بنیاد ملی دموکراسی آمریکا
با انتشار کتابی گزارشی با عنوان “از دیکتاتوری تا دموکراسی چارچوبی نظری برای کسب آزادی” نسخهای به مخاطبان فارسی زبان خود آموزش میدهد که چگونه فتنه گری کنند.
نویسنده در در ابتدای گزارش خود مدعی شده است: سالیان سال، یکی از مهمترین نگرانیهای من این بوده که مردم چگونه می توانند جلوی به وجود آمدن دیکتاتوریها را بگیرند یا دیکتاتوریهای موجود را از میان ببرند.
این علاقه ناشی از این عقیده است که هیچ انسانی نباید تحت تسلط انسانی دیگر زندگی کند و یا توسط حکومتهای دیکتاتوری، از میان برداشته شود .
نویسنده افزوده است: این عقیده با مطالعه درباره لزوم آزادی نوع بشر، با تحقیق درباره ذات حکومت های دیکتاتوری ( از نظرات ارسطو گرفته تا تحلیل حکومت های تمامیت خواه ) و با بررسی تاریخی حکومت های دیکتاتوری ( بخصوص آلمان نازی و روسیه استالینی ) در من رشد یافته است.
در طول سال ها، فرصت شناخت انسانهایی را داشته ام که تحت حکومت نازیها زندگی کرده و رنج کشیدهاند . در میان آنها اشخاصی نیز وجود داشتند که از اردوگاههای کار اجباری آلمان جان سالم به در برده بودند. در نروژ، با مردمی ملاقات کردم که با حکومت نازی مبارزه کرده و زنده مانده بودند، و درباره مردمی شنیدم که از میان رفته بودند. با یهودیانی که از چنگال نازی ها گریخته و همیطور با انسانی هایی که برای زنده ماندن به آ ن ها کمک کرده بودند، صحبت کردم.
وحشت حکومت استالین، در اکثر کشورها بیشتر از طریق کتاب شناخته شده است تا از طریق تماس های فردی، این وحشت برای من تلخ تر و گزندهتر بود چرا که با نام آزادی و رها شدن از ظلم و استثمار به م ردم تحمیل شده بود.
در دهههای اخیر از طریق دیدار با افرادی از کشورهایی با حکومت های استبدادی همانند پاناما، لهستان، شیلی، تبت و برمه، حقایق دیکتاتوریهای امروز ملموستر شده است. با مشاهده تبتیهایی که علیه مهاجمین چین کمونیست جنگیدند، روسهایی که کودتای ۱۹۹۱ را خنثی کردند و تایلندی هایی که بدون توسل به خشونت، بازگشت به حکومتی نظامی را غیر ممکن ساختند دیدگاه های رنج آگین تری از طبیعت دسیسه آمیز دیکتاتوری ها بهدست آوردم.
گاه به گاه با مشاهده مکانهایی که هنوز خطرناک بودند و مقاومت در آنها جریان داشت، احساس ترحم برای مردم و خشم نسبت به وحشیگیریها ، به همراه تحسین قهرمانیهای آرام مردان و زنانی با شجاعتهایی مافوق تصور، در من افزایش می یافت.
این مکان ها شامل پانامای تحت حکومت نوریه گا، ویلنیوس در لیتوانی زیر سرکوبی مستمر شوروی، میدان تیانانمن در پکن به هنگام تظاهرات برای آزادی و بخصوص در لحظه ورود اولین نیروها بود. « برمه آزاد » زرهی در آن شب شوم و مراکز فرماندهی مستقر در جنگل نیروهای دموکرات در مانرپلاو در گاهی از مناطق شکست خورده بازدید می کردم. مثل برج تلویزیون و قبرستان ویلنیوس، پارک عمومی ریگا که انسانها در آن کشته شده بودند، مرکز فرارا در ایتالیای شمالی که فاشیستها در آنجا مقاومت کنندگان را به خط کرده ، گلوله باران نموده بودند و قبرستان ساده ای در مانرپلاو که از جسدهای مردانی که برای مردن هنوز جوان بودند انباشته بود.
این حقیقتی ناراحت کننده است که ردپای استبداد، ویرانی و مر گ است، این مسائل و این تجربیات عقیده ای را در من تقویت کرد مبنی بر اینکه شاید جلوگیری از ایجاد و ادامه حیات دیکتاتوریها امکان پذیر باشد. فکر میکردم باید راهی باشد تا بتوان از طریق مبارزههایی موفق و با کمترین میزان کشتار متقابل، دیکتاتوریهای فعلی را متلاشی کرد و جلوی برخاستن دیکتاتوری های جدید از میان خاکسترهای آن را گرفت.
نویسنده که از کارشناسان ارشد بنیاد ملی دموکراسی است همچنان مدعی شده است: من تلاش نموده ام با دقت به کاراترین روش ها برای شکست دادن دیکتاتوریها بیاندیشم . روشهایی که تا حد امکان کمترین رنج را به افراد وارد کند و تا حد ممکن باعث از میان رفتن جان انسانها نشود.
در این تلاش به سالها مطالعه ام درباره دیکتاتوری ها، نهضت های مقاومت، انقلاب ها، افکار سیاسی، سیستمهای حکومتی و بخصوص مبارزات واقعبینانه بیخشونت توجه نمودهام. نوشته حاضر حاصل این تلاش است . البته مطمئن هستم که تا کمال راه بسیاری باقی است، اما شاید بتواند راهنمای برنامه ریزی حرکتهای آزادی گرایانهای باشد که از همیشه موثرتر و قدرت مندتر عمل کنند.
بنا به ضرورت و همچنین انتخاب آگاهانه، تمرکز این کتاب بر روی روش های عمومی مبارزه با دیکتاتوری و جلوگیری از به وجود آمدن حکومت های استبدادی جدید است. من صلاحیت تحلیل موشکافانه و تجویز نسخههای مبارزه برای کشورهای خاصی را دارا نیستم . اما به هر حال آرزویم این است که این تحلیل عام برای مردم بسیاری که تحت حکومت های استبدادی زندگی و مبارزه می کنند مفید واقع شود.
نویسنده یادآور شده که در هیچ کجای این اثر تصور نشده که مبارزه با دیکتاتورها تلاشی ساده و بی هزینه است، هر مبارزه ای پیچیدگی و هزینه های خاص خود را دارد . مبارزه با دیکتاتورها هم ، مطمئنا صدماتی خواهد داشت اما امید من این است که این تحلیل رهبران مقاومت را به طراحی استراتژیهایی برانگیزد که در عین دارا بودن بیشترین قدرت و بیشترین تاثیرگذاری، کمترین صدمات را نیز موجب شوند.
علاوه بر این نباید از این تحلیل برداشت شود که با سرنگونی یک دیکتاتور ، تمامی مشکلات دیگر نیز حل خواهد شد. سقوط هیچ رژیم تمامیت خواه به مدینه فاضله نمی انجامد بلکه تنها راهی را می گشاید که مردم از طریق سخت کوشی و تلاشهای طولانی بتوانند روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدیدی برقرار کنند و این روابط جدید به نوبه خود بتوانند بی عدالتیها و جور را نابود سازند.
اشراف
http://www.psyop.ir/?p=5153 |