اندیشکده آمریکایی هریتیج گزارشی با عنوان”توان دفاعی ملی قوی: نیازهای نیروهای مسلح آمریکا و هزینههای آن” منتشر کرد.
در بخش چکیده این گزارش می خوانیم:
اتاق فکر "هریتیج"
ساختار نیروهای نظامی ایالات متحده با گزارش چهارسالانه وزارت دفاع در سال ۲۰۱۰ و عدم کفایت بودجه درخواستی از طرف رئیس جمهور برای سال مالی ۲۰۱۲ برای حفاظت از منافع حیاتی ملت آمریکا مورد تجدید نظر قرار گرفت. با عدم خرید تسلیهات در دهه ۱۹۹۰ و فرسایش تجهیزات موجود در “جنگ طولانی علیه تروریسم” در عراق و افغانستان، تمام تجهیزات و تسلیحات نظامی آمریکا نیازمند سرمایه گذاری مجدد و مدرن سازی می باشند.
در دراز مدت، عدم سرمایه گذاری مورد نیاز برای بازسازی فوری ارتش ایالات متحده نه تنها باعث افزایش هزینه ها، بلکه موجب افزایش تهدیدات ملی و به مخاطره انداختن متحدان و دوستان ایالات متحده نیز خواهد شد.
این ارزیابی ساختار نیروهای ایالات متحده یک راهنمای عملی برای درک چگونگی عملکرد وضعیت فعلی و آتی نیروهای نظامی ایالات متحده برای دفاع از کشور بر اساس الزامات قانون اساسی ارائه می نماید. این ارزیابی بر پایه ی پاسخ به سه سوال اساسی تدوین شده است:
- چالش های قابل توجه فعلی و آتی امنیت ایالات متحده چیست؟
- چه قابلیت هایی برای مواجهه با این چالشها در زمان حال و آینده مورد نیاز است؟
- ایجاد و حفظ این نیروها در طول پنج سال آینده چه هزینه ای در بر خواهد داشت؟
در بخش مربوط به خاورمیانه این گزارش آمده است:
خاورمیانه و ایران
یکی از منافع حیاتی ایالات متحده اطمینان از عدم تسلط یک قدرت متخاصم بر حوزه خاورمیانه می باشد، که نه تنها منطقه کلیدی برای تجارت جهانی و یک مرکز سرمایه گذاری بوده، بلکه بطور بالقوه منبع تروریسم فراملی و گسترش تسلیحات هسته ای است. علاوه بر این ، ایالات متحده باید ظرفیت لازم برای حمایت و اقدام هماهنگ با اسرائیل، بعنوان متحد کلیدی آمریکا در منطقه را نیز داشته باشد.
این گزارش درمورد ایران مدعی می شود: ایران مهم ترین تهدید برای منافع ایالات متحده به شمار می اید. این کشور از تروریسم به عنوان بخشی از سیاست خارجی خود حمایت کرده، بارها و بارها اسرائیل و ایالات متحده را تهدید نموده، و فعالانه به دنبال استیلای بر منطقه و تضعیف نفوذ آمریکا در آن است.
برنامه نظامی ایران
ایران همچنان به توسعه سلاح های هسته ای خود ادامه می دهد. رهبران آن عمیقا به ساخت موشک های بالستیک وهسته ای متعهد بوده و نسبت به محدودیت های شورای امنیت سازمان ملل متحد بی اعتنا می باشند. با اینکه پیش بینی ها متفاوت است، جامعه اطلاعاتی در سال ۲۰۱۰ تخمین زده است که ایران ظرف یک یا دو سال آینده می تواند به سلاح هسته ای دست بیابد. آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش می دهد که ایران تعداد سانتریفیوژهای غنی سازی اورانیوم را در تاسیسات نطنز از حدود ۳۰۰۰ در اواخر سال ۲۰۰۷ به بیش از ۸۰۰۰ در سال ۲۰۱۰ افزایش داده است. ایران برای سرعت بخشیدن به غنی سازی خود از سانتریفیوژهای پرسرعت استفاده می کند، و بیش از ۳۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای پایین تولید کرده، که در صورت غنی سازی برای تولید حداقل دو موشک هسته ای کافی است.
تهران دارای بزرگترین موجودی موشک های بالستیک در خاورمیانه بوده، و همچنان در پی افزایش برد، اندازه و قدرت تخریب آنها است. برد موشک جدید دو مرحله ای سوخت جامد ایران فراتر از اسرائیل بوده و به زودی می تواند شرق اروپا را هدف قرار دهد. طبق گزارش اخیر ارزیابی اطلاعات ملی، بسیاری از موشک های بالستیک ایران “قادر به حمل سرجنگی هسته ای” می باشند. ایران تا سال ۲۰۱۵ به سلاح هسته ای موشک های بالستیک بین قاره ای دست خواهد یافت، که وی را قادر می سازد برای مقابله با دولت های سراسر جهان به سادگی از تهدید به پرتاب موشک به عنوان یک نیروی فشار استفاده نماید.
این گزارش در ادامه ادعاهای مغرضانه خود می نویسد: ایران تهدیدی برای حمل و نقل و انتقال نفت از طریق تنگه هرمزاست. علاوه بر این، این کشور همچنان به حمایت از عناصر تروریستی خارجی، از جمله حزب الله ، حماس ، جهاد اسلامی فلسطین ، و طالبان ادامه می دهد. اگر ایران به توانایی هسته ای دست یابد، می تواند آن را برای رسیدن به اهداف جاه طلبانه تروریست ها، در اختیار آنها قرار دهد.
در طول چهار سال گذشته، دست کم ۱۴ کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا، تحت تاثیر ایران و به اعتقاد بسیاری برای مقابله با قدرت هسته ای آن، اعلام کرده اند که به دنبال مقاصد برنامه هسته ای غیر نظامی هستند. تبدیل شدن ایران به یک هسته ای موجب تکثیر و تسریع این پدیده و در نتیجه یک مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه خواهد شد.
علاوه بر این، ایالات متحده باید در مورد همکاری بین رژیم های ضد آمریکایی نیز محتاط باشد، از جمله؛ همکاری ایران با هوگو چاوز در ونزوئلا.
در نهایت، ایران در صدد تضعیف همکاری عراق و ایالات متحده و روابط آمریکا با متحدان دیرین خود در منطقه، از جمله ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس می باشد.
در ادامه این گزارش می خوانیم:
سوریه و حزب الله: منابع بی ثباتی
سوریه و حزب الله تهدید جدی برای منافع ایالات متحده محسوب نمی شوند، اما آنها همچنان در پی تهدید اسرائیل و نیروهای طرفدار غرب در لبنان هستند. سوریه از همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی در مورد برنامه هسته ای خود امتناع ورزیده و برنامه موشکی و سلاح های شیمیایی خود را ادامه می دهد. سوریه و حزب الله به همکاری خود بر علیه اسرائیل ادامه داده و سوریه نیزبه تروریست ها اجازه می دهد تا از طریق خاک خود با عراق مرتبط شوند.
لبنان اخیرا با یک تغییر قدرت شدید مواجه شده است. رئیس جمهور لبنان میشل سلیمان، نجیب میقاتی، متحد حزب الله را برای تشکیل یک دولت جدید انتخاب کرده است. اگر حزب الله بتواند قدرت خود را توسعه دهد، از لبنان به عنوان حوزه ی عملیات قاچاق اسلحه و مواد مخدر، پول شویی، و فعالیت های تروریستی در منطقه و در سراسر جهان استفاده خواهد کرد.
عراق: نگاه به آینده
عراق با تبدیل شدن به یک متحد قوی و با نفوذ متحد ایالات متحده در منطقه ، می تواند یک مدل بالقوه برای همسایگان خود برای احیاء اقتصاد سیاسی و جامعه مدنی باشد. با این حال، عراق برای جلوگیری از نفوذ گروه های اسلام گرای افراطی و ایران و تضعیف پیشرفت آن، همچنان نیازمند ادامه حمایت و کمک های نظامی ایالات متحده تا پس از سال ۲۰۱۱ می باشد.
تحولات سیاسی: پاسخی به آینده نامعلوم
بحران سیاسی در شمال آفریقا و خاورمیانه نیازمند حفظ ظرفیت ایالات متحده برای تعامل فعالانه در منطقه است. ایالات متحده همچنین باید برای پاسخ به تغییرات ناگهانی و غیر قابل پیش بینی، از جمله از دست دادن پایگاه ها و پیدایش تهدیدات جدید، مانند ارتباطات میان تروریست ها و دزدان دریایی آماده باشد. پیامدهای وقایع کنونی ممکن است تا سالهای متمادی روشن نشود، اما ایالات متحده باید از هم اکنون آمادگی لازم را داشته باشد.
ساختار نیروها در خاورمیانه
بدون ایجاد یک ساختار قوی برای نیروها در خاورمیانه، ایالات متحده قادر به پاسخگویی به بحرانهای قابل توجه زمینی یا دریایی نخواهد بود .
به عنوان مثال، انسداد تنگه هرمز توسط ایران تجارت جهانی را مختل خواهد نمود. در حال حاضر، ۲۰ درصد از محصولات نفتی جهان از این تنگه عبور میکند. به عنوان مثال اگر این تجارت متوقف شود، ایالات متحده به سرعت ذخایر استراتژیک نفتی خود را جایگزین خواهد کرد.تاثیرات این اقدام در ایالات متحده فوری و قابل توجه خواهد بود. با توجه به تجزیه و تحلیل بنیاد هریتیج در سال ۲۰۰۸، ایالات متحده بیش از ۱ میلیون شغل را از دست داده، قیمت نفت در حدود دو برابر شده، و درآمد واقعی قابل مصرف ۲۶۰ میلیارد دلار کاهش خواهد یافت.
با توجه به بحران جاری در خاورمیانه، کاهش نیروها در این تئاتر به معنی بی مسئولیتی خواهد بود. ایالات متحده باید برای از دست دادن ناگهانی پایگاه های خود در این منطقه آماده باشد. علاوه بر این، سیستم دفاع موشکی برای کاهش خطر حملات موشکی از سوی ایران و یا سایر رژیم های دیکتاتور نیازمند تقویت بیشتر می باشد.
اشراف
http://www.psyop.ir |