بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده:محمد مظاهری
مقدمه
در دهه های اخیر شاهد رشد فرقه های انحرافی در سطح جهانی بوده ایم که کشور ما
نیز تحت تاثیر آنها قرارگرفته است. آنچه مهم است این که فرقه های انحرافی به هر
نامی باشند چه عرفان های کاذب چه شیطان پرستی ویا هر اسم دیگری، متاسفانه در حد
قابل توجهی مورد پذیرش جوانان کشورمان قرارگرفته است بطوری که نمادهای این تهاجمات
را در سطح جامعه مشاهده می نماییم.
لذا در این مقاله بر آن شدیم تا بصورت مختصر به بررسی علت های جذب جوانان به این
فرقه ها بخصوص دو فرقه عرفان های کاذب وشیطان پرستی پرداخته ودر پایان نیز راه
کارهایی را نیز برای مقابله با این تهاجمات ارائه نماییم .
الف) نمادهای شیطان پرستی وفرقه های کاذب
انتقال و نشر اندیشه ها از طریق گفتن یا نوشتن دشوار است و
تعداد محدودی از مردم با آن ارتباط برقرار می کنند. اما نمادها به راحتی جایگاه خود
را در فرهنگ عمومی پیدا می کنند و به خاطر اینکه ظرفیت کار هنری دارند، به صورت
جذابی در جامعه، به خصوص بین جوانان و زنان گسترش می یابند. نمادهای شیطانی در
گستره بسیار وسیعی از لباس و کفش و ساعت گرفته تا رنگ و طرح داخل اتاق خواب تا
عروسکی که در تزئینات خودرو کاربرد دارد و انگشتر و دستبند و ده ها شی ء دیگر که در
اشیاء شخص و در منظر عمومی استفاده می شود. این نمادها متفاوت و خوش ساخت هستند و
همه جا یافت می شوند. از برچسبی که کودک پنج ساله به دفتر نقاشی می چسباند تا
سردسته عصایی که پیر مرد هفتاد ساله به دست می گیرد. این نمادها همه جا حضور دارند.
گذشته از این طرح های خیالی از چهره شیطان نیز روی بسیاری از لباس ها و سایر وسایل
و اشیاء شخصی دیده می شود.فرقه های انحرافی مخصوصاً شیطان پرستان دارای سمبلها و
نشانههایی هستند که حتماً همه ما بعضی از آنها را بر روی تیشرت ها، زیورآلات و
بدلیجات، کمربند، دستبند، بازوبند، کلاه و ... دیدهایم.
نمادهایی نظیر ستاره پنج پر، صلیب معکوس، صلیب شکسته، چشم شیطان، عدد 666 و FFF که
ششمین حرف حروف انگلیسی است و متناظر عددی آن 666 می شود. این عدد به گفته مکاشفه
یوحنا در کتاب مقدس عدد شیطان است. در مکاشفات نوشته شده: «جانور عجیب دیگری دیدم
که از زمین بیرون آمد. این جانور دو شاخ داشت مانند شاخ های بره و صدای وحشتناکش
مثل صدای اژدها بود... بزرگ و کوچک، فقیر و غنی، برده و آزاد را وادار کرد تا علامت
مخصوص را روی دست راست یا پیشانی خود بگذارند. و هیچ کس نمی توانست شغلی به دست
آورد یا چیزی بخرد مگر اینکه علامت مخصوص این جانور یعنی اسم یا عدد او را بر خود
داشته باشد. این خود معمایی است و هرکس با هوش باشد می تواند عدد جانور را محاسبه
کند. این عدد اسم یک انسان است که مقدار عددی آن به 666 می رسد. [1]
نماد دیگر دو مثلث روی هم است که مثلث با رأس پایین به معنای جام و موءنث و مثلث با
رأس روبه بالا نماد شمشیر و مذکر است، که به ترتیب به معنای الاهه باروری و خدای
جنگ و شکار هستند.[2] این دو مثلث وقتی به صورت معناداری روی هم قرار می گیرد معنای
عشق - البته از نوع جنسی آن- را بیان می کند و این همان ستاره داوود است که امروز
در وسط پرچم اسرائیل دیده می شود و با اعمالی که عهد عتیق به پادشاهی به نام داوود
نسبت می دهد، کاملاً سازگاری دارد.
یکی دیگر از این نمادها که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام
بافومت(Baphomet) است که هم با جانور شاخ دار یوحنا همانندی دارد و هم در اسطوره
های مصری خدای هوش و دانایی معرفی شده و آفرینش انسان به وسیله چرخ سفالگری را به
او نسبت می دهند. خدای بزرگ (خنوم) او را از منطقه آبشار بزرگ نیل آفرید و فنون
آفرینش انسان را به او آموخت. او همچنین به صورت دو جنسی و نماد زاد و ولد است.[3]
و دو ماه سیاه و سفید در طرفین او نشانه ترکیب روشنایی و تاریکی است. سر بافومت
معمولاً در میان ستاره پنج پر (پنتاگرام) طراحی می شود.
پنتاگرام نماد ونوس الاهه زیبایی و عشق شهوانی مادینه است.[4] و از زمان لئوناردو
داوینچی که طرح «مرد ویترووین(Vitruvian Man)» را طراحی کرد، به سمبل اصالت انسان و
اومانیسم تبدیل شد. ترکیب سر بافومت با ستاره پنج پر، نماد روشن و گویایی برای
تعالیم مکتب شیطان پرستی کرولی و لاوی است که شیطان را سمبل انسان محوری و اصالت
هوس ها و لذت طلبی بشری می دانند.
البته نمادها لزوماً یک ریشه یا معنا ندارند. بافومت ممکن است نماد بز قربانی در
آیین یهود باشد که بزی مقدس است و بنابر نقل عهد عتیق این بز، قربانی حضرت اسحاق شد
که بنی اسرائیل از نسل او هستند. شیطان هم به نوعی قربانی هدایت انسان و دست یابی
او به درخت دانش و معرفت شد. با این توضیح بز می تواند نماد گویایی از ایثار بزرگ
شیطان برای آدم باشد.
مشهودترین نماد شیطان گرایی ستون چهار ضلعی بلندی است به نام ابلیسک (obelisk)، که
سمبلی از «رع» خدای خورشید در مصر بوده است و در اثر افزایش قدرت فراعن به ممالک
دیگر راه یافت. تفکر یهودی ریشه در تمدن مصر و آشور دارد [5] و اسطوره های مصری حتی
در نگارش عهد عتیق نقش تعیین کننده ای پیدا کرده است. یکی از این اسطوره ها به
ماجرای نوادگان رع به نام «سِت» و «اُزیریس» مربوط می شود. «سِت» خدای ظلمت است که
در حمایت شدید رع قرار دارد. [6] او برادر خود «اُزیریس» را کشته و تاج و تخت را از
چنگ فرزند او هوروس در می آورد. دومین جریان بزرگ شیطان پرستی مدرن یعنی ستیانیسم
که معبد «ست» را در سانفرانسیسکو تأسیس کردند این خدای افسانه ای را ارج می نهند و
خواهان تحقق حکومت او در زمین هستند.
ابلیسک را معمولاً نمادی از قدرت و سلطنت ازیریس می دانند، سلطنتی که پس از کشته
شدن او، به دست برادرش ست می افتد. ازیریس وقتی به دست همسرش آیسیس زنده می شود، به
جهان زیر زمین می رود و فرمانروایی مردگان را بر می گزیند و حکومت را برای پسرش
هوروس وامی گذارد. اما این سلطنتی است که با حمایت «رع» به دست «ست» می افتد و جنگ
میان او و هوروس به طول می انجامد. و البته باید توجه داشت که بنابر اسطوره های کهن
هرگاه خدایی بر خدای دیگر غالب می شد، قدرت و صفات برجسته او را به دست می آورد و
کامل تر می شد. بنابراین غلبه «ست» بر «ازیریس» به معنای کسب قدرت و سلطنت اوست.
قهر و آشوب صفات برجسته «ست» بود، «اما به رغم بازتاب بد او در اسطوره پادشاهی،
نباید این نکته را نادیده بگیریم که در مواقعی حمایت از این خدا بسیار نیرومند بوده
است. بر اساس شواهد باستان شناختی کنونی، قطعاً «ست» خدایی قدیم تر از «ازیریس»
است، زیرا بر سر گرز عقرب شاه، یکی از فرمانروایان مصر علیا و متعلق به دوران پیش
سلسله ای، موجود مرکبی را می بینیم که «ست» را به نمایش می گذارد؛ این گرز در موزه
آشمولین آکسفورد قرار دارد.» [7]
ظاهراً این سمبل در زمان حضرت ابراهیم علیه السلام هم وجود داشته و پیامبر بزرگ خدا
با این ذهنیت در حرم الاهی نماد شیطان را به صورت ابلیسک می سازند و آن را رمی می
کنند، تا با این عمل تمام اوهامی را که تا امروز هم ادامه یافته، طرد نمایند. این
نماد امروزه در میادین بزرگ کشورهای اروپایی و آمریکا ساخته شده و مردم هر روز به
دور آن می گردند. سی بنای ابلیسک از مصر باستان باقی مانده که سیزده عدد از آنها به
روم برده شده و سایرین در شهرهایی نظیر سیسیل، پاریس، لندن، نیویورک و سزاریا در
قسمت اشغال شده فلسطین نصب شده است.
بزرگ ترین ابلیسک دنیا در واشنگتن ساخته شده که ارتفاع آن به 555 متر می رسد این
ابلیسک در فاصله 900 متری غرب کنگره و 900 متری جنوب خانه اصلی فراماسونری است و
رئیس جمهورهای آمریکا سوگند خود را در پای آن یاد می کنند. ابلیسک نماد قدرت ست در
زمین و حیات و حمایت جاودانی اُزیریس در دنیای مردگان است از این رو سنگ هایی که
شبیه آن تراشیده شده در قبرستان ها آمریکا بسیار به چشم می خورد.
کاربرد گسترده این نمادها باعث می شود که ذهنیت ها و ارزش های مردم هماهنگ با معانی
آنها شکل بگیرد. نمادها هویت سازند و به فرد و جامعه هویت می بخشند و خودپنداره
هایی را ایجاد می کنند که به زندگی و رفتارهای افراد معنا می دهد و مردم با همین
معانی وجود و زندگی خود را تفسیر کرده و ارزش ها و اهداف زندگی خود را تعریف می
کنند. کارکرد هویت بخشی و معنا دهندگی نمادها در کنار گرافیک و طراحی متفاوت و چشم
نوازشان و در دسترس بودن، مد شدن و تبلیغاتی که روی آنها صورت می گیرد، باعث
استفاده روز افزون از سوی مردم به ویژه جوانان و نوجوانان دنیا می شود. پس از
پذیرفته شدن این نمادها در فرهنگ عمومی ملت ها، انتقال ایدئولوژی مربوط به این
نمادها بسیار ساده و پذیرفتنی می شود.
امروزه در بسیاری از مغازههای طلا و جواهرات و برلیان فروشیها میتوان زیور آلاتی
با سمبلهای شیطان پرستی یافت. فروشندگان برای سود بیشتر اقدام به فروش چنین زیور
آلاتی مینمایند و در واقع مغازهها و اصناف فروشندگان زیور آلات نقرهای ،
فروشگاههای پوشاک جوانان و بانوان به ویژه در شهر تهران ، وظیفهی عمده ترویج
شیطان پرستی در داخل کشور را بر عهده دارند که در پارهای موارد فروشندگان و مدیران
حتی اطلاع اندکی از محتوای عمل خود ندارند و جوانان و نوجوانان هم برای عقب نماندن
از قافله به اصطلاح روشنفکران ، این زیور آلات را خریده و یوغ بردگی شیطان را به
گردن خود میاندازند.
غیر از گسترش نمادهای شیطان پرستی بر روی زیور آلات یکی دیگر از کانالهای ورود
شیطان به ایران موسیقیهای شیطان پرستی میباشد . موسیقیهایی به اصطلاح مدرن که هر
کسی نمیتواند آن را درک کند . متأسفانه بنا به دلایل بسیاری تعداد زیادی از جوانان
ایرانی دچار از خود بیگانگی و بعضاً چندگانگی شخصیتی شده و برای نشان دادن تغییرات
و تحولات درونی خود به این نوع موسیقی روی آورده و بدون دانستن معانی ترانهها
آنها را زمزمه کرده و رفته رفته این آهنگها ملکه ذهن آنان میگردد و با توجه به
این مطلب که در ایران آموزش درباره بسیاری از مسائل روز کمرنگ است پس جوانان و
نوجوانان بدون دانش و آگاهی به گوش کردن موسیقیهای شیطان پرستی و نیز استفاده از
سمبلهای شیطان پرستی ( که خوانندگان این گروهها استفاده مینمایند ) میپردازند و
غافل از ماهیت حقیقی آن به سبک شیطان پرستان درآمده و با این کار میخواهند توجهاتی
که در طول زندگی به آنان نشده است جبران گردد و بدین ترتیب مورد توجه همگان قرار
گرفته و بخشی از خلأ های وجودی خویش را پر سازند .
ب) علل گرایش به فرقه های نوظهور وانحرافی
به طور کلی می توان گفت دلیل گرایش بعضی از افراد به این فرقه
های نوظهور، به علت های روحی، خانوادگی، فکری، سیاسی، اقتصادی و... است که گاهی
تمام این علت ها در یک فرد جمع است و گاهی بعضی از این عوامل در یک فرد وجود
دارد.که در این تحقیق سعی بر این است به دلایل اصلی گرایش به این فرقه ها اشاره
گردد:
1- احساس متفاوت بودن با بقیه افراد
شاید بتوان مهمترین علت گرایش گروندگان به فرقه های نوظهور و کاذب را، میل به
متفاوت بودن دانست؛ عده ای از جوانان که میل به متفاوت بودن از بقیه افراد دارند،
به قصد جلب توجه دیگران، وارد این مکتب ها می شوند، حال آن که از حقیقت آن ها هیچ
گونه اطلاعی ندارند و نمی دانند اساساً جهان بینی این فرقه ها چیست.
2-ارتباط های نامشروع جنسی
بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در این فرقه
ها می بینند و به همین دلیل برای دستیابی آسانتر جنسی و لذتهای زود گذر، به این
مکاتب گرایش پیدا می کنند.
3-تمایل به کسب قدرت
برخی از افراد نیز هستند که به دلیل تمایل به کسب قدرت به فرقه هایی مانند
شیطان پرستی گرایش مییابند؛ آن ها معتقدند که شیطان مظهر یک سری از قدرت هاست و به
همین دلیل می تواند بخشی از قدرت خویش را به برخی از پیروانش انتقال دهد؛ به همین
دلیل برخی از کسانی که حس قدرت طلبی در وجودشان پررنگ است، فکر می کنند با ورود به
این مکاتب حس آن ها تا حد زیادی پاسخ داده خواهد شد.
4- مشکلات عقیدتی و فکری
برخی نیز به دلیل مشکلات عقیدتی و فکری که منشأ آن ها معرفت شناختی آن هاست، به
این فرقه ها، گرایش می یابند؛ نگاه این گونه افراد به خداوند، نگاه معرفت شناسانه
نیست، اعتقاد به نبوت و وحی در آن ها، دچار ایرادی اساسی است، برای آن ها در نظام
ارزشی، توجیهی برای اخلاقیات وجود ندارد و تمام این عوامل در شیطان پرستی جمع می
شود که در آن ها نه معاد، نه توحید و نه هیچ ارزش دیگری معنا ندارد.
5- نیاز اقتصادی
با توجه به وعده های دروغینی که سرکرده های این مکاتب،به عده ای از افرادی که
مشکل مالی دارند می دهند وهمچنین به این دلیل که عده ای از این افراد دارای مشکلات
عقیدتی نیز هستند به این فرقه ها، گرایش می یابند.
6-فعالیت گسترده سیاسی دشمنان
یکی از مؤلفه های امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران، مذهب و دین است، و به همین
دلیل یکی از راه های ضربه زدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است
و در این خصوص یکی از راههای تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد
فرقه های نوظهور و جذاب نشان دادن آن هاست.
7- سرخوردگی بشر در قرون اخیر
علت دیگر سرخوردگی بشر در قرون اخیر از عقلانیت جدید است از افراط گرایی در
گرایش و توجه به علم است، آدمی وقتی که دید علم و تکنولوژی پیشرفت کرد بشر تصور کرد
که همه نیازهای آن پاسخ داده می شود اما پس از آن به اینجا رسید که دید نیازهای
روحی اش برطرف نمی شود لذا به گرایش های معنوی و معنویت کاذب رو آورد.
معنویتی که در غرب مطرح است سه شاخصه دارد یکی دنبال آرامش است یکی دنبال شادی است
و دیگری دنبال امید به زندگی است که این معنویت منهای دین و خدا و در واقع معنویت
سکولار و اومانیستی است. از طرفی مسیحیت هم نمی توانست آن ها را سیراب کند و
سرخوردگی انسان از علم جدید موجب شد تا انسان عطش روحیش سیراب نشود و این ها رو به
عرفان بیاورند.
وقتی که فلسفه های دین ستیز و معنویت ستیز مثل مارکسیسم و فلسفه های اومانیستی و
لیبرالیستی که با دین ستیزه داشتند شکست خوردند و از طرفی وقتی اسلام موفقیتش در
سطح جهانی رو به فزونی رفت دشمنان راه مقابله با این اسلام را بدل سازی دانستند و
در واقع رو به این مساله آوردند. همچنین مخفی کاری عرفان های کاذب است باعث می شود
تا جوانان به این مساله حساس شوند لذا مخفی کاری این ها موجب شده که افراد دلبسته
شوند و همین دلبستگی زیاد موجب می شود که گرایش جوانان به این فرقه ها زیاد شود.
8-عدم تعلیم کامل ودرست مسائل دینی به جوانان
یکی از عوامل اجتماعی که باعث میشود این طرق ضاله جان گرفته و گسترش یابد ،
آموزشی است . جوامعی که ادیان الهی دارند ، متاسفانه اغلب مسایل دینی را برای اقشار
نوجوان و جوان خود به خوبی تبیین نمیکنند ، مثلا در جامعه ما دین اسلام در بسیاری
موارد با مفهوم گناه و عذاب خداوند شکل گرفته است و استفاده از این موارد بیش از
موضوعات بشارت دهنده و پاداش دهنده است و در بین بسیاری از نوجوانان و جوانان دین
زدگی را ترویج میدهد. اگر به آداب بیشتر این فرقههای به ظاهر عرفانی ودینی نظری
افکنده شود دیده می شود که دائما از نشاط درون ، روح آرام ، شادی ذاتی و حتی از
رابطه جنسی به عنوان رسیدن به تعالی استفاده میکنند ، رقصهای خاصی برای رسیدن به
شادی دارند و .... . حتی درمورد ازدواج رابطه جنسی را قبل از هر چیزی مهم میدانند
و معتقدند که این رابطه آزاد میتواند منجر به عشق و پیوند ابدی شود . مشخص است
جوانانی که اطلاعات ناقصی از دین دارند و آنرا مساوی با عذاب میدانند ، کدامیک را
انتخاب میکنند؟ ولذا بر عهده بسیاری از دست اندرکاران دینی و فرهنگی است که
تعبیرات مربوط به مفاهیم دینی را کمی تعدیل کرده و حتی کمی مفاهیم اسلامی با عشق و
محبت مخلوط شود تا فرصتی در اختیار سود جویان قرار نگیرد .البته می توان گفت به
خاطر سرگرمی ها وجذابیت های کاذبی که برای نسل جوان فراهم گردیده است عدم سعی وتلاش
آنها نیز جهت فراگرفتن علوم ومعارف دینی خود عامل جذب به این فرقه های انحرافی می
باشد.برای بهتر مشخص شدن این مطلب بهتر است به موارد زیر اشاره گردد:
1/8- عدم عرضه صحیح دین
عدم ارائه صحیح دین مبین اسلام و عرفان نشأت گرفته از آن، به جوانانی که
دیدگاههای علمی در آنها نهادینه شده است؛ و همین مسئله میدان را برای تکتازی
گروههای فکری معنویت گرا و دیگر فرقه ها باز گذاشته و نسل جوان امروز را ناخودآگاه
به سمت آنها سوق می دهد. در حالی که به علت بیان نکردن مبانی دین، حتی از اولیات
اسلام بی اطلاع هستند.
2/8- سخت گیری در امور دینی
دین ما دینی است که احکام و دستوراتش برسهل و آسانی گذاشته شده است، و تکالیف آن به
نسبت سن، صحت بدن، میزان درآمد، علم به احکام و ... متغیر بوده و اجباری برای یک
شکل بودن آنها نیست، برای مثال؛ نماز واجب است، و مطمئنا وقت زیادی در 24 ساعت از
نماز گذار نمی گیرد، اما همین نماز برای پسر 13 ساله واجب نیست، برای کسی که نمی
تواند ایستاده بخواند فرمودند نشسته بخواند، اگر باز هم نمی تواند خوابیده بخواند و
...، این موارد همه دلیل بر سخت گیری نکردن اسلام است، که متأسفانه برخی آن را سخت
جلوه داده و یا سخت می دانند بی آنکه شناخت درستی از آن داشته باشند.
3/8- سخت گویی مسائل دینی
هر عصرى ویژگیها، ضرورتها، و تقاضاهایى دارد، كه از دگرگون شدن وضع زمان
و پیدا شدن مسائل جدید و مفاهیم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مىگیرد.همچنین هر عصرى
مشكلات و پیچیدگیها و گرفتاریهاى مخصوص بخود دارد كه آن نیز از دگرگونى اجتماعات و
فرهنگها كه لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است مىباشد.وظیفه اصلی مبلغین دین اسلام
برگرداندن میراث علمى و فرهنگى اسلام به زبان روز، و پیاده كردن همه آن مفاهیم عالى
از طریق زبان "عصرى" در روح و جان و عقل نسل كنونى است.
چه زیبا فرمود آن پیشواى راستین: «آن كس كه از وضع زمان خود آگاه است مورد هجوم
اشتباهات قرار نمىگیرد» (مضمون حدیث معروفى كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده
«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس.»)
بهتر است دین اینگونه بیان شود:
- به زبان ساده و رسا باشد، امّا سست نباشد.
- از اصطلاحات فنى علوم كه باعث مشكل شدن فهم دین است دور باشد.
- به مطالبى كه راهگشاى زندگى و قابل عرضه در جامعه مسلمین، بلكه قابل ترجمه و
انتقال به تمام جوامع انسانى بوده و به راستى «هُدىً لِلنَّاسِ» و «هُدىً
لِلْمُتَّقِینَ» باشد پرداخته شود، چه آنكه مطالب قرآن و دین محصور به عصر و زمان
معیّن و یا فرد و جمعیت معینى نیست.
- برداشت از آیات و احادیث از راه دلالت آیات باشد و متّكى بر تفسیر به رأى و
استحسانهاى دلخواه و روایات ضعیفه نباشد.
- روایات معتبره وارده از اهل بیت علیهم السلام كه یكى از ثقلین كتاب اللَّه و عترت
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله هستند و رجوع به آنها بر حسب دستور رسول اكرم صلى
اللَّه علیه و آله لازم است باید مورد نظر باشد.
4/8- فاصله زیاد بین حرف و عمل
یکی دیگر از جنبه های ایجاد ضعف در دین، عالمان بی عمل هستند، که خود به
دستورات گفته شده عمل نمیکنند و این خود باعث بدبین شدن به دین می شود. امروزه از
رادیو و تلویزیون و جراید گوناگون افرادی مختلف به ترویج اسلام و عرفان می پردازند،
که اشتباهات این افراد در محیط اجتماع عمدا یا سهوا، مردم را از ایشان و مطالب
ارائه شده ایشان دور می سازد.
5/8- عملیاتی نکردن مفاهیم دین در زندگی
اگر اعمال و اذکار دین را بتوان با زندگی امروزی مردم گره زد، و دین را
در بطن زندگی آنها نشان داد، مطمئنا پذیرش آموزه های دین برای همگان آسان و لذت بخش
خواهد شد.
امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به این سؤال كه چرا نماز با آن كه مردم را از كار
و رسیدن به مشكلات و نیازهایشان باز می دارد و باعث زحمت و رنج جسمی آنهاست، واجب
گردید ـ فرمود: چون اگر فقط به آمدنِ دین و وجود كتاب (قرآن) در میان مردم اكتفا می
شد، و عاملی نمی بود كه یاد و خاطره پیامبر را در میانشان نگه دارد، به همان سرنوشت
پیروان ادیان پیشین دچار می شدند. آنها نیز برای خود دینی و كتابی داشتند و عدّه ای
را به سوی آیین خود فرا خواندند و در راه آن با آنان جنگیدند، اما با رفتن آنها،
دین و آیینشان هم كهنه شد و از بین رفت. خداوند تبارك و تعالی چنین خواست كه
مسلمانان نام و یاد محمّد صلی الله علیه وآله، و دین او را از یاد نبرند؛ از این
رو، نماز را بر ایشان واجب فرمود، تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به
زبان آورند، و آنان با نماز و یاد خدا سر بندگی فرود آورند، تا مبادا از یاد خدا
غافل شوند و فراموشش كنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود.[8]
9.ميل طبيعي و فطري انسان به معنويت
همه ي انسان ها فطرت الهي دارند كه آنها را به سوي خداوند فرا مي خواند و اين
صدايي است كه هيچ گاه خاموش نمي شود و نوري است كه فروغ آن افول نمي كند،«لا
تَبديلَ لِخَلقِ الله».[9] فطرت همان بعد روحاني و ملكوتي انسان است كه در عالم
الست و در محضر ربوبي،پروردگار خود را به درستي شناخته است.چنانچه عبدااله بن سنان
از امام صادق(عليه السلام)پرسيد:كدام فطرت است كه آيه شريفه «فِطرتَ اللهِ الَّتِي
فَطَر الناسَ عَلَيهَا» [10] از آن ياد كرده است؟ امام فرمود:اسلام است كه خداوند
وقتي از بشر بر توحيد خويش پيمان مي گرفت،به مؤمن و كافر فرمود:«اَلَستُ
بِرَبِّكُم»[11]و[12]
ابن مسكان مي گويد:از امام صادق(عليه السلام)پرسيدم:گواهي گرفتن كه در آيه ي«وَ اِذ
أخَذَ رَبُّكَ مِن بَني آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِِيَتَهُم وَ اُشهَدَهُم عَلَي
اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّكُم»[13]آمده،آيا حقيقت دارد؟فرمود:آري اما مردم آن را
از ياد برده اند،ولي اصل آن معرفت را از دست نداده اند و به زودي به ياد خواهند
آورد و اگر معرفت هم از دست مي رفت،هيچ كس نمي فهميد كه خالق و روزي دهنده اش كيست.
[14]
فطرت لايه اي از وجود انسان و شأني از هستي اوست كه در محضر خدا حاضر بوده و شاهد
جلال، جمال، شكوه، كمال، نور، علم، قدرت، لطف، رحمت و ساير كمالات اسمائي و جلوه
هاي صفات عالي الهي است.كسي كه كتاب فطرت را مطالعه كند،يه خدا مي رسد و فطرت،دعوت
رساي خداست كه از درون هر انسان برخاسته است و او را به مقصد اصلي و حقيقي خويش فرا
مي خواند.طبيعت انسان همين تن مادي است كه بيشتر مردم،خود را با آن اشتباه مي گيرند
و فراموش مي كنند كه در حقيقت،روح اند و هويت اصلي شان منوط به فطرت و بعد ملكوتي
شان است.اگر انسان ها فطرت الهي خويش را در نظر نگيرند،از هدايت هاي فطري محروم و
در خواسته هاي مادي گرفتار مي شوند؛در اين صورت فريفته ي اموري خواهند شد كه مطلوب
حقيقي و مورد تمناي فطرت نيست. [15] البته هدايت فطري و دعوت الهي كه نور او در
وجود ماست،هيچ گاه خاموش نمي شود.اما كساني كه از پس حجاب طبيعت آن را مي بينند و
مي شنوند،از ملاقات با حقيقت ناب محروم شده،از كژراهة تمناهاي طبيعي براي خواسته
هاي فطري مي كوشند و خودفريبي معنوي از همين جا آغاز مي شود.در اين وضعيت انسان در
پي خواسته هاي طبيعي مي رود و مي پندارد كه حقيقت و معنويت را خواهد يافت يا خواسته
هاي مادي و عادي خود را معنويت و مصداق راستين نياز فطري خويش مي انگارد.
معنويت نماهاي نوظهور در راستاي تمناي فطري انسان هستند، اما پاسخي مسخ شده به آن
مي دهند. گروههايي نظير اشو و كوئيلو عشقي هوسناك و آلوده را پيشنهاد مي كنند.فطرت
ما تشنه ي مشاهده ي عظمت و شكوه و جلال خداوند است،اما سردمداران اين مكاتب پاسخ آن
را با كليپ ها و موسيقي هاي هولناك مي دهند.ما شيداي پرستيدن هستيم اما ساي بابا
خود را خداي پرستيدني و خالق هستي معرفي مي كند.
10.تبليغات وسیع گروههاي معنويت نما
تبليغات فراوان و گسترده و جذاب گروههاي معنويت نما در كشورهاي غربي و
اروپايي،يكي از علل روي آوري بشر جديد به سوي معنويت است.آنان با ابزارهاي متعدد و
متنوعي كه دارند،شگردهاي مختلفي براي بهره برداري مناسب از اين جوّ جهاني به كار مي
گيرند.در اين قسمت به اختصار به برخي از فعاليت هاي آنان در اين زمينه اشاره مي
كنيم:
الف)طرح كارتون هاي ماورايي و معنوي:انديشمندان به اين حقيقت مهم تصريح كرده اند كه
يكي از مهمترين شيوه هاي تعليم و تربيت بازي هاي كودكان و سرگرمي هاي آنان
است.افلاطون عقيده داشت كه براي ساختن يك مدينه ي فاضله،اوليا بايد از همان كودكي
به بازي هاي كودكان نظارت داشته باشند.زيرا به وسيله ي بازي ها مي توان به صورت غير
محسوس،ويژگي هاي شخصيتي و اخلاقي آنان را شناسايي و براي آينده ي آنان تصميم گيري
كرد و نيز در صورت نياز مي توان رفتارهاي آنان را از همين راه تغيير داد.نوع بازي
در تغيير نگرش اخلاقي و رفتار افراد تأثير چشم گيري دارد.به وسيله ي بازي ها مي
توان آنها را نسبت به تحقير سنت ها تحريك كرد. [16]
افلاطون مي گويد:«مردمان به تغييرهايي كه در بازي ها داده مي شود،به ديده ي بي
اعتنايي مي نگرند و معتقدند كه اينگونه امور جزيي نمي توانند منشأ زيان باشند.بدين
جهت در صدد چاره جويي بر نمي آيند و جوانان را آزاد مي گذارند،غافل از اينكه جوانان
كه در بازي بدعت يا نوآوري مي آورند،مرداني خواهند شد غير از مردان پيشين؛در جستجوي
زندگي ديگري خواهند بود و سازمان ها و قوانين ديگري خواهند خواست.» [17]
غربيان از اين حقيقت در راستاي اهداف خودشان به خوبي استفاده مي كنند.در آن كشورها
بسياري از كارتن ها و برنامه هاي سينمايي و تلويزيوني،براساس فلسفه ها و انديشه
هايي است كه همگي به گونه اي در مسير تقويت ارزش هاي ليبراليستي جهت گيري شده
است.در عرصه ي معنويت و عرفان نيز با تكيه بر برخي از مباني عرفاني، فيلم ها و
كارتن هاي زيادي ساخته اند مانند:«اكيوسان»،«دوقلوهاي افسانه اي»،«آليس در سرزمين
عجايب»و«پينوكيو»و....براي مثال،اكيوسان كودكي است كه شكل شمايل بوداييان را دارد و
تمرين هاي آنان را به نمايش مي گذارد.و يا پيام معنوي دوقلوهاي افسانه اي اين است
كه اتحاد و الصاق دو جنس مخالف با يكديگر موجب پيدايش قدرتي ماورايي است.اين
پيام،از عرفان بودايي و مكتب اوشو و معنويت كوئليو اخذ شده است. [18]
ب)بازي هاي رايانه اي:يكي از تأثيرگذارترين ابزارهادر كودكان و نوجوانان بازي هاي
رايانه اي است.به عنوان مثال:بازي«جهنم خليج فارس»كه به بازي«يا مهدي(عجل الله
تعالي فرجه شريف)»معروف است،در جهت شرطي كردن كودكان و نوجوانان در مقابل شعار الله
اكبر و نام مهدي(عجل الله تعالي فرجه شريف)و به منظور ايجاد تنفر از اين دو حقيقت
بزرگ اسلامي طراحي شده است. [19]
ج)رمان ها و داستان هاي خيالي:رسانه هاي نوشتاري در شكل دهي به افكار نوجوانان و
جوانان نقش بشزايي دارد.به همين دليل برنامه ريزان فرهنگ غرب از اين ابزار جهت
تضعيف معنويت حقيقي و اسلامي و تقويت معنويت هاي دروغين به خوبي بهره مي گيرند.به
عنوان مثال داستان هاي خيالي هري پاتر[20] كه در هفت جلد به بيش از شصت و شش زبان
ترجمه شده است.محتواي داستانهاي هري پاتر كاملاً معنوي است اما معنويت منهاي خدا و
دين.در اين كتاب ها به جاي تعليم هدايت بخش پيامبران،تعاليم جادويي مطرح شده
است.اين رمان بر پايه ي انديشه ي اومانيسم(انسان محوري)شكل گرفته است و دو مقوله ي
جادو و سحر را تقديس مي كند. حتي نويسنده ي اين كتاب ها در مصاحبه اي اعلام كرد
قهرمان داستان هري پاتر همجنس باز است و بدين ترتيب كوشيد با تكيه بر محبوبيت
قهرمان داستانش،خوانندگان را به همجنس بازي سوق دهد!مسأله اي كه حتي اعتراض بسياري
از والدين غربي و اروپايي را برانگيخت.[21]
11.سرخوردگي از عقلانيت و علم مدرن
از حدود چهارصد سال پيش در مغرب زمين انديشه اي پيدا شد كه بعدها تمام جهان را
فراگرفت و آن ايده ي توانايي بشر در تامين سعادت و بي نيازي از دين و تعاليم مقدس
بود.انسان دوره ي رنسانس پنداشت كه با سه شعار«عقل»،«طبيعت»و«پيشرفت» مي تواند بهشت
موعود را در زمين بنا كند و ديگر نيازي به دين،معنويت و خداوند ندارد.[22] اما با
گذشت قرن ها و وضعيت فلاكت بار زمين در قرن بيستم و پس از دو جنگ ويرانگر جهاني و
آسيب هاي گسترده ي محيط زيست به واسطه ي تكنولوژي و رشد دانش بشري در سه شعار عصر
روشنگري ترديد جدي پديد آمد،آيا عقل براي فهم هرآنچه به سعادت مي انجامد كافي
است؟آيا طبيعت تنها حقيقت هستي است و جهاني فراتر از آن وجود ندارد؟و آيا پيشرفت
علمي و مادي مي تواند به خوشبختي و كاميابي بشر منجر شود؟
اين ترديدها مرحله ي نويني را بر تمدن كنوني بشر ايجاد كرده است كه آن را دوره ي
«پست مدرن» مي نامند.در اين دوران مرز ميان مدرن و كهن كمرنگ شده و بشر،درمان
ناكامي ها و جبران شكست هاي خود را در ميراث كهن بشري از جمله معنويات مي جويد.شكست
علم،تكنولوژي،اصالت عقل دنيا انديش،طبيعت گرايي افراطي و نفي ماورا،زمينه ساز
پيدايش و رويش فرقه هاي نوظهور معنويت گرا بوده است.معنويت هاي نوظهور مي كوشند
عالم غيب و فرا طبيعت را با راههاي مرموز و سحرآميز و غير عقلاني جستجو
كنند.اكنكار،يكي از مكاتب نوظهور عرفاني مصداق بارز اين نگرش به عالم است كه با طرح
ايده ي سفر روح به عوالم بالا،از طبيعت فرارفته و با راههايي كه پيشنهاد مي كند،عقل
را با شيوه هاي ديگري جايگزين كرده است و مي خواهد به جاي پيشرفت در زمين تعالي و
عروج روح را به انسان معاصر پيشنهاد كند.[23]
12-عدم وجود تفریحات سالم
در جامعه ای که برای تمام یا بخشی از اقشار آن تفریحات سالم وزمینه استفاده
صحیح از اوقات فراغت وجود نداشته باشد موجب می گردد به سمت فرقه های یا جریانات
انحرافی جذاب تمایل پیدا نمایند. بطور مثال وقتی زمینه تفريحات سالم براي زنان
محدود است و شرايط عادلانه نيست، در نتيجه باعث جذب زنان به سمت تفريحات پشت پرده و
مشكوك ميشود، برپايي جلسات خانگي، كلاسها وهیئت های مخفی و... می شود.
13- برنامه های نظامی و اطلاعاتی
یکی دیگر ازعلل وعوامل دامن زدن به برخی از نحله های عرفانی و معنوی سوء
استفاده های اطلاعاتی ونظامی مراکز بزرگ استکباری از قدرت های روحی است. در ذیل به
دو نکته دراین زمینه اشاره می شود:
الف) سوابق نظامی برخی ازگروه های عرفانی ومعنوی
با توجه به سوابق نظامی رهبران برخی از آیین های به اصطلاح معنوی بعید نیست
سازمان های اطلاعاتی وجاسوسی آمریکا و کشورهای غربی در ورای گسترش برخی از فعالیت
های به اصطلاح معنوی باشند. به عنوان مثال، عرفان اکنکار که فعالیت های گسترده ای
در سطح جهان دارد و در حدود پنجاه کشور جهان به صورت علنی مشغول فعالیت و عضوگیری
است، عرفانی است که بنیانگذار آن پال توئیچل، افسر نیروی دریایی آمریکا بود و هم
اکنون نیز رهبری آن برعهده هارولد کلمپ، افسر سابق نیروی هوایی آمریکاست.
ب) امیدواری نسبت به کشف سلاح های سایکوترونیک
چند دهه است که سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی شوروی سابق و ایالات متحده
آمریکا و برخی دیگر از کشورها به مطالعاتی درباره سلاح سایکوترونیک (سلاح های
رواناالکترونیکی، سلاح هایی که از راه دور به هدف مورد نظر تاثیر می گذارد و موجب
اختلال عملکرد یا نابودی آن می شوند) روی آورده اند. مثلا جک آندرسون یکی از
روزنامه نگاران مشهور آمریکایی، درسال ۱۹۸۱ دراین مورد سه مقاله با عناوین «گروه
ضربتی فراوانی به شدت مشغول فعالیت است». «پنتاگون در مورد جنگ ادراکات فراحسی سکوت
کرده است» و «میزان توجه سیا به ادراکات فراحسی سریعا رو به افزایش است.» منتشر
کرده است[24].
به همین دلیل برخی معتقدند بعدی هراس آور از جنگ سرد در حال ظهور است. پیش بینی
برخی از متخصصان وصاحب نظران این است که جنگ های آینده به سوی جنگ های روانی و جنگ
اراده ها و نیت ها خواهد رفت.
برخی نیز معتقدند جنگ های روانی در میان قدرت های بزرگ نظامی از مدت ها قبل شروع
شده است تا جایی که عده ای غرق شدن و از بین رفتن زیر دریایی فوق پیش رفته نیروی
دریایی آمریکا با نام «یو.اس. اس.ترشر» و از بین رفتن ۱۲۹ خدمه آن در اقیانوس اطلس
را به اسلحه های فراحسی شوروی سابق نسبت داده اند. [25]
14- افزایش سرگردانی بشر
با افزایش سطح ارتباطات و آگاهی عمومی تحیر بشر درباره جهان نیز بیشتر شده است.
زیرا با سؤالاتی روبه رو می شود که جواب آنها را با علم مرسوم نمی تواند بیابد.
مثلا پیش گویی هایی که می بیند که به حقیقت مبدل می شود. کرامات و خرق عادت هایی را
به عینه توسط رسانه های گوناگون مشاهده می کند و این تحیر موتور محرکه فرد برای
دستیابی به آن و یا حداقل آگاهی از علل آن است و دراین سطح ارتباطات وسیع دیگر به
راحتی نمی توان ماوراء ماده را انکار کرد و آن را به خرافات و توهمات نسبت داد.
15- ترس از آینده
روند پیشرفته بشر در دو سه قرن اخیر و رشد روزافزون عقلانیت و ماشینیزاسیون و
به دست آمدن فراوان قدرت در دست سیاستمداران بدون تعهد باعث ترس بشر از آینده پیش
روست که نمونه آن را در فیلم های هالیوودی که در آن بشر درتسلط ربا ت ها یا افراد
قدرت طلب و سودپرست قرارمی گیرد می توان دید. ترس از جنگ اتمی، ترس از نابودی محیط
زیست، ترس از مسخ انسانها توسط ابزارهایی به صورت ناخودآگاه همه از ترس هایی است که
بشر را به سمت معنویت سوق می دهد.
16- افزایش فراغت
بشر جهان مدرن غرب دیگر از آن تلاش ها فقط برای زندگی که در قرن اخیر بیشتر با
آن سروکار داشت رها شده است و اکنون زمان بیشتری دارد که به اموری غیرمادی با دقت
بیشتر بنگرد.
با توجه به آمار ساعات کار و افزایش حقوق و مزایا و بیمه و غیره بشر جدید غربی
راحتی و رفاه بیشتر و اوقات فراغت بیشتری دارد تا به اموری مانند دین به صورت اساسی
تر بیندیشد. تازه با افزایش رشد ماشینیزاسیون و تکنولوژی ممکن است این آمار بهتر هم
بشود. اما آیا این راحتی مادی بشر برای تسکین آلام اساسی انسان کافی است؟ پاسخ خیر
است و انسان مرفه که از گردش و راحتی مادی خسته شده دنبال حقیقتی است تا او را
سیراب کند.
17- افزایش تنوع خواهی
یکی از ارزش هایی که در جهان مدرن تبلیغ می شود تنوع خواهی است. تنوع موتور
محرکه صنایع غرب است و عدم رسیدن انسان به قناعت و زیاده خواهی و تنوع طلبی موجب
خرید بیشتر آنها می شود. حال اگر این تنوع تحریک شده ازسوی رسانه ها و کارخانه ها
و... با ابزار مادی ارضا نشود جواب خود را سعی می کند در ماوراء ماده بگیرد و روح
جستجوگر و تنوع طلب خود را در ماوراء و تجربه کردن معنویت ها و عرفانی های گوناگون
ارضاء کند.
18- بی عدالتی جهانی
جهان جدید بسیار ناعادلانه تر به نظر می رسد تا گذشته و درحالی که بسیاری از
مردم جهان در فقر به سرمی برند و دچار سوءتغذیه هستند کشورهای غربی دچار ریخت و پاش
و اسرافند. همچنین سیستم کاپیتالیسم باعث انباشت قدرت و ثروت در دستان اقلیتی شده
است که تاریخ و جهان را به خواست خود اداره می کنند. این اختلاف شدید روح انسان
معاصر را به حرکت در می آورد تا یک جور این بی عدالتی و شکاف را به صورت درونی
(پذیرش) یا بیرونی (با مبارزه) حل کند به آمارهایی که در این زمینه ارائه می شود
توجه بفرمایید:
درآمد ۴۰۰ نفر از ثروتمندان آمریکا در طول یک سال برابر با مجموع درآمدهای سالانه
بیست کشور آفریقایی با جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ میلیون نفر است. بی عدالتی درجهان روند
فزاینده خود را ادامه می دهد. طبق محاسباتی که اقتصاددانان برپایه داده های صندوق
بین المللی پول انجام داده اند. در آمد ۱۰% از ثروتمندترین مردم دنیا، ۱۱۷ برابر
درآمد ۱۰% از فقیرترین مردم جهان است. این در حالی است که این نسبت در سال ۱۹۸۰،
حدود ۷۹ برابر بوده است[26]
19- پیروزی انقلاب اسلامی ایران
مبارزه و پیروزی ملت ایران در راه اسلام با وجود تمام مشکلاتی که کشورهای غربی
و شرقی در مقابل آن ایجاد کردند خود روحی تازه در پیکر جدید معنویت گرایی دمید. که
نقش امام خمینی (قدس) در آن بسیار حائز اهمیت است و این تنها برای اسلام نبود بلکه
ادیان دیگری نیز مانند مسیحیت را تکانی تازه داد در زیر به نقل قول از دو اندیشمند
در این زمینه اشاره می شود:
آنتونی گیدنز ازمعروفترین جامعه شناسان معاصر می گوید: در گذشته سه غول فکری جامعه
شناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر با کم و بیش اختلافاتی فرآیند عمومی جهان را
به سوی سکولاریزاسیون و به حاشیه رفتن دین می دیدند. ولی از آغاز دهه هشتاد میلادی
و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران شاهد تحقق عکس این قضیه هستیم؛ یعنی فرآیند عمومی
جهان روند معکوسی را آغاز و به سمت دینی شدن پیش می رود.[27] و یا اندیشمند و
نویسنده روسی، والنتین پروساکوف، درباره تاثیرگذاری امام خمینی در موج جدیدمعنویت
خواهی می نویسد: «اوجهان بینی را احیا و نور ایمان را روشن کرد و بزرگترین حماسه
عظیم فداکاری عصر ما را به وجود آورد.»[28]
همین نویسنده می گوید: امام خمینی مبشر عصر جدیدی در زندگی بشریت بود که به نظر می
رسد در این مرحله برای روحیه آشفته بشریت بیش از هرچیز به معنویت نیاز خواهد بود.»
[29]
20- مبهم گویی
در نگاهی به عرفانهای نوظهور شما متوجه می شوید که نوعی عدم صراحت و شفافیت در
آنها وجود دارد و تلاش شده است با ایجاد هاله ای از ابهام امکان پنهان کردن خطاها
زیر غبار آن و همچنین امکان برداشتهای مختلف از کلام آنها را ایجاد کنند نمونه ای
از این مورد را کلام ا.م رام الله که رهبر فرقه رام الله درایران است نقل می گردد.
س: آیا عیسی مسیح مصلوب شد؟ برخی می گویند شد و برخی بر این اعتقادند که نشد؟
ج: عیسی مصلوب شد، اما مسیح(ع) نشد.
س: حضرت عیسی چطور؟ آیا حضرت عیسی مصلوب نشد؟
ج: حضرتش مصلوب شد، اما عیسی نشد.
س: عیسی چه طور؟ آیا عیسی مصلوب شد؟
ج: عیسای به تنهایی هرگز وجود نداشت. [30]
21- کمک ریاکارانه به دیگران
در برخی از این عرفان ها بر توجه به دیگران تأکید شده است برای نمونه سای بابا
که از عرفان های نوظهور فعال در ایران است بر این مورد تأکید فراوان دارد و آنها با
ساختن صدها کلینیک و بیمارستان در هند، اروپا و آمریکا به بیماران و آسیب دیدگان به
صورت مجانی کمک می کنند و آنها هر هفته به تهیدستان خوراک وپوشاک می دهند.
22- تحقیر و نفی تفکر
تفکر در تعدادی از آنها کم رنگ شده و حتی گاهی به نفی و تحقیر فکر و ذهن می
پردازند گاهی حرکت برخی از آنها به سمت تقابل با علم و تکنولوژی می رود مثلاً از
آنجا که ذهن در مکتب اشو جایگاه منفی دارد. اشو به نقد فلسفه، علم و تکنولوژی می
پردازد او درباره فلسفه اعتقاد دارد که فلسفه ذهن را خیلی راضی می کند. فیلسوفان
خیلی فکر می کنند. آنها عمرشان را با فکر کردن هدر می دهند بدون اینکه مطلقاً کاری
انجام دهند. اشو همچنین به نقد علم و تکنولوژی مبادرت می کند. انسان متمدن همیشه در
حال دیوانگی است. زمین اکنون یک دیوانه خانه بزرگ شده است و این خاصیت تمدن و
تکنولوژی است.[31] او جایی در مورد عقل می گوید: عقل را فراموش کن و بگذار عشق
مرکزتو، آماج توباشد. هر ناکامی می تواند به کامیابی مبدل شود، هر احتمال شکستی
برای عقل، می تواند به توفیقی برای دل بدل گردد.[32]
همچنین سای بابا در موردی توصیه می کند :انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود
که اینها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمی دهد. توئیچل در عرفان اکنکار
نیز به فلسفه حمله می کند و در تفکراتش است که فلسفه انسان را غرق در وعده ها می
کند. فلسفه انسان را درواقع شستشوی مغزی می دهد. سیستم های ماوراء الطبیعه برای
انسان استفاده ندارد؛ زیرا که تنها به تسلی انسان دل خوش کرده اند. آنچه که آنها
درباره جهان وهستی می گویند، از نظر روح هیچ معنایی ندارد؛ بنابراین افکار مذهب و
سیستم های فلسفی و متافیزیکی، فردیت و روح انسان را می بلعند و انسان را در مسائل و
رنج های مادی زندگی رها می کنند (البته خود توئیچل با صراحت از فلسفه اکنکار،
خردگرایی، بنیان های اخلاقی، متافیزیک، هستی شناسی و چنان که دیدیم فلسفه هیچ چیز
سخن به میان آورده است). [33]
23- توجه به درون و پالایش آن
در بسیاری از عرفان های نوظهور تأکید بر توجه به درون و پالایش آن شده است
مثلاً اشو دومین قدم برای رسیدن به عشق را تبدیل سموم وجود خود به شهد می داند، سم
های نفس مانند نفرت، حسادت، خشم و احساس مالکیت است، اینها نفس را آلوده می کنند.
یا سای بابا سخن از هواهای شش گانه به میان می آورد؛یعنی خشم، شهوت، شک، تألم،
تأثر، بی ارادگی. انسان می تواند آنها را مطیع خود سازد. کسی که ادعا می کند
سرسپرده خداست هرگز نباید مبتلا به خودپرستی شود و به این احساسات منفی پاسخ دهد.
[34]
یا در عرفان سرخ پوستی تولتک چهار میثاق:
۱) با کلام خود گناه نکنید ۲) هیچ چیز را به خودتان ربط ندهید ۳) تصورات باصل نکنید
۴) همیشه بیشترین تلاش خود را انجام دهید وجود دارد. در اکنکار نیز گامی برای رها
شدن از آرزو است راه رهایی از آرزو این است که چیز پایدارتری در مقابل ذهن قرار می
گیرد. اگر بتوانیم توجه ذهن را به اقلیم و بهشت سوگماد متوجه کنیم، آرزوی پایین
خنثی می شود. ۵) در برخی از این عرفان های نوظهور هدف تنهاشادی و آرامش است هدف
عرفانی ای چون رسیدن به خداوند جایی ندارد مثلاً در یوگا و در اندیشه دالای لامای
چهاردهم شما چندان نامی از قرب الهی و آخرت نمی بینید و گویا هدف رسیدن به آرامس و
شادی است و لذت بردن از همین حیات دنیایی. در برخی از عرفان های نوظهور باوجود
اعتقاد به ماوراء ماده این ماوراء نیز در خدمت زندگی آرام وشاد آمده است و هدف خدا
و قرب او نیست باوجود این همین آرامش نه چندان کامل که از اعمالی مانند تمرکز و حتی
مصرف موادمخدر (مثلا در برخی عرفان های سرخ پوستی)، ریاضت و غیره به دست آمده است
توانسته است بسیاری از انسان های خسته از روزمرگی و کشمکش های تمدن مدرن را به سوی
خود جذب کند. مثلا در تفکر دالای لاما مهمترین هدف زندگی رسیدن به شادی است و او
ایده هایی در این مورد و رفع درد و الم ارائه می دهد.
24- تأکید بر عشق ورزی
در این عرفان ها تأکید بر عشق است و گاهی این عشق متعلق مشخصی مانند خداوند را
ندارد و تنها عشق مهم است برای نمونه یکی از مهمترین اصولی که اشو به شدت بر آن
تأکید دارد، اصل عشق و عشق ورزی است. درواقع، عشق عصاره پیام اشو است[35]
اما اگر قصه عشق را از دیدگاه اشو دنبال کنیم به نکات جالبی می رسیم عشق زمینی لازم
است و رسیدن به عشق تنها از طریق قطب مخالف امکان پذیر است، اگر کسی با دقت به
دنبال متعلق عشق در آثار اشو باشد، درمی یابد که از دیدگاه اشو، عشق متعلق ندارد،
بلکه خود عشق، خداست[36]
یا به این گفته توجه کنید: اگر از من بپرسید من به شما می گویم خدا را فراموش کنید.
حقیقت را فراموش کنید. من به شما می گویم تنها به دنبال عشق باشید[37] یا سای بابا
می گوید: عشق و خداوند از یکدیگر جدا نیستند؛ خداوند عشق است و عشق خداست [38]
محمد تقی فعالی نیز در کتاب آفتاب و سایه ها صفحه ۴۵۱ می نویسد از آثار سای بابا
معلوم نیست عشق به خدا اصل است یا خدا. از بسیاری گفته ها و تعالیم سای بابا به دست
می آید که آنچه اصالت و اهمیت دارد عشق است و عشق یک امر انسانی است.
و در همان صفحه اشاره می کند که سای بابا از اندیشه ها و تعالیم بودا الهام می گیرد
و چنان که گذشت، بودا در میان مکاتب عرفانی بدون خدا جای دارد. بنابراین سای بابا
نمی تواند عرفانی با خدا ارائه دهد و به عرفان بودا هم پای بند باشد. رام الله نیز
بر عشق تأکید می کند و می گوید: عبادت، سعی، تلاش، تمرین، همه اینها بدون وجود عشق
الهی و حضور خداوند بی فایده و حتی خطرناک است [39] پائولو کوئیلو نیز در کتاب عطیه
برتر به بحث داغ عشق پرداخته است و به مطالبی همچون، عشق زندگی است.
عشق هرگز خطا می کند و زندگی تا زمانی که عشق است به خطا نمی رود. در بنیان تمامی
مخلوقات عشق همچون عطیه برتر حاضر است؛ زیرا هر چیز دیگر به پایان می رسد، عشق می
ماند پرداخته است. یا در بریدا می گوید: جوهره آفرینش مفرد است و این جوهره، عشق
نام دارد. عشق نیرویی است که ما را بار دیگر به یکدیگر می پیوندد تا تجربه ای را که
در زندگی های متعدد و مکان های متعدد جهان پراکنده شده است، بار دیگر متراکم
سازد.[40] و باز در همان کتاب و همان صفحه می گوید: عشق یگانه پل میان جهان نامرئی
و جهان مرئی بود که همه آدمیان آن را می شناختند. یگانه زبان موثر برای ترجمه درس
هایی بود که کیهان هر روز به آدمیان می آموخت.
25- تاکید برخود محوری و مریدپروری
در این عرفان ها نوعی خود مرکزی و مریدپروری از سوی صاحبان آنها دیده می شود
مثلا اشو خود را در جایی استاد استادان و مرشد مرشدان می خواند [41] یا در جایی می
گوید: یافتن من پشت آن صف طولانی کاری دشوار است من تنها کافی هستم. همان طور که
وقتی مسیح بود کافی بود. وقتی با من هستی مرشد کافی است و اساسا تو با من هستی.
برای من نیازی نیست مسیح یا بودا یا دیگری را واسطه کنی. فقط با من رو به رو شو
و... [42]
ا.م.رام الله که در ایران رهبری فرقه رام الله را دارد در بین مریدان خود بیشتر به
نام ((آواتار)) (یعنی سرور و آقا) نامیده می شود. او خود را یکی از استادان حق در
جهان می داند. شاگردان آواتار درباره او حرف های عجیبی می زنند و برای او اعمال
شگفت انگیزی نقل می کنند. او را یک استراتژیست و تئوریسین الهی تمام عیار در عصر
حاضر می دانند.[43]
26- طرح مباحث جنسی
مباحث جنسی و سکس یکی از مباحث مطرح در این عرفانهاست که گاهی رد و گاهی خود
ابزاری برای وصول به حقیقت شناخته می شود اصولاً در این عرفانها گاها نظریاتی که
درباره رابطه جنسی داده می شود که امکان سوءاستفاده های جنسی را افزایش می دهد
درباره خود اشو اسناد سازمان اتباع خارجه آمریکا که وزارت امور خارجه هند نیز آنها
را تأیید کرده است نشان می دهد که اشو به دلیل فساد اخلاقی از آمریکا اخراج شده
است[44] اشو در جایی میگوید: سکس بزگترین هنر مدیتیشن است و عشق از آمیزش جنسی
زاییده می شود. [45] نماینده رام الله نیز در ایران درمورد پیوند میان زن و مرد
دیدگاههایی دارد او معتقد است پیوند بیرونی می تواند منشاء ازدواج درونی گردد او می
گوید: ((تا یگانگی را در زمین تجربه نکنی تجربه آن در آسمان بعید است.))[46]
و در ادامه برای تفهیم بهتر به مثال چرخ دنده اشاره می کند و می گوید: اگر بخواهید
برای یک چرخ دنده، شریک و جفتی انتخاب نمایید، چگونه عمل می کنید. معقول و طبیعی
است که باید چرخ دنده ای را انتخاب کنید که برآمدگی ها و فرورفتگی های آن، با این
چرخ دنده کاملاً متناسب باشد، به گونه ای که برآمدگیهای هر کدام در فرورفتگیهای
دیگری قرار گیرد. در غیر این صورت چرخ دنده شما از حرکت باز می ایستد و اگر فشار
زیادی به آن بیاورید، پره هایش می شکند[47]
دیدگاه های ا.م. رام الله درباره رابطه زن و مرد ریشه در اندیشه های آیین تانتریک
دارد. [48](50) در تفکر یوگاناندا ازدواج با پرستش خدا قابل جمع نیست به نظر او
ازدواج یعنی خداوند در اولویت نیست. اما کوئلیو درباره نقش نیرویی جنسی در وصول به
مقامات عالی عرفانی و معنوی می گوید: برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی...
پس چطور با آن روبه رو شوم؟ یک فرمول ساده است... فرمول این است در تمام مدت رابطه
جنسی خود، از حواس پنج گانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس
با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می شوی.[49]
27- آمیختن ادیان مختلف
بسیار از این عرفانها مخلوطی از ادیان و دیدگاههای مختلف می باشند برای نمونه
تفکرات اشو از مبادی مانند یوگا، ایده های تانتریک، بودا و تا اندازه ای عرفان
اسلامی سرچشمه می گیرد. یا سای بابا تحت تأثیر تعالیم مسیحیت بودا، یوگا و اصول
اعتقادی هندی است درباره مکتب رام الله نیز همانطور که از اسم او پیداست التقاطی از
تفکرات اسلامی و هندویی است فلذا ترکیب میان خدای اسلام و خدای ویشنو ((رام)) فراهم
شده است. مکتب عرفانی اکنکار نیز ریشه در تعالیم آیین لاما و از این طریق بودا و
هند دارد و ریشه این مکتب غربی به شرق و هند می رسد. تفکرات کوئیلو نیز تحت تأثیر
اندیشه های مختلف از جمله عرفان مسیحیت، عرفان ساحری، افکار مارکس می باشد.
28- عدم برخورداری از معرفت خداوند
برخی از این عرفانها با آن که نام عرفان بر خود دارند دارای خدا نمی باشند
اساساً برخی از این آیینها بیشتر ابزاری هستند برای شادتر و آرامتر زیستن مثلاً
یوگا برای کاهش درد زایمان، ایجاد اعتماد به نفس، تناسب و سلامت اندام و حفظ زیبایی
صورت و بسیاری موارد دیگر کاربرد دارد اما فی الواقع نمی توان آن را عرفانی واقعی
دانست یا به این دو نمونه از صحبتهای اشو توجه کنید: خداوند یک شخص نیست بلکه تنها
تجربه ای است که تمام هستی را به پدیده ای زنده مبدل می سازد؛ تنهایی او مطرح نیست.
او با زندگی می تپد! با زندگی دارای ضربان است. لحظه ای که دریابی که دل هستی می
تپد خداوند را کشف کرده ای. [50] او در جای دیگر می گوید: هیچ کس نمی تواند شما را
به جلو براند و هیچ کس به جز خودتان نمی تواند به آنجا برسد. همانطور که هیچ کس
دیگری هم نمی تواند شما را به عقب بکشاند. شیطان قدرت گمراه کردن شما را ندارد.
خداوند هم قدرت هدایت شما را ندارد.[51] در مورد یوگا نیز مثلا اندیشه های خداشناسی
یوگاناندا به عنوان یکی از بزرگان آن پذیرفته نیست؛ زیرا از یک سو جلوه های خدا به
گونه ای مطرح شده اند که گویا هر یک خدای مستقلی است، حتی باید آنها را تقدیس و
پرستش نمود و احترام آنها در معابد الزامی است؛ تو گویی یوگاناندا به چند خدایی
معتقد است. از سوی دیگر تصویری که از خدا ارائه می دهد همراه با ابهام و اجمال است؛
تو گویی خدای یوگاناندا خدایی در سایه است.[52]
یا عرفان تولتک بیش از اینکه یک عرفان باشد یک سلسله گزاره های اخلاقی است یا
اکنکار بیشتر آموزشهایی برای سفر روح است و رسیدن به سوگماد است و مباحثی چون عشق
الهی و قرب الهی در آن جایی ندارد و در آخر در اندیشه های عرفانی سرخپوستی خدا،
قیامت، وحی، نبوت و امامت جایگاهی ندارد و این عرفانها عمدتا ساخته انسانها هستند.
30- نفی شریعت
برخی از این عرفانها به نفی شریعت پرداخته و تعدادی از آنها به شدت مبلغ
پلورالیسم و تکثرگرایی دینی می باشند. اشو می گوید: این کلمه را به یاد داشته باشد:
در شریعت شما بیچاره می مانید، چون در کنار یک پیکر بی جان قرار می گیرید. [53]
او در جایی دیگر می گوید انسان به رغم تمام جستجوهایش در معابد، مساجد، کعبه،
غارهای دور افتاده و کوهستانها با زهد و ترک دنیا، هرگز قادر به یافتن او نخواهد
بود. توبه شما فقط نفستان را تقویت می کند. زهدتان تنهاشان و منزلتتان را ارتقا می
دهد. خیراتی که می کنید صرفا برایتان شهرست و نام می آورد.[54] سای بابا در جایی می
گوید: تمامی ادیان به سوی یک هدف رهنمون می شوند و تمام انسانها برادران یکدیگرند
[55]
رام الله نیز در این باره می گوید: هر دینی را که پذیرفتید، می بایست به احکام آن
عمل کنید و نمی توانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیفزایید یا از آن بکاهید. [56] یا
در همان کتاب در صفحه ۱۲۱ می گوید: دین من، دین تو، این دین الهی نیست. حقیقت مذهب،
عشق است. ادیان و مکاتب، روش های آشکار شدن و نشان دادن این عشق می باشند. همه
ادیان در اصل یکی هستند. اختلاف از شماست، نه از کلام و روش خداوند. در نگاه دالای
لاما نیز انتخاب دین امری مرتبط با حقوق فردی انسان است. بنابراین همانگونه که
افراد مختلف حق دارند غذاهای متفاوت انتخاب کنند و این به ذائقه ایشان بستگی دارد،
گزینش دین هم به شرایط روحی، اجتماعی، فرهنگی و ذوق و سلیقه افراد بستگی دارد
[57]یا به این جمله توئیچل توجه کنید: فرضیه جهنم توسط کلیسا اختراج شد تا بشر را
با ترساندن از کیفر برادرکشی، بیشتر به سوی تمدن سوق دهد! کلیسا مجبور بود ترس از
کیفر اخروی و امثال آن را بیافریند تا بدین وسیله توده های مردم را هر چه بیشتر تحت
کنترل داشته باشد.[58]
41) استفاده از رقص و مواد مخدر
در برخی از این عرفان ها از رقص و یا مصرف مواد مخدر برای نزدیکی به خداوند یا
رسیدن به آرامش استفاده می شود مثلا اشو می گوید: اگر مردم بتوانند کمی بیشتر به
رقص بپردازند، کمی بیشتر آواز بخوانند، کمی بیشتر لوده باشند، انرژی آنها بیش از
پیش به جریان افتاده، و مشکلاتشان به تدریج ناپدید خواهد شد. به همین دلیل من این
قدر بر شاد زیستن اصرار دارم. شادمانی تا حد از خود بی خود شدن [59]
ج) راهکارهای عملی مبارزه با فرقه های انحرافی
از جمله اقداماتی که می تواند در جهت رشد و پیشرفت این فرقهها و مکاتب جلوگیری
میکند، عبارتند از:
1-تقویت مراکز دینی
یکی از راهکارهای مبارزه با فرقههای ضاله تقویت و توسعه مراکز دینی در مناطق
مختلف کشور است. هرجا که مراکز دینی فعال باشند و افکار و اعتقادات دینی را اشاعه
دهند، راه نفوذ چنین فرقههایی بسته خواهد شد. یکی از دلایلی که مردم جذب اینگونه
فرقهها میشوند، پایین بودن سطح سواد و آگاهی نسبت به مسائل دینی است. اگر مراکز
دینی به خوبی فعالیت کنند و بتوانند دین را آنگونه که هست به مردم عرضه کنند، مردم
کمتر جذب چنین گروهها و مسلکهای دروغین خواهند شد. علما و روحانیون با شناسایی
مراکز فعال این مسلکها و مقابله با آنان میتوانند نقش بسزایی در خنثی کردن چنین
تهدیداتی داشته باشند.
2-تقویت فرهنگ و اقتصاد مردم
از جمله راههای نفوذ بر روی افراد یک جامعه، پایین بودن سطح فرهنگ و اقتصاد یک
جامعه است. به دلیل پیشرفت تکنولوژی و افزایش تمایل و گرایش مردم به رفاه اجتماعی،
برخی از این گروهها با حمایت و کمکهای مالی به افراد آنها را جذب میکنند.
بنابراین کسانی که از لحاظ اقتصادی در سطح پایینتری نسبت به سایر افراد جامعه
هستند و یا در مناطق محروم کشور زندگی میکنند بیشتر در معرض به دام افتادن این
فرقهها میشوند. اگر تدابیری اندیشیده شود که سطح رفاه نسبی و فرهنگی افراد جامعه
بالا برود، امکان جذب افراد کاهش خواهد یافت.
3-افزایش سطح آگاهی عمومی مردم
فرقههای ضاله و مکاتب گمراه از عدم دستیابی مردم به امکانات رسانهای و نداشتن
اطلاعات کافی در زمینه اعتقادات دینی، استفاده میکنند و با استفاده از ابزارهای
مختلف و زیبا جلوه دادن اعتقادات و افکار خود مردم را جذب میکنند. این مساله زمانی
نمود بیشتری پیدا میکنند که مناطق محروم کشور به دلیل پایین بودن سطح دانش و
اطلاعاتشان بیشتر جذب چنین مکاتبی میشوند. همچنین این گروهها با اطلاع از نیاز
مردم و خواستههای روز جوانان سوء استفاده کرده و با ابراز همدردی و اینکه این
گروهها نجاتبخش آنان هستند با شبهه افکنی در باورهای مردم به راحتی افکار خود را
القا میکنند. بنابراین با افزایش سطح آگاهی مردم میتوان به نحو موثری از فعالیت
این گروهها کاست. پایین بودن سطح اگاهی مردم از ایمان و اعتقادات خود از راههای
نفوذ این فرقههاست که با آموزش به آنان و افزایش بصیرت در این زمینه میتوان بخش
اعظمی از فعالیت این گروهها را خنثی کرد.
با توجه به اینکه بسیار از جوانان از روی ناآگاهی از پوششها، موسیقیها و برخی
اعمال و رفتار اینگونه فرقهها استفاده میکنند، بهتر است با روشنگریها و
آموزشهایی که به آنان داده میشود راه هرگونه تقلید از این مسلکها را بست. چه بسا
تقلید کورکورانه و ناآگاهانه به مرور موجب جذب افراد به این افکار و اعتقادات شود.
4-آموزش به دانشجویان در دانشگاهها
از آنجا که کشور ما کشور جوانی است و جوانان و دانشجویان از سرمایههای عظیم
این مرز و بوم محسوب میشوند، دشمنان همواره تلاش میکنند با تبلیغات منفی و ایجاد
شبهه در اعتقادات و افکار آنان به اهداف شوم خود دست پیدا کنند. در چنین فضای
شبههآلودی است که به راحتی میتوان بسیاری افکار التقاطی و منافی با شرع را به
خورد جوانان داد. با توجه به اینکه بسیار از جوانان از روی ناآگاهی از پوششها،
موسیقیها و برخی اعمال و رفتار اینگونه فرقهها استفاده میکنند، بهتر است با
روشنگریها و آموزشهایی که به آنان داده میشود راه هرگونه تقلید از این مسلکها
را بست. چه بسا تقلید کورکورانه و ناآگاهانه به مرور موجب جذب افراد به این افکار و
اعتقادات شود.
5-برگزاری دورههای آشنایی با فرقههای ضاله
برای بالابردن سطح آگاهی مردم و جوانان برگزاری دورههای آشنایی با این فرقهها
ضروری به نظر میرسد. پیشنهاد میشود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با برگزاری این
دورهها در تمامی نقاط کشور، برای تمامی سطوح جامعه و همه سنین اقدام به روشنگری
کند. لزوم برگزاری چنین دورههایی برای والدین بیشتر توصیه میشود. زیرا پدر و مادر
و خانواده نقش بسیار مهمی در جلوگیری از انحراف فرزندان در سطح اجتماع دارند.
6-رصدکردن و خنثیسازی تبلیغات منفی این فرقهها
بسیاری از تبلیغات و اعمال این فرقهها خارج از چارچوب قانونی است. مسئولان
نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی کشور نقش بسیار مهمی در شناسایی این تبلیغات و خنثی
کردن فعالیت آنها در سطح جامعه دارند. این مسئولان با رصد کردن مراکز فعال، شناسایی
و مجازات اینگونه فرقهها میتوانند بسیاری از فعالیتهای این گروهها را در نطفه
خفه کنند و اجازه هرگونه عرض اندامی را از آنان بگیرند.
7-دادن مجوز به موسساتی که میخواهند با این فرقهها مقابله کنند
با توجه به رشد رو به افزون این فعالیتها در سطح جامعه، با تاسیس موسساتی در
اقصی نقاط کشور که قادرند با آنان مبارزه کنند نیز راهکار دیگری به نظر میرسد. با
ابلاغ وظایف و ماموریتهای یکسان به موسسات متقاضی، میتوان مبارزهای یکپارچه و
ضربتی در تمامی نقاط کشور را علیه این گروهها آغاز کرد.
8-جلوگیری از انتشار کتب این فرقهها و انتشار کتابهایی برای روشنگری مردم
امروزه در کتابفروشیهای معتبر سراسر کشور شاهد فروش بسیاری از کتابهای منطبق
با فرقههای ضاله و عرفانهای نوپدید هستیم. به نحوی که برخی از این کتابها با
نویسندگان معلومالحال، بارها تجدید چاپ نیز شدهاند. همراه با جلوگیری از انتشار
چنین کتابهایی، متولیان امور فرهنگی کشور باید تلاش کنند کتابهای اعتقادی و
عرفانی مطابق با آموزههای دینی در اختیار علاقمندان قرار گیرد. همچنین کتابهایی
در رد چنین تفکرات گمراه برای افزایش آگاهی عمومی نیز باید تهیه و چاپ شود و در
صورت تمکن مالی، با هزینه پایین و حتی رایگان در اختیار مردم قرارگیرد تا افراد
بیشتری به مطالعه این نوع کتب اهتمام ورزند.
9-ارائه الگوهای مناسب دینی
غالب فرقهها و مکاتب گمراه با عرضه شخصیتهای کاریزماتیک به اجتماع و بیان
سخنان جذاب از سوی آنان توانستهاند مخاطبان بسیاری را به سمت خود جلب کنند. برای
مقابله با این حرکت، علما و نخبگان جامعه نیز با انجام اقدامات مشابه میتوانند
شخصیتهای عرفانی و دینی را که در تاریخ اسلام کم نیستند و برخی نیز در حال حاضر در
جامعه اسلامی در حال فعالیت هستند به مردم معرفی کنند.
10-برگزاری جلسات نقد و بررسی فرقه های انحرافی
برگزاری جلسات و همایشهایی که در آن انواع فرقهها و مکاتب ضاله مورد نقد و
بررسی قرار میگیرند و دعوت از جوانان و صاحب نظران در این زمینه میتواند راه
دیگری برای به چالش کشیدن این گروهها باشد. در فضای باز و آزاد بحث و انتفاد در
کنار اساتید صاحب فن، جوانان خود میتوانند راه درست را از نادرست تشخیص دهند.
به دلیل پیشرفت تکنولوژی و افزایش تمایل و گرایش مردم به رفاه اجتماعی، برخی از این
گروهها با حمایت و کمکهای مالی به افراد آنها را جذب میکنند. بنابراین کسانی که
از لحاظ اقتصادی در سطح پایینتری نسبت به سایر افراد جامعه هستند و یا در مناطق
محروم کشور زندگی میکنند بیشتر در معرض به دام افتادن این فرقهها میشوند
11-تقویت تبلیغات رسانهای
باتوجه به حجم انبوه تبلیغات رسانهای در دنیای امروز، فرق و گروهها میتوانند
با استفاده از این ابزار قدرتمند تبلیغات خود را در سطح وسیعی به مردم عرضه کنند.
برای مقابله با این حرکت، باید نرمافزارهای آشنایی با این گروهها و فرق با هزینه
کم تهیه و در اختیار عموم قرار گیرد. همچنین صدا و سیما میتواند با تهیه فیلمهای
مستند و معرفی این فرقهها نقش بسزایی در بالابردن سطح آگاهی مردم داشته باشد.
12-جلوگیری از بکارگیری علائم و نشانههای فرقههای ضاله در کشور
در حال حاضر در بازارهای کشور شاهد عرضه و فروش بسیاری از اقلام و نشانههای
فرقههای ضاله در کشور هستیم که بسیاری از مردم نیز بدون اطلاع از مفهوم این
نشانهها از آنها استفاده میکنند. تا جایی که برچسبهایی از این نشانهها نیز
تولید و برای کودکان در بازارها عرضه میشود. انگشترهای خاص، دستبندهای عجیب،
گردنبندهای اسکلتی، چکمههای چرمی تزیین شده با فلز و با نشانههای خاص، لباس های
منقش به این آرم ها و... در بازار به راحتی و سهولت قابل دسترسی و خرید است و
متولیان امور فرهنگی کشور در اقدامی آگاهانه باید اقدام به جمعآوری و جلوگیری از
تولید و واردات این نشانهها کنند.
13-جلوگیری از گسترش موسیقی این فرقهها
متاسفانه برخی از این فرقههای ضاله با استفاده از ابزار هنر موسیقی
توانستهاند تاثیرات عمیقی بر روان و افکار جوانان بگذارند. موسیقیهایی که از سوی
این گروهها تولید میشود سرشار از خشونت، پوچی، بیهویتی و نفرت است. که در نهایت
منجر به از خودبیگانگی و بروز ناهنجاریهای اجتماعی میشود. جلوگیری از گسترش این
نوع موسیقی مبتذل و آشنا کردن جوانان با موسیقی ناب ایرانی از راهکارهای پیشنهادی
دیگر برای مبارزه با این گروههاست.
14- ارائه اسلام واقعی به مردم به ویژه جوانان
ما باید شناختی حقیقی، هم از دین اسلام و هم از فرقه های نوظهور را برای جامعه
بیان کنیم؛ اگر این ها جوانان را با شیوه های خاصی به انحراف می کشانند، ماهم باید
با استفاده از همان شیوه ها، در بین نسل جوان آگاهی بخشی کنیم.
بر اساس سخن امیرالمؤمنین(عليهالسلام ) در خطبه 147نهج البلاغه، مبنی بر این که
هرگز نمی توانید راه رشد را بیابید، مگر آن که راه انحراف را هم نشان دهید، می توان
گفت: وظیفه اندیشمندان مسلمان که می خواهند، به شیوه ای علمی با گرایش جوانان به
فرقه های نوظهور مقابله کنند، بیان شناخت عرفان حقیقی و پلیدی های عرفان های کاذب
در کنار یکدیگر است.
15- سعی وتلاش بیشتر نهادهای مسئول در کشور
جلوگیری عملی از تبلیغات این فرقه های نوظهور، توسط نهادهایی چون وزارت
اطلاعات، وزارت ارشاد، نیروی انتظامی و صدا و سیما، حوزه های علمیه ومدارس ودانشگاه
ها و... ضرورتی انکار ناپذیر است. گرچه صدا و سیما تا حدودی در این عرصه موفق بوده
است، اما وزارت ارشاد آن طور که شایسته است، در این زمینه کار نکرده است؛ وزارت
ارشاد نباید به سایت ها و یا کتاب هایی که از سوی افرادی که گرایش به این فرقه ها
دارند، مجوز چاپ و انتشار بدهد. همچنین باید از پتانسیل حوزه های علمیه در راه
ترویج شعائر مذهبی دین اسلام و تبیین صحیح آن ها برای جوانانی است که در معرض خطر
گرایش به این فرقه های منحرف قرار دارند استفاده بهینه نمود.
نتیجه:
امروزه جریان ها وگروه های مختلفی در غرب وکشور ما وجود دارد که توانسته
اند تعدادی از جوانان را به سوی خود جذب نمایند. بطور مثال از جمله این گروه ها
شیطان پرستان می باشند که با اعتقادات وافکار منحرف خود ونمادهای بکارگیری شده در
جامعه بصورت زیرزمینی وگاه هم آشکار رشد نموده وافرادی را به خود مشغول نماید .
واضح است هدف آنان ایجاد انحراف در بخش های مهم جامعه در راستای نفوذ وهدایت آنان
می باشد. آنچه مهم است این که باید با برنامه ریزی مدون وحساب شده ودادن آگاهی به
همه افراد جامعه بخصوص جوانان که مهمترین اهداف این گروه های انحرافی می باشند، از
فعالیتهای این گروه ها کاسته ویا آنان را در رسیدن به اهدافشان ناکام گذاشت که در
این راه تمامی نهادهای اطلاعاتی، نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... باید با هم
همکاری نمایند که در این مقاله به تعدادی از علت های جذب جوانان به این گروه ها
ووراهکارهای مقابله با آن پرداخته شد.
________________________
منابع:
1- قرآن کریم
2. دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی
3. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر
4. سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، جلد دوم (تاریخ فلسفه غرب) مترجم:
جواد یوسفیان
5. جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر
6. قمي،شيخ عباس،سفينه البحار،ج1
7.آيت الله شاه آبادي،رشحات البحار
8.. ژان برن،افلاطون،ترجمه:ابوالقاسم پور حسيني
9. ژان برن،دوره كامل آثار افلاطون،ترجمه:محمد حسن لطفي،ج4
10. شريفي،احمدحسين،درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب
11. گلامن،لوسين،فلسفه ي روشنگري،ترجمه:شيوا كاوياني
12. توئيچيل،پائول،اكنكار كليد جهان هاي اسرار،ترجمه:هوشنگ اهرپور
13. میزان الحكمه،محمدی ری شهری، ج6
14. اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی
15.ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی ۶) ترجمه رؤیا مصاحبی
مقدم
16. فعالی، محمد تقی آفتاب و سایه ها
17.اشو، عشق پرنده ای آزاد و رها، ترجمه مسیحا برزگر
18. اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی
19. پال توئیچل، نامه هایی به گیل، ترجمه هوشنگ اهرپور
20. حمید رضا مظاهری سیف، «پیوند عقلانیت سکولار با معنویت لیبرال در شک پایدار»
فصلنامه کتاب نقد، شماره 46
21. حمیدرضا مظاهری سیف، جریان شناسی انتقادی عرفان های نوظهور، قم: پژوهشگاه علوم
و فرهنگ اسلامی
22. محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد دوم
23. ماهنامه موعود، شماره ۸۹
__________________
پاورقی
[1] - مکاشفات یوحنا/18-11: 13
[2] - دن براون، راز داوینچی، مترجم: سمیه گنجی و حسین شهرابی، ص246.
[3] - جرج هارت، اسطوره های مصری، مترجم: عباس مخبر،ص27 و 26.
[4] - دن براون ، همان،ص38)
[5] - سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب، جلد دوم (تاریخ فلسفه غرب)
مترجم: جواد یوسفیان، ص127.
[6] - جرج هارت، همان،ص44).
[7] - همان، ص34.
[8] - میزان الحكمه 6، ص 283، حدیث 10730
[9] - روم(30)،آیه30.
[10] - همان.
[11] - اعراف(7)،آیه 172.
[12] - كليني،اصول كافي،ج2،ص12.
[13] - اعراف(7)،آیه 172.
[14] - قمي،شيخ عباس،سفينه البحار،ج1،ص248.
[15] - آيت الله شاه آبادي،رشحات البحار،ص6.
[16] - ژان برن،افلاطون،ترجمه:ابوالقاسم پور حسيني،ص157.
[17] - ژان برن،دوره كامل آثار افلاطون،ترجمه:محمد حسن لطفي،ج4،ص798.
[18] - شريفي،احمدحسين،درآمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب،ص59.
[19] - همان،ص60.
[20] - مجموعه داستان هاي هري پاتر توسط خانم جي رولينگ براساس آمار رسمي كشورهاي
مختلف تا كنون حدود نيم ميليارد نسخه از كتاب هاي آن به فروش رفته است.اين رقم نيز
در هر روز در حال افزايش است.تبليغات بسيار گسترده ي برخي رسانه ها براي تشويق
نوجوانان وجوانان به مطالعه ي اين داستان ها نشانگر بهره برداري فرهنگي از محتواي
اين داستان است.تا كنون بيش از پنج فيلم نيز بر اساس اين داستان پخش شده است.
[21] - شريفي،همان،ص63.
[22] - گلامن،لوسين،فلسفه ي روشنگري،ترجمه:شيوا كاوياني،ص19-21.
[23] - توئيچيل،پائول،اكنكاش دركليد اسرارهای جهان ،ترجمه:هوشنگ اهرپور،ص15.
[24] - وایت،روش های جنگ های روانی ، ج ۱ ، ص ۱۵
[25] -همان،ص35
[26] - ویسمن، رابرت، رشد حیرت انگیز بی عدالتی در جهان،ص120
[27] - همان،ص155
[28] - ویسمن، رابرت، همان، ص ۴۳
[29] - همان ص ۵۳
[30] - پیمان الهی، جریان هدایت الهی، ج۱، ص۷۵۱)
[31] - اشو، آواز سکوت، ترجمه میرجواد سیدحسینی، ص ۹
[32] - اشو، الماس های اشو، ترجمه مرجان فرجی، ص ۷۶
[33] - ساتیا سای بابا، تعلیمات ساتیا سای بابا (تعلیمات معنوی ۶) ترجمه رؤیا
مصاحبی مقدم، ص ۲۳
[34] - فعالی، محمد تقی آفتاب و سایه ها، ص ۹۴۱
[35] - اشو، عشق پرنده ای آزاد و رها، ترجمه مسیحا برزگر، ص ۲۱
[36] - فعالی، همان، صص ۲۲۱ و ۱۲۱
[37] - اشو، راز بزرگ، ترجمه روان کهریز، ص 10
[38] - ساتیا سای بابا، همان، ص ۳۴
[39] - پیمان الهی،همان، ص ۷۳
[40] - پائولو کوئیلو، بریدا، ترجمه آرش حجازی، ص ۸
[41] - اشو، اینک برکه ای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، ص ۳۰۳
[42] - همان، ص ۴۰۳
[43] - فعالی، همان، ص ۱۶۱
[44] - همان، ص۳۱۱
[45] - اشو، الماس های اشو، همان، صص420و ۶۱۳
[46] - پیمان الهی،همان، ص510
[47] - همان،ص511
[48] - فعالی، همان، ص۶۶۱
[49] - کوئلیو، بریدا، همان، صص۲۹۱و ۳۹۱
[50] - اشو، شورشی، ترجمه عبدالعلی براتی، ص200
[51] - اشو، راز بزرگ، همان، ص۹۶۱
[52] - فعالی، همان، ص۷۸۱
[53] - اشو، آواز سکوت، همان، ص80
[54] - اشو، راز بزرگ، همان، ص۵۳۱
[55] - ساتیا سای بابا، همان، ص۷۶۱
[56] - پیمان الهی ،همان، ص۶۱۱
[57] - فعالی، همان، ص۶۹۱
[58] - پال توئیچل، نامه هایی به گیل، ترجمه هوشنگ اهرپور، ص۳۲
[59] - اشو، الماس های اشو، همان، ص۷۴
|