عرصهها
|
تعليم
|
تربيت
|
مفهوم و تعريف
|
تعليم در لغت به معناي ياد دادن و آموختن چيزي به ديگران است.
ودر اصطلاح ،ايجاد عوامل، زمينه ها و شرايط مناسب است تا فراگير واجد دانشي گردد.
تعليم يك فرآيند و جريان پيوسته بين معلم و متعلم است كه نتيجه آن عمل آموختن خواهد بودومي توانددر جهت مثبت ويامنفي باشد.
نقطه كليدي و محوري آموزش و تعليم، يادگيري و فراگيري است .
|
تربيت در لغت به معناي پرورش دادن و رشد دادن است و هم در بعد مثبت و هم در بعد منفي كاربرد دارد و خاص انسان نيست.
واژه تربيت از ريشه "ربو"به معني زيادت و فزوني و رشد گرفته شده است. راغب اصفهاني مي گويد:
"رب" به معناي مالك ، خالق ،صاحب ، مدبر، مربي، قيم، سرور و منعم است ونيز اصلاح كننده هر چيز را رب گويند. رب در اصل به معني تربيت و پرورش است يعني ايجاد كردن حالتي پس از حالتي ديگر در چيزي تا به حد نهايي و تام و كمال خود برسد.
تربيت در اصطلاح، ايجاد شرايط مناسب براي شكوفايي قابليت هاي فطري انسان در راستاي هدف معين.
پرورش عبارت است از فرآيندي منظم و مستمر كه هدف آن هدايت و رشد همه جانبه شخصيت پرورش يابندگان در جهت كسب و درك معارف بشري، هنجارهاي مورد پذيرش جامعه و همچنين كمك به شكوفا شدن استعداد هاي آنان است.
پرورش، نوعي گرديدن است كه به فراگيري نيازمند است ولي عين آن نيست بلكه تحول و دگرگوني در « من » است يا حداقل در عناصر اساسي « من» .
بنابراين " تربيت ) در بعدمثبت) عبارت است از رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آنكه استعدادهاي انسان در جهت كمال مطلق شكوفا شود".
وبه عبارتي ديگر"تربيت فعاليتي منظم ومستمر است درجهت كمك به رشدجسماني، شناختي ،اخلاقي ،اجتماعي،عاطفي وبطوركلي پرورش وشكوفايي استعدادهاي متربي،بگونه اي كه نتيجه آن در شخصيت و بويژه در رفتارهاي متربي ظاهر شود"
نقطه كليدي و محوري تربيت هدايت و رشد فرد و شكوفا و بالفعل كردن استعدادها و قابليت هاي وجودي انسان است.
|
هدف
|
هدف اصلي درتعليم،انتقال معلومات است.
هدف هاي تعليم دقيق و مشخص است.
اهداف تعليم عمدتاً موارد زير را در بر
مي گيرد:
1) آموختن( كه محصول آن يادگيري است)
2) انتقال دانش و اطلاعات به فراگيران
|
در تربيت،هدف ،رشد دادن وشكوفايي همه قابليت ها وتوانايي هاي بالقوه انسان است.
هدف هاي تربيت كلي تر از اهداف تعليم است. محورهاي مهم اهداف تربيت (در بعد مثبت) شامل موارد زير است:
1)شكوفا كردن استعداد ها واز قوه به فعل در آوردن آنها جهت نيل به كمال
2) تثبيت وانتقال ارزش هاو فضائل انساني
3) ايجاد رفتارهاي مطلوب و رسيدن به هنجارهاي مورد انتظار
4) رشد همه جانبه وتكامل شخصيت فراگيران
|
روش
|
معلم در تعليم نقش بسياراساسي ومهمي دارد.
در تعليم معمولاًاز روش هايي با ويژگيهاي زير،به صورت مستقيم ويا غير مستقيم استفاده مي شود:
1ـ روش هايي كه در آنها انتقال دانش و مهارت مد نظر است مانند روش سخنراني
2ـ روش هايي كه در آنها رشد قوه بيان و تجزيه و تحليل مورد توجه است مانند روش مباحثه گروهي.
3ـ روش هايي كه در آن اكتشاف و مشاهده پديده ها مد نظر است مانند روش آزمايشگاهي.
4ـ روش هايي كه در آنها رشد استعدادهاي فردي مد نظر است مانند روش پروژه اي.
|
در تربيت ،نقش مربي،بيشتر يك نقش كمكي است وبه عبارت ديگر نه مربي فاعل صرف است ونه متربي پذيرنده صرف، كاركرد مربي بيشتر ايجاد رغبت وانگيزه در متربي و فراهم كردن زمينه ها و مقدمات رشد او است.
روش هاي تربيتي در يك نگاه كلي به سه دسته قابل تقسيم است:
1)روش هاي عام كه به يك حوزه خاص خلاصه نمي شود وهم درحوزه "تربيت ايجادي"وهم درحوزه "تربيت اصلاحي"كاربرد دارد، مانندپرسش واستفهام،قصه وداستان،ارائه علامت ونشانه،مقايسه اعمال،تلقين به نفس،تشبيه وتمثيل،محبت وفراهم كردن محيط مناسب،موعظه ونصيحت.
2)روش هاي اصلاحي كه هدف از آنها حذف يا كاهش رفتارهاي ناپسنداست،مانند تغافل،انتساب به غفلت وسهو،انذار،جريمه ومحروم كردن،جبران عمل فوت شده،مواجهه متربي با نتايج سوءعملش وتنبيه.
3) روش هاي ايجادي كه در ايجاديك رفتارتازه ياتداوم وتثبيت رفتارهاي نيكو به كار مي آيد،نظيرارائه الگو واسوه،بشارت دادن،تشويق،واداشتن واجبار.
روش هاي تربيتي رادرتقسيمي ديگر مي توان در دو دسته زير مورد توجه قرار داد:
روش ‹‹خودسازي››مانند نيايش ،دعاو توبه.
و روش «ديگر سازي» كه به دو دسته تقسيم مي شود:
يكي جنبه ايجابي دارد كه موجب ايجاد، ثبات و يا تقويت رفتارهاي مطلوب مي گردد و ديگري جنبه بازدارنده دارد كه باعث ترك يا تضعيف رفتارهاي نامطلوب مي شود.
همچنين از نگاهي ديگر، روش هاي تربيتي به سه نوع تقسيم مي شود :
1- روش هاي شناختي
2- روش هاي گرايشي
3- روش هاي رفتاري
1)روش هاي شناختي شامل دو نوع است: الف) روش اعطاي بينش
ب) روش ياد خدا
اعطاي بينش در سه حوزه مورد توجه و تاكيد است : بينش در مورد دنيا بينش درمورد حقيقت انسان وبينش در مورد مرگ و معاد
2)روش هاي گرايشي روش هايي هستند كه هدايت و كنترل
گرايش هاي انحرافي را بر عهده دارند مانند : توبه-كم شمردن خوبي ها و زياد شمردن بدي هاي خود-يادآوري نعمت ها
3) روش هاي رفتاري :از جمله نيكي در برابر بدي – مدارا با والدين و همسايگان و ... – تكريم واحترام.
|
محتوا
|
درتعليم،بيشتر با يك بعد از ابعاد وجودي انسان يعني بعد شناختي وعقلاني او سر وكار داريم.
محتواي آموزش و تعليم معمولاً در قالب مواد آموزشي مشخص و از پيش تعيين شده توسط معلم و ساير ابزار آموزشي به فراگيران انتقال مي يابد.
|
تربيت،فراگير وهمه جانبه است وبيشتر بادل،قلب وروان انسان سروكار دارد.
محتواي تربيتي بسيار گسترده تر از محتواي آموزش است به نحوي كه تمامي ابعاد وجودي انسان را در بر مي گيرد و از طريق عوامل وعناصر متنوع و متعددي نظير مربي،خانواده،بستگان،دوست وهمكار به افراد منتقل مي شود.يعني در تربيت همه عوامل موجود در محيط به نوعي بر فرد تاثير مي گذارند.
|
ارزشيابي
|
ارزشيابي آمــــوزش عمدتاً با معيارها و شاخص هاي كمي و از طريق آزمون پيشرفت تحصيلي و درسي صورت مي گيرد كه نمود عيني آن كسب نمرات بالاتر است .
|
ارزشيابي از تربيت اصولاً امري كيفي وغيراز مقوله كميت است و تشخيص دقيق ميزان حصول اهداف تربيتي كاري بس مشكل تر و پيچيده تر از ارزشيابي آموزشي است واين امر از طريق تعيين شاخصه هايي براي ارزيابي كيفي امكان پذير خواهد بود.
|
وسيله يا مقصد بودن
|
تعليم ،وسيله، زمينه ساز و شرط لازم براي تربيت است به نحوي كه تربيت بدون تعليم ميسر نمي شود.
در واقع آموزش و تعليم راه را براي جريان تربيت هموار و آماده مي كند.
|
تربيت مقصدي است كه از راه هاي مختلف من جمله از طريق آموزش و تعليم، دنبال مي شود. تربيت و پرورش نوعي «شدن و گرديدن» است كه به آموزش نيازمند است ولي عين آن نيست.
|
طول مدت اجرا
|
تعليم فعاليت هاي مشخص و محدودي است كه در مدت معين و نسبتا كوتاهي اجرا مي شود.
|
تربيت يك جريان وسيع،تدريجي و مستمر است كه در مدت زمان نسبتاً طولاني صورت مي پذيرد.
|
سرعت نتيجه گيري و ثمردهي
|
نتايج وثمرات تعليم،ملموس تروزودرستر است .
|
آثار و نتايج تربيت نسبتاً ديررس است و نياز به گذشت زمـــان
بيش تري دارد.
|