از آنجا كه ماهیت این انقلاب ماهیتی عدالتخواهانه بوده است،وظیفه حتمی همگی ما این است كه به آزادیها بمعنای واقعی كلمه احترام بگذاریم،زیرا اگر بنا بشود حكومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را بوجود بیاورد،قطعا شكستخواهد خورد (1) البته آزادی غیر از هرج و مرج است و منظور ما،آزادی بمعنای معقول آن است. هر كس میباید فكر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است كه انقلاب اسلامی ما،راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد.اتفاقا تجربههای گذشته نشان داده است كه هر وقت جامعه از یك نوع آزادی فكری-و لو از روی سوء نیت-برخوردار بوده است این امر بضرر اسلام تمام نشده،بلكه در نهایتبسود اسلام بوده است. اگر در جامعه ما،محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید بطوری كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل،آراء و نظریات خودمان را مطرح كنیم،تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود كه اسلام هر چه بیشتر رشد میكند.اینجا بیمناسبت نیست كه خاطرهای برایتان تعریف كنم.چند سال پیش در دانشكده الهیات،یكی از استادها كه ماتریالیستبود،بطور مرتب سر كلاسها، تبلیغات ماتریالیستی و ضد اسلامی میكرد.دانشجویان به این عمل اعتراض كردند و كم كم نوعی تشنج در دانشكده ایجاد شد.من نامهای بطور رسمی به- دانشكده نوشتم كه عین این نامه را در حال حاضر در اختیار دارم و توضیح دادم كه بعقیده من لازم است در همین جا كه دانشكده الهیات است،یك كرسی ماتریالیسم دیالكتیك تاسیس بشود و استادی هم كه وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالكتیك معتقد باشد،تدریس این درس را عهدهدار شود.این طریق صحیح برخورد با مسئله است و من با آن موافقم،اما اینكه فردی پنهانی و بصورت اغوا و اغفال،بخواهد دانشجویان ساده و كم مطالعه را تحت تاثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ كند،این قابل قبول نیست.بعد من بهمان شخص هم چند بار پیشنهاد كردم كه شما بعوض آنكه حرفهایت را با چند دانشجوی بیاطلاع در میان بگذاری،آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشی میتوانیم این كار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و حتی اگر لازم باشد جمعیتبیشتری حضور داشته باشند،میشود از اساتید و دانشجویان دانشگاهها دعوت كرد و در یك مجمع عمومی چند هزار نفری ما دو نفر حرفهایمان را مطرح میكنیم و باصطلاح نوعی مناظره داشته باشیم.حتی باو گفتم با اینكه من حاضر نیستم به هیچ قیمتی در رادیو صحبت كنم و یا در تلویزیون ظاهر شوم (2) ولی برای اینكار حاضرم در رادیو یا تلویزیون با شما مناظره كنم... و به اعتقاد من تنها طریق درستبرخورد با افكار مخالف همین است.و الا اگر جلوی فكر را بخواهیم بگیریم،اسلام و جمهوری اسلامی را شكست دادهایم.اما البته همانطور كه توضیح دادم برخورد عقاید غیر از اغوا و اغفال است.اغوا و اغفال یعنی كاری توام با دروغ،توام با تبلیغات نادرست انجام دادن. مثلا فرض كنید كسی قسمتی از جملهای یا آیهای را حذف كند و قسمتی را خود بآن اضافه كند و بعد این عبارت تحریف شده را به عنوان حجت مطرح كند.یا آنكه از مسائل تاریخی قسمتهائی را حذف كند و بعد با استفاده از این اطلاعات ناقص،نتایج دلخواه خودش را بگیرد،و یا فی المثل ادعای علمی بودن داشته باشد و حال آنكه حرفش اساسا تحریف علم باشد.اغفال كردن به هیچ عنوان نمیتواند و نباید آزاد باشد.اینكه در اسلام خرید و فروش كتب ضلال حرام است و اجازه فروش هم داده نمیشود،بر اساس همین ضرر اجتماعی است. پینوشتها: 1- اسلام دین آزادی است،دینی كه مروج آزادی برای همه افرادجامعه است.در سوره دهر میخوانیم: انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا... (سوره دهر-آیه 3). و یا در سوره كهف: فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر... (سوره كهف-آیه 29) اسلام میگوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دین دارینیست میتوان مردم را مجبور كرد كه چیزی نگویند و كاری نكنند امانمیتوان مردم را مجبور كرد كه اینگونه یا آنگونه فكر كنند.اعتقاد باید ازروی دلیل و منطق باشد،البته مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منكربا شرایط خود در جای خود محفوظند در اینگونه مسائل اصل بر ارشاد استنه بر اجبار. 2- البته این امر مربوط به دوران حكومت طاغوت بود. منابع مقاله: پیرامون انقلاب اسلامی، مطهری، مرتضی؛ |