مجازاتهای جهان دیگر، رابطه تکوینی قویتری با گناهان دارند رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول، قرارداری است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی استبلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه «عینیت» و «اتحاد» حکمفرماست; یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده میشود تجسم خود عمل آنهاست. قرآن کریم میفرماید: یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امدا بعیدا (1) «روزی که هر کس آنچه از کار نیک یا زشت انجام داده استحاضر میبیند آرزو میکند که کاش بین او و بین کار زشتش مسافت درازی فاصله میبود» . در جای دیگر میفرماید: و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا (2) «آنچه را که انجام دادهاند حاضر مییابند و پروردگار تو به احدی ستم نمیکند» .در جای دیگر میفرماید: یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره. (3) «در این روز مردم گروه گروه بیرون میآیند تا در نمایشگاه اعمال اعمال آنها به آنها ارائه شود پس هر کس هموزن یک ذره کار نیک کند آن را میبیند و هر کس هموزن یک ذره کار زشت کند میبیند» . در آیهای که به قول برخی از مفسرین آخرین آیهای است از قرآن که نازل شده است میفرماید: و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون (4) «و بپرهیزید از آن روز که بسوی خدا بازگشت داده میشوید آنگه به هر کسی آنچه که فراهم کرده استبه تمام و کمال پرداخت میگردد و به آنان ستم نمیشود» . درباره مال یتیم خوردن تعبیر قرآن کریم این است: ان الذن یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا و سیصلون سعیرا (5) «آنان که اموال یتیمان را به ستم میخورند جز این نیست که در شکم خویش آتش فرو میبرند و بزودی در آتشی افروخته میافتند» . یعنی مال یتیم خوردن عینا آتش خوردن است اما چون در این دنیا هستند نمیفهمند به محض اینکه حجاب بدن کنار رفت و از این جهان بیرون شدند آتش میگیرند و میسوزند. قرآن کریم باورداران را چنین اندرز میدهد: یا ایها الذین امنوا اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغدا و اتقوا الله.... (6) «ای ایمان داران پروای خدا را داشته باشید و هر کسی باید بنگرد که چه چیزی برای فردای خود پیش فرستاده است و از خدا پروا کنید....» لحن قاطع و صریح عجیبی استبه صورت امر میفرماید: هر کس باید بنگرد که برای فردای خود چه پیش فرستاده استسخن از پیش فرستادن استیعنی شما عینا همان چیزهایی را که اکنون یفرستید خواهید داشت لذا درستبنگرید که چه میفرستید. همچون کسی که وقتی در سفر است اشیائی را خریداری کرده و پیش از خود به وطن خود میفرستد او باید دقت کند زیرا وقتی از سفر برگشت و به وطن خویش رسید در بسته بندیهای پستیای که فرستاده است همان چیزهایی است که خودش تهیه کرده است ممکن نیست که نوعی کالا پیش فرستد و هنگام بازگشتبه وطن به نوعی دیگر دستیابد. در این آیه کریمه دوبار کلمه «اتقوا الله» آمده است و بین آنها فقط یک جمله کوتاه وجود دارد «و لتنظر نفس ما قدمت لغد» شاید در قرآن کریم مشابهی نداشته باشد که یا این فلسفه کوتاه دوبار امر به تقوا شده باشد. باز هم قرآن کریم میفرماید: اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت، و اذاالجبال سیرت، و اذا العشار عطلت، و اذاالوحوش حشرت، واذا البحار سجرت، و اذا النفوس زوجت، واذا الموؤدة سئلت، بای ذنب قتلت، و اذا الصحف نشرت، و اذا السماء کشطت، و اذا الجحیم سعرت، واذا الجنة ازلفت، علمت نفس ما احضرت. (7) «آن زمان که خورشید از درخشش بیفتند ستارگان بیفروغ شوند; کوهها سیر داده شوند; شتران آبستن به حال خود رها گردند; حیوانات وحشی جمع شوند; دریاها مشتعل شوند; جانها جفت گردند; درباره دخترانی که زنده به گور شدهاند پرسش شود که به موجب چه گناهی کشته شدند؟ نامهها گشوده شود; آسمان برکنده شود; دوزخ افروخته گردد و بهشت نزدیک آورده شود هر کس خواهد دانست چه آماده و حاضر کرده است» . یعنی آنچه به آدمی در آن جهان میرسد اعم از نعیم بهشتی و عذاب دوزخی همه، چیزهایی است که آدمی خودش آماده و حاضر ساخته است الا اینکه در این دنیا آنان را نمیشناسد و در آخرت آنها را خواهد شناخت; و این مضمون آیات بسیاری از قرآن کریم است که میفرماید روز قیامتخدا به شما خبر میدهد که شما چه میکردید; یعنی شما اکنون خبر ندارید که چه کار میکنید، روز رستاخیز از کار خویش با خبر میشوید و کردار خود را خواهید شناخت. قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهادة فینبئکم بما کنتم تعملون (8) «بگو مرگی که آن میگریزید بزودی با شما ملاقات خواهد داشت; آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانیده میشوید پس شما را به کردارهایتان آگاه میسازد.» مجازات آخرت تجسم یافتن عمل است نعیم و عذاب آنجا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و تمثل پیدا میکند تلاوت قرآن صورتی زیبا میشود و در کنار انسان قرار میگیرد غیبت و رنجانیدن مردم به صورت خورش سگان جهنم درمیآید. به عبارت دیگر اعمال ما صورتی ملکی دارد که فانی و موقت است و آن همان است که در این جهان به صورت سخن یا عملی دیگر ظاهر میشود; و صورتی و وجههای ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمیشود و از توابع و لوازم و فرزندان جدا ناشدنی ماست اعمال ما از وجهه ملکوتی و چهره غیبی باقی است و روزی ما به آن اعمال خواهیم رسید و آنها را با همان وجهه و چهره مشاهده خواهیم کرد اگر زیبا و لذتبخش است نعیم ما خواهد بود واگر زشت و کریه است آتش و جحیم ما خواهد بود. در حدیث است که زنی برای مسالهای به حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله مشرف شد وی کوتاه قد بود پس از رفتنش عایشه کوتاه قدی وی را با دستخویش تقلید کرد رسول اکرم صلی الله علیه و آله به وی فرمود: خلال کن عایشه گفت: مگر چیزی خوردم یا رسول الله ؟! حضرت فرمود خلال کن. عایشه خلال کرد و پاره گوشتی از دهانش افتاد. (9) در حقیقت حضرت با تصرف ملکوتی واقعیت ملکوتی و اخروی غیبت را در همین جهان به عایشه ارائه دادند. قرآن کریم درباره غیبت میفرماید: و لا یغتب بعضکم بعضا ا یحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه. (10) 10) «مسلمانان از یکدیگر غیبت نکنند آیا کسی دوست میدارد که گوشتبرادر خویش را در وقتی که مرده استبخورد؟ نه از این کار تنفر دارید» قیس بن عاصم که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است نقل کرده که روزی باگروهی از «بنی تمیم» خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم گفتم یا رسول الله ما در صحرا زندگی میکنیم و از حضور شما کمتر بهرهمند میگردیم ما را موعظه فرمایید. رسول اکرم نصایح سودمندی فرمود و آن جمله چنین فرمود: «برای توبه ناچار همنشینی خواهد بود که هرگز از تو جدانمیگردد با تو دفن میگردد در حالی که تو مردهای و او زنده است همنشین تو اگر شریف باشد تو را گرامی خواهد داشت و اگر نابکار باشد تو را به دامان حوادث میسپارد آنگاه آن همنشین با تو محشور میگردد و در رستاخیز با تو برانگیخته میشود و تو مسؤول آن خواهی بود پس دقت کن که همنشینی که انتخاب میکنی نیک باشد زیرا اگر او نیک باشد مایه انس تو خواهد بود و در غیر این صورت موجب وحشت تو میگردد آن همنشین کردار تو است» . قیس بن عاصم عرض کرد دوست میدارم که اندرزهای شما به صورت اشعاری در آورده شود تا آن را حفظ و ذخیره کنم و موجب افتخار ما باشد رسول اکرم صلی الله علیه و آله دستور فرمود کسی به دنبال حسان بن ثابتبرود ولی قبل از اینکه حسان بیاید قیس خودش که از سخنان رسول اکرم به هیجان آمده بود نصایح رسول خدا را به صورت شعر در آورد و به حضرت عرضه داشت اشعار این است: تخیر خلیطا من فعالک انما قرین الفتی فی القبر ما کان یفعل و لابد بعد الموت من ان تعده لیوم ینادی المرء فیه فیقبل فان کنت مشغولا بشیء فلا تکن بغیر الذی یرضی به الله تشغل فلن یصحب الانسان من بعد موته و من قبله الا الذی کان یفعل الا انما الانسان ضیف لاهله یقیم قلیلا فیهم ثم یرحل «از کردار خویشتن دوستی برای خود برگزین که رفیق آدمی در گور (برزخ) همان اعمال او میباشد.» «بناچار باید همنشین خود را برای روز رستاخیز انتخاب کنی و آماده سازی.» «پس اگر بچیزی سرگرم میشوی مراقب باش که جز به آنچه خدا میپسندد نباشد.» «زیرا آدمی پس از مرگ جز با کردار خویش قرین نمیگردد.» «همانا آدمی در خانواده خود میهمانی بیش نیست که اندکی در میان ایشان درنگ و سپس کوچ کند.» (11) در حدیث است که: انما هی اعمالکم ردت الیکم. این عذابها همان اعمال و کردارهای شماست که به سوی شما برگردانیده شده است. آفرین بر سعدی، عالی سروده است: هر دم از عمر میرود نفسی چون نگه میکنم نمانده بسی ای که پنجاه رفت و درخوابی مگر این پنج روز دریابی خجل آنکس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت عمر، برف است و آفتاب تموز اندکی ماند و خواجه قره هنوز هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست هر که مزروع خود بخورد به خوید وقتخرمنش خوشه باید چید ای تهیدست رفته در بازار ترسمتبرنیاوری دستار یادی از استاد از استاد خودم عالم جلیل القدر مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی (اعلی الله مقامه) که از بزرگترین مردانی بود که من در عمر خود دیدهام و به راستی نمونهای از زهاد و عباد و اهل قین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خواندهایم جریان خوابی را به خاطر دارم که نقل آن بیفایده نیست. در تابستان سال بیست و سال بیست و یک، من از قم به اصفهان رفتم و برای اولین بار در اصفهان با آن مرد بزرگوار آشنا شدم و از محضرش استفاده کردم البته این آشنایی بعد تبدیل به ارادت شدید از طرف من و محبت و لطف استادانه و پدرانه از طرف آن مرد بزرگ شد بطوری که بعدها ایشان به قم آمدند و در حجره ما بودند آقایان علماء بزرگ حوزه علمیه که همه به ایشان ارادت میورزیدند در آنجا از ایشان دیدن میکردند. در سال بیست که برای اولین بار به اصفهان رفتم هم مباحثه گرامیم که اهل اصفهان بود و یازده سال تمام با هم هم مباحثه بودیم و اکنون از مدرسین و مجتهدین بزرگ حوزه علمیه قم استبه من پیشنهاد کرد که در مدرسه صدر عالم بزرگی است که نهج البلاغه تدریس میکند بیا بروم به درس او این پیشنهاد برای من سنگین بود طلبهای که «کفایة الاصول» میخواند چه حاجت دارد که به پای تدریس نهج البلاغه برود؟! نهج البلاغه را خودش مطالعه میکند و با نیروی اصل برائت و استصحاب مشکلاتش را حل مینماید! چون ایام تعطیل بود و کاری نداشتم و به علاوه پیشنهاد از طرف هم مباحثهام بود پذیرفتم رفتم اما زود به اشتباه بزرگ خودم پی بردم دانستم که نهج البلاغه را من نمیشناختم و نه تنها نیازمندم به فراگرفتن از استاد بلکه باید اعتراف کنم که نهج البلاغه، استاد درست و حسابی ندارد. به علاوه دیدم مردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که به قول ما طلاب ممن ینبغی ان یشد الیه الرحال «از کسانی است که شایسته است از راههای دور بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم.» او خودش یک نهج البلاغه «مجسم» بود مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیوند خورده و متصل شده است. راستی من هر وقتحساب میکنم بزرگترین ذخیره روحی خودم را درک صحبت این مرد بزرگ میدانم; رضوان الله تعالی علیه و حشره مع اولیائه الطاهرین والائمة الطیبین. من از این مرد بزرگ داستانها دارم از جمله به مناسبتبحث رؤیائی است که نقل میکنم: ایشان یک روز ضمن درس در حالی که دانههای اشکشان بر روی محاسن سفیدشان میچکید این خواب را نقل کردند فرمودند: «در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است; مردن را همان طوری که برای ما توصیف شده است درخواب یافتم; خویشتن را جدا از بدنم میدیدم، و ملاحظه میکردم که بدن مرا به قبرستان برای دفن حمل میکنند مرا به گورستان بردند و دفن کردند و رفتند من تنها ماندم و نگران که چه بر سر من خواهد آمد؟! ناگاه سگی سفید را دیدم که وارد قبر شد و در همان حال حس کردم که این سگ، تندخویی من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم در اضطراب بودم که حضرت سید الشهداء (علیه السلام) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور، من آن را از تو جدا میکنم.» (12) در این داستان اشارهای به شفاعت هست که در بحث آینده به یاری خدا عنوان میکنیم. پینوشتها: 1- آل عمران / 30 2- کف / 49 3- زلزال / 6 - 8 4- بقره /281 5- نساء /10 6- حشر/18 7- تکویر / 1 - 14 8- جمعه / 8 9- بحار چاپ کمپانی جلد 5 جزء 4 ص 188 10- حجرات / 12 1- «خصال صدوق باب ثلثه، شماره 93 12- مرحوم حاج میرزا علی آقا اعلی الله مقامه ارتباط قوی و بسیار شدیدی با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و خاندان پاکش (صلوات الله و سلامه علیهم) داشت. این مرد در عین اینکه فقیه (درد اجتهاد) و حکیم و عارف و طبیب و ادیب بود و در بعضی از قسمتها مثلا طب قدیم و ادبیات از طراز اول بود و «قانون» بوعلی را تدریس میکرد از خدمتگزاران آستان مقدس حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بود منبر میرفت و موعظه میکرد و ذکر مصیبت میفرمود کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم مخلص متقی بنشیند و منقلب نشود خودش هنگام وعظ و ارشاد که ا خدا و آخرت یاد میکرد در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبتخدا و پیامبرش و خاندان پیامبر در حد اشباع او را بسوی خود میکشید با ذکر خدا دگرگون میشد مصداق قول خدا بود: الذیناذا ذکر الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون.(انفال/2) نام رسول اکرم صلی الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)را که میبرد اشک از چشمانش جاری میشد یک سال حضرت آیة الله بروجردی (اعلی الله مقامه) از ایشان برای منبر در نزل خودشان در دهه عاشورا دعوت کردند منبر خاصی داشت غالبا از نهج البلاغه تجاوز نمیکرد ایشان در منزل آیة الله منبر میرفت و مجلسی را که افراد آن اکثرا از اهل علم و طلاب بودند خت منقلب میکرد بطوری که از آغاز تا پایان منبر ایشان جز ریزش اشکها و حرکتشانه ها چیزی مشهود نبود. منابع مقاله: مجموعه آثار جلد اول، مطهری ، مرتضی؛ |