ولادت سه نور ولایت بر شما مبارک
ماه میلاد سه پرچم دار عشق
دلبر و دلداده و دلدار عشق
ماه میلاد سه ماه عالمین
سید سجاد و عباس و حسین(ع)
سه نور آمد به عالم پر ز احساس
معطر هر سه از عطر گل یاس
سه نور تابناک آسمانی
حسین بن علی ، سجاد و عباس
دامن علقمه را عطر گل یاس یکی است
قمر بنی هاشمیان در همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
شعبان بهانه ای است برای دوستی با خدا ، لحظه هایت سرشار از این دوستی باد.
شعبان شد و پيک عشق از راه آمد
عطر نفس بقيت الله آمد
با جلوه ي سجاد و ابا الفضل و حسين
يک ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد
ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی
در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی
ای العطش، ترانه ی قبل از ولادتت
مادر فدات با لب عطشان خوش آمدی
سروشي دوش در گوشم، سرود اين نغمه ي شيوا
که بشگفت از گلستان محمد نوگلي زيبا
بشارت اي گنه کاران حسين آمد حسين آمد
نثار مقدمش سرها، فداي جان او جان ها
ز گلزار نبي و بوستان حيدر و زهرا
گلي بشگفت با بوي خوش و با چهره ي زيبا
شنيدستي که با يک گل نمي گردد بهار؟ اما
گلستان گشته از اين گل، همه دنيا و ما فيها
ولادت باسعادت شفيع المذنبين، حامي دين، امام حسین بن علي مبارک.
بوي گلهاي بهشتي ز فضا مي آيد
عطر فردوس هم آغوش صبا مي آيد
نوگل مصطفوي، زينت باغ علوي
مظهر پنج تن آل عبا مي آيد
اشکها بین که از این خنده بدامان دارد
ای سلیل اشرف اولاد آدم السلام
بهین جشن و سرور شیعیان است
دیگر ز نخل رسالت پدید شد ثمری
سرور معنوی بر پاست هر جا
سلام ای صفای دل عاشقان
دو ماه از دو افق در دو شب تجلّي کرد / يکي شهنشه دوران، يکي امير سپاهش
دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمايان / يکي چراغ هدايت، يکي معين و گواهش
يکي حسين و يکي ناصر حسین، ابوالفضل / که جان خويش به کربلا بداد به راهش
شاهي به دوصد عزت و اجلال آيد
با شوکت و فر و جاه و اقبال آيد
امروز حسين آيد و فردا عباس
خورشيد ز پيش و مه ز دنبال آيد
مـیـلاد مسعـود اباالفضل جوان است
هـنگام شـادی و سرور شیـعـیـانــسـت
از دامـن ام البنین ماهی عیان است
کز روی وی شرمنده مـاه آسـمـانست
اي تجلاي نور در سينا
يد بيضاي توست با موسي
حق نوشته ست با خطي از نور
روي درگاه جنّت الاعلي
در بهشتم بهار عباس است
صاحب الاختيار عباس است
ولادت باسعادت قمر بني هاشم، حضرت ابا الفضل العباس مبارک
نيستم لايق کنم مدح و ثنايت يا ابو الفضل
از ازل مدح تو را گفته خدايت يا ابو الفضل
مصطفي را جان نثاري، مرتضي را يادگاري
جان من، جان جهان بادا فدايت يا ابو الفضل
شب به کاخ مرتضى ماهى پدیدار آمده
ماهى که پیش نور وى خورشید و مه تار آمده
ماهى که بر حسن صدها خریدار آمده
اى طالب دیدار مه هنگام دیدار آمده
افلاکیانش سر به سر حیران رخسار آمده
کو نور بخش عالم و، هم نور الانوار آمده
اي صبر و قرار بي قراران
امّيد دل اميدواران
داني که گر از عطش بميرم
يک قطره ز ديگري نگيرم
ساغر نزنم ز دست هر کس
من دست تو مي شناسم و بس
روزي من از خزانه ي توست
دل، سائل آستانه ي توست
امشب ز تو بار عام خواهم
ديدار تو و امام خواهم
چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
چه عباس آنکه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آنکه از اصل و نسب از دوره هاشم
چو جان مرتضى و حُسن خیرالمرسلین آمد
اي دست تو، دستگير عالم
وي در رخ تو علي مجسم
درياي عميق مهرباني
تمثال علي، علي ثاني
مرآت حسين مظهر عشق
گل واژه ي ناب دفتر عشق
اي عبد خدانما، اباالفضل
درياب دمي مرا ابا الفضل
سلام اى چارمین نور الهى
کلیم وادى طور الهى
تو آن شاهى که در بزم مناجات
خدا مى کرد با نامت مباهات
تو را سجاده داران مىشناسند
تو را سجده گزاران مىشناسند
جشن میلاد امام چارمین آمد پدید
روز وجد مؤمنات و مؤمنین آمد پدید
درّة التّاج فضیلت جوهر علم لدن
حضرت سجّاد زین العابدین آمد پدید
امشب زمين و آسمان گرديده پر شور و شعف
امشب تمام عرشيان بهر زيارت بسته صف
امشب که عيدي ميدهد بر عاشقان شاه نجف
امشب تو هم مستي کن و دل را بري کن از اسف
زيرا به دنيا آمده مظهر عزت و شرف
چو خورشید جمالش مشرق از برج کمال آمد
خدا را شد جلوه گر بر خلق اشراق جمال آمد
شد از برج عبودیت عیان شمس ربوبیّت
تجلّى جمال آن جا تجلّى جلال آمد
خدایا !
تو آنچنانی که من دوست دارم...
پس مرا آنچنان کن که تو دوست داری
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه امین
کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک
آن که بی بادهکند جان مرا مست کجاست ؟ آن که بیرون کنداز جان و دلم دست کجاست؟
آن که سوگندخورم جز به سر او نخورم آن که سوگند من و توبه ام اشگست کجاست
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
در کودکی خوانده بودیم" آن مرد درباران آمد"؛ غافل ازاینکه تاآن مردنیاید، باران نمی بارد
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است
هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی ... و این پایان خوب انتظار است
مهدی جان!
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم
فرج اقا صلوات
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
چه جمعه هاکه یک به یکغروبشد نیامدی چهبغضهاکه در گلورسوبشد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن خدای ما دوبارهسنگ و چوبشد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی برایعده ایچه خوب شد نیامدی
تمام طول هفتهرا به انتظار جمعه ام دوبارهصبح؛ ظهر ؛ نه غروب شدنیامدی
عزیز دیدنت را بهانه بسیار داریم اما بها نه
کلاس اول خواندیم " آن مرد در باران آمد " ...
اکنون می فهمیم تا آن مرد نیاید باران نخواهد آمد ...
خدایا !
آنچنان زمین گیرم نکن که هنگام ظهور مولا توان برخاستن نداشته باشم ...
مهدی جان !
روا بود که گریبان ز حجر تو پاره کنم ...
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم ...
تا کسی رخ ننماید ز کسی دل نبرد
دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که دلشکسته ایم و خسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...
دوباره صبح ٫ ظهر ٫ نه ! غروب شد نیامدی
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ...
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
بی تو ای صاحب زمان
بی قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغی بال و پر بشکسته ام
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
اگر تو نیایی سیلی ظالمان همیشه بر گونه مظلومان می خورد و صدای ظالم همه جا به گوش می رسد ...
کامل بتاب و رخ بنما ...
اگر تو یاری کنی جسمم آرام می گیرد...
پس فکری برای دل بی تابم کن ...
فقط توئی که می توانی داد عدالت سر دهی ... چون تو زاییده حقی ...
به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم ...
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنیا را آذین می بندیم اگر لحضه آمدنت را بدانیم …
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد …
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی…………چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن…………..خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی…………………………..برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام…………………..دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است
کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی ….. چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ….. خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ….. خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی …… برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی ….. برای عده ای چه خوب شد نیامدی …… تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ….. دوباره صبح ؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند ….. ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد
سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت ای گل زهرا ….. به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست
دیرگاهیست در درونم غوغایی برپاست…
به گمانم که کسی می آید!
شاید تو باشی،
ای موعود! |