اگرعلى (ع) میدید آن مصیبتهایى را که همچون شب روزگار را بر فاطمه (س) تار و سیاه کرده است چگونه آن را تحمل کرد؟
حلم على از کوهها سخت تر بود چون على (ع) نفس پیغمبر (ص) است، پیغمبر نیز سالها مورد آزارو اذیت قرار گرفت آزارى همچون آزار مشرکان مکّه، که بر آن حضرت سنگ و خاک و خاکستر و زباله مىریختند ! آزارى همچون آزار مشرکان و یهود و نصارى در جنگها با تیر و نیزه و شمشیر، آنها یافته بودند که سماحت و عظمت پیامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونى دارد. دیده بودند در مقابل اذیّتهاى مشرکین قریش نفرین نمىکرد و مىفرمود «انّ قومى لا یعلمون» و در مقابل آنانکه بر آن حضرت شمشیر کشیده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت مىکردند.او حیا مىکرد که خود در مقابل آزارهایى که بر وى وارد مىشد اعتراض کند، او دین خدا را پاس مىداشت، و خدا به دفاع از او مىپرداخت.
امّا هنوز جاى سؤال است که ، چرا پیامبر و على صلوات اللَّه علیهما از شجاعت و غیرت خود بهره نمىگرفتند، تا مخالفان چنان جرأت کنند و بر آنها چیره شوند؟
1- خاندان پیامبر (ص) همانند دیگران نیستند.آنچه آنان را به عکس العمل وا مىدارد فقط امر الهى و رضاى اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصى، دفاع از خود و متعلقات خود حرکت نمىکنند. بلکه تنها مدافع دین و تابع وظیفه و امر الهىاند.
حضرت على (ع) تنها بر اساس امر و فرمان عمل مىکرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر کرد.
2-آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبائى در برابر اين مصيبتهاى عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
مرحوم سيد رضى الدين موسوى در كتاب شريف خصائص الأئمه (عليهم السلام) مىنويسد:
امام كاظم عليه السلام مىفرمايد: از پدرم امام صادق عليه السلام پرسيدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، مهاجرين و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه مىكردند، علي فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روى بدن پيغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنياى خودشان مشغول خواهند شد؛ ولى تو را از رسيدگى به من باز ندارد، مثل تو در بين اين امت مثل كعبه است كه خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههاى دور نزد آن بيايند... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدى و بدنم را در قبر گذاشتي، در خانهات بنشين و قرآن را آنگونه كه دستور دادهام، بر اساس واجبات و احكام و ترتيب نزول جمع آورى كن، تو را به بردبارى در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله عليها خواهد رسيد سفارش مىكنم، صبر كن تا بر من وارد شوي.
پی نوشت:________________________
منبع : الشريف الرضي، أبي الحسن محمد بن الحسين بن موسى الموسوي البغدادي (متوفاي406هـ) خصائصالأئمة (عليهم السلام)، ص73، تحقيق وتعليق: الدكتور محمد هادي الأميني، ناشر: مجمع البحوث الإسلامية الآستانة الرضوية المقدسة مشهد – إيران، 1406هـ
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
3- دفاع از ناموس، از مسائل فطرى و مشترك ميان همه انسانها است؛ اما روشن است كه اگر كسى بداند كه قصد دشمن از تعرض به ناموس وى اين است كه او را به واكنش وادار كنند تا به مقصود مهمتر و شومترى دست يابند؛ انسان عاقل، با تدبير و مسلط بر نفس خويش، هرگز كارى نخواهد كرد كه دشمن به مقصودش برسد.
قصد مهاجمين به خانه وحى اين بود كه اميرمؤمنان عليه السلام را به واكنش وادار كنند و با استفاده از اين فرصت، ثابت كنند كه شخصى همانند علي عليه السلام براى رسيدن به حكومت دنيوى حاضر شد كه افراد زيادى را از دم شمشير بگذراند.
و نيز اگر اميرمؤمنان عليه السلام از خود واكنش نشان مىداد و با آنها درگير مىشد، ممكن بود كه فاطمه زهرا در اين درگيريها كشته شود، سپس دشمنان شايع مىكردند كه علي عليه السلام براى به دست آوردن حكومت دنيايى، همسرش را نيز فدا كرد و در حقيقت او بود كه سبب كشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار ياسر، يار وفادار اميرمؤمنان عليه السلام چنين كردند.
هنگام ساختن مسجد مدينه، عمار ياسر برخلاف ديگران كه يك خشت برمىداشتند، او دو تا دو تا مىآورد، پيامبر اسلام او را ديد، با دست مباركش، غبار را از سر و صورت نازنين عمار زدود و پس فرمود:
وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار. (1)
عمار را گروه ستمگر مىكشند، او آنان را به بهشت مىخواند وآنان او را به جهنّم.
پی نوشت:________________________
1 ) البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسير، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
صدور اين روايت از رسول خدا صلى الله عليه وآله در حق عمّار قطعى بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نيز ثابت مىكرد كه معاويه و دار و دستهاش همان گروه نابكار هستند؛ از اين رو هنگامى كه معاويه شنيد عمار كشته شده و لرزه بر دل بسيارى از مردم انداخته، و اين فرمايش پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله سر زبانها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبيد و پس از مشورت با او شايع كردند كه علي عليه السلام او را كشته است و اين گونه استدلال كردند كه چون عمار در جبهه علي وهمراه او بوده است و علي او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.
البته امام علي (ع) در قدم نخست از خود واكنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسي مفسر مشهور اهل سنت در اين باره مينويسد :
عمر با غلاف شمشير به پهلوي مبارک فاطمه و با تازيانه به بازوي حضرت زد . فاطمه ، صدا زد : « يا ابتاه » علي (ع) عمر را گرفته و عکس العمل نشان دادند ولی در این هنگام صدای موذن بلند شد و حضرت علی علیه السلام به فاطمه زهرا عرض کردند که انتقام گرفتن از اینها برای من کار اسانی است ولی اینان ، پس از این نام پدرت را از اذان حذف خواهند کرد و در اینجا بود که خانم فاطمه زهرا گفتند من به هر ظلمی که برمن شود راضی هستم تا مبادا نام پدرم را از اذان حذف کنند.
پی نوشت:________________________
1- تفسير آلوسي :3/124
4- برفرض اين كه واكنشي نشان نداده است ، به همان دليلي بوده كه پيامبر اسلام (ص) در مكه مكرمه ، در قبال، شكنجه صحابه و حتي قتل سميه مادر عمار ياسر واكنش نشان نداد.
توضیح : نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 13 سال در مکه، جلوي چشمش، عزيزانش مثل عمار و ياسر و سميه و بلال را شکنجه ميدادند و برخي هم شهيد ميشدند. چون نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بنا نبود که با معجزه کار را جلو برد و چون کمک و ياور و مدافع نداشت، لب فرو بست، حتي دستور دفاع هم به کسي نداد. در برابر بدترين جسارتهايي که به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) کردند در مکه، از خودش دفاع نکرد. لذا آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) هم در اين زمينه صبر ميکند.
مثلا : عمار بن ياسر عنسى كه مادر او سميّه نخستين كسى است كه در راه اسلام با نيزه ابوجهل به شهادت رسيد و همچنين برادرش عبدالله و نيز پدرش ياسر در مكه زير شكنجه قريش به شهادت رسيدند.
بلال بن رباح را اميّة بن خلف گرفت و او را در گرماى شديد نيمروز (در بطحاى مكه ) به پشت خواباند و سنگى بزرگ را سينه اش نهاد تا به محمد كافر شود ولى همچنان در زير شكنجه اءحد اءحد مى گفت .
ديگر كسانى كه با وسايل و عناوين مختلف مورد شكنجه هاى شديد قرار گرفتند به نامهاى زيرند:
1- عامر بن فهيره ، 2 - خبّاب بن اءرتّ، 3 - صهيب بن سنان رومى ، 4 - ابو فكيهه ، 5 - امّ عبيس (يا امّعنيس )، 6 - زنّيره (كنيز رومى )، 7 - نهديّه و دخترش ، 8 - لبيبه .
فشار طاقت فرساى قريش به جايى رسيد كه پنج نفر از اسلام برگشتند و بت پرستى را از سر گرفتند، آنان عبارتند از: 1 - حارث بن زمعه ، 2 - ابوقيس بن فاكه ، 3 - ابوقيس بن وليد، 4 - علىّ بن اميّه ، 5 - عاص بن منبّه ، كه اينان در بدر كشته شدند و خداى متعال درباره ايشان آيه اى نازل كرد (نساء /97 (رك : سيرة النّبى ، ج 2/283؛ ترجمه تاريخ يعقوبى ، ج 2/385؛ امتاع الاسماع ، ص 20)
چون رسول خدا صلى الله عليه و آله ديد كه اصحاب بى پناهش سخت گرفتار و در فشارند و نمى تواند از ايشان حمايت كند به آنان گفت : كاش به كشور حبشه مى رفتيد، چه در آن جا پادشاهى است كه نزد وى بر كسى ستم نمى رود، باشد كه از اين گرفتارى براى شما فرجى قرار دهد، پس جمعى از مسلمانان رهسپار حبشه گشتند و اين نخستين هجرتى بود كه در اسلام روى داد.
آقا امام رضا (عليه السلام) هم در پاسخ به سوالي که چرا جدت علي (عليه السلام) از حقوق مسلم خود و همسرش دفاع نکرد می فرماید:
حضرت فرمود که همانگونه که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مکه دفاع نکرد: اقتدي برسول الله في ترک جهاد المشرکين بمکة بعد النبوة ثلاث عشر سنة. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) 13 سال در مکه لب فرو بست و با مشرکان جهاد نکرد.
و اميرالمومنين (عليه السلام) مي گويد روزي با نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بيرون مدينه در داخل يک باغي بوديم و صحبت مي کرديم. ديدم که قطرات اشک از چشمان نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سرازير شد. گفتم: چرا گريه مي کني؟ گفت: کينه هايي مي بينم در سينه بعضي از اقوام که بعد از من، آن کينه ها را بروز مي دهند. گفتم: آيا دين من سالم مي ماند؟ گفت: بله دين تو سالم مي ماند.(5)
پی نوشت:________________________
5- مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص118 - مسند أبي يعلى، ج1، ص427 - معجم كبير طبراني، ج11، ص61 - شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج4، ص107 - ميزان الاعتدال ذهبي، ج4، ص480
گذشته از این چرا وقتي ياران رسول خدا به خانه عثمان ريختند و متعرض همسر او شده و حتي دست او را با شمشير قطع كردند ، عثمان هيچ واكنشي از خود نشان نداد؟
توضیح : اين عثمان همان عثمان بن عفان خليفه سوم است كه ياران رسول خدا از اطراف و اكناف عالم جمع شدند و او را به خاطر بدعتهاي زيادي كه در دين گذاشته بود ، قتل رساندند اما عثمان نه تنها واكنشي نشان نداد كه حتي هيچ اعتراضي نيز نكرد .
پی نوشت:________________________
6- البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 ص 210 و تاريخ الطبري - الطبري - ج 3 ص 421 و الكامل في التاريخ - ابن الأثير - ج 3 ص 178 .
پس در اینجا دلیلی که اقامه میشود همان بیکسی و بی یاوری میباشد ، همانگونه که امام علی میفرماید اگر 30 یار مخلص داشتم قیام میکردم و حقم را از غاصبان خلافت میگرفتم ؛ یا در خطبه 217 میفرماید : من هرچه کمک خواستم جز اهل بیتم کسی اعلام وفاداری با من نکرد و من دیدم که اگر اهل بیتم را هم در برابر شمشیر دیگران قرار دهم به صلاح نیست.
حتي خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وصيت کرد به علي (عليه السلام) که: فإن وجدت اعوانا فجاهدهم و ان لم تجد اعوانا فكف يدك و احقن دمك، فإن الشهادة من وراءك.
اگر نيرو و کمک داشتي، با اينها جهاد کن. اگر ياور نيافتي، دست نگهدار و خونت را حفظ کن که شهادت پشت سر توست. (7)
پی نوشت:________________________
7- مستدرک الوسائل، ج11، ص74 - غيبت شيخ طوسي، ص193 - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي، ج20، ص326
5- دلیل دیگر اینکه اگر به همسر یا مادر و خواهر کسى - هر چند ضعیف و غیرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمىخیزد. امّا اگر بداند که مهاجمین مىخواهند با تحریک احساسات، وى را به عکسالعمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصى با تدبیر و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هیچگاه دشمن را با عکس العمل به اهدافش نمىرساند.
على (ع) مىدانست آشوب و جنجال هدف مهاجمین است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را براى معرّفى حق از على و فاطمه علیهما السلام بگیرد. على با صبر و بردبارى نقشه شوم مهاجمین را خنثى کرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤولیت بزرگ خود را براى حفظ دین ایفا و حجت را تا روز قیامت بر خلق تمام کرد.
و به این ترتیب پرسشهاى فراوانى را پیشروى تاریخ قرارداد، شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت على (ع) بپامىخاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه (س) درگیر مىشد. امروز تحریف گران تاریخ مىگفتند على براى گرفتن حکومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیریها فاطمه کشته شد و على (ع) قاتل فاطمه است. دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود.
این قبیل امور از تحریف گران تاریخ بعید نیست، چه اینکه انکار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) کمتر از این نمىباشد. تحریف گران تاریخ، توجیه کنندگان حقایق، در مورد شهید جنگ صفین، عمّار یاسر، که پیامبراکرم (ص) فرموده بود: « یقتله الفئة الباغیة»:
« فراه النّبیّ (صلى الله علیه و سلم) فینفض التّراب عنه ویقول: تقتله الفئة الباغیة ویح عمّار یدعوهم الى الجنّة ویدعونه الى النّار»
صحیح بخارى، ج1، ص254، کتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فى بناء المسجد.
تو را گروهى سرکش به شهادت مىرسانند.
چون صدور این حدیث از پیامبراکرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انکار نبود، و یکى از ادلّه روشن بغى و بطلان قاتلین عمّار و رهبرشان بود، آنانکه براى دفاع از معاویه از هیچ مکابرهاى روى گردان نبودند، روز را تاریک و شب را روشن معرفى مىکردند، مگر نگفتند على قاتل عمّار است؟ چون وى را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اینکه پیامبر اکرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:
«یدعوهم الى الجنّة و یدعونه الى النار »24
پی نوشت:________________________
24- همان
عمّار آنان را به سوى بهشت مىخواند و آنان عمّار را به سوى آتش دعوت مىکنند. و به این وسیله پیامبر اکرم (ص) مخالفان على (ع) و رهبرشان را مصداق آیه شریفه: وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ ( سورة القصص، آیة 41.) قرارداد.
چرا عثمان از زنش دفاع نكرد؟
هنگامى كه ياران رسول خدا صلى الله عليه وآله به خانه عثمان ريختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، شما از اين عملکرد عثمان چه پاسخى داريد؟
طبري، در تاريخش مىنويسد:
سودان بن حمران آمد تا او را كتك بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روى او انداخت، سودان شمشير را گرفت و انگشت او را قطع كرد و سپس عثمان را زد و كشت. (1)
پی نوشت:________________________
1) الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 676، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.
همچنين ابن كثير دمشقى سلفى مىنويسد:
چرا عثمان از زنش دفاع نكرد، مگر نه اين كه او مرد بود، غيرت داشت و بايد از زنش دفاع مىكرد؟ پس چرا هيچ واكنشى از خود نشان نداد و حاضر شد كه ببيند ياران رسول خدا به همسر او اهانت كرده و متعرض همسر او شوند؟
چرا عمر از زنش دفاع نكرد؟
اهل سنت اصرار دارند كه امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام همسر عمر بوده است؛ اما مىبينيم كه هنگامى كه مغيرة بن شعبه اهانت زشتى به امّكلثوم كرده و عمر هيچ عكس العملى از خود نشان نمىدهد.! (1)
پی نوشت:________________________
1 ) إبن خلكان، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ)، وفيات الأعيان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقيق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
|