مسأله جهاد در احكام اسلامى جاى خاصّى دارد. در حقيقت يك آيين ثابت و پيشرو كه رسالت جهانى دارد بدون داشتن چنين دستورى تكميل نخواهد شد.
قرار گرفتن مسأله جهاد در متن دستورات اسلامى به خاطر تفسيرهاى غلطى كه افراد كم اطلاّع براى آن كرده اند گفتگوهاى مخالفان را برانگيخته و دست آويزى بدست آنان داده كه اسلام آيين شمشير و تحميل است، تا آن جا كه نويسندگان معروفى همچون «مك دونالد» در دايرة المعارف خود چنين تصريح مى كند:
«نشر اسلام به وسيله شمشير و زور يكى از واجبات مهمّ دينى هر مسلمان است»!!.(1)
در حالى كه با روشن شدن ماهيّت و اهداف جهاد در اسلام نه تنها
اين گفتگوها از ميان مى رود، بلكه عمق، اصالت، تحرّك و استعداد تعليمات اسلام براى اداره جامعه انسانى در شرايط مختلف روشن تر مى گردد. براى اثبات اين حقيقت توجّه شما را به بحث هاى زير جلب مى كنيم:
روح صلح طلبى با جنگ هاى تحميلى مخالف نيست:
از نظر لغوى به «هرگونه كوشش و تلاش» جهاد مى گويند و در منابع اسلامى نيز در موارد متعددى جهاد به معناى هرگونه تلاش فكرى، بدنى، مالى، و اخلاقى براى پيشبرد مقاصد الهى و انسانى به كار رفته است.
معناى خاصّ و اصطلاح فقهى آن، كوشش نظامى و مسلّحانه، براى حفظ و پيشرفت آيين حقّ است. اكنون بايد ديد اين درگيرى و كوشش نظامى و مسلّحانه مربوط به كجاست؟
جنگ با عناصر ناصالح كه منافعشان با گسترش آيين حق و عدالت به خطر مى افتد، و براى محو آن بپا خاسته و صف آرايى مى كنند امرى اجتناب ناپذير است، و مادامى كه چنين كسانى در دنيا باشند گروه هاى طرفدار حق و عدالت چاره اى جز اين ندارند كه «براى دفاع از موجوديّت خود و اهدافشان»، در برابر اين عناصر ايستادگى كنند.
«در حقيقت جنگ به عنوان يك پديده اضطرارى از طرف عناصر مزاحم به نظام هاى طرفدار خداپرستى و عدالت اجتماعى تحميل مى گردد»، نه اين كه آنها خودشان آن را خواسته باشند و اسلام هم با وجود آن همه عناصر مخالف و دشمنان لجوج زمان جاهليت نمى توانست از اين موضوع بر كنار بماند.
امّا با اين حال روح صلح طلبى و عدم توسّل به زور در برابر همه كسانى كه به مزاحمت، كارشكنى، تهاجم، تجاوز و ظلم برنخاسته اند، به خوبى از آيات قرآن مجيد آشكار است:
(لاَّيَنهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ، لَم يُقَاتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَلَم يُخرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَ تُقسِطُوا اِلَيهِمْ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُقسِطِينَ * اِنَّمَا يَنهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذينَ قَاتَلُوكُم فِى الدِّينِ وَ أَخرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَى اِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوهُمْ وَ مَن يَتَولَّهُمْ فَاُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ; خداوند هرگز شما را نهى نمى كند كه با آنها كه از در جنگ در دين با شما در نيامدند، و شما را از وطنتان آواره نساختند، نيكى و عدالت كنيد، خداوند عدالت پيشگان را دوست مى دارد، تنها خدا شما را از دوستى با آنها نهى مى كند كه با شما در دين نبرد كردند، و از وطن بيرونتان ساختند و براى آواره كردن شما دست به دست هم دادند، كسانى كه با اينها رابطه دوستى بريزند، ستمكارند).(2)
در جاى ديگر با صراحت دستور مى دهد كه اگر دشمن سلاح را بر زمين گذشته و از در صلح درآيد و مزاحمت نكند حقّ تعرض با آنها را نداريد:
(فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ
سَبِيلا; اگر از شما دورى گزينند و به نبرد با شما بر نخيزند، و به شما پيشنهاد صلح دهند، خداوند به شما اجازه نمى دهد متعرّض آنان شويد).(3)
در آيه ديگرى به پيغمبر گرامى اسلام دستور مى دهد:
(وِ إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا; اگر دشمنان تمايل به صلح نشان دهند تو هم از در صلح درآى).(4)
شايد كمتر آيينى اين چنين تمايل خود را به صلح، به عنوان يك اصل اساسى با اين صراحت بيان داشته باشد، ولى صلح طلبى نبايد به اين معنا تفسير گردد كه اجازه داده شود مسلمانان در برابر عوامل مزاحم و آنها كه مى كوشند توده هاى مردم جهان در بت پرستى و استعمار بسر برند، خاموش بنشينند، و يا در برابر تهاجم دشمنان به كشورشان دست روى دست بگذارند.
جهاد در راه خدا و اهداف آن:
در منابع اسلامى غالباً كلمه «جهاد» همراه با كلمه «فى سبيل الله» آمده است كه معناى آن روى هم رفته «جهاد در راه خداست». به همين جهت جهاد نمى تواند به خاطر هوا و هوس، توسعه طلبى، استعمار، به دست آوردن غنايم جنگى، و مانند آن باشد بلكه بايد تنها براى خدا و اهداف الهى و خالص از هرگونه غرض شخصى و مادّى و خودخواهى صورت گيرد. روى هم رفته مى توان اهداف جهاد اسلامى را در چند موضوع خلاصه كرد و با توجّه به اين هدف ها پاسخ ايرادهاى مخالفان داده خواهد شد.
1ـ دفاع از آيين حق و موجوديّت آن
مسأله حفظ موجوديّت نظام خدا پرستى و آيين حق و عدالت و حفظ افتخارات اصيل و واقعى، روشن ترين هدف جهاد اسلامى است
و بيشتر غزوات(1) زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز به آن باز مى گردد.
قرآن با صراحت مى فرمايد:
(اُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللهَ عَلى نَصْرِهِم لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ اِلاَّ اَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَ لَولاَ دَفعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعض لَّهدِّمَتْ صَوَامِعُ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسمُ اللهِ كَثِيراً; به كسانى كه در معرض ستم و هجوم واقع شوند اجازه داده شده كه از خود دفاع كنند، و خداوند قادر است آنها را پيروز كند، آنها كه از وطنشان بدون حق بيرون رانده شده اند، و تنها گناه آنها اين بود كه مى گفتند پروردگار ما خداست و اگر خداوند جمعى از مردم (متجاوز) را به وسيله مردم (صالح) دفع نكند، صومعه هاى رهبانان و معابد نصارى و كنايس يهود و مساجدى كه نام خدا در آن برده مى شود (به وسيله عناصر متجاوز) ويران خواهد شد).(5)
و به اين ترتيب به هنگامى كه حاكميّت ملّى جامعه اسلامى، و استقلال و كيان آنها در برابر دشمنان، به خطر بيفتد، موظّفند بپاخاسته و تا آخرين نفس از خود دفاع كنند.
جالب توجّه اين كه در اين آيه دفاع از تمام معابد، يكسان مطرح گرديده است و اين خود نشانه ديگرى از روح صلح طلبى واقعى اسلام است. ولى بايد توجه داشت كه اسلام هرگز با بت پرستى و بت خانه چنين معامله اى را نكرده است، نه بت پرستى را دين مى داند; و نه بت خانه را يك معبد، بلكه آن را نوعى. خرافه، گمراهى، انحطاط فكرى جنگهايى كه پيامبر شخصاً فرماندهى آنها را بر عهده داشت.
يا بيمارى اجتماعى مى شمرد كه بايد به هر صورت اصلاح گردد، و لذا اجازه ويران كردن بتكده ها را صادر نموده است.
2ـ درگيرى با عوامل مزاحم
يك آيين پاك آسمانى حق دارد به عنوان يك ايدئولوژى نوين از «آزادى تبليغ» برخوردار گردد، و به صورت طبيعى از طريق روشن ساختن افكار عمومى گسترش يابد. حال اگر منافع نامشروعشان عوامل خاصّى همچون بت پرستان، به خطر افتاد و براى جلوگيرى از گسترش اين دعوت به پا خاسته و كوشش كردند مردم را در نادانى و بى خبرى نگاهدارند، و هيچ راه مسالمت آميزى براى حلّ اين مشكل نبود، اسلام اجازه درگيرى با اين عوامل را داده و پيدايش «قسمتى از غزوات اسلامى از اين قبيل بوده است». در ذيل آيه سابق نيز اشاره اى به اين قسمت شده است، و اين موضوع (استفاده از آزادى تبليغ و گسترش منطقى آيين حق) يكى ديگر از اهداف جهاد اسلامى است.
3ـ مبارزه با ظلم و فساد
دشمنى آشتى ناپذير اسلام با ظلم و فساد سبب شده كه در صورت بسته شدن طرق مسالمت آميز، براى پايان دادن به ستم و تبهكارى جهاد كنند و افراد ضعيف و ناتوان و بى پناه را از چنگال ستمگرانى مانند ربا خواران مكّه برهانند. «پاره اى از غزوات اسلام نيز داراى اين رنگ بوده است».
قرآن مى فرمايد:
(وَمَا لَكُم لاَتُقَاتِلون فِى سَبِيلِ اللهِ وَ المُستَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِن هَذِهِ القَرَيةِ الظَّالِمِ اَهلُهَا وَ اجْعَلْ لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيراً; چرا براى خدا و نجات مردان و زنان و كودكان ناتوانى كه تحت فشار قرار گرفته اند، جهاد نمى كنيد، همان مردان و زنانى كه مى گويند: خدايا ما را از اين شهر كه اهلش ستمگر و ستمكاراند بيرون ببر، و از طرف خودت براى ما يار و ياورى قرار ده).(سوره نساء، آيه 75)
آمادگى براى جهاد
مادامى كه همه مردم جهان در برابر اصول عقل و عدالت تسليم نشده، و زور و قدرت بر روابط ملل دنيا حكومت مى كند و اين احتمال وجود دارد كه جامعه اسلامى مورد تهاجم بيگانه قرار گيرد، اسلام دستور مى دهد كه مسلمانان آمادگى كامل خود را براى دفاع از خويش حفظ كنند; و همان طور كه در گذشته نيز يادآور شديم قرآن دستور صريحى در اين باره دارد و در يك جمله كوتاه همه مطالب لازم را بيان فرموده: (وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَّا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّة; هرگونه نيرو و قدرت كه ممكن است براى مقابله با هجوم دشمنان آماده و مهيا سازيد).(سوره انفال، آيه 60)
با اين كه صرف هزينه در راه تسليحات به طور قطع بدترين و بيهوده ترين مصارف محسوب مى شود، ولى اسلام در مورد ضرورت و خطر، نه تنها آن را لازم دانسته بلكه آن را «جهاد با اموال» ناميده است.
ولى با اين همه، محو تجاوز و جنگ از جهان، تنها با تقويت بنيه هاى نظامى و تسليحاتى ممكن نيست، بلكه اين كار گرچه از يك نظر جنبه ايمنى دارد و چاره اى از آن نيست ولى از سوى ديگر احتمال بروز جنگ را افزايش مى دهد، لذا براى به وجود آوردن يك «صلح پايدار» تقويت بنيه ايمان و اخلاق را به عنوان راه اساسى پيشنهاد مى كند:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كَافَّةً; اى افراد با ايمان همگى در صلح درآييد).(سوره بقره، آيه 208)
شرط برخوردارى از نعمت امنيّت و صلح; ورود همه به منطقه امن «ايمان و خداپرستى و حق طلبى» است و تنها در اين منطقه است كه همه با چشم برادر به يكديگر نگاه مى كنند و همه بندگان، داراى يك خدا و همه محبوب و مورد احترام او هستند. در اين منطقه است كه هركس بايد منافع ديگرى را همچون منافع خود بشمارد و آنچه را براى خود مى پسندد، براى ديگران هم بپسندد و آنچه را تنفر دارد براى ديگران نيز نخواهد و در اين جا است كه گذشت و ايثار براى خدا و در راه او درخشندگى خاصى داشته و از بارزترين صفات انسانى محسوب مى گردد.
رعايت اصول انسانى در برابر دشمن در حالى كه كلمه «دشمن» براى بسيارى از مردم مجوّز هر نوع خشونت و اعمال غير انسانى است، اسلام با دستورات مؤكّد و مشروح خود، ترديدى در اين امر باقى نگذارده كه برخورد با دشمنان هم نمى تواند از چهارچوبه اصول و مقررّات انسانى بيرون باشد، و هرگونه تجاوز از اين اصول و مقررّات ولو در برابر دشمن، تجاوز از حدود الهى بشمار مى رود.
دقّت در دستوراتى كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) به هنگام حركت سربازان و مجاهدان به سوى ميدان نبرد مى داد، مسالمت جويى و عمق بينش انسانى اسلام را در اين قسمت مشخص مى سازد:
«به نام خدا حركت كنيد، و از خدا استمداد طلبيد، و براى او و طبق آيين فرستاده او پيكار نماييد.
هان اى مردم، مكر و فريب پيشه نكنيد، و در غنايم خيانت روا مداريد، دشمن را پس از كشتن مُثله نكنيد (اعضاى بدن او را بسان دوران جاهليّت نبُريد).
پيران و كودكان و زنان را آزار نرسانيد.
متعرّض رهبانان و عبادت پيشگان كه در غارها و ديرها ساكنند، نشويد.
هرگز درختان را جز در مورد ضرورت و نياز از ريشه قطع ننماييد.
نخلستان هاى دشمن را مسوزانيد، و با آب غرق نسازيد.
درختان ميوه دار را از بين نبرده، و زراعت دشمن را به آتش نكشيد.
حيوانات مفيد را جز براى قوت خود نكشيد.
هرگز آب هاى دشمن را با زهر آلوده نسازيد.
و از حيله (و شبيخون زدن) بپرهيزيد...
و به اين ترتيب توسّل به هرگونه وسيله مبارزه غير انسانى همچون شبيخون زدن جنگ هاى ميكربى، آتش زدن و سوزاندن دام ها،
زراعت ها و باغ ها، و كشتن و آزار رسانيدن به افراد غير نظامى را ممنوع ساخته است.
در مقرّرات جنگى اسلام در موارد متعددى اين دستور ديده مى شود كه نخستين تير را شما پرتاب نكنيد و نخستين حمله را شروع نكنيد، به اين معنا كه تا مورد تهاجم واقع نشويد هجوم را آغاز نكنيد، و نبردتان دفاعى باشد نه تهاجمى.
و نيز مى خوانيم كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) دستور مى داد:
«سعى كنيد نبرد پيش از ظهر آغاز نگردد و حتماً به بعد از ظهر بيفتد كه فاصله زيادى با تاريكى شب (كه غالباً موجب خاموشى آتش جنگ بوده است) نداشته باشد، تا خون كمترى ريخته شود».
طرز معامله با اسيران جنگى و توصيه هايى كه پيشوايان اسلام نسبت به خوش رفتارى و نيكى با آنان كرده اند تا آن جا كه غذايى كه خود مى خوردند به آنها نيز مى دادند و از آنچه مى نوشيدند به آنها مى نوشانيدند، نشانه ديگرى براى لزوم رعايت اصول انسانى حتّى در حقّ دشمنان است./ح
1. روح الدين الاسلامى، صفحه 376.
2. سوره ممتحنه، آيه 8 و 9.
3. سوره نساء، آيه 90.
4. سوره انفال، آيه 61.
5. سوره حج، آيه 39 و 40.
|