بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خدا را سپاسگزاریم که یک سال دیگر به ما مهلت داد و این توفیق را پیدا کردیم که با شما برادران عزیز و خدمتگزارانِ به این برنامهی بزرگ و مهم ملاقات کنیم. لازم میدانم در ابتدای عرایضم از یکایک شما صمیمانه تشکر کنم؛ مخصوصاً از جناب آقای انصاری که حقاً تلاش میکنند و قدر این کار را میدانند و توجه دارند که بزرگداشت امام بزرگوارمان و زنده نگه داشتن این خاطرهی بسیار مهم و حزنانگیز، چقدر حائز اهمیت است. از نحوهی کار و تلاش ایشان و شما برادران عزیز، این اهتمام و این درکِ درست را میشود فهمید.
حقیقتاً امام بزرگوار ما یک استثناء در تاریخ ما و یک قلهی بلند در حرکت ملت ایران بود. این را نه از باب عشق و علاقهای که همچنان کانونش در دل ما نسبت به ایشان گرم است، عرض میکنیم؛ بلکه نگاه منصفانهی هر کسی این را تأیید میکند. امام حقاً و انصافاً یک عنصر استثنایی بود. رجال تاریخی کشور را ما میشناسیم. بنده کم و بیش با تاریخ آشنا هستم. این شخصیت جامع نه در بین علمای بزرگ ما نظیر دارد، نه در بین زمامداران این کشور نظیر دارد، نه در بین مصلحان و منادیان تحول در این کشور نظیر دارد. بزرگانی مثل مرحوم سید جمال و تحول خواهانی که در کشور ما یا حتّی در دنیای اسلام بودند، کجا؛ این مرد چند بعدیِ عمیقِ حقیقتاً توصیف ناشدنی کجا؟ ما علما و فقهای بزرگی داشتیم که سخنان و مطالب آنها در اختیار ماست؛ امام بزرگوار در ردیف اول اینگونه شخصیتها قرار میگیرد. بنده شرح حال بسیاری از فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم عقلی، سیاسیون، پیرمردهای پخته و آدمهای سنجیده را در کتابها خواندهام یا در زندگیام با آنها برخورد داشتهام؛ حقاً فاصلهی بین آنها و امام بزرگوار، فاصلهی زیادی است. هر کدام از ابعاد گوناگون این شخصیت، به تنهایی از نظایر خود جلوتر و پیشتر است.
تقوا و پارساییِ این مرد و بیاعتناییاش به دنیا و زخارف، مقولهی دیگری است. یک وقت انسان داخل چهار دیواری خانهی خود نه با دنیا سر و کاری دارد، نه با مردم سر و کاری دارد، نه در معرض امتحان قرار میگیرد؛ ولی پارساست. یک وقت هم مثل امام با آن عظمت در قلهی شهرت جهانی قرار دارد و همهی این انقلاب، پدید آمدهی اراده و قاطعیت اوست و مردم هم اینگونه مخلص او هستند و حاضرند همهی کارهای امام را حمل به صحت کنند؛ ولی اینطور پارسایی و زهد پیشه میکند. قاطعیت او، ارادهی راسخ او و عزم پولادین او در کارهای بزرگ هم همینطور است. یعنی هرچه انسان به این اقیانوس پهناور در ابعاد گوناگون نگاه میکند، میبیند واقعاً توصیف ناشدنی است. انسان وقتی اقیانوس را از نزدیک میبیند، یکطور است؛ ولی در اعماق اقیانوس، عوالم دیگری مشاهده میکند. انسان در ساحل اقیانوس یک مقدار آب میبیند و ابتدا خیلی تفاوتی بین این مقدار آب و یک استخر بزرگ احساس نمیکند؛ اما وقتی نیاز پیدا میکند به اعماق اقیانوس برود، در آنجا عوالم دیگری آشکار میشود و هرچه انسان نزدیکتر میشود و بیشتر تعمق میکند، چیزهای جدیدتری برای او کشف میشود. در مورد امام هم واقعاً همینطور است.
این شخصیت استثنایی فقط برای تاریخ نیست. توصیفهایی که ما عرض کردیم، میتواند کاربرد تاریخی داشته باشد. در تاریخ ایران، ما شخصیتی داشتیم که کار بزرگی انجام داد؛ مردم را به حرکت درآورد؛ جمهوری اسلامی را با همهی عظمت و غرابتی که داشت، سر پا کرد و بنایی را به این شکلِ عظیم و استوار آفرید. خیلی خوب؛ آیا باید این شخصیت بزرگ را مثل اشیاء پُربها در ویترین تاریخ بگذاریم و ما و دیگران آن را تماشا و از آن تعریف و تمجید کنیم؟ امام بزرگوار ما اینطوری است؟ در این جهت اگر بخواهیم امام را تشبیه کنیم، باید او را به پیغمبران تشبیه کنیم. وجود و هویت پیغمبران به دوران حیاتشان خلاصه نمیشود؛ هویتشان در امتداد تاریخ است؛ یعنی بعد از خودشان، وجود آنها باید در تعلیم و دین و راهشان ادامه پیدا کند؛ این میشود پیغمبر اولوالعزم؛ والّا زندگی پیغمبران هم مثل بقیهی انسانهای دیگر میشود؛ پنجاه سال، شصت سال، صد سال در این دنیا زندگی کردهاند و عظمتهایی آفریدهاند؛ بعد هم رفتهاند. بنابراین مسأله به اینجا تمام نمیشود. اگر اینطور بود، امروز در دنیا از دین و معارف پیامبران اثری نبود؛ در حالیکه درست عکس این است؛ امروز همهی معارف والای بشری زاییدهی تفکرات پیغمبران است؛ ولو بواسطه. آنها بودند که عدالت و اخلاق و توجه به خدا و برون آمدن از خود و فداکاری برای انسانها و دیگر فضایلی که امروز قابل قبول همهی مردم دنیاست - ولو غیر ملیّون و غیر پیروان ادیان، همه قبول دارند که اینها خوب است - فریاد زدند و پرچم آن را بلند کردند؛ والّا دنیا دست مستکبران و زورمداران بود. چرا باید اسم عدالت و تفکر آزاد و برادری و فداکاری و ایثار بماند و همیشه به عنوان یک ارزش زنده باشد؟ این به برکت تعلیم پیامبران است. آنها این معارف را آفریدند و رفتند. حیات آنها در آن پنجاه، شصت سال خلاصه نمیشود؛ حیات آنها عبارت است از جریان این معارف در طول تاریخ، تا انسانها را هدایت کنند. امام ما هم اینگونه است.
اینجاست که وقتی انسان تأمل میکند، میفهمد علت اینکه روی این شخصیت بزرگ اینطور متمرکز شدهاند و حتّی بعد از وفات او تا امروز دشمنان در صدد تخریب چهرهی او برآمدهاند، چیست. هدف از تخریب او عبارت است از پاک کردن راه او و از بین بردن خطی که او ترسیم کرده. اگر ارادتمندان و پیروان امام از او دم میزنند، فقط به خاطر این نیست که میخواهند سپاسگزاری و قدردانی کنند یا از یک حقیقت زیبا و برجسته تمجید نمایند؛ مسأله این است که میخواهند این راه بماند و این پرچم همچنان هدایتگر کسانی باشد که دنبال راه میگردند. همهی ما باید نسبت به امام اینگونه فکر کنیم. همهی کسانی که در این کشور با مبانی امام و راه اسلام و راهی که امام طی کرد، مخالف بودند، سعی کردند امام به فراموشی سپرده شود؛ برای اینکه این راه گم شود. امروز سعادت کشور ما در ادامهی راه امام است. امروز همهی آرمانهای بحقی که این ملت دارد، بهوسیلهی خط امام و راه امام تأمین میشود؛ این را من با محاسبه و دقت و با قرائن و شواهد عینی و ملموس عرض میکنم. این ملت اگر امروز بخواهد در مقابل قدرتهای استکباریِ شکل گرفته - که به هیچ چیزی کمتر از بلعیدن ملتها قانع نیستند - بایستد و هویت و استقلال خود را حفظ کند و بتواند با رأی و نظر خود، راه زندگیاش را انتخاب کند، هیچ راهی ندارد جز اینکه به خط امام و راه امام متمسک شود؛ هم تفکرات او را در مجرای زندگی و عمل و فکر قرار دهد و هم شیوهی او را. شیوهی او، تسلیم شدن به فرم و الگوی بیگانه نبود. اینطور نبود که میدان بازی را دشمن معین و ترسیم کند و چون هر بازیکنی یکطور بازی میکند، امام هم در آن میدان مشغول کار شود؛ نخیر، میدان را خودش انتخاب و ترسیم میکرد؛ لذا دشمن را غافلگیر میکرد. امام ساز و کار استکباریِ امروز دنیا را به هم زد. علت اینکه کسانی از آن طرف دنیا بلند شدند به اینجا آمدند و با اینکه نه اختلاف ارضی با ما داشتند، نه اختلاف در منافع روزمرهی دولتی با ما داشتند، با امام دشمنی کردند - چه در زمان حیاتش، چه بعد از آن - این است که امام به قلب هدف زده بود. امروز شما اگر به کشورهای درجهی دوی دنیا مراجعه کنید - فعلاً به کشورهای درجهی یک، یعنی قدرتمندانی که در بعضی نقاط آسیا و اروپا هستند، کاری نداریم؛ آنها هم یکطور دیگر عمل میکنند - میبینید که برنامههای خودشان را با توجه به خواست استکبار ترسیم و معین میکنند؛ اگر هم بپرسی چرا، میگویند چاره چیست؛ امروز اینها قادرند، امروز اینها مسلطاند. یعنی همه براساس الگوی آنها حرکت میکنند؛ منتها هر کس با ابتکاری نسبت به منافع خاص خودش. بنابراین در میدانی که آنها ترسیم کردهاند، همه دارند بازی میکنند؛ ولی امام این قاعده را به هم زد؛ رفت روی همان اهداف حقیقیِ خود و برای آنها کار کرد و اسم اسلام را آورد.
من شاید یک وقت دیگر هم در جمع شما گفتهام که بنده میخواستم در یکی از مجامع بینالمللی شرکت کنم. مطالبی فراهم کرده بودم، بردم خدمت ایشان دادم. معمولاً اگر میخواستم در جایی نطقی داشته باشم، میدادم ایشان نگاهی بکنند. ایشان مطالب سخنرانی من را نگاه کردند و بعد از دو سه روز آن را به من برگرداندند و در حاشیهاش چند نکته نوشته بودند؛ یکی از آنها این بود که راجع به عدم تفکیک دین از سیاست هم در آنجا صحبت کنید. من اول تعجب کردم. در عین حال رفتم چند صفحه دربارهی همین نکته نوشتم و به متن سخنرانی اضافه کردم. در آن اجتماع بینالمللی حدود صد کشور شرکت داشتند. من این متن را در آنجا خواندم و خودم ملتفت شدم که نقطهی اساسی و اصلی و جذاب نطق که برای همهی آنها تازه و مهم بود، همین قسمت بود؛ در حالیکه مثلاً فکر میکردم بقیهی مطالب چون لفظ و معنای آن سنجیده انتخاب شده، قشنگتر است؛ اما بعد دیدم این قسمت مهمتر بوده است. اینکه انسان در منبرهای درجهی یک جهان روی عدم تفکیک دین از سیاست متمرکز شود، یعنی درست سر اصل مطلب رفته است. کسانی هستند که از دهان دشمن حرف میزنند؛ «و ان کان النّاطق ینطق عن لسان ابلیس». عدهای در داخل کشور ما راجع به جدایی دین از سیاست قلمفرسایی میکنند. چند قرن در کشور ما جدایی دین از سیاست، یک واقعیت بوده است؛ امام آمد این ورق را برگرداند و در دنیا این فکر را فریاد کرد.
آنچه را که امروز به عنوان اهداف این انقلاب تعیین کردهایم، باید با همان روش امام دنبال کنیم؛ با صراحت، با تبیین کامل و با جرأت و جسارت لازم؛ باید دلیرانه وارد این میدان شد. ما باید بدانیم آنچه ما را در مقابل دشمنان نگه میدارد و استقلال و آزادی و هویت ما را حفظ میکند، این است. این ملت اگر بخواهد به آبادی کشور و به پیشرفت علم برسد و اگر بخواهد در قافلهی چالشهای گوناگون مادی دنیا - مسألهی تجارت، مسألهی کشاورزی و دیگر مسائل - پیشرفت کند، راهش این است که خط امام را دنبال کند؛ چون این خط، خط استقلال، بازگشت به هویت خود، استخراج گنجینههای پنهانِ درون سینهی انسانها و بالفعل کردن این استعدادهاست.
من بارها گفتهام، الان هم تکرار میکنم؛ هرجا ما پیشرفت برجستهای داشتهایم، به برکت نیروهای مؤمن، حزباللهی و معتقد به این راه بوده؛ والّا کسانی که به این خط و این راه معتقد نیستند - هم از جهت ضعف ایمان، هم از جهت ضعف غیرت ملی - آنچه را که باید انجام دهند، نمیکنند؛ در مقابل فشارهای معمولی زندگی عقبنشینی میکنند و سپس در مقابل تطمیع و جلوههای جذابِ ارائه شدهی از سوی دشمن، تسلیم میشوند؛ اما کسی که مؤمن است، تسلیم و خسته نمیشود. این، راه امام بزرگوار است. اگر بخواهیم کشور را آباد و آزاد کنیم، راهش این است که خط امام را دنبال کنیم. این، معنای احیای نام امام و نگه داشتن این پرچم پُرافتخار است؛ نه اینکه ما میخواهیم فقط برای تاریخ و برای قدرشناسی از آن بزرگوار، نام و یاد او را زنده نگه داریم.
شما در همهی دعاها بر محمدوآلمحمد صلوات میفرستید و نام پیغمبر گرامی و ائمه را دائماً تکرار میکنید؛ چرا؟ برای این است که حضور آنها در زندگی شخصی ما، در روح ما، در جسم ما و در محیط اجتماعی ما اثر محسوس پیدا کند. امام هم همینطور است؛ باید حضور او اثر محسوس پیدا کند؛ یعنی ما باید به معنای حقیقی کلمه راه و خط و فکر او را در جامعه پیاده کنیم.
البته این به معنای تحجر نیست؛ بنده طرفدار تحجر نیستم؛ طرفدار نوگرایی هستم. نوگرایی در روشهاست. ممکن است روشها تغییر پیدا کند؛ اما با تغییر روشها اصول تغییر پیدا نمیکند و خودش را آشکار نشان میدهد. روشی که به عنوان نوگرایی رو میآید و انسان میبیند اصول گم شد، باید بفهمد که آن روش، غلط است. تاکتیکی که ما را از استراتژی دور میکند، پیداست که غلط است.
بنده زمان ریاستجمهوری به یکی از کشورهای مسلمانِ مدعی مبارزهی با اسرائیل رفتم و با رئیس آن کشور گفتگو کردم. او قبلاً گفته بود ما حاضریم با زمامداران اسرائیل ملاقات کنیم و مراوده داشته باشیم! من به او گفتم این چه حرفی است که از قول شما نقل شده است. به معاونش نگاهی کرد و بنا کردند قاهقاه خندیدن! من با خودم گفتم لابد جواب مهمی دارند. گفتند بله، این حرفها تاکتیک بود! گفتم عجب؛ تاکتیکی است که انسان را از اصل اهداف دور میکند! مبنای کار شما تحریم اسرائیل بود؛ شما میخواستید اسرائیل در محیط اسلامی و عربی بهصورت یک سکهی رایج درنیاید؛ اما به عنوان تاکتیک دارید درست عکس این را عمل میکنید. گاهی بعضیها به عنوان اینکه ما تاکتیک و روش خود را عوض کردیم، اصل راهبرد را دگرگون میکنند! باید مراقب باشید اینطوری نشود. کسانیکه اینگونه عمل میکنند، غلط و برخلاف این عمل میکنند. بههرحال باید از خدای متعال بخواهیم به ما توفیق دهد.
در مورد انتخابات هم که آقای انصاری اشاره کردند، حقیقتاً همینطور است؛ یعنی انتخابات یک امر مهم و مظهر آزادی ملت ماست؛ آزادی فکر، آزادی گزینش و در واقع استقلال هر انسانی. گاهی میبینید در خانهای دو نفر، سه نفر هستند؛ یکی معتقد به این نامزد است، میرود به او رأی میدهد؛ دیگری معتقد به آن نامزد است، میرود به او رأی میدهد؛ این پدیدهی خیلی جالبی است. این کجا، انتخابات حزبیِ گوناگون کجا؟ وقتی شما عضو فلان حزب هستید، اسمی را به شما میدهند و میگویند باید نام او را درون صندوق بیندازید. آیا او را میشناسید؟ نه؛ از آیندهی او خبر دارید؟ نه؛ آیا با آمدن او منتفع خواهید شد؟ نه؛ آیا او آرمانهای شما را فراهم خواهد کرد؟ نمیدانید، چون عضو حزب هستید، باید بروید به او رأی دهید! مردم نگاه نمیکنند که ما عضو فلان حزبیم؛ عضو فلان گروه و فلان دستهایم. مردم باید نگاه کنند و انتخاب کنند؛ درستش این است و ما این را میخواهیم. چیزی که بنده اصرار دارم در انتخابات تحقق پیدا کند، این است که اولاً مردم احساس مسؤولیت کنند؛ ثانیاً احساس حق گزینش کنند و از حق خودشان نگذرند؛ ثالثاً برای انتخاب بهترین فرد تحقیق کنند. البته هر کس برای خودش راه تحقیقی دارد.
ممکن است بعضیها بگویند فلانی طرفدار یا موافق ماست یا مخالف ماست؛ اینطوری نیست. بالاخره بنده هم در روز رأیگیری یک نفر از همین آقایان را انتخاب میکنم، اسمش را مینویسم و در صندوق میاندازم؛ اما این را کسی تا آن روز نخواهد فهمید. مردم خودشان باید انتخاب و تعیین کنند.
امیدواریم انشاءاللَّه خدای متعال دست کمک و هدایت خودش را همواره بر سر این ملت باقی بدارد؛ همچنانکه امام در سال 65 یک وقت به من فرمودند: من میبینم که در همهی کارهای این کشور، دست قدرتی دارد کارها را پیش میبرد.
انشاءاللَّه ما لایق و قابل باشیم که این دست قدرت، ما را رها نکند؛ چون اینطور هم نیست که خیال کنیم ما دیگر مورد لطف خدا هستیم و هر کاری هم کردیم، دست خدا همراه ما خواهد بود؛ نخیر، این دست قدرت گاهی هم مشت میشود و توی مغز انسان کوبیده میشود! اگر ملاحظه نکنیم، رعایت نکنیم، حدود خودمان را در نظر نگیریم و وظایفمان را بد انجام دهیم یا انجام ندهیم، دست قدرت به ما کمکی نخواهد کرد؛ ممکن است - پناه بر خدا - مخالف ما هم عمل کند. بنابراین اگر در راه او باشیم، انشاءاللَّه خدای متعال به ما کمک خواهد کرد.
خداوند انشاءاللَّه روح مطهر امام بزرگوار را با انبیا و اولیا محشور بفرماید. خداوند انشاءاللَّه درجات فرزندان عزیز ایشان، مخصوصاً مرحوم آقای حاج سید احمد آقا را عالی کند و شهدای عزیز ما را - که همسایگان امام هستند - با شهدای صدر اسلام محشور فرماید.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
|