حسین را دوست می دارم
من آن شب خیز بیدارم زجان مشتاق دیدارم
به نان او خریدارم حسین را دوست می دارم
**
حسین را دوست می دارم که او پرورده زهراست
حسین آزاده سردار کفن پوشان عاشوراست
جهان تشنه حسین سقا همه قطره حسین دریا
حسین گل من ولی خارم حسین را دوست می دارم
**
حسین را دوست می دارم سرو جانم به قربانش
شب میلاد آمد فطرس و بگرفت دامانش
خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش
بگفتا نوکر یارم حسین را دوست می دارم
**
حسین را دوست می دارم چو او محبوب جانان شد
ورا در سوم شعبان ملک گهواره جنبان شد
امین وحی از رویش ببوسید و ثناخوان شد
که ای خلاق دادارم حسن را دوست می دارم
**
مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا
که ای خیر النسادر دل مرا رازیست پر معنا
ندانم از چه بی تاب است آخر این دل شیدا
به عشق او گرفتارم حسین را دوست می دارم
**
به سلمان فاطمه فرمود کای سردار ایرانی
تو را در دل بود دردی ندارد هیچ درمانی
مرا هم اینچنین دردیست در سینه پنهانی
خدا می داند اسرارم حسین را دوست می دارم
**
غرض سلمان و زهرا ب حضور مرتضی رفتند
محبان مشکل خود را برآن مشکل گشا گفتند
به جای چاره جویی از علی این نکته بشنفتند
منی که فخر ابرارم حسین را دوست می دارم
**
کلید حل این مشکل به دست مصطفی باشد
سه عاشق آمدند آنجا که طا ها را سرا باشد
رسول الله فرمود عشق من بیش از شما باشد
حسین منی اذکارم حسین را دوست می دارم
**
چو حل این معما بر پیمبر نیز مشکل شد
به لب نیکو پیامی جبرئیل از عرش نازل شد
بشارت یا رسول الله حدیث عشق کامل شد
قسم بر چرخ دوارم حسین را دوست می دارم
شراب ناب
بدون باده مستی آفرینی
بدون جلوه هم زیباترینی
زمان تاثیر در ذاتت ندارد
شراب ناب گهواره نشینی
توان درک تو در حدّ ما نیست
چه می فهمد ز مِی ظرف گِلینی
تو متن واضح و روشن ولی من
پر از ابهام، مثل نقطه چینی
رثایت را همه خون گریه کردند
شهاب آسمان، سنگِ زمینی
شنیدم مانده بر زیر گلویت
جسارتهای شمشیر لعینی....
مژده بده حسن!
امشب برای فاطمه گوهر رسیده است
شادی به قلب و جان پیمبر رسیده است
حیدر نظاره كن كه دلبر رسیده است
مژده بده حسن برادر رسیده است
كوری چشم دشمن زهرا و مرتضی
حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا
او آمده تا كه خدایی كند مرا
مشغول كسب و كار گدایی كند مرا
بال و پرم دهد هوایی كند مرا
امشب زلطف كرببلایی كند مرا
او آمده تا كه مرا مبتلا كند
عاشق ترین گدا كند و پر بها كند
ای مدعی جذبه ی روحانی اش ببین
بالاترین رتبه ی عرفانی اش ببین
از كودكی قاری قرانی اش ببین
عشاق این قبیله ی سلمانی اش ببین
مجنون اگر كه خواستی ز ایرانی اش بخوان
اسلام ما همه ز مسلمانی اش بدان
این بزم عیش با یم چه عالی است
اینقدر عالی است كه گویا خیالی است
فطرس به گریه گفت كه بالم چه بالی است !
جایش چقدر خواهر ارباب خالی است
این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود
كامل بدون تك یل حیدر نمی شود
آن تك یلی كه علمدار كربلاست
ساقی خیمه ها و سپهدار كربلاست
امید بچه هاست و سردار كربلاست
عشق حسین و زینب و غمخوار كربلاست
از مادر ادب ادب آفریده اند
یك بار جز احد ز او كی شنیده اند *
وقتی رسید شادی به این انجمن رسید
پایان غصه و درد و محن رسید
خنده به لبهای حسین و حسن رسید
حیدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسید !
سائل بیاورید كرم بی حساب شد
دوران مستی و می و جام و شراب شد
|