ائمه معصومين (ع) كه مظاهر تجلي اسماء حسني الهي هستند و امناء او در بين خلائق، وقتي ما انسانهاي خاكي از نعمت پر فيض وجود آنها بهره خواهيم برد كه در مقابل آنها تسليم كامل بوده و سرسپردگي نسبت به آنها داشته باشيم و معرفت امام چنين حاصلي را دنبال ميكند، حال با توجه به اينكه معلوم ميشود كه معرفت ائمه داراي مراتب است كه هر انساني به فراخور ظرفيت و استعداد از آن بهره خواهد برد، حداقل معرفت ائمه (ع) دو بخش است: بخش اول، اعتقاد به فضايل و اوصاف امام (ع) و وظايفي كه در قبال ايشان داريم. در اين بخش بايد دانست كه امام همتاي پيامبرـ مگر در نبوت ـ است و وارث آن حضرت بوده و اطاعت او در حقيقت اطاعت از رسول اكرم (ص) و اطاعت از خدا است و در نهايت هم درهر موردي بدون استثناء بايد تسليم نظر امام (ع) بود، به راحتي به نظر امام (ع) تن دهيم و به آن جامه عمل بپوشيم. آنها اولياء الله هستند، يعني كساني كه ولايت آنها ولايت خدا است، زائر كسي است كه اين ولايت را بپذيرد و نسبت به اين ولايت خاضع و تسليم باشد و از خود در مقابل ايشان هيچ حق اختيار و تصميمي را قائل نباشد كه "النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم". درك اينكه وجود آنان بزرگترين نعمت حق و ظهور حقايق نوراني آنان در هياكل بشري از منن بزرگ است، خود گامي در جهت شناخت مقام و منزلت آنان است.
شناخت ائمه اطهار(ع) و حقيقت مقام ملكوتي شان نه تنها براي هيچ صاحب انديشه و متفكري مقدور نيست، بلكه قوه وهم و تخيل شان نيز از تصور افق و كرانه هاي آنان عاجز است. آنان انسان هاي كاملي هستند كه خداوند، آسمان و زمين، بهشت و جهنم و همه فرشتگان را تحت فرمان آنان قرار داده و ملائكه را مأمور ساخته براي انجام هر مأموريتي در زمين، نخست خدمت آنان شرفياب شوند و مأموريت خود را به عرض امام برسانند ("ما من ملك يهبطه الله في أمر ما يهبط له إلاّ بدأ بالامام فعرض ذلك عليه".(1)
جهت روشن شدن حقيقت مطلب به داستان شهود حضرت موسي (ع) از زبان قرآن توجه كنيد:
موساي كليم كه در آغاز دريافت وحي، خدا را به واسطه "نار و شجره"(2) شهود كرده بود، سال ها پس از آن و بعد از غلبه بر فرعون و فرعونيان از خدا ميخواهد او را "بي واسطه" مشاهده كند، اما نه با چشم سر، بلكه با شهود قلبي. خداي سبحان در پاسخ موسي(ع) فرمود: "به اين كوه بنگر! اگر توان تحمل تجلّي نور مرا داشت، تو هم مي تواني شهود مرا تحمل كني". وقتي خداوند بر كوه تجلّي كرد، كوه متلاشي شد و موسي(ع) مدهوش گشت. وقتي به هوش آمد، به عجز و ناتواني خويش اعتراف كرد و عرض نمود: تو منزه از آني كه بدون واسطه ديده شوي.
چشم تو و خورشيد جهان تاب كجا؟ يار رخ دلدار و دل خواب كجا؟
با اين تن خاكي، ملكوتي نشوي اي دوست، تراب و ربّ الارباب كجا؟
وقتي موساي كليم از تجلّي يكي از اسماي الهي بي هوش ميشود، چگونه براي انسانهاي عادي بلكه انبيا و اولياي خدا همچون موسي(ع) ميسراست كه بتواند معرفت كامل به ائمه اطهار(ع) پيدا كنند، در حالي كه ائمه (ع) متجلي همه اسماي حسنی و صفات كمال و جمال و جلال الهي هستند؟
پيامبر اكرم (ص) چه قدر زيبا و شفاف فرمود: "يا علي، ما عرف الله حقّ معرفته غيري و غيرك و ما عرفك حق معرفتك غير الله و غيري؛(3) اي علي! حقيقت حق تعالي را غير از من و تو كسي نشناخته و به حقيقت مقام و معرفت تو جز خدا و من كسي دست نيافته است."
چه بايد كرد؟
اگر گفته شد ائمه اطهار"ابواب" و "بيوت" توحيد و معرفت خدا هستند كه معرفت به آنان ممكن نيست، منظور شناخت كامل و معرفت به حقيقت جامع آنان است. هر انساني موظف است به قدر وسعت وجودي و ظرفيت عقلي و ذهني براي شناخت آنان تلاش كند، تا مسير بندگي و عبوديت خدا و راه صحيح زندگي را بشناسد و در صراط مستقيم گام گذارد.
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
راه دست يابي به معرفت اوليا و ائمه كدام است؟
اين راه پيمودني است و به حركت و رفتن مداوم محتاج است، نه شنيدني و عبور كردني. براي شناخت ائمه(ع):
1ـ بايد با كلام و سخنان آنان و احاديث و رواياتشان مأنوس گشت. باید سيره و سنت آنان را در امور شخصي، اجتماعي، عبادي، سياسي و اقتصادي شناخت و آن را الگوي عمل قرار داد.
2ـ يكي ديگر از راههايي كه مي توان با آن نسبت به ائمه (ع) معرفت پيدا كرد، تأمل و تدبر در معاني و مفاهيم دعاها و مناجات هاي منقول از ائمه(ع) است، مانند دعاي كميل، ابوحمزه ثمالي، دعاي ندبه، مناجات شعبانيه، مناجات خمس عشر، دعاي عرفه و....
3ـ يكي از بهترين و ساده ترين، ولي مهم ترين و ارزشمندترين راه هاي شناخت ائمه (ع)، خواندن زيارت نامه هاي ائمه (ع) مخصوصاً زيارت جامعه، و تفكر و كند و كاو در معاني و مفاهيم بلند آن است.
كتاب "ادب فناي مقربان" كه شرح زيارت جامعه كبيره، از آيت الله جوادي آملي است، هم چنين "شرح مناجات شعبانيه از حضرت آيت الله محمدي گيلاني، كتاب هاي مفيدي براي اين مقصود هستند.
منظور از معرفت به ائمه و ميزان و حد آن چيست؟
قدر و ارزش هر كسي به ميزان معرفت او بستگي دارد. هر چه معرفت وسيع تر و جامع تر باشد، قرب و كمال شخص و ارزش اعمال او افزون تر است. معرفت منشأ پيدايش محبت و عشق است. وقتي عشق آمد، چون و چرا و دليل خواهي عاشق كنار مي رود و اطاعت و پيروي محض از معشوق به ميان مي آيد. بنابراين بايد تلاش كرد به معرفت خود نسبت به خدا و انبيا و ائمه (ع) توسعه بيشتر بدهيم و هيچ گاه از جهاد وعلم آموزي و كسب معرفت، خستگي به خود راه ندهيم.
حمزه بن حمران ميگويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: منظور از معرفت حق امام چيست؟ فرمود: بداند كه او حجت و وليّ خدا است و باور داشته باشد كه او وصيّ و خليفه پيامبر(ص) و واجب الاطاعه است و براي تبليغ دين و هدايت مردم و پايداري و استقامت در راه حق، غريبانه به شهادت رسيد.(4)
معرفت به ائمه ما را به اين حقيقت نايل مي گرداند كه: ائمه(ع) مظهر جامعيت علمي و عيني اسما و صفات خداوند هستند. آنان هر كمالي را كه براي غير خدا ممكن و مقدور است دارند و هر چه دارند، به طور كامل مصون از هر عيب و نقص است. رضايت و خشم و خشنودي آنان، رضايت و خشم و خشنودي خدا است.
به دلالت آيه تطهير(5)، عالي ترين مراتب عصمت از آن ائمه است. آنان صاحب معجزات و كرامات، و ولايت تكويني و تشريعي هستند. "علم الكتاب"(6) و علم لدنّي نزد آنان است. آنان از امور قلبي و باطني انسان و ساير موجودات از عالم مُلك تا ملكوت اَعْلي آگاهند.
پيروي از آنان در تمام عرصه هاي زندگي واجب و لازم است.
چگونه مي توان محبت به اوليا و انبياي الهي را در دل افزايش داد؟
پاسخ: معرفت پايه اصلي محبّت است و محبّت ملازم با اطاعت و عامل بزرگ دوري از گناهان و راه اساسي تهذيب نفس است. ممكن است بسيار اتفاق بيفتد كه از كنار دوستان صميمي يا شخصيت هاي مورد احترام علمي و اجتماعي يا ديني و حتي محبوب دل همه منتظران و مستضعفان يعني حضرت بقيه الله (ع) عبور كنيم و هيچ كاري كه بيانگر احترام باشد انجام ندهيم، چون متوجه وجود آن فرد نشديم يا ديديم ولي نشناختيم، چون اگر مي شناختيم، ابراز محبّت و ارادت مي كرديم. انسان وقتي عاشق كسي شد و دوستدار او گشت، از وي پيروي ميكند.
قرآن ميفرمايد: "إن كنتم تحبّون الله فاتبعوني يحببكم الله؛(7) اگر دوستدار خدا هستيد، پس از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد". هرچه پيروي بيشتر و خالصانه تر انجام گيرد، بر محبت و ارادت افزوده مي گردد.
امام صادق (ع) ميفرمايد: "ما كسي را شيعه نمي دانيم مگر آن را كه از همه اوامر ما پيروي كند".(8)
معرفت يا معارفه
وقتي معرفت موجب ايمان و عقيده شد، عشق و محبت مي آفريند. هر چه درجه معرفت افزون تر گردد، ايمان و محبت از صلابت و استواري بيشتري برخوردار مي گردد. وقتي عشق و محبت، همه هستي فرد را به احاطه در آورد، عاشق را تابع بيچون و چراي معشوق ميسازد، در نتيجه محبت و لطف معشوق را متوجه خود مينمايد چنان كه خداوند (معشوق واقعي و حقيقي عشاق حقيقت طلب) ميگويد: "فاذكروني أذكركم؛ (9) پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم."
اميرالمؤمنين(ع) پس از معرفي ائمه كه سياستگذاران و تدبير كنندگان امور مردمند و از طرف خدا سرپرستي و رياست خلايق را به عهده دارند، ميفرمايد: "لا يدخل الجنة إلاّ من عرفهم و عرفوه؛ (10) داخل بهشت نمي شود مگر كسي كه نسبت به امامان معرفت داشته باشد و آنان نيز آن فرد را در زمره شيعيان و صاحبان معرفت به حق خود بدانند و بشناسند." معرفتي كه به محبت و عشق مبدل ميگردد يك طرفه نخواهد بود. پس كساني كه اظهار دوستي و محبت ميكنند و باور دارند كه آنها امامان به حق هستند، ولي از آنان اطاعت و پيروي نمي كنند، امامان را نشناخته و از اين دوستي و اعتقاد سرسري و يك طرفه نميتوانند به كمال مطلوب نايل گردند.
معرفت و ارتباط قلبي
براي افزايش محبت به اولياي الهي، بايد نسبت به آنان و مقام و منزلتشان، افكار و عقايد و عملكرد ها و سيره و سنت شان در ميادين مختلف زندگي معرفت پيدا كرد و آن چه كه آنان را خوشحال و رضايت شان را جلب ميكند این است که شناخت و سير و حركت هاي خود را بر محور جلب رضايت آنان تنظيم كرده و از هر چه كه باعث ناخشنودي آنان است فاصله بگیریم.
نتيجه معرفت محبت است و نتيجه محبت اطاعت است، اما ميان محبت و اطاعت رابطه متقابل وجود دارد. هرچه محبت بيشتر، اطاعت قوي تر و هر اندازه اطاعت قوي تر و گسترده تر باشد، محبت افزايش مييابد، و اين تحقق نمي يابد مگر با ارتباط قلبي با آنان. انسان در همه حالات زندگي (سختي ها و آسايش ها) بايد به آنها متوسل شود و آنان را هادي، واسطه و شفيع خود نزد خدا قرار دهد. پاسخ را با ذكر روايتي از علي(ع) در مورد ملاك دوستي و دشمني به پايان مي بريم: «إنّ وليّ محمد (ص) من اطاع الله... و انّ عدوّ محمد من عصي الله و...؛ (11) دوست محمد (ص) كسي است كه خدا را اطاعت كند، اگر چه در خويشاوندي نسبت به پيامبر دور باشد، و دشمن حضرت كسي است كه گناه كند و نافرماني خدا نمايد، اگر چه خويشاوند نزديك او باشد».
در مورد راه جذب جوانان بايد گفت: از طريق گفتگو و منطق و استدلال نيز ميتوان جوان را به ترويج ارزشها فرا خواند. اين راه عميقتر و پا برجاتر است، ولي از آن جا كه دشمن با شيوه تبليغاتي و استفاده از قوه خيال و تحريك احساسات و عواطف، ايمان جوانان را نشانه گرفته، ما نيز بايد از احساسات استفاده كنيم و از طريق برگزاري مجالس مذهبي از ارزشها پاسداري نماييم.
پي نوشت:
1 - بحارالانوار، ج 26، ص 357.
2 - اشاره به آيه29 و 30 سوره قصص.
3 - بحارالانوار، ج 39، ص 84.
4 - بحارالانوار، ج 99، ص 35، حديث 17.
5 - احزاب(33) آيه 33.
6 - رعد(13) آيه 43.
7 - آل عمران(3) آيه 31.
8 - كليني، اصول كافي، ج 3، باب الورع، حديث 13.
9 - بقره(2) آيه 152.
10 - نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، خطبه 152.
11 - همان، كلمات قصار، شماره 92.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------- بخش دوم، شناخت يك يك امامان به نام و نسب و خصوصيات و ويژگيهاي شخصي آنها بويژه سلوك و راه و روش زندگي آنها خود مقدمهاي براي الگو قرار دادن آنها در زندگي خواهد بود و اين وادي معرفت اگر بخواهد كامل طي شود بايد تأملي در زيارت جامعه كبيره نمود و از خدا درخواست كرد كه "اسئلك ان تدخلني في جملة العارفين بحقهم وفي زمرة المرحومين بشفاعتهم انك ارحم الراحمين". رعايت آداب زيارت و آنچه در اين رابطه مددكار ما در اين زمينه خواهد بود مهم است، و به تعبير حضرت آيه الله بهجت كه در بياني ميفرمايند: " اهم آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حيات و ممات معصومين(ع) هيچ فرقي وجود ندارد"
بنابراين ائمه اطهار نور واحدند و هيچ فرقي بين آنان وجود ندارد و معرفت و شناختشان و به كنه ذات آنان رسيدن بسيار مشكل است و ميتوان به تبعيت و الگو گيري از رفتار و سخنان همه آنان به صراط مستقيم الهي چنگ زد.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: به همين زودي مردي از فرزندان من به زمين خراسان شهيد ميشود كه نامش نام من و اسم پدرش اسم پدرعمران موسي است بدان كه هركس او را در غربت زيارت كند ميآمرزد خداوند گناهان او را در گذشته و آينده اگر چه به مقدار همه ستارگان يا قطرات باران يا برگهاي درختان باشد.
امام صادق (ع) ميفرمايد: يكي از اولاد من در زمين خراسان كشته ميشود در جايي كه طوس گويند. كسي كه او را زيارت كند و عارف به حق او باشد من دستش را مي گيرم به بهشت ميبرم اگر كه اهل گناهان بزرگ باشد.
سؤال شد يابن رسول الله عرفان به حق او يعني چه؟ فرمود: بداند كه او امام و حجت خدا بر خلق است و واجب است اطاعت او بر مردم و هر كس زيارت كند او را كه غريب و شهيد است خداوند اجر هفتاد شهيد بدوعنايت ميفرمايد كه زير دست رسول خدا شهيد شده باشد.
«قال أَبِوالصَّلْتِ عَبْدِالسَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا(ع) يَقُولُ وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِيدٌ قُلْتُ وَ مَنْ يَقْتُلُكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ ثُمَّ يَدْفِنُنِي فِي دَارِ مَضِيعَةٍ وَ بِلَادِ غُرْبَةٍ أَلَا فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَجْرَ مِائَةِ أَلْفِ شَهِيدٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ صِدِّيقٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ حَاجٍّ وَ مُعْتَمِرٍ وَ مِائَةِ أَلْفِ مُجَاهِدٍ وَ حُشِرَ فِي زُمْرَتِنَا وَ جُعِلَ فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجَنَّةِ رَفِيقَنَا»
امام رضا (ع) ميفرمايد: بدرستي كه شريرترين مردم عصر من مرا به سم مقتول ميكند و در بلاد غربت و فراموشي دفن ميكند بدانيد هر كس مرا در غربت زيارت كند، خداوند اجر صد هزار شهيد و صد هزار صديق و صد هزار حج و عمره و صد هزار جهاد براي او مينويسد و با ما در درجات بهشت محشور ميشود.(1)
بر اساس كتاب كامل الزيارات(2) و نيز طبق بيان شيخ عباس قمي(ره) در كتاب شريف مفاتيح الجنان در باب زيارت امام رضا (ع)، براي آن حضرت زيارات متعددي نقل گرديده، و زيارت مشهور آن حضرت همان زيارتي است كه در كتب معتبر مذكور است و منسوب به شيخ جليل القدر، محمد بن الحسن وليد از مشايخ و بزرگان شيخ صدوق (ره) است و نيز از طريق مزار بن قولويه كه از راويان بوده است، معلوم ميگردد كه اين زيارت از ائمه(ع) رسيده است و كيفيت زيارتي كه مزار بن قولويه براي امام رضا(ع) نقل كرده همان است كه در كتاب من لايحضره الفقيه شيخ صدوق نقل گرديده است.(3)
-------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1- وسائلالشيعه، ج14، ص 568.
2- زندگي حضرت موسي بن جعفر، عماد زاده.
3- مشهد الرضا، محمد علي شهاب.
|