جايگاه علمي و مقام روايي بانو حضرت زينب(سلام الله عليها)
جايگاه علمي حضرت زينب(سلام الله عليها)
زينب، زينب پدر، دختر اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب(عبد مناف) بن عبدالمطّلب بن بني هاشم قرشي، مادرش فاطمه زهرا(عليها السلام)، دخت گرامي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) است. در زمان حيات پيامبر به دنيا آمد. کنيه هايش امّ کلثوم، امّ عبدالله و ام، الحسن است. برايش کنيه هاي مخصوصي همچون امّ المصائب، امّ الرزايا، امّ النوائب ذکر کرده اند.هاشمي ان در تاريخ او را «عقيله»ي خود معرفي مي کنند و اين لقب منحصراً به حضرت زينب(سلام الله عليها) تعلّق دارد.(ص:8، 91) لقب ديگري را نيز به وي اختصاص داده اند که بازگو کننده علم و فضل فراوان است:«ليبه».
نام مبارکش به وسيلة جبرئيل بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) عرضه شدو پيامبر فرمود: وصيّت مي کنم حاضران و غادبان را که حرمت اين دختر را پاس داريد؛ همانا وي به خديجة کبري مانند است.
در خانة وحي، در دامان فاطمه(عليها السلام) و علي(عليه السلام) دوران عمر را سپري کرد تا آنکه پدر،بنا به صلاح امّت، در کوفه رحل اقامت گزيد. آن گاه بود که کوفيان متوجّه مرواريدي در صدف بيت علي(عليه السلام) گشتند. زنهاي کوفه توسط شوهرانشان، از اميرالمؤمنين(عليه السلام) خواهش کردند اجازه فرمايند که آنان به حضور حضرت زينب(سلام الله عليها) شرفياب شوندو از علم او بهره مند گردند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) اذن فرمود و زنها مي آمدند و تفسير قرآن مجيد را از حضرت زينب(سلام الله عليها) فرا مي گرفتند.(ص:12، 82)
اين اوّلين تجلّي دانش حضرت زينب(سلام الله عليها) در جامعة آن روز مسلمانان بود. اجازة اميرالمؤمنين(عليه السلام) به دانش آموز مکتبش براي تفسير قرآن به زنان کوفه، خود بالاترين سند براي بيان جايگاه والاي علم اين بانوست.
پس از آن بهترين، سند در بيان جايگاه رفيع علمي وي، کلام معصوم معاصر او، امام علي بن الحسين(عليه السلام) است. امام سجاد(عليه السلام) پس از خطبة عمّة بزرگوارش در شهر کوفه مي فرمايد:«...أنتِ بِحَمدِ الله عالِمهٌ غيرُ مُعَلَّمِهٍ وَ فَهِمَهٌ غَيرُ مُفَهَّمَهٍ. تو بحمدالله، عالم آموزگار نديده و خردمند نياموخته هستي!(ج:14 ص:2 ،301)
با تکيه بر اين کلام مهصوم، بي ترديد، مي توان گفت حضرت زينب(سلام الله عليها) متعلّم به علوم اکتسابي نبوده، بلکه بدون واسطه، علم را دريافت کرده است و اين عجيب نيست؛چرا که اين خاندان خزان علم و معادن حکمت اند. (زيارت جامعه کبيره). شايد به دليل همين ويژگي است که برخي معتقدند عقيلة بني هاشم داراي علم منايا و بلايا بوده است.
نکتة ديگر در بيان مقام علمي حضرت زينب(سلام الله عليها) اين است که به نظر مي رسد، کلام او با يزيد در مورد تعداد کشته شدگان سپاه کوفه تکيه بر مقام علمي وي دارد؛ آنجا که يزيد گفت:« حسين با يارانش به کوفه آمد و مابه آنها تاختيم. آنها درحالي که به يکديگر پناهنده شده بودند ماهمه را کشتيم.» حضرت زينب(سلام الله عليها) بي درنگ فرمود:« اي دروغگو! شمشير برادرم خانه اي را در کوفه نگذاشت، مگر اينکه اهل آن گريان اند.»
با عنايت به اينکه غلوّ و زياده گويي در کلام خاندان نبوّت جايي ندارد و دقّت به اين موضوع که حضرت زينب(سلام الله عليها) تمامي خانه هاي کوفه را در سخنان خويش، بدون استثنا، عزادار شمشير امام حسين بن علي (عليه السلام) دانسته و تذکّر اين نکته که در آخرين وداع سيّد الشهدا(عليه السلام) با اهل بيت، آنان از جانب او مأمور به استقرار در خيام شدند و پس از کشته شدند از خيمه بيرون آمدند، مي توان گفت اين اطّلاع دقيق و آگاهي از حجم عظيم کشته شدگان سپاه کوفه، تکيه بر علم غير طبيعي آن مخدّره دارد.
اما نکتة آخر اينکه در کتاب کمال الدين و تمام النعمه، درباب توقعيات، مرحوم شيخ صدوق(اعلي الله مقامه) حديثي از حکيمه خاتون دختر امام جواد(عليه السلام) و عمّة بزرگوار امام عصر(عج) نقل مي کند و ضمن آن يادآور مي شود:« حسين(عليه السلام) خود را در ظاهر به خواهرش حضرت زينب (سلام الله عليها) سپرد؛ براي پنهان کردن امامت پسرش علي بن الحسين(عليه السلام) (ودرامان ماندن جان او).» (4:ج2 ص178) اين را نيز دليل ديگري براي تبيين جايگاه علم رفيع عقيلة بني هاشم مي توان شمرد؛ چرا که از سوي امام حسين بن علي(عليه السلام) محرم سرّ ولايت و پاسبان آن گشت
از علم وفضل اين بانوي ارجمند هرچه گفته شود، قطره هي از دررياست.آن چنان که سيّد محسن امين، در اعيان الشيعه، در توصيف او مي گويد:«جلالت شأن و مقامش، قوّة استدلال و برتري عقلش و ثبات و پايداريش را از خطبه هايش در کوفه، مي توان ادراک کردو فصاحت زبان و بلاغت کلامش در خطبه هاي کوفه و شام و... چنان است که گويا از زبان پدرش اميرالمؤمنين(عليه السلام) سخن مي گويد.»(9 ج:7 ص:137)
بانوي راوي
گنجينة علوم و معارف رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و خاندان پاکش مجموعه اي از احاديث و رواياتي است که از طريق راويان و محدّثين موثّق و متعدّد، به دست ما رسيده است. اينکه کدام حديث از احاديث معتبر است يا اينکه آيا راويان آن موثّق بوده اند يا نه، علوم گسترده اي را همچون علم حديث و علم رجال، به خود اختصاص داده که بحث دربارة آنها در اين مجال کوتاه نمي گنجد. امّا آنچه ذکر آن خالي از لطف نيست، نقش مهم و ارزنده ايست که هر يک از محدّثين و راويان حديث، در انتشار و انتقال علوم و اسرا معارف محمّدي(صلي الله عليه و آله) واستمرار دين مبين اسلام و مذهب ناب تشيّع جعفري ايفا کرده اند، به طوري که بدون ترديد، مي توان گفت اکثر احکامشرعيّة اسلام و علوم ومعارف شيعه مديون آنها و احاديث نقل شده از آنهاست.
سلسلة راوياني که از پيامبر خاتم(صلي الله عليه وآله) و دخترگرامي(عليها السلام) و وصيّ بزرگوارش امير المؤمنين (عليه السلام) و فرزندان معصومشان و همچنين بعضي از صحابه، همچون سلمان، مقداد، ابوذر و برخي از همسران پيغمبر، مانند امّ سلمه با واسطه هاي اندک يا بدون واسطه، حديث يا احاديثي را روايت کرده اند، به لحاظ صحّت روايت و مستند بودن احاديثشان، بسيار مورد توجّه علما، فقها و دانشمندان قرار گرفته اند.
حضرت زينب(سلام الله عليها) يکي از راويان مورد وثوق شيعه است که بودن واسطه به بيت زهرا(عليها السلام) و علي(عليه السلام) متصل بوده است.«محدّثه» يکي از القابي است که براي بانو ذکر شده است و اين خود به تنهايي، بيانگر نقش وي در نقل احاديث و روايات است. اگر چه از روايات منقول از وي اطّلاع زيادي در دست نيست، امّا همان روايات معدود باقي مانده از آن حضرت نشان دهندة مقام روايي وي است.
اکنون به گوشه اي از گواهي مورّخان، علما و محدّثان به مقام روايي حضرت زينب(سلام الله عليها) اشاره مي کنيم.
1) ابن سعد در الطبقات الکبري، حضرت زينب(سلام الله عليها) را جزء راوياني ذکر مي کند که از همسران پيامبر و ديگران(و آنها از پيامبر(صلي الله عليه و آله) حديث نقل کرده اند.(6:ج8،ص461)
2) علّامه جعفر نقدي به نقل از عمادالمحدّثين آورده که او (حضرت زينب(سلام الله عليها)) از مادرش روايت مي کرده است.. مرحوم طبرسي در اعلام الوري بر اين قول تأکيد مي کند و مي گويد:« او از مادرش فاطمه(عليها السلام) حديث نقل مي کرده است.
3) علّامه مامقاني اورا از محدّثان شمرده و دربارة آن عليا مخدّره نوشته است:صدوق او را در مشيخا نام برده.... و ابن اثير در اسدالغابه او را از صحابه دانسته است.....و من مي گويم:»
زَينَبُ، وَما زَينَبُ وَ ماادريک:َ ما زَينَبُ! هِيَ عِقيلَهُ بَني هاشِمٍ وَ قَد حازَت مِنَ الصِّفاتِ الحَميدَ]ِ مالم يَحزها بَعدَ أُمّها حتّي حقّ أن يقال هي الصدّيقه الصغري.
زينب! زينب کيست؟! توجه مي داني که زينب کيست ؟ اوعقيلة بني هاشم است که در صفات ستوده، برترين است و کسي جز مادرش براوبرتري ندارد؛ تا جايي که اگر او را صدّيقة صغري بخوانيم، حق گفته ايم.
4) ابوالفرج اصفهاني، صاحب مقاطل الطالبيّين، در مورد آن حضرت از ابن عباس اين گونه مي نويسد:
«حدّثنا عقيلتنا: عقيلة ما برايمان روايت کرد.»(7:ص91)
5) ابن اثير نام حضرت زينب(سلام الله عليها) رادر زمرة اصحاب رسول الله(صلي الله عليه و آله) ذکر کرده و دربارة او مي گويد:« کتنَت زَينَبُ امرَأهً عاقِلَه جَزلَه... و کلامها ليزيد... مشهور مذکور في التاريخ، و هو يدّل علي عقل و قوّه جنان: زينب زني عاقل، خردمند و بامنطق قوي بود... وسخن اوبا يزيد، مشهورو مذکور در تاريخ استو اين سخنان دليل بر عقل و قوّت قلب اوست.(5:ج5،ص300)
بااستناد به احاديث نقل شده از عقيلة بني هاشم و سخن محدّثين و مورّخين بزرگ شيعه و سنّي در مقام روايي آن حضرت، مي توان گفت، اين بانوي بزرگ، جزء محدّثان بي واسطه از بيت وحي بوده است.
منبع:فصلنامه تخصصي سفينه
حضرت زينب(سلام الله عليها) واخبار عاشورا
پس از حادثه عاشورا، امويان تلاشهاي فراواني در بي اهمّيّت جلوه دادن، مخفي کردن و دفن اين واقعه کردند، اما علي رغم اين تلاشها، شرح اين واقعه از طريق افراد گوناگوني، سينه به سينه، نقل شد. افرادي مانند: عبدالله حرّجعفي، دوتن از اصحاب سيّدالسهداء(عليه السلام) که تاظهر عاشورا در معيّت آن حضرت بوده و ظهر روز دهم آن حضرت را ترک کردند، چندتن از ياران سيّدالشهداءکه براثر جراحات زياد بيهوش شده بودندو از گزند سپاه عمرسعد درامان ماندند، تعدادي از افراد سپاه عمرسعدو...
اينها کساني بودند که به ذکر وقايع عاشورا پرداختند و گفتار آنان از راه دست نوشته هايشان يااز سينه اي به سينه ديگر به ابي مخنف،سيّدبن طاووس، محمدبن چريرطبري، شيخ مفيد،علامه مجلسي و ديگران رسيد تااوّلين مقاتل معتبر و مکتوب از اين طريق به ما برسد.
امام علي بن الحسين(عليهالسلام) و يکايک بانوان حرم حسيني و اسراي بازماندة اين کاروان نيز نقش شگرفي درخنثي کردن تلاشهاي امويان وبازگوکردن وقايع علشورا داشتند. اين بزرگواران از هر فرصتي براي شرح جزئيات ما وقع اين قيام، از نامه نگاريها و دعوت کوفيان تا قتل سيدالشهداء(عليه السلام) و اصحابش و غارت اموال و صدمه خوردن کودکان و اهل حرم استفاده کردند به تبيين مباني قيام سيّدالشهداء(عليه السلام)پرداختند.
يکي از راويان اين واقعه –که شاهد حوادث اسفناک کربلا بود- حضرت زينب(سلام الله عليها) است. او خود عامل اصلي اقامة عزا در ميان زنان مدينه بود. اما عمر کوتاه بانوو فشار و خفقان موجود از سوي حکومت بني اميّه در اين خصوص، مارااز دسترسي به اسرار نهفته در سينة آن بزرگوار محروم کرده؛ به طوري که دستيابي به اخبار عاشورا، منقول از حضرت زينب(سلام الله عليها) بسيار محدود است.
حديث طولاني امّ ايمن يکي از احاديثي است که حضرت زينب(سلام الله عليها) در روز عاشورا براي علي بن الحسين(عليه السلام) بازگو کرد. اين حديث در کتاب کامل الزيارات ابن قولويه به طور کامل، نقل شده وطيّ آن برخي از مصائب خاندان وحي-که جبرئيل براي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) باز گفته بود- بيان شده است.(7:ص566-571)
کساني که بانو از آنها روايت کرده است
شايد بتوان گفت به دليل زمان کوتاه زندگي حضرت فاطمة زهرا(عليها السلام) . جوّ حاکم برشهر مدينه و اوضاع سياسي زمان، خصوصاً پس از رحلت نبيّ مکرّم اسلام(صلي الله عليه وآله)، حضرت زينب(سلام الله عليها) از جمله راويان معدود واندکي است که احاديثي را از حضرت فاطمة زهرا(عليها السلام) نقل کرده است. از جمله احاديثي که او از مادرش زهرا(عليها السلام) نقل کرده، خطبة مشهور فدکيّه است که در اين مجال، اشارة مختصري به سند آن مي کنيم:
شيخ صدوق(اعلي الله مقامه) در «علل الشرايع» و همچنين «من لايحضره الفقيه» خطية فدکيّة حضرا فاطمة زهرا(عليها السلام) رابا سه سند مختلف ذکر مي کند که در هر سة آنها سرسلسلة روات، عقيلة بني هاشم است. در اينجا به سلسلة راويان يکي از اين سندها اشاره مي شود:
حدّثنا محمّد بن موسي بم المتوکّل، قال حدّثنا علي بن الحسين السعدآباديّ، عن أحمد بن ابي عبدالله البرقيّ، عن اسماعيل بن مهرانّ عن أحمدبن محمّد بن جابر، عن زينب بنت عليّ،قالت،قالت فاطنه في خطبتها...(2:ج1،ص330؛3:ج3،ص:576)
درتأييد نقل شيخ در علل الشرايع، ابوالفرج اصفهاني در کتاب مقاتلش اين گونه آورده است:« العقيلهُ هي التي روي ابن عباس، عنها کلام فاطمه في فدک : عقيله همان است که ابن عباس کلام فاطمه رادر مورد فدک از او روايت کرده است.(8: ص91)
ابن ابي الحديد معتزلي نيز در شرح نهج البلاغه اش(نامة 45) در توضيح اين عبارت امير المؤمنين(عليه السلام( :«بَلي کانَت في ايدينا فدک.» مي نويسد:
»قال أبوبکر، حدّثني محمّد بن زکريّاء، قال حدّثني جعفربن محمّد بن عماره الکنديّ، قال حدّثني أبيّ عن الحسين بن صالح بن حيّ، قال حدّثني رجلان من بني هاشم، عن زينب بنت عليّ بن ابي طالب(عليه السلام)...(1:ج21،ص211)
درهر حال، به گواهي تاريخ و آنچه به دست مارسيده، حضرت زينب(سلام الله عليها) يکي از راويام اصلي خطبه غّراي حضرت زهرا(عليها السلام) در خصوص فدک است.
ديگر کساني که آن حضرت از آنها روايت نقل کرده ئ در سلسله روات حديث کم و بيش به آنها اشاره شده است عبارتنداز:
عليّ بن ابي طالب(عليه السلام)
حسن بن علي(عليه السلام)
حسين ابن علي (عليه السلام)
همسران پيامبر(صلي الله عليه و آله) (6:ج8 ص461)
امّ ايمن(7»:ص567)
امّ هاني
اسماء بنت عميس
و...
آنان که از او روايت کرده اند
از ميان کساني که از او روايت نقل کرده اند، مي توان به روايات نقل شده از امام زين العابدين(عليه السلام) اشاره کرد.(7:ص567)در اينجا به اختصار، اشاره اي مي کنيم به نام کساني که به جز امام چهارم،از او نقل حدبث کرده اند وتاريخ نام ايشان را ذکر کرده است؛ کساني همچون:
فاطمه،بنت امام حسين بن عليّ بن ابي طالب(عليه السلام)(10:ج21،ص345)
عبدالله بن عبّس بن عبدالمطّلب مشهور به ابن عباس(8:ص91)
زيدبن علي بن حسين
احمد بن محمدبن جابر(2:ج1،ص320-321)
عطاءبن سائب
محمد بن عمرو
عبّد عامري
جابربن عبدالله انصاري
عبدالله بن جعفرو...
برخي از احاديث مروي از عليا مخدره، حضرت زينب(سلام الله عليها)
همان طور که گفته شد، به دليل عمر کوتاه بانو، خفقان حکومت بني امي،ه، درگيري برادر بزرگوارش با آل اميّه و همراه بودن اين بزرگوار در اکثر لحظات با برادر، احاديث نقل شده از وي در تاريخ آن چنان که درخور مقام علمي و روايي آن عزيز است، به چشم نمي خورد؛ اما از ميان همان تعداد احاديث اندک نقل شده، دُرَرِ گرانبهايي به دست شيعه رسيده که از ميان آنها مي توان به احاديث زير اشاره کرد:
1) حديث نزول مائده بر مادرش زهراي اطهر(عليها السلام)
2) حديث الجار ثمّ الدار
3) حديث مشتمل بر کيفيّت دفن پدر بزرگوارش(7:ص567)
4) حديث متضمّن بر کيفيّت دلادت برادرش امام حسين بن علي(عليه السلام)
5) حديث امّ ايمن(7:ص566-571)
و احاديث ديگر.
در پايان، از باب تميمّن، حديثي مشهور به فاطميّات از بانو عقيلة بني هاشم تقديم مي کنيم. اميد است تمامي شيعيان از گنجينة ارزشمند آل الرسول(صلي الله عليه وآله) بهره مند گردند.
«... عن فاطمه بنت السجّد عليّ بن الحسين(عليه السلام)، عن فاطمه بنت أبي عبدالله الحسين(عليه السلام)، عن زينب بنت أميرالمؤمنين علي(عليه السلام)، عن فاطمه بنت رسول الله(صلي هلله عليه وآله)، قالت: ألا مَن ماتَ علي حُبّ آل محمّد(صلي اله عليه وآله) مات شهيداو»
«... نقل کرد زينب دختر امير المؤمنين علي(عليه السلام) از فاطمه بنت رسول الله(صلي الله عليه وآله) که گفت : بدانيد، هر کس بر دوستي آل محمد(صلي الله عليه وآله) بميرد، شهيد است.»(10:ج21،ص345)
منابع
1. ابن ابي الحديد، عبدالحميد بن هبه الله. شرح نهج البلاغه. تحقيق:محمد ابوالفضل ابراهيم. داراحياء الکتب العربيّه، 1962م.
2. ابن بابويه قمّي، محمدبن علي. علل الشرايع. مقدمه:محمد صادق بحر العلوم. قم: دارالکتاب الاسلامي،1429 ه ق.
3. من لايحضره الفقيه. تصحيح: علي اکبر غفّاري. قم: جامعة مدرّسين.
4. کمال الدين و تمام النعمه. ترجمة کمره اي. تهران: انتشارات اسلاميّه،1396 هـ ق.
5. ابن اثير، علي بن محمد جزري. اسدالغابه فب المعرفه الصحابه. تحقيق: الشيخ خليل مامون شيحا. بيروت: دارالمعرفه.
6. ابن سعد، محمد. الطبقات الکبري. بيروت: دار صادر،1377هـ ق.
7. ابن قولويه قمّي، جعفربن محمد. کامل الزيارات. ترجمة امير وکيليان. دفتر انتشارات اسلامي،1385 ش.
8. ابوالفرج اصفهاني، علي بن الحسين. مقاتل الطالبيّين. بيروت: دارالمعرفه.
9. امين، سيّد محسن. اعيان الشيعهو تحقيق: حسن امين.بيروت:دارالتعارفللمطبوعات،1403ق.
10. بحراني، عبدالله. عوالم للعلوم و المعارف والا حوال من الآيات و الاخبار و الاقوال. قم:مدرسه الامام المهدي،1409هـ ق.
11. پيشوايي،مهدي. شام سرزمين خاطره ها. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1369ش.
12. جزائري، نورالدين. الخصائص الزينبيّه. محقّق: ناصر باقري بيدهندي. قم: مسجد مقدس جمکران، 1383ش.
13. صدر حاج سيّد جوادي،احمد. دائره المعارف تشيع. تهران: انتشارات شهيد محبّي،1381ش.
14. طبرسي. احتجاج.
22 منبع:فصلنامه تخصصي سفينه
پرستار نهضت و انقلاب حسينى
بىترديد يكى از مهمترين عوامل تربيت و پرورش فضيلتهاى اخلاقى و نيز تثبيت و انتقال ارزشهاى فرهنگى و اعتقادى، استفاده از الگوهاى مناسب است؛ چرا كه الگو و سرمشق به لحاظ برخوردارى از ويژگىهاى خاصى مىتواند به روند حفظ و انتقال فضايل و آموزههاى تربيتى سرعت بخشيده و به تعميق و ماندگار شدن آنها كمك نمايد.
در مجموعه تعاليم اسلام، به ويژه در تعاليم مربوط به مسائل تعليم و تربيت، نه تنها توصيه و تاكيد بر استفاده از شيوه الگويى شده بلكه علاوه بر تبيين مشخصات و ويژگىهاى يك الگوى مناسب در موارد ضرورى مصداق نيز ذكر شده است. علاوه بر اين، گاهى راههاى بهرهبردارى از الگوها نيز مورد اشاره قرار گرفته؛ از جمله در يك مورد ضمن تشريح جريانات مربوط به جنگ احزاب در قرآن كريم، از شخص پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به عنوان"اسوه حسنه" ياد مىشود. «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة» (احزاب، 21)
به درستى كه زندگى و عملكرد رسول خدا صلى الله عليه وآله براى شما اسوه و سرمشق نيكويى است، با توجه به مفهوم واژه اسوه، منظور آيه اين خواهد بود كه اگر مىخواهيد در مسير صراط مستقيم قرار گيريد، به رسول خدا صلى الله عليه وآله اقتدا كنيد و از رفتار و كردار او پيروى و تبعيت كنيد. البته، قرآن بلافاصله اين هشدار را نيز مطرح مىسازد كه تنها كسانى مىتوانند پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را الگو و سرمشق خود قرار دهند كه به خدا و روز رستاخيز اعتقاد داشته باشند و هرگز در لحظات زندگى خويش از ياد خدا غافل نگردند.
در اين راستا، توجه به حفظ سلامت فكرى و اعتقادى بانوان از اهميت و ضرورت بيشترى برخوردار است؛ چرا كه همواره در طول تاريخ خطرناكترين نقشههاى دشمنان از طريق نفوذ و ايجاد تغيير در نوع تفكر و بينش اين قشر از جامعه عملى شده است.
به علاوه، حفظ سلامت بينش و ديدگاههاى ارزشى بانوان هر جامعهاى به لحاظ نقش بسيار مهمى كه در تربيت نسل جديد دارد، تضمين كننده سلامت فكرى و فرهنگى ساير اقشار نيز محسوب مىشود.
يكى از چهرههاى برجسته جهان اسلام، كه به دليل برخوردارى از ويژگىهاى منحصر به فرد در تمام زمينهها مىتواند به عنوان يك الگوي به تمام معنى در همه اعصار مطرح شود، حضرت زينب عليها السلام است. بىشك همه كمالات آن حضرت در كل، علاوه بر بيان ابعاد مختلف شخصيت بىنظير اين بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحيدش قريب به مرتبه توحيد حضرات معصومان نبود، هرگز نمىتوانست سكاندار طوفان كربلا باشد.
همانگونه كه اين بانوى گرانقدر در يكى از حساسترين برهههاى تاريخ اسلام، از طريق تدبير و فداكارى و شهامت خطرى را كه متوجه كيان اسلام بود، برطرف نمود امروز نيز بانوان جامعه اسلامى مىتوانند از طريق اقتدا به سيره و عملكرد و فضايل شيرزن كربلا حضرت زينب كبرىعليها السلام همه دسيسههاى ناجوانمردانه استكبار جهانى را در استيلا بر افكار بانوان مسلمان خنثى نمايند.
اين نوشتار، كه با هدف گراميداشت سال روز ميلاد عقيله بنىهاشم به نگارش درآمده، مىكوشد تا پس از مرورى كوتاه به وقايع زندگى آن حضرت، اشارهاى نيز به برخى از كمالات و فضايل والاى ايشان داشته باشد.
سرگذشت زينب عليها السلام
بنا به قول مشهور، حضرت زينبعليها السلام سومين فرزند فاطمه زهراعليها السلام در روز پنجم جمادىالاول سال پنجم يا ششم هجرى چشم به جهان گشودند. در اين زمان، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در خارج از مدينه بودند.
در لحظات پايانى ظهر عاشورا وقتى بالاى سر پيكر خونين برادر و مقتداى خود امام حسينعليه السلام آمدند، با اين جمله: پروردگارا اين هديه و قربانى را از اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله قبول فرما، نهايت اخلاص و فداكارى خود را به جهانيان اعلام كرد... اميرالمؤمنينعليه السلام نامگذارى اين كودك را به تاخير انداختند تا رسول خدا صلى الله عليه وآله به مدينه برگشتند. آن حضرت به فرمان الهى نام اين مولود مبارك را زينب گذاشتند و توصيه فرمودند كه اين طفل را همواره گرامى بداريد؛ چون او شبيه جدهاش خديجه كبرىعليها السلام است.
يعنى همانگونه كه حضرت خديجه عليها السلام در آغاز بعثت با شجاعت و فداكارى متحمل زحمات زيادى شد تا نهال نورسته اسلام حفظ و بارور شود، حضرت زينبعليها السلام نيز با صبر و ايثار و تحمل سختترين فشارها از به خطر افتادن اساس اسلام جلوگيرى به عمل مىآورند.
در توصيف آن حضرت مىگويند: حضرت در وقار شخصيت چون جدهاش حضرت خديجه عليها السلام و در عفاف و عصمت همانند مادرش زهرا عليها السلام بود.
زينب كبرى تا حدود پنج يا شش سالگى، تحت اشراف شخص پيامبراكرم صلى الله عليه وآله و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا عليها السلام پرورش يافت و از اين پس، مسؤوليت تربيت و پرورش او به عهده على عليه السلام گذارده شد. تا اين كه در سال هفدهم هجرى به همسرى پسرعمويش، عبدالله بن جعفر درآمد. سالها بعد زماني كه مردم با اميرالمؤمنين على بن ابىطالب عليه السلام بيعت كردند، حضرت براى يارى پدر از مدينه به كوفه رفت و در مدت پنج سال دوران سخت حكومت على عليه السلام، همواره يار و تسكين بخش غمهاى پدر بود و زنان كوفه را آموزش مىداد... چون علىعليه السلام در محراب عبادت با شمشير ابن ملجم مرادى ضربت خورد، پرستارى آن حضرت را برعهده گرفت و به دنبال شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام و هنگام نوبت امامت برادر بزرگش امام حسنعليه السلام در كنار برادر قرار گرفت و آنگاه كه امام حسنعليه السلام از كوفه به مدينه برگشت، به همراه ايشان حضرت زينبعليها السلام نيز به مدينه آمد. وقتى كه در سال پنجاه هجرى معاويه حضرت امام حسنعليه السلام را مسموم كرد باز غمخوارى و پرستارى برادر با زينب بود و پس از شهادت امام حسنعليه السلام در خدمت امام حسينعليه السلام بود و زمانى كه در سال شصت هجرى امام حسينعليه السلام عازم مكه شد، به همراه آن حضرت از مدينه خارج شد و از آن لحظه به بعد تا روز عاشورا در خدمت به قيام اباعبداللهعليه السلام تلاش مىكرد و لحظهاى از آن حضرت جدا نشدند. نقل مىكنند در جريان حركت به سوى عراق ابن عباس به امام حسينعليه السلام گفت اگر ناگزير بايد به اين سفر برويد، حداقل اين زنان و بچهها را با خود نبريد. در اين لحظه، حضرت زينبعليها السلام خطاب به ابن عباس فرمود:... سوگند به خدا از حسين جدا نخواهم شد، همراه او خواهم بود با او زندگى كرده و با او مىميرم. (1)
در روز عاشورا با ايثار چند برادر و فرزند و برادرزاده و... فداكارى در راه خدا را به حدى رساند كه حتى ملكوتيان را به تعجب واداشت و از عصر عاشوراى سال شصت هجرى به بعد رسالت پيامرسانى خون شهيدان و سرپرستى و رهبرى اسيران نهضت عاشورا را برعهده گرفت و لحظهاى از حمايت امام زينالعابدينعليه السلام غافل نگشت و بارها در اين سفر خوفناك جان آن حضرت را از خطراتى كه او را تهديد مىكرد نجات بخشيد. حضرت زينب با ايراد خطبههاى آتشين پايه كاخهاى ستم بنىاميه را به لرزه درآورد و در يك كلام، با اين كار همه تبليغات و نقشههاى دشمنان را خنثى و نفاق منافقان را رسوا و غفلت غافلان را برطرف ساخت. اگر تلاش بىنظير و فداكارى كامل زينب نبود، به يقين جريان كربلا را بنى اميه يا به فراموشى مىسپردند يا از مسير حياتبخش خود منحرف مىكردند و به قول شاعر:
سر نى در نينوا مىماند اگر زينب نبود
كربلا در كربلا مىماند اگر زينب نبود
چهره سرخ حقيقتبعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ريا مىماند اگر زينب نبود
در عبور از بستر تاريخ سيل انقلاب
پشت كوه فتنهها مىماند اگر زينب نبود (2)
آن حضرت سرانجام، پس از انجام كامل اين رسالت سنگين يك سال و نيم پس از جريان عاشورا در رجب سال شصت و دو هجرى با كولهبارى از غم و اندوه چشم از جهان فرو بست.
فضايل و اوصاف زينب عليها السلام
حضرت زينبعليها السلام به اعتراف همه تاريخ نويسان، آراسته به همه فضايل و خصلتهاى والاى اخلاقى و الهى بودند و در سايه اين كمالات به مرتبهاى از منزلت انسانى دست يافتند كه شايستگى محرم راز الهى و امين ودايع امامت و ولايت بودن را حداقل در بخشى از عمر شريفشان به خود اختصاص دادند. (3) حضرت اين كمالات را به بركت عنايات خاص الهى و پاكى سرشت و نحوه تربيت و پرورش در دامن پيامبرصلى الله عليه وآله و فاطمه عليها السلام و اميرالمؤمنينعليه السلام و تلاشهايى كه در راستاى كسب سجاياى اخلاقى و به جاى آوردن عبادات و فرامين الهى انجام داده بود به دست آورد.
القابى كه براى آن حضرت نقل شده به گوشههايى از عظمت شخصيت اين بزرگ بانوى اسلام دلالت دارند. از جمله: عالمه غير معلمه، نائبه الزهراء، عقيله النساء، الكامله، وليدة الفصاحة، صديقة الصغرى، معصومة الصغرى، صابرة محتسبه، بطلة كربلا، سليلة الزهراء، امينةالله، محدثه، ناموس كبريا، قرة عين مرتضى، عقيلة بنى هاشم، محبوبة المصطفى، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سرّابيها و... برخورد حضرت زينبعليها السلام در برابر دشمنان بسيار اعجابانگيز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى كه آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بىنظيرى را در حضور دژخيمان ايراد نمود وشجاعت بىمانندى را از خود به نمايش گذاشت. همانگونه كه بيان شد، هر يك اين لقبها به گوشه كوچكى از فضيلتها و اوصاف برجسته آن حضرت دلالت دارند به عنوان نمونه، درباره برخى از اين اوصاف و كمالات توضيح مختصرى در اين قسمت ارائه مىگردد:
1. خداشناسى و عرفان:
بىشك همه كمالات آن حضرت در كل، علاوه بر بيان ابعاد مختلف شخصيت بىنظير اين بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحيدش قريب به مرتبه توحيد حضرات معصومان نبود، هرگز نمىتوانست سكاندار طوفان كربلا باشد.
هنوز كودكى بيش نبود كه از پدر بزرگوارش علىعليه السلام سؤال كرد: آيا مرا دوست دارى؟ حضرت فرمودند: بله دخترم؛ فرزندان ما پارههاى جگرهاى ما محسوب مىشوند. آنگاه زينبعليها السلام عرض كرد: "محبت و خدا دوستى با حب فرزندان در قلب مؤمن چگونه جمع مىگردد؟ اگر گريزى از اين دو امر نيست، بايد گفت: دوستى محض از آن خدا و مهرورزى براى فرزندان است. " با اين بيان، دختر زهراعليها السلام كمال معرفت خود را در توحيد خالص به نمايش گذاشت.
در همان دوران كودكى حضرت زينبعليها السلام، پدر بزرگوارشان به او فرمود: دخترم! بگو: يك زينب گفت: يك. آنگاه علىعليه السلام فرمودند بگو: دو. در اين لحظه حضرت زينب سكوت كردند. چون سكوت ايشان طول كشيد علىعليه السلام فرمودند: دخترم! چرا سكوت كردى؟ عرض كرد: پدر جان با زبانى كه گفتهام يك، توان دو گفتن را ندارم. اميرمؤمنان علىعليه السلام از اين پاسخ بسيار عميق دخترشان خيلى خوشحال شدند و او را كه در اين حال طفلى بيش نبودند، مورد تفقد و محبت قرار دادند. (4)
2. علم و دانش:
براى شناخت مقام علمى حضرت زينبعليها السلام مىتوان به امور زيادىتوجه و استناد كردكه از جمله آنهاست:
- خطبههاى بسيار بلند و پرمحتوايى كه از آن بانوى گرامى به جاى مانده است.
- به شهادت همه تاريخ نويسان در كوفه، ايشانكلاسهاى تفسير و آموزش قرآن داشتند و زنهاى كوفه را با قرآن و احكام اسلامى آشنا مىساختند.
- راويان بزرگى چون عبدالله بن عباس از او روايتهاى زيادى را نقل مىكند كه از جمله اين روايات است خطبه تاريخى حضرت زهراعليها السلام، اين در حالى است كه زينب در زمان خوانده شدن اين خطبه پنج يا شش سال بيشتر نداشت و ابن عباس با اين عبارت از آن حضرت در رواياتى كه از او نقل مىكند، ياد كرده است: «حدثنى عقيلتنا زينب (5)؛ بانوى فهيم و انديشمند ما زينب بر من چنين روايت كردند. و برخى از او با تعبير حبر و بحر يعنى سرشار از علم و درياى علم ياد مىكنند. حتى زمانى كه در مجلس يزيد آن خطبه آتشين را بيان كردند، يزيد دربارهاش گفت: اينان خاندانى هستند كه فصاحت و دانش و معرفت را از پيامبر به ارث بردهاند و آن را با شير مادر نوشيدهاند. (6) و از شيخ صدوق روايتشده است كه زينب به جهت علم و دانش زيادى كه داشت، از سوى امام حسينعليه السلام نيابت خاص داشت و مردم در مسائل شرعى (حلال و حرام) به ايشان رجوع مىكردند. در يك مورد نقل شده است روزى امام حسن و امام حسينعليهما السلام درباره بعضى از سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با هم گفتوگو مىكردند، حضرت زينب عليها السلام وارد شدند و در بحث ايشان شركت كردند و مساله را با تمام صورى كه داشت با تفصيل تمام تبيين فرمودند. حضرت امام حسنعليه السلام وقتى اين توانايى فوقالعاده خواهر را ديدند، خطاب به او فرمودند: «انك حقا من شجرة النبوة و من معدن الرسالة... » (7) به راستى كه تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستى.
3. عبادت و بندگى:
گرچه سراسر زندگى حضرت زينب عليها السلام براى حفظ و احياى معارف اسلامى سپرى شد، كه همه آنها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام مىگرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نيز از موقعيت برجستهاى برخوردار بودند. در سختترين شرايط نيز به طور كامل به انجام وظايف عبادى اهتمام مىورزيدند.
حضرت سجادعليه السلام مىفرمايد: عمهام زينب در جريان حادثه كربلا با آن همه مشكلات حتى در شب عاشورا و شب يازدهم محرم نيز نماز شب را ترك نكردند. (8) امام حسينعليه السلام به اندازهاى به خلوص و بندگى زينب اعتقاد داشتند كه هنگام وداع خطاب به او فرمودند: يا اختاه لا تنسينى عند نافلة الليل (9)؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن.
باز امام سجادعليه السلام مىفرمايد: "عمهام زينب در طول راه كوفه و شام، همواره نماز شب را به پا مىداشت. در برخى از منازل بين راه مىديدم كه او از فرط خستگى و رنجورى ناشى از آزار دشمن، نمازهايش را در حال نشسته مىخواند. " (10)
همه اين وقايع به خوبى از اهتمام كامل حضرت زينب به عبادات خبر مىدهد و درست به دليل برخوردارى از اين ويژگى بوده كه يكى از القاب آن حضرت «عابده آل علىعليه السلام» انتخاب شده است.
4. شجاعت و شهامت:
برخورد حضرت زينبعليها السلام در برابر دشمنان بسيار اعجابانگيز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى كه آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بىنظيرى را در حضور دژخيمان ايراد نمود وشجاعت بىمانندى را از خود به نمايش گذاشت.
يكى از نويسندگان دراين باره مىنويسد: برخورد و عكسالعمل زينب در برابر دشمنان بسيار اعجابانگيز است آنان در حالى كه در اوج قدرت بودند، به تندى برخورد كرد. زينب شيرزنى از خاندان بنى هاشم است، آن چنان با صداى بلند ندا سرداد كه كاخ سلطنت امويان ستمگر و غاصب از جاى كنده شد و در مجلس يزيد سفاك سخنرانى مهمى انجام داد كه او و اطرافيانش را مفتضح نمود. (11)
5. حجاب و عفاف:
زينب كبرىعليها السلام در رعايت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بىبديلبودند. مرحوم علامه مامقانى مىنويسد: زينب در حجاب و عفاف يگانه است احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را نديده بودند. (12)
فردى به نام يحيى مازنى مىگويد: من در مدينه مدت زيادى در همسايگى حضرت علىعليه السلام به سر مىبردم، اما در اين مدت به خدا قسم هرگز زينب را نديدم و حتى صداى او را هم نشنيدم. (13)
حضرت سجادعليه السلام مىفرمايد: عمهام زينب در جريان حادثه كربلا با آن همه مشكلات حتى در شب عاشورا و شب يازدهم محرم نيز نماز شب را ترك نكردند. امام حسينعليه السلام به اندازهاى به خلوص و بندگى زينب اعتقاد داشتند كه هنگام وداع خطاب به او فرمودند: يا اختاه لا تنسينى عند نافلة الليل؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مكن. آن حضرت نه تنها در حالت عادى بلكه در بحرانىترين لحظات زندگى خود به مساله حجاب و عفاف اهتمام كامل داشتند. فردى روايت مىكند: «وقتى اسراى كربلا را وارد كوفه مىكردند امام سجاد را ديدم كه بر شترى بدون روپوش سوار كردهاند... در اين هنگام بانويى را ديدم كه بر شتر برهنهاى سوار است سؤال كردم كه او كيست؟ جواب دادند: او زينب كبرى است.
اين بانو خطاب به مردم كوفه مىگفت: اى مردم چشمهاى خود را از ما بپوشانيد آيا از خدا و رسولش شرم نمىكنيد به حرم و خاندان پيامبرخدا صلى الله عليه وآله در حالى كه پوشش و حجاب مناسبى ندارند نگاه مىكنيد. (14)
نقل كردهاند پس از حادثه كربلا هر وقت كه از شام و كوفه صحبت مىشد، حضرت زينب چون به يادآن ايام، كه بدون پوشش مناسب خاندان پيامبر را از كوچههاى اين دو شهر عبور داده بودند، به شدت متاثر مىشدند.
6. گذشت و ايثار:
روزى علىعليه السلام مستمندى را به خانه آوردند تا از او پذيرايى كنند. وقتى از حضرت فاطمه عليها السلام پرسيدند آيا در خانه چيزى هست كه با آن از مهمان عزيزمان پذيرايى كنيم؟ آن حضرت فرمودند: به غير از مختصر غذايى كه براى زينب كنار گذاشتهام، چيزى وجود ندارد. در اين لحظه كه حضرت زينبعليها السلام چهار سال بيشتر نداشتند، خطاب به مادر فرمودند: مادر جان غذاى مرا به مهمان بدهيد. (15)
اوج ايثار و فداكارى و گذشت دختر علىعليه السلام در روز عاشورا به نمايش گذاشته مىشود. نقل مىكنند: صبح روز عاشورا در حالى كه دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسينعليه السلام رسيد. عرض كرد: جدم ابراهيم خليل قربانى خدا را به جاى قربانى شدن اسماعيل از خداوند جليل پذيرفت. برادر جان تو نيز امروز اين دو قربانى مرا بپذير و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمىشد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا مىكردم و هر ساعت خواستار هزار بار شهادت مىشدم. (16)
آنگاه فرمود: دوست دارم فرزندانم جلوتر از برادرزادگانم به ميدان بروند. و وقتى كه اين دو نوگل زينب، پس از پيكار با دشمن به درجه رفيع شهادت نايل آمدند و پيكرهاى غرق به خون آنان را به كنارخيمهها آوردند، همه زنان از خيمهها بيرون آمدند اما زينب كبرىعليها السلام براى اين كه مبادا اباعبداللهعليه السلام خجالت زده شوند، از خيمه خود بيرون نيامد. (17)
در لحظات پايانى ظهر عاشورا وقتى بالاى سر پيكر خونين برادر و مقتداى خود امام حسينعليه السلام آمدند، با اين جمله: پروردگارا اين هديه و قربانى را از اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله قبول فرما، نهايت اخلاص و فداكارى خود را به جهانيان اعلام كرد...
علاوه بر اين اوصاف، زينب كبرىعليها السلام در صبر و بردبارى، زهد و تقوا، اخلاص و مديريت و تدبير و فصاحت و بلاغت و... بىنظير بودند.
بىتديد در شرايط سخت كنونى اگر بانوان جوامع اسلامى سيره عملى و اوصاف اخلاقى شيرزن كربلا را الگو و اسوه خود قرار دهند، روز به روز ارزشها و فضايلآنان شكوفاتر خواهد شد و بىشك در صورت تحقق چنين مهمى زمينه سعادت دنيا و آخرت براى مسلمانان مهيا خواهد شد.
پىنوشتها:
1. خصائص الزينبيه، ص 283.
2. قسمتى از شعر زخمىترين فرياد، سروده قادر طهماسبى (فريد).
3. امام حسينعليه السلام در آخرين ساعات زندگى خود امانات الهى را به زينبعليها السلام سپرده و حمايت و حفاظت از حضرت سجاد عليه السلام را به ايشان سفارش مىكنند و امام سجادعليه السلام نيز در بيان احكام و برخى مسايل ولايتنيابت خاصه به او داده بودند.
4. خصائص الزينبيه، ص 309.
5. سفينةالبحار، ج 1، ص 558.
6. بحارالانوار، ج 45، ص 137.
7. السيدة زينب، محمود شرقادى، ص 98.
8. زينب كبرى، فريادى بر اعصار، ص 23.
9و10. زينب كبرى، ص 62 / ص 63.
11. مرقد العقيله زينب، ص 21.
12. تنقيح المقال، ج 3، ص 79.
13. زينب كبرى، ص 22.
14- مقتل مقرم، ص 371.
15. رياحين الشريعه، ج 3، ص 64.
16. الطرز المذهب، ص 74.
17. منتخب التاريخ، ص 275.
منبع: خبرگزاری فارس
|