آدمى از ديرباز به لزوم نامگذارى واقف بوده و در اين امر توجه ويژهاى مبذول داشته است. درخصوص اهميت نامگذارى همين بس که هنوز نيز کاشفان، پژوهشگران و مخترعان در نخستين مرحله از تحقيقات خويش براى موضوع مورد مطالعه نامى را انتخاب مىکنند، که به اتکاى آن به سهولت، امکان تشريح و يا مراجعه به آن ميسر گردد. زيرا “نام” نخستين گام در شناسايى به شمار مىآيد و امکان تشخيص و تمييز و مقايسه را پديد مىآورد. علامه علىاکبر دهخدا در کتاب ارجمند لغتنامه در تعريف نام آورده است: “لفظى که بدان کسى را يا چيزى را بخوانند” و در معانى و تعبيرات آن چنين شرح داده است: شهرت، آوازه، اشتهار، معروفيت.
نامگذارى از نگاه ايرانيان
ايرانيان که ملتى داراى سابقه تمدن کهن و درخشان هستند، همواره به انتخاب نامهاى برازنده و نيکو توجه داشته و مىکوشيدهاند تا نامهايى را که بر مىگزينند داراى مفاهيم والا و آرمانگرايانه باشد. به عنوان مثال مىتوان از نامهاى باستانى “بهمن” به معناى نيکانديش، “اسفنديار” به معناى مقدس، “اردوان” به معناى پاسدار راستى و درستى و ... اشاره کرد. پروفسور آرتور کريستن سن در تحقيقاتى که درباره دوره ساسانيان داشته است، به اين نکته توجه نموده که ايرانيان براى نامگذارى کودکان خويش اهميت فراوانى قائل بوده و براى اين امر مراسم ويژهاى را بر پا مىکردهاند که اين مراسم با شکرگزارى به درگاه پروردگار، صدقه دادن و قربانى کردن همراه بوده و سپس نام کودک را که معمولا با اعتقادات دينى آن دوره متناسب بوده، انتخاب مىکردند. در اين دوره انتخاب نام کسانى که به خدا ايمان نداشتهاند و يا بيگانگان، گناه شمرده مىشد و هيچکس مجاز به استفاده از چنين نامهايى نبوده است.
خواجه نصيرالدين طوسى در کتاب شريف “اخلاق ناصري” درباره نامگذارى چنين نوشته است: “چون فرزند در وجود آيد، ابتدا به تسميه او بايد کرد به نامى نيکو، چه اگر نامى ناموافق بر او نهند مدت عمر از آن ناخوشدل باشد.”
در کتابها و آثار انديشوران و سخنسرايان نامدار ادب پارسى در خصوص نام و اهميت آن، بسيار سخن رفته است. چنان که از مجموع گفتهها مىتوان به اين استنباط رسيد که نامى که بر آدمى نهاده مىشود مىبايست نيک و با معنى باشد. زيرا نام، مقدس است و هرکس در قبال نامى که به او سپرده مىشود موظف و مسئول است و مىبايست چنان زندگى کند که نام خويش را آلوده نکند. به قول شيخ اجل مصلحالدين سعدى شيرازي:
نام نيکو گر بماند ز آدمي
به کز او ماند سراى زرنگار
نامگذارى در آئين اسلام
پيش از ظهور دين مبين اسلام، اعراب جاهليت مبناى نامگذارى فرزندان خود را عقايد خرافى و يا باورهايى ستيزهجويانه قرار داده بودند و در انتخاب نام بسيار عجول و خودسر بودند. تا بدان پايه که برخى از نامهاى اعراب جاهليت به راستى شگفتآور و تاسفانگيز است و مصداق کاملى است براى شناخت افکار و روحيات مردمان آن عصر سياه. اين اسامى به قدرى حيرتآور است که ثعالبى در کتاب “فقهاللغه” خويش، فصل ويژهاى را به نامگذارىهاى زشت اعراب اختصاص داده است. نامهايى همانند حجر (سنگ)، ذئب (گرگ)، کليب (توله سگ)، هيثم (بچه کرکس)، عنتر (خرمگس) و ...
دين اسلام نه تنها به مبارزه با افکار وعقايد خرافي، بلکه به مقابله با اسامى زشت و نامبارک برخاست و ضمن نهى نامگذارىهاى خشن و نامناسب، جامعه را به انتخاب نامهاى نيکو و عنوانهاى ناپسنده فرا خواند.
از ديدگاه اسلام، نام فقط لفظى براى شناسايى اشخاص به شمار نمىرود، بلکه در پس اين نام مىبايست جهانى از زيبايى و معرفت نهفته باشد و بر فرد و جامعه اثرى مثبت باقى گذارد.
نام زشت، گذشته از آنکه صاحب آن را در تنگناى شديد روحى و روانى قرار مىدهد، مروج فرهنگى است که در پس آن خفته است. در حالى که نام نيکو ارثيه گرانبهايى است که زوال نمىيابد و حتى پس از مرگ صاحبش نيز به حيات خود ادامه مىدهد.
نامگذار نيز از طريق نامى که بر مىگزيند در خاطره و حافظه ديگران و بخصوص نزديکان حضور خويش را ثبت و استوار مىسازد و به نسبت نامى که برگزيده است، در آينده مورد ستايش و يا سرزنش قرار خواهد گرفت.
اهميت نام هرکس بسيار فراتر از تصور سادهاى است که از نامگذارى وجود دارد. به همين اعتباراز رهگذر نام هرکس مىتوان شخصيت و سطح فرهنگى خانوادهاى را که از آن برخاسته است، حدس زد.
در قرآن کريم در چندين آيه، به اهميت نام و انتخاب نامهاى پسنديده و نيز بر مقام و منزلت بعضى از اسماء اشاره شده است و انسانها به تدبر و برگزيدن بهترين نامها دعوت شدهاند؛
“ولله الا سماء الحسنى فادعوه بها” (سوره اعراف، آيه 179)
يعني: پروردگار داراى نامهاى نيکو و زيباست. او را بدان نامها بخوانيد.
“الله لا اله الا هو له الاسماء الحسني” (سوره طه، آيه 7)
يعني: خدايى جز او نيست و او داراى نامهاى نيکوست.
“هو الله الخالقالبارى المصور له الا سماء الحسني” (سوره حشر، آيه 24)
يعني: او خداى آفريننده پديده آورنده نگارگراست که داراى نامهاى نيکو و زيباست.
“قل ادعوا الله او ادعو الرحمن ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسني” (سوره بنىاسرائيل، آيه 109)
يعني: بگو خدا را به نام الله بخوانيد يا به نام رحمان هرکدام را که بخوانيد او داراى نامهاى نيکوست.
براى خداوند متعال 99 اسم وجود دارد که او خود را بدان اسمها ناميده و در آيات و احاديث بر آنها تاکيد شده است. اين نامها دلالت بر کمال ذات الهى و بر صفات بلند و منزه حضرت حق دارد. همچنين در قرآن کريم به نام 24 نفر از پيامبران(علیه السلام) اشاره شده است.
علاقه محمدباقر مجلسى در کتاب “حليهالمتقين” با ذکر احاديث و رواياتى از پيامبر عالى قدر اسلام(ص) از قول آن حضرت نقل کرده است که ايشان نام گذاشتن فرزندان را به برخى از اسامى که شرکآلود و يا غيراخلاقى مىبود، نهى فرموده و نسبت به بازگشت به روحيات جاهليت هشدار مىدادهاند. از اين رو بسيارى از مسلمانان به محض تولد فرزندانشان به آن حضرت مراجعه و از ايشان تقاضا مىکردند تا نام مناسبى براى فرزندان آنها انتخاب فرمايد.
در کتاب ارزنده “نهجالفصاحه” در چند حديث رسول گرامى اسلام(ص) حق فرزند را بر پدر در آن ذکر فرموده است که نخست او را نام نيکو و زيبايى نهد.
همچنين در اهميت جايگاه نام و نقش غيرقابل انکار آن در حديثى از آن حضرت آمده است:
“اذا ابردتم الى بريدا فابعثوه حسن الوجه حسن الاسم”
يعني: هرگاه قاصدى نزد من مىفرستيد، نيک صورت و نيک اسم بفرستيد.
از امام علىبن ابيطالب(علیه السلام) در اهميت نامگذاري، در کتاب شريف “نهجالبلاغه” آمده است:
“حق الولد علىالوالد ان يحسن اسمه و يحسن ادبه و يعلمه القرآن”
يعني: حق فرزند بر پدر آن است که نام نيکو و زيبا بر او نهد و او را با ادب و آراسته بار آورد و به او قرآن بياموزد.
در حديث ديگرى آن حضرت بر لزوم نامگذارى حتى پيش از تولد اشاره فرمودهاند. چنان که رسول خدا(ص) “محسن” فرزند حضرت فاطمه زهرا(س) را در شکم مادر نامگذارى کرد و فرمود که همه اشخاص در روز قيامت با نام خود و پدرانشان فرا خوانده مىشوند. پس نامهايتان را پسنديده و زيبا برگزينند.
از پيشوايان عالى قدر مکتب تشيع احاديث و روايات متعدد و متواترى در خصوص اهميت نام نيکو و نيز تاکيد بر استفاده از نامهاى پاک و منزه، همچون نامهاى خداوند تبارک و تعالي، پيامبران، امامان، صديقين و صالحين، به يادگار رسيده است که در اين مجال به چند فراز از اين احاديث و روايات تبرک مىجوييم؛
از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده است که راستترين نامها نامى است که دلالت بر بندگى خدا کند و بهترين نامها نام پيامبران(علیه السلام) است.
از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) احاديث و رواياتى درخصوص انتخاب نامهاى ارجمند نقل شده است که در اکثر اين روايات نسبت به نامگذارى فرزند به نام مبارک “محمد” تاکيد شده است.
از حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) نقل شده است؛ اول نيکى پدر به فرزند آن است که او را نام نيکويى ببخشد. “همچنين از آن حضرت روايت شده است که فقر و بينوايى داخل خانهاى نمىشود که در آن خانه نام “محمد”، “احمد”، “علي”، “حسن”، “حسين”، “جعفر”، “طالب”، “عبدالله” يا “فاطمه” بوده باشد.
سيره خاندان پاک وحى و نيز اهميتى که براى نامگذارى قائل بودهاند بىگمان آئينه و الگويى راستين براى اهل معرفت است. چنان که اين نکته به تحقق در آثار فضلا و خردمندان اين مرز و بوم ديده مىشود. ابوالفضل بيهقى در کتاب ارجمند “تاريخ بيهقي” آورده است: “بر پدران بيش از آن نباشد که فرزندان خويش را نامهاى نيکو و بسزا ارزانى دارند ...” و نيز امير کيکاووس بن اسکندر در کتاب “قابوسنامه” به فرزندش گيلانشاه چنين اندرز داده است: “اگر خداى تو را پسرى دهد، اول نام خوش بر وى نه که از جمله حقهاى پدران يکى اين است.”
نامگذارى از نگاه امام رضا(علیه السلام)
حضرت امام رضا(علیه السلام) همچون رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرين عليهمالسلام نسبت به انتخاب نام نيک و برازنده به پيروان خويش سفارشهاى ارزندهاى داشتهاند. از مجموع احاديث و رواياتى که در زمينه مسائل تربيتى درباره آن حضرت به ما رسيده است مىتوان به عظمت و اهميت اين موضوع در آئين اسلام و مکتب تشيع و جامعيت آن يقين حاصل نمود.
در فقهالرضا آمده است: “اگر پيش از ولادت نام کودک را تعيين نکردهايد، روز هفتم نام او را انتخاب کنيد.”
امام هشتم شيعيان براى فر زند ارجمند خويش امام جواد نام زيباى “محمد” را برگزيد و ديگران را به انتخاب اين نام چنين سفارش فرمودند که؛ “خانهاى که در آن نام محمد باشد، روز و شبشان را با خير و نيکى به پايان مىرسانند.”
برخلاف ابن شهر آشوب، شيخ مفيد و شيخ طبرسى که جز حضرت امام محمد تقى فرزندى را براى امام رضا(علیه السلام) ذکر نکردهاند، در برخى منابع همچون “سيدالائمه” براى آن حضرت 5 فرزند پسر و يک دختر ذکر شده و يا سبط بن جوزى در “تذکرهالخواص” براى آن حضرت 4 فرزند ذکر نموده است که در برخى منابع مانند “منتخبالتواريخ” اسامى فرزندان آن حضرت را محمد، قانع، حسن، جعفر، ابراهيم و حسين ذکر شده است. مرحوم شيخ عباس قمى نيز در “فوائد الرضويه” از دختر حضرت امام رضا(علیه السلام) با نام “فاطمه” ياد کرده است.
اسامى و القاب امام رضا(علیه السلام)
امام موسى بن جعفر(علیه السلام) فرزند دلبند خويش را همنام جد بزرگوارش اميرالمومنين(علیه السلام) و جد ديگرش امام سجاد(علیه السلام)، “علي” نام نهاد. امام کاظم(علیه السلام) گاهى اوقات او را “ابوالحسن” خطاب نموده و مىفرمود: “هرگاه فرزندم را صدا مىکنيد او را ابوالحسن بخوانيد.” از اين رو در بسيارى از روايات اگر ناقل سخن حضرت امام رضا(علیه السلام) باشد، ايشان را ابوالحسنالثانى مىخوانند زيرا ايشان در کنيه نيز با جد بزرگوار خويش مولاى متقيان(علیه السلام) اشتراک دارند.در طى حيات پربرکت امام رضا(علیه السلام) القاب متعدد و متنوعى به آن حضرت اختصاص يافت که هرکدام بنا بر مناسبتى و براساس ضوابط و شرايطى تحقق يافت. اين القاب هريک نشانگر جلوهاى از فضايل و کرامات بىشمار آن حضرت است و گواه ديگرى بر عظمت بىانتهاى شخصيت الهى ايشان. برخى از القاب کريمه آن حضرت عبارتند از: صابر، رضي، وفي، صادق، فاضل، صديق، ضامن آهو، قرهالعين المومنين، غيظ الملحدين، هادي، مرشد، سراجالله، عالم، نورالهدي، راضي، زکى و ... که در کتابهايى همچون “منتهىالامال” “بحارالانوار”، “علل الشرايع” و زيارتنامه آن حضرت با دقتنظر مىتوان علاوه بر اين القاب، به موارد ديگرى نيز دست يافت.
“رضا” معروفترين لقب امام هشتم
بىگمان “رضا” معروفترين لقب حضرت ثامنالحجج(علیه السلام) است، چنان که به محض شنيدن آن، در ذهن هر شنوندهاى وجود مقدس حضرت امام رضا(علیه السلام) نقش مىبندد. اين لقب در طول تاريخ بيش از ساير القاب آن حضرت مورد استفاده دوستان وحتى دشمنان ايشان قرار گرفته است. بويژه در دستگاه خلافت مامون با انگيزه بهرهگيرىهاى سياسي، آن حضرت را بيشتر با عنوان رضا معرفى مىکردند. چنان که حتى طبرى در کتاب خود لقب رضا را ابداع مامون خليفه عباسى و نشات گرفته از دوران ولايتعهدى امام رضا مىداند و مىنويسد که “مامون آن حضرت را رضاى آل محمد(ص) خواند!” در حالى که به حکم اسناد شيعي، چنان که در کتاب مناقب ابن شهرآشوب از امام محمد تقي(علیه السلام) نقل شده است اين موضوع افترايى بيش نيست.
در “جلاءالعيون” نيز از امام جواد درباره اين نکته که لقب رضا را آيا مامون به ايشان داده است، پرسش شده و امام پاسخ فرمودهاند: “سوگند به خدا که آنها دروغ مىگويند او رضاست زيرا مورد پسند خدا و پيامبر اوست و دوست و دشمن از او خشنود بودند.”
همچنين درباره لقب رضا در منابع ديگرى نيز از امام نهم(علیه السلام) نقل شده است که علت اين نکته را در اين دانستهاند که مخالفان و موافقان به او خط و رسم او رضا دادهاند و يا چنين موقعيتى از نظر رضاى دوست و دشمن براى احدى از امامان پيشين نبوده است.
در “جناب الخلود” روايتى ذکر شده که حکايت از آن دارد. اين لقب مربوط به قبل از دوران ولايتعهدى امام رضا (علیه السلام) است و امام موسى بن جعفر(علیه السلام) فرزند خويش را به اين لقب خطاب مىفرموده و مىکوشيدند تا اين تفکر را شايع کنند که او راضى به رضاى خدا و مرضى خدا و رسول بود.
نامگذاري، جلوهاى از ارادت ايرانيان به امام رضا
حديث عشق و ارادت ايرانيان به خاندان پاک وحي(علیه السلام)، حديثى شگفت و غيرقابل توصيف ا ست.
روايت شورانگيز گرويدن سلمان فارسى به اسلام و ارادت آسمانى او به عترت پاک و مکرم رسول اکرم(ص) تا بدان پايه است که پيامبر عظيمالشان، مسلمان را در شمار اهلبيت ارجمند خويش معرفى فرمودهاند و مقام ايشان نيز همواره مورد تکريم عترت گرامى رسول خدا(ص) قرار داشته است.
به گواه تاريخ، ايرانيان با حمايت از علويان همواره به دفاع از اهلبيت(علیه السلام) برخاسته و در اين راه حتى از بذل جان خويش کوتاهى نکردهاند. تا بدانجا که اين سرزمين بزرگترين پايگاه تشيع در طول چهارده قرن پس از ظهور اسلام بوده است.
عشق و ارادت مردم اين ديار به اهلبيت عصمت و طهارت از جلوههاى متعدد و گوناگونى برخوردار بوده است، که در هر جلوهاي، جهانى زيبايى و معنا نهفته است و حکايت از احترام و اشتياقى روزافزون و پايانناپذير دارد.
بىترديد يکى از جلوههاى عشق و ارادت آسمانى ايرانيان به ساحت مقدس عترت رسول گرامى اسلام، استقبال از نامهاى مبارک اين خاندان عظيمالشان است. نامهايى با معانى و مفاهيم ملکوتى و نيکو که هريک يادآور يکى از پيشوايان معصوم است و سرشار از هزاران فراز فضيلت و کرامت.
از آنجا که نامگذارى فرزندان يکى از مهمترين مراحل زندگانى هر انسانى است و نشانگر علايق و نگرش اوست مىتوان از اين نکته به استنتاجهاى فراوانى درباره خصوصيات يک جامعه دست يافت و نکات قابل تاملى را از آن استخراج نمود.
براساس يک پژوهش بينالمللى نام مبارک “محمد” پرطرفدارترين نام در سطح جهان است و هيچ نامى تا اين اندازه مورد استقبال جهانيان قرار نگرفته است. در کشور ايران نيز نام مبارک “محمد” در رتبه اول قرار گرفته است و طبق آمار، نامهاى مبارک “علي” و “حسين” در رتبههاى دوم و سوم و پس از آن نام رضا با احتساب اسامى دو اسمي، در مرتبه چهارم قرار دارد و درصد فراوان قابل ملاحظهاى را به خود اختصاص داده است.
شمارى از نامهاى دو اسمى عبارتند از: احمدرضا، محمدرضا، عليرضا، حامدرضا، حسنرضا، حسينرضا، غلامرضا، عبدالرضا، اميدرضا، حميدرضا، اميررضا، امينرضا، رضابخش، رضاعلي، رضاقلي، رضامحمد، سعيدرضا، سقارضا، شاهرضا، فرهادرضا، مجيدرضا، مسعودرضا، موسىرضا، مهدىرضا، ميررضا، وحيدرضا، يوسفرضا و ... علاوه بر اين نامها که در اسناد سازمان ثبت احوال و نيز کتابهاى نامنامه ثبت است بسيارى از ايرانيان نام خانوادگى خويش را به سبب ارادت به حضرت امامرضا(علیه السلام) به گونهاى برگزيدهاند که يادآور آن حضرت است.
شمارى از نامهاى خانوادگى در اين زمينه عبارتند از: رضايي، رضازاده، پوررضا، رضائيان، رضانيا، رضاجو، رضاطلب، رضاپور، رضاخواه، رضادوست، مشهدىيار، عبدالرضايي، غلامرضايي، رضوى و ...
برخى از ايرانيان نيز با برگزيدن نام هاى اصحاب آن حضرت همچون خواجه ربيع، مراد و اباصلت ارادت خويش را آشکار نمودهاند. برخى ديگر نيز با انتخاب القاب پدر و فرزند آن حضرت در اين مسير گام نهادهاند.
ابراز علاقه و ارادت به ساحت مقدس حضرت امام رضا(علیه السلام) تنها در نامگذارى مردان خلاصه نمىشود. به استناد آمار موجود بخش قابل توجهى از نامهاى بانوان ايرانى به نامهاى مبارک مادر، خواهر و همسر حضرت امامرضا(علیه السلام) اختصاص يافته است. نامهايى همانند: تکتم، نجمه (مادر امام رضا(علیه السلام))، حکيمه معصومه، بىبىمعصومه، معصومه خاتون (لقب خواهر آن حضرت)، خيزران (لقب همسر امام) و ...
برخى از ايرانيان نيز از آنجا که يکى از القاب آن حضرت “ضامن آهو” مىباشد فرزند دختر خويش را “آهو” نامگذارى مىکنند که در اين خصوص هموطنان آذرى زبان از نام “مارال” به همين معنى بهرهبردهاند.
يقينا گستره نامها سرشار از گفتنىهاى ناگفته و اسرار و نکات قابل توجه فراوانى است که تاکنون مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار نگرفته است. چه بسا در پس ماجراى انتخاب اين نامها کرامات و ماجراهاى شيرينى نهفته باشد که گردآورى و تنظيم آن مىتواند کتابى جالب و جذاب باشد و در قلمرو مسائل مذهبى و اجتماعى نقش ارزندهاى ايفا نمايد.
اين موضوع حتى مىتواند طرحى براى توليد برنامههاى ديداري، شنيدارى پرمخاطبى باشد تا مسائل تربيتى و دينى را به شکل نوينى به ميان خانوادهها ببرد و آفاق تازهاى را در برابر ديدگان آنها بگشايد.
اهم منابع:
- قرآن کريم
- فرهنگ جامع اسماء، تاليف: شفيق الارناووط، ترجمه و تحقيق: غنى مياحي، تهران: نشر آمه، چاپ اول 1376
- فرهنگ نام، تاليف: حسين نوربخش، تهران: انتشارات غزالي، چاپ هشتم 1379
- برگزيده نامهاى اسلامى و ايراني، تاليف: اسماعيل شاهرودي، تهران: نشر فخررازي، چاپ دوم 1370
- پژوهشى در نامهاى ايرانيان معاصر، تاليف: دکتر عبدالکريم بهنيا، اهواز: مولف، چاپ اول 1360
- نامنامه، تاليف: دکتر حسين آذران (نخعي)، تهران: طهوري، چاپ هفتم 1367
- اخلاق ناصري، خواجه نصيرالدين طوسي، تصيح: مجتبى مينوى و عليرضا حيدري، تهران: انتشارات خوارزمي، چاپ اول 1356
- تاريخ بيهقي، خواجه ابوالفضل محمد بن حسين بيهقى دبير، به اهتمام: دکتر خليل خطيب رهبر، تهران، انتشارات مهتاب، چاپ چهارم 1374
- ايران در زمان ساسانيان، پروفسور آتور کريستن سن، ترجمه: رشيد ياسمي، تهران: انتشارات دنياى کتاب، چاپ هفتم، 1370
- نهجالفصاحه، مترجم: ابوالقاسم پاينده، تهران: انتشارات جاويدان، چاپ بيست و يکم 1367
- اصول کافي، ثقهالاسلام کليني، ترجمه: محمدباقر کمرهاي، تهران: نشر اسوه، چاپ اول 1370
- حليهالمتقين، علامه محمدباقر مجلسي، تهران: انتشارات باقرالعلوم، چاپ اول 1364
- منتهىالآمال، تاليف: شيخ عباس قمي، تهران: نشر حسيني، چاپ دوم 1374
- در مکتب عالم آل محمد، دکتر على قائمي، تهران: انتشارات اميري، چاپ اول 1378
کامران شرفشاهي – روزنامه رسالت – شماره 6299
|