( مطلبی که می خوانید در صفحهٔ فیسبوک امیرفریدون نصرتی پژوهشگر و مشاور مدیریت افکار عمومی- منتشر شده است و می تواند برا ی کسانی که از شبکه های اجتماعی صرفا برای تفریح و وقت گذرانی استفاده می کنند، مفید باشد. ( http://inssoa.com/fa/)
.................................
من نمیدانم این آقا کیست اما حرف هایش به دلم نشست ، شما هم در این مورد فکر کنید وبا دیگران درباره آن صحبت کنید به گمانم حق است و قابل تفکروعمل. بیایید از همین حالا تصمیم بگیریم که: کتاب مطالعه کنیم ،منطقی فکر و عمل کنیم و یکدیگر را به عنوان یک هموطن بیشتر درک کنیم .همه می دانیم که بازیچه ی این شبکه های اجتماعی هستیم اما هیچ یک برای خود ،کشور وفرزندانمان کاری نمی کنیم .آیا زمان بیداری از خواب غفلت نرسیده؟!
..................
مردم ما اگر به جای کپی پیست کردن پیام های بیهوده در مورد مسایل بی ارزش , کمی برای بهبود معیشت خودشون کتاب می خوندند , کلاس می رفتند , فکر می کردند , و نگاهشون رو به زندگی تغییر می دادند , خیلی سریع تر نتیجه می گرفتند .
تمام کار ما مردم شده شایعه پراکنی و کپی پیست کردن مطالبی که یک دینار هم نمی ارزد. عده ای هم در خفا نشسته اند و هوش و ذکاوت ایرانیان را اندازه گیری می کنند .
شعر نو می نویسند و زیرش نام مولانا را می گذارند می گویند یک انرژی مثبت از مولانا تقدیم به شما !!! و می فرستند توی گروه ها و به سرعتِ انتقال بی اندیشه مردم می خندند.
یا جمله ای از جلال آل احمد را بر می دارند نام صادق هدایت زیرش می گذارند.. یا از مجلات و صفحات زرد , جملات زرد بر می دارند نام کوروش را بر آن می گذارند و در میان مردم شیوع می دهند .
شبکه های اجتماعی تبدیل به شبکه های پرورش احمق شده است .خودمان از خودمان در حال ساختن احمق هایی هستیم که تفاوت شایعه و واقعیت را نمی دانیم.
فقط ژست و فیگور می گیریم که جملات آنچنانی با امضاء نام بزرگان کپی پیست کنیم . حتی به خودمان زحمت نمی دهیم یک خط از آن جمله را در گوگل سرچ کنیم و ببینیم صاحب این جمله بی صاحاب کیست .
اجازه میدهیم عده ای پشت مونیتور بنشینند و به ریش ما بخندند.امروز در گروهی که کار تخصصی می کند مطلبی میبینم که نوشته روز جمعه پمپ بنزین نرویم و پمپ ها را خلوت کنیم تا خبرگزاری های خارجی متوجه خلوتی پمپ ها بشوند و این اعتراض رسانه ای و جهانی شود . ملت هم کف و دست و هورا می کشند که آفرین .
جلل الخالق !
آخر یکی نیست به این بزرگوار بگوید مگر همه ملت ایران قرار دارند روزهای جمعه بروند پمپ بنزین چادر بزنند که این جمعه با حرف تو نروند !
یعنی شب جمعه نمی توانند بروند ؟ یعنی این جمعه قرار است همه باک ها ناگهان خالی شود و نیازمند پمپ بنزین شوند و با فرمایش شما باید جلوی خودشان را بگیرند ؟
گاهی انسان ناامید می شود از وضعیت موجودی که در جامعه می بیند.
شبکه های اجتماعی تنها ویژگی ای که داشت ,افکار نازیبا و روانِ ناموزونِ ما ایرانیان را از پس چهره ها و لباس ها و ماشین ها و گوشی های آن چنانی , عریان کرد، تا جامعه شناسان و روانشناسان بدون نقاب بتوانند این جامعه را مطالعه کنند .
وضعیت ما ایرانیان از نظر تفکر آنچنان بر آشفته و بی سامان است که اگر کسی بخواهد ما را مدیریت کند ,کافیست چند روز در شبکه های اجتماعی ما بچرخد تا محرّک ها , مشوق ها و ساختار نگاه ما به زندگی را بفهمد و سپس برایمان برنامه هایی که در راستای اهداف خودش است را بچیند.
نمیدانم کی میخواهیم کمی از ژست های نازیبای همه چیز دانی خارج شویم. و کمی کتاب بخوانیم , مطالعه کنیم , کلاس برویم , و در فضاهایی که به تکامل افکار و نگرش ما کمک می کند حضور پیدا کنیم .
حتی اگر زمان زیادی را در اینترنت و فضای مجازی هستیم این فضا را به جایگاهی برای رشد و آگاهی مان تبدیل کنیم .
دوستان من , عزیزانم , مغزهای ما هم مانند شکم هایمان نیازمند غذا و خوراک هستند .
مغز های ما هم مانند بدنمان نیازمند پوششی از آگاهی و دانش فاخر است .
اگر می خواهید ثروتمند شوید , اگر می خواهید زندگی آرام داشته باشید , اگر می خواهید برای خودتان اهداف و رویاهایی ترسیم کنید و به آنها برسید , اگر می خواهید زندگی تان از آنچه هست بهتر شود:
هیچ راهی ندارید جز اینکه کتاب بخوانید , کلاس بروید , و در معرض رویدادهایی قرار بگیرید که نگاه و تفکر شما را تغییر دهد .
جای افسوس و شرمساری دارد که بگویم چندی پیش در یکی از بزرگترین شرکتهای زیر مجموعه یکی از وزارت خانه های کشور سخنرانی داشتم و از مجموع چند صد نفری که در سالن بعنوان مدیران این مملکت حضور داشتند فقط یک نفر در نظر سنجی ها نوشته بود در دو سال گذشته کتاب خوانده است؟!
البته آن کتاب هم کتاب " چه کسی پنیر مرا دزدید بود" که پنجاه صفحه هم نمی شود !
تبدیل شده ایم به مردم پر ادعایی که هیچ تلاشی برای شکوفایی و رشد خود نمی کنیم اما برای همه چیز ابراز عقیده می کنیم .
و از همه عالم و دنیا طلب کار هستیم که چرا وضعیت مملکت ما چنین است .دوست من , عزیز من , جان من , مملکت یعنی برآیند من و تو . یعنی بروز و ظهور خرد و آگاهی من و تو . وقتی من و تو حاضر هستیم به لباس و پوشاک و آرایش و ظاهر خود با تمام توان برسیم و بالاترین هزینه ها را بکنیم ولی برای خریدن یک کتاب ده هزار تومانی , یا یک سی دی آموزشی یا حضور در یک کلاس یا رفتن به مشاوره , می خواهیم جان به جان آفرین تسلیم کنیم , چه توقعی داری که سرزمین اجدادی من و تو آباد شود ؟!
|