصیه متقابل)بر حق، تواصی بر صبر، تعاون بربر و تقوا، ترک بغضاء، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد به مال و نفس در راه خدا. 16.حکام از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، نذر، یمین، بیع، رهن، اجاره، هبه، نکاح، حقوق زوجین، حقوق والدین و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصیت، ارث، قصاص، حدود، دین، قضا، شهادت، حلف(قسم، ثروت، مالکیت، حکومت، شورا، حق فقرا، حق اجتماع و غیره. 17.حوادث و وقایع دوران بیست و سه ساله بعثت رسول اکرم. 18.خصائص و احوال رسول اکرم، صفات حمیده آن حضرت، عتابها نسبت به آن حضرت. صفحه : 220 19.توصیف کلی از سه گروه در همه اعصار: مؤمنین، کافرین، منافقین. 20.اوصاف مؤمنین و کافران و منافقان دوره بعثت. 21.مخلوقات نامرئی دیگر غیر از فرشتگان، جن و شیطان. 22.تسبیح و تحمید موجودات جهان و نوع آگاهی در درون همه موجودات نسبت به خالق و آفرینندهشان. 23.توصیف خود قرآن(در حدود پنجاه وصف). 24.جهان و سنن جهان، ناپایداری زندگانی دنیا و عدم صلاحیت آن برای اینکه ایدهآل و کمال مطلوب انسان قرار بگیرد، و اینکه خدا و آخرت و بالاخره جهان جاویدان شایسته این است که مطلوب نهایی انسان قرار گیرد. 25.معجزات و خوارق عادات انبیاء. 26.تایید کتب آسمانی پیشین خصوصا تورات و انجیل و تصحیح اغلاط و تحریفهای این دو کتاب. گستردگی معانی اینها که گفته شد اجمالی بود از آنچه در قرآن آمده است و البته حتی نمیتوان ادعا کرد که از لحاظ اجمالی نیز کافی است. اگر تنها همین موضوعات متنوع را درباره انسان و خدا و جهان، و وظایف انسان در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشری درباره انسان بسنجیم، میبینیم هیچ کتابی طرف قیاس با قرآن نیست، خصوصا با توجه به اینکه قرآن به وسیله فردی نازل شده که «امی» و درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندی آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردی از بدویترین و جاهلیترین محیطهای بشری بوده است و مردم آن محیط عموما با تمدن و فرهنگ بیگانه بودهاند. قرآن مطالب و معانی گستردهای آورد و به طوری طرح کرد که بعدها منبع الهام شد، هم برای فلاسفه و هم برای علمای حقوق و فقه و اخلاق و تاریخ و غیرهم. محال و ممتنع است که یک فرد بشر هر اندازه نابغه باشد بتواند از پیش خود اینهمه معانی در سطحی که افکار اندیشمندان بزرگ جهان را جلب کند، بیاورد.این در صورتی است که آنچه را قرآن آورده است همسطح با آوردههای علمای بشر صفحه : 221 فرض کنیم، ولی عمده این است که قرآن در اغلب این مسائل افقهای جدیدی گشوده است. خدا در قرآن در اینجا فقط به یک موضوع از موضوعات بالا اشاره میکنیم و آن موضوع خدا و رابطه او با جهان و با انسان است. ما اگر تنها کیفیت طرح همین یک مساله را در نظر بگیریم و آن را با اندیشههای بشری مقایسه کنیم، فوق العادگی و معجزه بودن قرآن روشن میشود. قرآن، خدا را توصیف کرده است و در توصیف خود از طرفی او را تنزیه کرده است، یعنی صفاتی را که شایسته او نیست از او سلب کرده و او را منزه از آن صفات دانسته، و از طرف دیگر صفات کمال و اسماء حسنی را برای ذات حق اثبات کرده است.در حدود پانزده آیه در تنزیه خداوند آمده است و در حدود بیش از پنجاه آیه در توصیف خداوند به صفات علیا و اسماء حسنی آمده است. قرآن در این توصیفات خود آنچنان دقیق است که ژرف اندیشترین علمای الهی را به حیرت انداخته است، و این خود روشنترین معجزه از یک فرد «امی» درس نخوانده است. قرآن در ارائه راههای خداشناسی از همه راههای موجود استفاده کرده است: راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی، راه تزکیه و تصفیه نفس، راه تعمق و تفکر در هستی و وجود به طور کلی.زبدهترین فیلسوفان اسلامی محکمترین برهانهای خویش را به اقرار و اعتراف خود از قرآن مجید الهام گرفتهاند. قرآن رابطه خدا را با جهان و مخلوقات، بر توحید صرف قرار داده است، یعنی خداوند در فاعلیت و نفوذ مشیت و ارادهاش رقیب و معارض ندارد، همه فاعلیتها و همه ارادهها و اختیارها به حکم خدا و قضا و قدر خداست. پیوند انسان با خدا قرآن در پیوند انسان با خدا زیباترین بیانها را آورده است.خدای قرآن صفحه : 222 بر خلاف خدای فلاسفه یک موجود خشک و بیروح و بیگانه با بشر نیست.خدای قرآن از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است، با انسان در داد و ستد است، با او خشنودی متقابل دارد، او را به خود جذب میکند و مایه آرامش دل اوست: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (1).بشر با او انس و الفت دارد، بلکه همه اشیاء او را میخواهند و او را میخوانند.تمام موجودات از عمق و ژرفای وجود خود با او سر و سر دارند، او را ثنا میگویند و تسبیح میکنند: «ان من شیء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم» (2). خدای فلاسفه که او را صرفا به نام محرک اول یا واجب الوجود میشناسند و بس، موجودی است بیگانه با بشر و فقط او را آفریده است و به این جهان آورده است، اما خدای قرآن یک «مطلوب» است، مایه دلبستگی بشر است، بشر را مشتعل و آماده فداکاری میکند، احیانا خواب شب و آرامش روز او را میگیرد زیرا به صورت یک «ایده» فوق العاده مقدس در میآید. فلاسفه اسلامی در اثر آشنایی با قرآن و وارد کردن مفاهیم قرآنی، الهیات را به اوج عالی خود رساندند. آیا ممکن استیک فرد «امی» درس ناخوانده، معلم نادیده، مکتب نارفته، از پیش خود تا این حد در الهیات پیش برود که هزارها سال از افکار فلاسفهای مانند افلاطون و ارسطو پیشتر باشد؟! قرآن، تورات، انجیل قرآن، تورات و انجیل را تصدیق کرد ولی گفت در این کتابها تحریف صورت گرفته و دستخیانتکار بشر در آن وارد شده است. قرآن اغلاط این دو کتاب را در الهیات، در قصص پیامبران و در پارهای مقررات تصحیح کرد.یک نمونهاش همان بود که قبلا در مورد شجره ممنوعه و خطیئه آدم ذکر کردیم. قرآن، خدا را از چیزهایی نظیر کشتی گرفتن، و پیامبران را از نسبتهای ناروایی که در کتب پیشین آمده بود تنزیه کرد و این خود دلیل دیگری است بر حقانیت این کتاب. .............................................................. 1.رعد/28. 2.اسراء/44. صفحه : 223 تواریخ و قصص قرآن، تواریخ و قصصی آورد که مردم آن عصر چیزی از آنها نمیدانستند و خود پیامبر نیز از آنها بیخبر بودما کنت تعلمها انت و لا قومک (1) و در همه مردم عرب یک نفر مدعی نشد که این داستانها را ما میدانستهایم.قرآن در این داستانها از تورات و انجیل پیروی نکرد و بلکه آنها را اصلاح کرد.تحقیقات مورخین عصر جدید درباره قوم سبا، قوم ثمود و غیرهم نظر قرآن را تایید کردند. قرآن و خبر از آینده قرآن هنگامی که ایران، روم را در سال 615 میلادی شکست داد و موجب خوشحالی قریش شد، با قاطعیت کامل گفت در کمتر از ده سال دیگر روم ایران را شکستخواهد داد.بر روی این قضیه میان بعضی مسلمین و بعضی از کفار شرط بندی شد و بعد همان طور شد که قرآن خبر داده بود.قرآن همچنین با قاطعیتی کامل خبر داد که آن کس که پیامبر را «ابتر» و بیدنباله(مقطوع النسل)میخواند خودش «ابتر» است، و آن شخص که در آن روز فرزندانی داشت تدریجا در طول دو سه نسل منقرض شدند. همه اینها اعجاز این کتاب را میرساند.قرآن معجزات علمی و معنوی دیگر هم دارد که به علوم فلسفی و طبیعی و تاریخی مربوط است. منابع مقاله: مجموعه آثار ج 2، مطهری، مرتضی ؛ |