بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين، والصلوه والسلام علي سيد الانبياء و المرسلين، ابيالقاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين. اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليهو علي آبايه في هذه الساعه و في كل ساعه وليا و حافظا و قايدا و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا. السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنايك.
شهادت مظلومانهي آقا ابيعبدالله را به پيشگاه ولي عصر- عجل الله تعالي فرجه الشريف- و مقام معظم رهبري، مراجع معظم تقليد و همهي شيفتگان مكتب حسيني تسليت عرض ميكنم. و از خداوند متعال درخواست ميكنيم كه در دنيا و آخرت دست ما را از دامن امام حسين عليهالسلام كوتاه نفرمايد.
طي جلسات گذشته سوالهايي را پيرامون موضوع عاشورا و قيام ابيعبدالله (ع) مطرح كردم و در حدي كه بضاعت گوينده و ظرفيت مجلس اقتضا داشت عرايضي را تقديم نمودم. يكي از سوالهاي مهمي كه درباره اين قيام عظيم و بينظير تاريخي مطرح ميشود و پيش از اين نيز بارها مطرح شده و به آن پاسخ داده شده است، سوال در مورد هدف سيدالشهداء عليهالسلام از اين حركت است. در اين باره به صورت كلي جوابهايي داده شده است كه همه ميدانند؛ مانند اين كه قيام آن حضرت براي احياي دين و اصلاح امت بوده است. اما در ذهن بسياري از جوانان و نوجوانان ما در سايهي اين سوال كلي، چند سوال فرعي مطرح ميشود و آن اين كه، با اين حركت سيدالشهداء (ع) چه اصلاحي صورت گرفت؟ قيام امام حسين (ع) چگونه امر به معروفي بود كه بايد به اين صورت انجام ميگرفت؟ و با اين روش چگونه دين احيا ميشود؟ آيا سيدالشهداء (ع) در هدف خود موفق شدند و توانستند با قيام خود، حكومت و امت اسلامي را اصلاح كنند و جلوي مفاسد را بگيرند؟ اين سوالها در ذهن بسياري از جوانان ما وجود دارد و گاهي آنها را مطرح ميكنند.
براي اين كه علت قيام سيدالشهداء عليهالسلام را از زبان خود آن حضرت بشنويم، ابتدا چند جمله از بيانات ايشان را براي تبرك و تيمن تلاوت ميكنم و پس از آن درباره بخشهايي از آن، توضيحاتي عرض خواهم كرد.
اصلاح مفاسد، هدف اصلي قيام امام حسين
در وصيتي كه آن حضرت براي برادرشان محمد حنفيه مرقوم فرمودند، جملهي معروفي است كه ميفرمايند: «اني لمْ اخْرجْ اشرا و لا بطرا و لا مفْسدا و لا ظالما» (1) يعني من نه براي گردش و تفريح از مدينه بيرون ميروم و نه براي اين كه فسادي در زمين راه بيندازم و ظلمي بكنم «و انما خرجْت لطلب الْاصْلاح في امه جدي صلي الله عليهو آله» فقط براي اصلاح در امت جدم خروج ميكنم. اگر دقت كنيم، در تعبير «لطلب الْاصْلاح» نكتهاي وجود دارد. امام (ع) نفرمود: «انما خرجت للاصلاح»؛ بلكه فرمود: «انما خرجْت لطلب الْاصْلاح» يعني من در جستجو و در پي اصلاح هستم. نظير اين تعبير در سخنراني امام (ع) براي نخبگان و علما هم هست كه فرموده بودند: «و لكنْ لنري اْلمعالم منْ دينك و نظْهر اْلاصْلاح في بلادك» (2) اين خطبه زماني ايراد شد كه هنوز صحبت از خروج و مبارزه با يزيد مطرح نبود. امام (ع) در آخر اين خطبه دعا ميكنند و خطاب به خداي متعال ميگويند: پروردگارا! تو ميداني كه هدف ما از اين فعاليتهاي سياسي جز اين نيست كه معالم دين تو و معيارهاي اسلامي را به مردم نشان دهيم؛ يعني نشان دهيم دين چيست و نشانههاي آن كدام است و چگونه و با چه معياري ميتوان افراد ديندار و افراد بيدين را شناخت؟ و نيز هدف ما اين است كه اصلاح را در بلاد تو ظاهر كنيم. كلمه «نظْهر» دو معني ميتواند داشته باشد؛ اول اين كه يعني روشن كنيم اصلاح چيست، و ديگر آن كه يعني اصلاح را تحقق بخشيم و بر فساد، ظاهر و غالب گردانيم.
_______________________
(1) بحارالانوار، ج 44، ص 329، باب 37، روايت 2.
(2) بحارالانوار، ج 44، ص 329، باب 37، روايت 2.
مفهوم اصلاح
از آن جا كه امروزه واژه «اصلاح» يكي از واژههايي است كه در ادبيات سياسي ما خيلي كاربرد دارد و مقام معظم رهبري هم در خطبه اخيرشان به اين واژه اشاره كردند، روي اين كلمه تكيه ميكنم و براي اين كه در مسير رهنمودهاي ايشان حركت كرده باشم و توضيح بيشتري بدهم، ابتدا معناي اين واژه را، و سپس موارد استعمال آن را در قرآن و روايات بيان ميكنم و آنگاه مطالبي كه بيشتر جنبه كاربردي دارد، عرض خواهم كرد. اصلاح كه كلمهاي عربي و از ريشه «ص ل ح» است دو معني دارد كه يكي از ماده صلح و ديگري از ماده صلاح است. اصلاح از ماده صلح، به معني آشتي دادن، و رفع اختلاف، دعوا و مشاجره بين دو فرد يا دو گروه است. واژه اصلاح به اين معني در قرآن كريم در مورد اصلاح بين دو همسر به كار رفته است؛ ميفرمايد: «... فابْعثوا حكما منْ اهْله و حكما منْ اهْلها انْ يريدا اصْلاحا يوفق الله بينهما...» (1) يعني براي زن و شوهري كه با يكديگر اختلاف پيدا كردهاند، داوري از طرف خانواده، زن، و داوري از طرف خانواده مرد انتخاب كنيد؛ اگر زن و شوهر واقعا بخواهند آشتي و سازش كنند، خدا بين آنها سازش برقرار خواهد كرد. و در جاي ديگر ميفرمايد: «و ان امْراه خافتْ منْ بعْلها نشوزا او اعْراضا فلا جناح عليهما انْ يصْلحا بينهما صلْحا و الصلْح خير» (2) در اين آيه در مورد آشتي زن و شوهر ميفرمايد آشتي بهتر است. نظير اين مورد تعبير ديگري است كه زياد شنيدهايد و در قرآن نيز هست و آن اصلاح ذاتالبين است كه به معني آشتي دادن و دو نفر يا دو گروه ميباشد كه با يكديگر اختلاف دارند. در قرآن ميفرمايد: «و اصْلحوا ذات بينكم» (3) در روايات هم براي اصلاح ذاتالبين ثواب بسياري ذكر شده است، كه اگر دو مومن يا دو گروه يا دو خانواده با يكديگر قهر هستند و با همه اختلافي دارند، سعي كنيد آنها را آشتي دهيد؛ و ثواب اين كار از ثواب نماز و روزهي سال بيشتر است. (4) دامنه «اصلاح ذاتالبين» تا آن جا گسترش پيدا ميكند كه اگر دو گروه از مردم درون جامعه اسلامي با هم بجنگند، «و انْ طايفتان من الْمومنين اقْتتلوا...» (5) در اين جا هم قرآن دستور ميدهد كه سعي كنيد ابتدا آنها را آشتي بدهيد: «فاصْلحوا بينهما...» دنبالهي آيه، مربوط به جهاد است كه فعلا مورد بحث ما نيست. بنابراين كلمه اصلاح در جايي كه دو گروه با هم ميجنگند، به معني صلح دادن و آشتي دادن به كار رفته است. در اين موارد، اصلاح بين دو فرد و يا دو گروه انساني به معني آشتي دادن آنان با يكديگر است.
استعمال ديگر اصلاح، از ماده صلاح است. صلاح در مقابل فساد ميباشد و معمولا آن را در زبان فارسي «شايستگي» ترجمه ميكنند. كار صالح يعني كار شايسته و فرد صالح يعني فرد شايسته. اصلاح به اين معنا نيز در مقابل افساد است و به معني انجام كار شايسته يا برطرف كردن فساد ميباشد. به كسي كه درصدد است كار شايسته انجام بدهد و فسادها، نقصها و عيبها را برطرف كند، «مصلح» ميگويند و كسي را كه در صدد بر هم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، «مفسد» مينامند. تعبير «مفسد في الارض» هم از همينجا است. اين معناي اصلاح، را برطرف كند يا كار فردي شايستهاي را انجام دهد، با فرد خاصي رو به رو نيست. پس اين اصلاح كه از ماده صلاح است دو نوع مصداق دارد، يكي به معني كار شايسته انجام دادن و ديگري به معني برطرف كردن فساد و تبهكاري يا جلوگيري از بزهكاري است. اين هر دو نوع مصداق، در قرآن نيز استعمال شده است؛ مثلا «الا الذين تابوا و اصْلحوا» (6) يعني كساني كه توبه كردند و اصلاح كردند يعني عملوا عملا صالحا، به جاي كارهاي غلط و به جاي گناهاني كه انجام داده بودند، اصلاح كردند يعني كار خوب انجام دادند. ولي آنچه بيشتر مفهوم اجتماعي دارد و در كلمات حضرت ابيعبدالله مطرح شده است و در ادبيات سياسي و اجتماعي امروز هم به كار رفته است، اصلاح مفاسد است كه در مقابل افساد به كار ميرود. تا اين جا مفهوم اصلاح از نظر لغت عربي و از نظر كاربرد قرآني و ديني آن روشن شد.
اما مفهوم اصلاح كه امروزه به كار ميبريم، ويژگي خاصي در اصطلاحات سياسي پيدا كرده و معادل «رفرم» (7) و در مقابل انقلاب به كار ميرود. ميگويند تغييراتي كه در جامعه ايجاد ميشود، گاه تدريجي است و آرام آرام و با آهنگ كند انجام ميگيرد كه در اين صورت به آن «رفرم» ميگويند؛ و كساني را كه در صدد چنين تغييراتي در جامعه برميآيند، «اصلاحطلب» مينامند و معادل خارجي آن «رفرميست» (8) است. در مقابل، كساني كه ميخواهند دفعتا اوضاع را عوض كنند، انقلابيون هستند. انقلاب به معني تغيير اجتماعي ناگهاني، تند و با سرعت كه گاهي احيانا همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامي ايران. اين اصطلاح اصلاح، به عنوان اصطلاح سياسي و در مقابل انقلاب، معناي اخصي براي اصلاح است. اين اصطلاح،ريشه لغوي ندارد و اصطلاح ديني و مذهبي نيست؛ بلكه اصطلاح سياسي جديدي است كه اصلاح را در مقابل انقلاب به كار ميبرند. مسلما اين اصطلاح، جديد است و در قرآن و روايات به اين معناي خاص به كار نرفته است. در جايي كه سيدالشهداء عليهالسلام ميفرمايد: «خرجْت لطلب الْاصْلاح في امه جدي» اين معناي خاص را منظور نكردهاند. حركتي كه ايشان انجام دادند، يك حركت تدريجي، آرام و بي خشونت نبود؛ جنگ بود و كشته شدن و فدا كردن دهها انسان شريف در راه آن هدف.
مقام معظم رهبري در فرمايشاتشان به اين نكته اشاره كردند كه وقتي ما ميگوييم اصلاح، معناي خاص آن را كه امروزه در اصطلاح سياسي به كار ميرود نميگوييم؛ بلكه منظور ما هرگونه مبارزه با فساد و رفع مفاسد است؛ خواه به صورت تدريجي باشد، و خواه به صورت دفعي و انقلابي. و لذا فرمودند خود انقلاب اسلامي ايران بزرگترين اصلاح بود؛ با اين كه در اصطلاح سياسي امروز به آن اصلاح نميگويند. منظور ايشان اين بود كه ما وقتي به اصطلاح قرآن و روايات، از اصلاح سخن ميگوييم، معناي اعم آن را اراده ميكنيم؛ چه آن اصلاح به صورت تدريجي باشد يا به صورت دفعي و انقلابي و تند و با آهنگ سريع. و به همين جهت انقلاب اسلامي هم بزرگترين اصلاح بود؛ زيرا موجب از بين رفتن مفاسد زيادي گرديد؛ گرچه اين كار نسبتا به صورت دفعي، انجام شد. البته دوران نهضت پانزده سال طول كشيد تا اين كه سرانجام به پيروزي رسيد؛ ولي زماني كه انقلاب پيروز شد، نظام سابق به صورت دفعي تغيير كرد و دستگاههاي كشور و سياستهاي سابق ناگهان تغيير كرد، قانون اساسي جديد وضع شد و تحولي بنيادين و همه جانبه اتفاق افتاد.
_______________________
(1) نساء، 35.
(2) نساء، 128.
(3) انفال، 1.
(4) ر. ك: بحارالانوار، ج 42، باب 127، روايت 51 و 58؛ ج 75، باب 34، روايت 3؛ ج 76، باب 101، روايت 2؛ ج 78، باب 18، روايت 2.
(5) حجرات، 9.
(6) بقره، 160،نساء، 146.
(7) Reform.
(8) Reformist.
تاثير نظام ارزشي در تعريف اصلاح
گفتيم واژه اصلاح در قرآن يا از ماده صلح و يا از ماده صلاح است؛ و تكيه بحث ما بر اصلاح از ماده «صلاح» در مقابل «فساد» است. صلاح و فساد در قرآن از عامترين مفاهيم ارزشي هستند. از آن جا كه بعضي از نوجوانان ما با اين اصطلاحات آشنا نيستند، درباره مفاهيم ارزشي توضيح مختصري ميدهيم. مفاهيمي را كه ما به كار ميگيريم، گاه درباره چيزهايي است كه هست و موجود است و گاه درباره چيزهايي است كه ميگوييم بايد چنين شود يا نبايد چنان شود. مفاهيمي را كه در بطن معناي آنها «بايد» و «نبايد» است، مفاهيم ارزشي ميگويند. كار خوب كدام است؟ كاري است كه بايد انجام داد. كار بد كدام است؟ كاري كه نبايد انجام داد. صلاح چيست؟ چيز شايستهاي است كه بايد در پي آن بود. فساد چيست؟ چيزي كه بايد جلوي آن را گرفت يا نبايد آن را انجام داد. صلاح و فساد دو مفهوم ارزشي هستند؛ يعني وقتي آنها را تحليل كنيم، در آنها بايد و نبايد وجود دارد. اين مفاهيم ارزشي گاه محدود است و در مورد خاصي به كار ميرود و گاه بسيار وسيع است و همه كارهاي خوب يا همه كارهاي بد را در بر ميگيرد. به مفاهيمي كه همه كارهاي خوب يا همه كارهاي بد را در بر ميگيرند، مفاهيم ارزشي عام گويند. در قرآن چند مفهوم ارزشي عام وجود دارد كه از جمله آنها «صلاح» و «فساد» است. از ديگر مفاهيم ارزشي عام كه در قرآن به كار رفته است، مفهوم «معروف» و «منكر» است. معروف يعني هر كار خوب، و منكر يعني هر كار بد. «خير» و «شر» نيز از مفاهيم عام ارزشي هستند كه در قرآن كريم به كار رفتهاند.
يكي از خواص مفاهيم ارزشي اين است كه معيارهاي تجربي عيني ندارند. وقتي شما ميگوييد «هوا گرم است» يا «اين جا روشن است»، ميتوانيد آن را با تجربهي عيني نشان دهيد. مثلا اگر هوا به گونهاي است كه شما عرق ميكنيد و ناراحت ميشويد، هوا گرم است؛ اما اگر ميلرزيد، هوا سرد است. به همين ترتيب ميتوانيد اين چراغ را نشان دهيد كه روشن است و اگر كليد آن را بزنيم خاموش ميشود. صحيح بودن يا غلط بودن اين موارد را ميتوان با تجربهي حسي و عيني نشان داد و معلوم است يا غلط. اما مفاهيم ارزشي اين گونه نيستند. با كدام حس ميتوان خوبي يا بدي كاري را تجربه كرد؟ ميگويند «خوب و بد»، «صلاح و فساد» و «معروف و منكر»، تابع دستگاه و نظام ارزشي هستند. افراد، گروهها و جوامع براي خود، يك نظام ارزشي دارند، يعني مجموعهاي از كارها را خوب و با ارزش ميدانند و مجموعهاي را بد و ناروا ميدانند. ممكن است كاري در يك نظام ارزشي، خوب و همان كار در نظام ارزشي ديگر، بد باشد، مثلا در يك جامعه احترام نمودن به ديگران به شكل خاصي انجام ميشود و آن را خوب ميدانند؛ در حالي كه همان كار را در جامعهي ديگر بد و زشت ميدانند. بنابراين «صلاح» و «فساد» متناسب با نظامهاي ارزشي تفاوت دارند و اين گونه نيست كه همه مردم يك چيز را خوب و يك چيز را بد بدانند.
با توجه به اين كه «صلاح و فساد» و «اصلاح و افساد» از مفاهيم ارزشي هستند، اگر در موردي به كار بروند، جاي اين سوال باقي است كه بپرسيم «اصلاح» طبق كدام نظام ارزشي؟ آيا منظور اصلاح آمريكايي است يا اصلاح اسلامي؟ چرا مقام معظم رهبري فرمودند در جامعه ما اصلاح اسلامي، ايماني و انقلابي مورد قبول همه است، اما اصلاح آمريكايي مورد قبول هيچ كس نيست؟ مگر اصلاح آمريكايي با اصلاح اسلامي چه فرقي دارد؟ جواب اين است، كه اين كه چه چيزي اصلاح به حساب آيد، تابع نظام ارزشي و فرهنگي است كه اين واژه را به كار ميبرد. بايد ديد آنها چه كاري را خوب و شايسته و چه كاري را بد و ناشايست ميدانند؟ و چه معياري براي سنجش خوب و بد و شايسته و ناشايست دارند؟ بنابراين، براي اين كه بدانيم چه كاري خوب و چه كاري بد است، ابتدا بايد معيارهايمان را تعيين كنيم؛ يعني ببينيم كدام نظام ارزشي را پذيرفتهايم؟ آيا نظام ارزشي اسلامي را پذيرفتهايم و ميخواهيم «اصلاح» را بر اساس اين نظام ارزشي انجام دهيم؛ يعني ميخواهيم هر چه اسلام ميگويد خوب است، انجام دهيم و ميخواهيم هر چه اسلام ميگويد بد است، با آن مبارزه كنيم؟ يا آن كه ميخواهيم آنچه آمريكاييها ميگويند خوب است انجام دهيم، هر چند ضد اسلام باشد و كاري را كه آنها ميگويند بد است، با آن مبارزه كنيم، هر چند كاري باشد كه اسلام ميگويد انجام بدهيد؟ آيا چنين چيزي ممكن است؟ آري، ممكن است.
توضيح آن كه همه مردم، در همه شرايط و با همه اختلافهاي فرهنگي، بد بودن برخي از چيزها را ميفهمند و قبول ميكنند. مثلا اگر كسي بيجهت ديگري را بزند يا به او ناسزا بگويد، يا كسي را بيجهت ترور كند، برخلاف قانون و بدون آن كه به كسي ظلم كرده باشد، او را بكشد، مال كسي را بيجهت تصرف كند يا با عنف به ناموس كسي تجاوز كند، در اين صورت همهي مردم ميگويند كار بدي كرده است. در واقع، همه، اين قبيل مصاديق ظلم را ميشناسند و اين موارد در تمام فرهنگها بد است. از طرف ديگر كارهايي هم هست كه همه مردم خوب بودن آنها را ميدانند، مانند خدمت كردن براي سلامتي مردم. اگر كسي دارويي را كشف كرده و در اختيار مردم قرار دهد، به بهداشت خدمت نموده و همه مردم ميگويند كار خوبي كرده است. در اين موارد اختلاف پيش نميآيد. اما همهي موارد خوب و بد اينگونه نيستند. برخي موارد امروزه مورد حاجت ماست و در جوامع مختلف به گونههاي متفاوت با آنها برخورد ميشود. حتما شنيدهايد كه ميگويند بايد فرهنگ جهاني بشود، يا آمريكا ميخواهد فرهنگ خود را بر تمام جهان تحميل كند، دعوت به وحدت فرهنگ، جهاني كردن فرهنگ و عالمگير كردن فرهنگ غربي؛ اين بدان جهت است كه آنها مسايلي را خوب و مسايل ديگر را بد ميدانند و به ديگران ميگويند كه شما هم بايد همينگونه فكر كنيد. بعضي از مثالهاي آن زشت است و من در اين جا ذكر نميكنم، ولي مواردي از مصاديق اين مطلب بين است. آنها معتقدند مجازاتهاي سخت، مثل بريدن دست، كتك زدن، اعدام كردن و احكامي از اين قبيل، زشت و بد است. لذا در اعلاميهي حقوق بشر آمده كه همه كشورها بايد مجازاتهاي خشونتآميز را لغو كنند. اين يكي از مواد اعلاميه حقوق بشر است، مجازاتهاي خشونتآميز بايد ملغي شود؛ يعني تمام احكام جزايي اسلام كه از ديد آنها مجازاتهاي خشونتآميز است، مثل دست كسي را بر دين، تازيانه زدن، اعدام كردن، به خصوص به صورتهايي كه در بعضي از حدود هست، به زعم ايشان مجازاتهاي خشونتآميز است. اعلاميه حقوق بشر ميگويد همه كشورهاي دنيا بايد سعي كنند اينگونه مجازاتها را ملغي كنند. يعني وجود اين مجازاتها فساد است و بايد اصلاح شود. به چه معني بايد اصلاح شود؟ بايد اين قانونها لغو شود.
اما ما چه ميگوييم؟ ما بر اساس فرهنگ اسلامي ميگوييم آنچه قرآن فرموده است بايد عمل بشود، اگر نشود فساد است. فساد به معني ترك و تعطيل حدود الهي است، نه اجراي حدود الهي. آنها ميگويند اجراي حدود اسلامي فساد، زشت و بد است. بايد با آن مبارزه كرد، قوانين آن را لغو كرد و از عمل به آنها جلوگيري نمود. در اين صورت اصلاح خواهد بود. اين اصلاح بر اساس فرهنگ غربي است. در اعلاميه حقوق بشر هم آمده است. اين كه ميگويند با خشونت مبارزه مي كنند، منظور آنها اين است. وگرنه خشونتهاي عادي را كه همه بد بودن آنها را قبول دارند؛ بيجهت فحش دادن، بد اخلاقي كردن و امثال آن را چه كسي ميگويد خوب است؟ همه ميگويند اينها بد است. كلام اين است كه دست دزد را بريدن، قاتل را اعدام كردن و آشوبگران را محارب حساب كردن و مجازات كردن چگونه است؟ ايشان ميگويند اينها فساد و زشت است و امروزه دنياي مدرن اينگونه اعمال را نميپذيرد. بايد آنها را ترك نمود و با آن مبارزه كرد تا اصلاح شود. اگر در مجموعه قوانيني چنين احكامي وجود دارد، آن مجموعه قوانين شايسته زندگي متمدن غربي نيست، پس بايد اصلاح شود. اما اصلاحي كه ما ميگوييم كاملا بر عكس اين نظريه است. اگر در موردي حدود الهي تعطيل شده باشد، بايد آن را اجرا كرد تا اصلاح شود. اگر قانوني برخلاف قانون اسلام است، بايد آن را تغيير داد تا اصلاح شود. اگر قانون موافق اسلام است، «اصلاح»، و اگر ضد اسلام شد، «افساد» ميشود.
اصلاح از ديدگاه منافقان
از قديم الايام سوء استفاده از اين قبيل واژهها، به كار بردن ناصحيح و مغالطه كردن در مورد آنها يكي از شيوههاي منافقان بوده است. منافقان افرادي دو چهره هستند و هميشه به گونهاي حرف ميزنند كه براي هر دو طرف قابل توجيه باشد. نفاق يعني همين دو چهرگي، آنان هميشه بين حق و باطل و از روي مرز حركت ميكنند، نه حق صرف و نه باطل صرف، براي اين كه اگر نتيجه به نفع اين طرف تمام شد خود را جزء جبههي حق قلمداد كنند، «المْ نكنْ معكمْ؟» ميگويند مگر با شما نبوديم؟ چرا، ما هم با شما و مومن هستيم. اما اگر به نفع طرف مقابل تمام شد، ميگويند ما هم از اول به اينها گفتيم اين كارها را نكنند اما گوش ندادند. گفتيم حالا كه خرمشهر را گرفتيد ديگر بس است، جنگ را رها كنيد! اما گوش ندادند. هميشه از ويژگيهاي منافقان اين است كه روي خط مرزي بين حق و باطل حركت ميكنند: «مذبْذبين بين ذلك لا الي هولاء و لا الي هولاء» (1) اينگونه افراد، فرصتطلب هستند. در واقع نه اين طرف را قبول دارند نه آن طرف را، بلكه به دنبال منافع خود هستند. اگر امروز باد از اين طرف بيايد، انقلابي هستند. اگر فردا گروه ديگري راس كار آمد خود را اصلاحطلب مينامند و آن طرفي ميشوند. هر روز رنگ عوض ميكنند و به تناسب و مطابق شرايط، تغيير چهره ميدهند. اين از خواص نفاق است.
يكي ديگر از ويژگيهاي نفاق اين است كه هميشه خود را اهل اصلاح ميدانند «و من الناس منْ يقول آمنا بالله و بالْيوم الْاخر و ما همْ بموْمنين. يخادعون الله و الذين آمنوا و ما يخْدعون الا انْفسهمْ و ما يشْعرون» (2) ؛ دستهاي از انسانها يعني از اين حيوانهاي دو پا هستند كه ميگويند و از جمله ادعاهاي آنها اين است كه «و اذا قيل لهمْ لا تفْسدوا في الْارْض قالوا انما نحْن مصْلحون» (3) اگر به ايشان گفته شود افساد نكنيد، مرتكب جرم و جنايت نشويد، كارهاي خلاف قانون نكنيد، به مردم تهمت بيجا نزنيد، ترورهاي پنهاني انجام ندهيد، «قالوا انما نحْن مصْلحون» ميگويند ما اهل اصلاح هستيم، ما اصلاح طلبيم. منظور اين افراد از «اصلاح» مطلب ديگري است. خدا وقتي به ايشان ميگويد: «لا تفسدوا» يعني فساد طبق نظام ارزشي الهي. كار آنها را بر اساس نظام ارزشي الهي و قرآني فساد ديده و ميگويد: «لا تفسدوا»؛ اما آنها نظام ارزشي ديگري را پذيرفتهاند. امروز ميتوان نظام مورد نظر آنها را در نظام ارزشي آمريكايي يا غربي مجسم كرد. زمان پيامبر صلي الله عليهو آله هم يك نظام ارزشي الحادي در مقابل نظام اسلامي پيامبر صلي الله عليهو آله وجود داشت. تفاوتي نميكند، هر چه غير اسلام است، الحادي و كفر است، چه آمريكايي، چه انگليسي، چه منسوب به قوم ديگري باشد. چه فرقي ميكند، اسلام كه نبود «الْكفْر مله واحده».
اگر قرآن ميگويد «لا تفْسدوا في الْارْض»، يعني كارهايي كه طبق نظام اسلامي فساد است انجام ندهيد. آنها ميگويند نه، كارهايي كه ما ميكنيم اصلاح است نه افساد. سر اين مساله در اين است كه اين دو ديدگاه اختلاف مبنا دارند. خدا چيزي را و آنها چيزي ديگري را اصلاح ميدانند. خدا چيزي را و آنها چيز ديگري را فساد معرفي ميكنند. اين است كه قرآن در پاسخ ايشان ميگويد: «الا انهمْ هم الْمفْسدون» با ضمير فصل و «الف و لام» كه دلالت بر حصر ميكند، «الا انهمْ هم الْمفْسدون» مفسدان واقعي همين منافقان هستند، همين كساني كه ادعا ميكنند ما اصلاح ميكنيم؛ و در واقع دروغ ميگويند.
همين كساني كه ميگويند ايمان داريم و دروغ ميگويند، ميگويند ما روشنفكر مذهبي هستيم، اما نميدانند مذهب چيست. وقتي صحبت از وحي ميشود ميگويند وحي يك تجربهي شخصي است! شخص حالي پيدا ميكند و فكر ميكند خدا با او حرف ميزند! و اين تصور براي او ميشود وحي! صحبت از دين كه ميشود ميگويد اصلا دين مربوط به امور شخصي است نه امور اجتماعي! دين نه اقتصاد دارد، نه امور سياسي، نه مسايل اجتماعي و نه اصلا ارزشهاي اخلاقي! ارزشها هم كه جزو دين نيست! چون ارزشها متغير است و بايد هر روز طبق سليقههاي اشخاص تغيير كند! پس دين چيست؟ يك سري مناسك و آداب و رسوم قراردادي، به عنوان پرستش چيزي كه شخص فكر ميكند خداي اوست! ممكن است اين مفهوم در قالب بتپرستي يا خداپرستي باشد! ممكن است كسي هم دوگانهپرست و يا سهگانهپرست باشد، دين همين است! هيچ كدام از اينها با هم تفاوت نميكند! اين يك صراط مستقيم و آن يكي هم صراط مستقيم ديگري است! پرستيدن بتي كه از سنگ تراشيده شده يك صراط مستقيم است، عبادت آن خدايي هم كه اسلام ميگويد كه از جسم و جسمانيات منزه و كمال مطلق است، دين و صراط مستقيم ديگري است! هيچ تفاوتي هم ندارند! چگونه تفاوتي ندارند؟ چون به نظر آنها هيچ كدام واقعيت ندارد. اگر دروغ باشد، چه تفاوتي ميكند كه اين
(صفحه 133)
دروغ باشد يا آن دروغ! چنين كساني ادعاي دينداري ميكنند، نه دينداري تنها، ادعاي اين كه ما راهبر و راهنما هستيم! ديگران را راهنمايي ميكنيم و به آنها دين ياد ميدهيم!
چنين كساني ادعاي اصلاحطلبي هم ميكنند! اصلاحطلبي طبق كدام نظام ارزشي؟ خودشان گفتند كه هيچ نظام ارزشي ثابتي در عالم وجود ندارد و نميتواند باشد. البته زماني كه درباره احكام اسلام صحبت ميشود نهايتا براي اين كه ديگران را فريب بدهند ميگويند بله، اين حكم از اسلام است، ولي براي 1400 سال پيش از اين بوده است! امروز شرايط تغيير كرده، اسلام هم كه پوياست و هر روز تغيير شكل ميدهد! اگر اسلامي هست و ما طرفدار اسلام هستيم و ميخواهيم نظام اسلامي برپا شود، انقلاب اسلامي كرديم، كدام اسلام را ميگوييم؟ اسلام 1400 سال پيش را ميگوييم يا اسلامي كه شما از آمريكا آورديد؟ كساني كه صدها هزار شهيد دادند براي اين كه نظام اسلامي برپا شود اين اسلامي را ميخواستند كه شما ميگوييد؟ اين كفري را كه شما اسم آن را اسلام گذاشتيد؟ اين افسادي كه شما اسم آن را اصلاح گذاشتيد؟ اين كه حجاب را برداريد و زن لخت و عور در جلسات شما بيايد؟ اين كه مشروبخواري را آزاد كنيد؟ اين كه دختر و پسر در خيابان با هم برقصند؟ به من گفتند چرا اين مطالب را ميگويي؟ اگر نگويم پس چه زماني و در كجا اين حرفها گفته ميشود؟ همه مردم كه روزنامهخوان نيستند. آقايان اصلاح را در اين موارد ميدانند. احياي سنتهاي كفار 2500 سال پيش! اين ميشود اصلاح! تعطيل احكام الهي! تغيير قانونهاي قرآن! به اين كارها اصلاح ميگويند! «و اذا قيل لهمْ لا تفْسدوا في الْارْض قالوا انما نحْن مصْلحون. الا انهمْ هم الْمفْسدون.» (4)
____________________
(1) نساء، 143.
(2) بقره، 8-9.
(3) بقره، 11.
(4) بقره، 11.
اصلاح مطلوب
حال ببينيم سيدالشهداء عليهالسلام براي چه قيام كرد؟ براي اين كه يك نظام «خود ساخته» «متغير» را بر مردم حاكم كند؟ آيا اين اصلاح بود؟ يا گفت بايد به همان احكامي كه جدم آورده است عمل كنيد؟ زماني كه ميديد مدعي خلافت، مشروبخوار است و در حال مستي نماز ميخواند، آيا او ميگفت، اهلا و سهلا؟ اصلاح اين است؟ يا ميگفت بايد بر مشروبخوار حد جاري كرد؟ آنگاه كه كساني به مشروبخواران چراغ سبز نشان بدهند، در بعضي موارد بعضي از موسسات رسمي كشور به مهمانهاي خارجي بگويند آبجو احتياج داريد برايتان تهيه كنيم! اسم اين كارها را اصلاح ميگذارند! چرا؟ ميگويند مردم در اوايل انقلاب سختگيري كردند، نگذاشتند مهمانهاي خارجي بيايند، ما اين موارد را بايد اصلاح كنيم، تا مهمانهاي خارجي بيايند و ما از كنار آنها استفاده كنيم! مهمانان خارجي بيايند در حالي كه در چمدانهايشان مشروبات الكي و چيزهاي ديگر باشد! بگذرم.
اصلاح يعني چه؟ اين كه سيدالشهداء (ع) فرمود: «انما خرجْت لطلب الْاصْلاح في امه جدي» بايد ديد منظور حضرت (ع) چه بود؟ اجازه بدهيد قسمتهاي ديگري از بيانات ايشان را بخوانم، شايد مساله روشن بود. در بين راه كربلا، در يكي از سخنرانيهايش فرمود: «ان رسولالله صلي الله عليهو آله قدْ قال في حياته منْ راي سلْطانا جايرا مسْتحلا لحرم الله ناكثا لعهْد الله مخالفا لسنه رسولالله يعْمل في عباد الله بالْاثْم و الْعدْوان ثم لمْ يغيرْ بفعْل و لا قوْل كان حقيقا علي الله انْ يدْخله مدْخله و قدْ علمْتم ان هولاء الْقوم قدْ لزموا طاعه الشيطان و تولوا عنْ طاعه الله و اظْهروا الْفساد و عطلوا الْحدود و اسْتاْثروا بالْفيء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و اني احق بهذا الْامْر» (1) اگر كسي ببيند كه زورمداري و سلطاني كه با زور بر ديگران مسلط باشد و قدرتي در اختيار دارد، در سايه قدرت خود پيمان خدا را كه عهد عبوديت است، شكسته «المْ اعْهدْ اليكمْ يا بني آدم انْ لا تعْبدوا الشيطان انه لكمْ عدو مبين و ان اعْبدوني هذا صراط مسْتقيم» (2) اين پيمان خدا است، اگر كسي ديد كه اين شخص در پناه قدرت خود، سر از بندگي خدا پيچيده «مخالفا لسنه رسولالله»، با دستورات پيامبر صلي الله عليهو آله مخالفت كرده و به آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده عمل نميكند، «يعمل في عباد الله بالاثم و العدوان»، رفتارش با مردم همراه با گناه و تعدي است، اگر كسي چنين قدرتمندي را ديد و با گفتار و رفتار خود روش او را تغيير نداد، يعني با سخن يا با عمل كاري نكرد كه اين شخص به مسير صحيح برگردد، اگر مسلماني چنين چيزي را ديد و كاري انجام نداد كه او را از اين رفتار غلط بازدارد، «كان حقيقا علي الله ان يدخله مدخله» حق خدا است كه او را نيز با همان ستمكار وارد جهنم كند تا با ستمكاران همنشين شود؛ آن حاكم كار خلافي انجام داد، اين شخص هم سكوت كرد. سكوت كردن در مقابل كار خلاف، مهر امضا بر عمل كسي است كه مرتكب خلاف گرديده است و باعث ميشود كه شخص، همنشين خلافكار بشود.
بعد ميفرمايد «و قد علمتم ان هولاء القوم قد لزموا طاعه الشيطان» كساني كه من با آنها مواجه هستم، يعني بنياميه، ملازم اطاعت شيطان شدند «و تولوا عن طاعه الله» عهد خدا اين بود كه «ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين» اين عهد را بر عكس كردند، اطاعت شيطان ميكنند، اما خدا را اطاعت نميكنند. «و اظهروا الفساد» مورد شاهد من اين عبارت است. اينها فساد را ظاهر كردند، فساد را در جامعه پديد آوردند، چه كار كردند؟ در عطف تفسير عبارت قبل ميفرمايد: «و عطلوا الحدود» حدود الهي را تعطيل كردند، در موردي كه بايد دست دزد را ببرند، نميبرند، جايي كه بايد زاني و زانيه را تازيانه بزنند، نميزنند و آن جا كه بايد ساير احكام الهي را اجرا كنند، نميكنند. اينها فساد است، در فرهنگ حسين عليهالسلام اينها فساد است. «و استاثروا بالفيء» بيتالمال را به خود و دار و دسته خود اختصاص دادند، بيتالمالي كه بايد صرف همه مسلمانان بشود، امكاناتي كه بايد به طور يكسان در اختيار همه قرار بگيرد، در اختيار دار و دسته خود قرار ميدهند، «و احلوا حرام الله» آن چه را خدا حرام كرده ميگويند نه، مقدار كم آن عيب ندارد! يا الآن اشكال ندارد! اسلام سيال است! فقه پويا ميخواهيم! ديروز حرام بود، امروز حلال است! كاري كردهاند كه حتي بچههاي متدين ميپرسند چه وقت رقصيدن حلال ميشود؟ آيا هنوز حلال نشده است؟ چه زماني دوست پسر گرفتن و دوست دختر گرفتن جايز ميشود، هنوز آقايان اجازه ندادهاند؟ ميگويم اين مسايل حلالشدني نيست، چيزي كه خدا حرام كرده حرام است. ميگويند نه، خيلي چيزها هست كه حرام بوده است حالا حلال شده است! چه وقت اينها حلال ميشود؟ صادقانه سوال ميكنند! فقه پويا را به اين شكل تعريف ميكنند، يعني احكام خدا روزي تغيير ميكند، چه كسي تغيير بدهد؟ قدرت حاكم! بعد امام عليهالسلام ميفرمايد حال كه اين گونه شده است.
مگر رسولالله صلي الله عليهو آله نفرمود كسي كه اين رفتارها را تغيير ندهد با آنها در جهنم همنشين خواهد بود در چنين زماني چه كسي از من سزاوارتر است كه عليه اينها قيام كند، تا اين مطالب را تغيير دهد؟ «و اني احق بهذا الامر» من سزاوارترين كسي هستم كه بايد اينها را تغيير بدهد. پس، حركت من براي اصلاح اين موارد است.
آن جا كه گفتم «خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي» (3) يعني اين مطالب. مصداق «اصلاح» اين موارد است؛ بايد حدود الهي برگردد، بايد بيتالمال مسلمين به طور يكسان در اختيار همه قرار بگيرد، بايد مردم به طور يكسان از تسهيلات اقتصادي، اداري، قانوني استفاده كنند،نه اين كه فقط خويش و قومها، دار و دسته، هم حزبيها و هم جبههايها از امكانات و تسهيلات استفاده ببرند. اينها فساد است و بايد در مقابل اين فسادها قيام كرد. حسين عليهالسلام قيام كرد تا اين فسادها را براندازد. اگر كساني اصلاحطلبي را اين ميدانند، همانطور كه مقام معظم رهبري فرمودند، همه طالب چنين اصلاحي هستند، چه كسي با اين اصلاح مخالف است؟ مگر كسي كه مسلمان نباشد. البته هستند كساني كه با چنين اصلاحي مخالفاند، ولي آنها همان كساني هستند كه به خدا و احكام خدا ايمان ندارند، دروغ ميگويند كه مسلماناند، براي فريفتن من و شما ادعاي اسلام ميكنند.
اصلاح خوب است اما اصلاح بر اساس سيستم اسلامي، بر اساس نظام ارزشي اسلامي، نه آنچه را كه آمريكا يا ساير كفار اصلاح ميدانند. براي ما آمريكا يا هر كس ديگر چه تفاوتي ميكند. چون او بيشتر اصرار ميكند ما او را سمبل قرار دادهايم. و الا براي ما آمريكا با كسان ديگر فرقي نميكند، هر كافري همينگونه است. هر كه با ارزشهاي اسلامي مخالف است ما دشمن او هستيم؛ ما خواستار تحقق ارزشهاي اسلامي هستيم. ميخواهيم احكام خدا اجرا شود. دنيا ميگويد اين كارها خلاف اعلاميه حقوق بشر است، ميگوييم آن اعلاميه براي خودتان. ما تا جايي با اين اعلاميه موافقيم كه در فرهنگ اسلامي جايگاه خودش را داشته باشد. «خوب» در نظر ما آن است كه اسلام ميگويد خوب است، «بد» هم آن است كه اسلام ميگويد بد است؛ نه آنچه شما يا پارلمان اروپا يا كنگره آمريكا بگويد، گفتههاي آنها براي ما حجيت ندارد، مراجع تقليد ما بايد بفرمايند، قرآن بايد بفرمايد، سنت رسولالله صلي الله عليهو آله بايد بفرمايد.
امام حسين عليهالسلام در بيان ديگري، مشابه همين ميفرمايد: «ان هولاء الْقوم لزموا طاعه الشيطان و تركوا طاعه الرحْمن و اظْهروا الْفساد في الْارْض و ابْطلوا الْحدود و شربوا اْلخمور»؛ اينها حدود الهي را باطل كردند، تعطيل حدود، يك مطلب است؛ باطل كردن، از آن بالاتر است. گاهي ميگويند امروزه شرايط به گونهاي نيست كه ما حد الهي را اجرا كنيم. ولي زماني هم ميگويند اين حكم بيمورد است، اين قانون خلاف ارزشهاي انساني و انسانيت است، آنگونه كه جبهه ملي دربارهي لايحه قصاص گفتند، (4) و امروز اتباع آنها به صورت صريحتر ميگويند و ميروند در كنفرانس برلين و در آن جا رسما احكام اسلامي را محكوم كرده و ميگويند بايد تغيير كند! (5) و متاسفانه بعضي از روحانينماها نيز چنين افتضاحاتي به بار ميآورند! آن كساني كه خودشان را مدافع قانون اساسي ميدانند اقلا اين بيدينها را به محاكمه بكشانند؛ شما ضروريات اسلام را انكار كردهايد! شما آبروي اسلام را در كشورهاي خارجي بردهايد! دفاع از قانون اساسي اينها را اقتضا نميكند؟ آيا فقط اقتضا ميكند كه جلوي روزنامهها را باز بگذاريم تا هر غلطي ميخواهند بكنند؟ هر جسارتي ميخواهند به مقدسات بكنند؟ فقط در اين صورت دفاع از قانون اساسي ميشود؟ انصاف كجاست؟ شرف كجاست؟
امام حسين عليهالسلام ميفرمايد: «انا اولي بنصْره دين الله و اعْزاز شرْعه» من به اين كه دين خدا را ياري كنم و شريعت خدا را عزيز گردانم اولي هستم. اينها شريعت خدا را منزوي و ذليل كردند، از جامعه كنار زدند، من كه پسر پيامبرم صلي الله عليهو آله اولي هستم به اين كه در مقام عزيز كردن شريعت خدا برآيم. «و الْجهاد في سبيله لتكون كلمه الله هي الْعلْيا» من بايد در راه خدا جهاد كنم، ابيعبدالله حركت خود را جهاد در راه خدا ميداند، با اين هدف كه «لتكون كلمه الله هي العليا» تا سخن خدا برترين باشد، كسي بالاتر از سخن خدا حرفي نگويد، آن جا كه گفتند «خدا گفته است»، همه خضوع كنند. نه اين كه بگويد خدا گفته، ولي اين حرف براي 1400 سال پيش خوب است! امروز خود ما بهتر از خدا ميفهميم!
هدفي كه امام حسين عليهالسلام در وصيتنامه خود براي برادرش فرمود اين بود، «انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي» شايد كلمه «طلب» اشاره به اين مطلب باشد كه، من نميگويم ميتوانم چنين كاري را انجام دهم، همه مشكلات را حل و فسادها را برطرف كنم، اما در اين راه تكاپو ميكنم و قدم برميدارم؛ نهايت سعي خود را ميكنم، اگر مردم هم كمك كرده و به وظيفهشان عمل كردند، اين كار انجام خواهد شد، مفاسد اصلاح خواهد شد. اما اگر مردم كمك نكردند، من به وظيفه خود عمل كردهام. پس هدف «طلب الاصلاح» بود، و اين هدف به بهترين وجه تحقق پيدا كرد.
آيا از دست يك انسان يا مجموعه كوچكي از انسانها بيش از اين برميآمد كه چنين تحولي ايجاد كند؟ تحولي كه بعد از هزار و سيصد و چند سال اين چنين هيجان در مردم پيدا شود، از شرق و غرب عالم براي حسين (ع) گريه كنند، به ياد حسين (ع) و براي احياي دين خدا قيام كنند. يكي از ثمرات آن، انقلاب اسلامي ايران بود و نظير چنين ثمراتي در تاريخ اسلام بارها اتفاق افتاده است. گرچه شايد هيچ كدام به شكوهمندي انقلاب اسلامي ايران نبوده است. بايد هم چنين باشد، چون تجربهها تكرار ميشود، مردم از گذشتهها بيشتر عبرت ميگيرند، از مفاسد دستگاه ضد اسلامي بيشتر پند ميگيرند. چرا امسال عزاداريها بيشتر و بهتر از سالهاي ديگر است؟ چرا؟ شما در شهر خودتان ميبينيد، اگر دو برابر سالهاي قبل نباشد، چيزي در همين حدود است. بحمدالله، شهرستانهاي ديگر هم به همين صورت است. چرا؟ براي اين كه دشمنان حسين (ع) و اين احمقها دست خود را رو كردند؛ مردم تا به حال باور نميكردند كه اينها دشمن امام حسين (ع) هستند. اگر هم مطالبي در زمينه هدف واقعي اين افراد گفته ميشد، كسي باور نميكرد، ميگفتند اين مسايل نادر است؛ يا اين مطالب بدبينانه است. اما حالا ديديد چگونه دستها رو شد؟ در چند شهر ايران در همين شبهاي تاسوعا و عاشورا آمدند به دستههاي عزاداري حمله كردند، (6) مانند رشت و خرمآباد. كساني كه نميدانند، روزنامه نميخوانند يا راديو گوش نميكنند، بدانند. البته چند نفر بيشتر نبودند، اما براي اين كه به ديگران جرات بدهند و ديگران را گستاخ كنند، حركتي هر چند كوچك انجام ميدهند، تا قداست سيدالشهداء عليهالسلام و امنيت عزاداري از بين برود، ولو با يك ترقه باشد. اين اقدامات رفتارهايي حساب شده است. بيجهت آن شخص نگفت كه امسال در ايران ناامنيهايي خواهد شد. آنها از سال پيش نقشهي آن را كشيدند. زماني كه ديدند نقشهي هيجدهم تيرماه سال گذشته به ثمر نرسيد، سعي كردند اشتباهات خود را تصحيح كنند و كودتاي ديگري راه بيندازند. فهميدند كه تا زد و خورد و كشت و كشتار نشود، آنها نميتوانند از آب گلآلود ماهي بگيرند. نقشه كشيدند كه در اين سال اين كارها را بكنند. در اصفهان اعلاميه ميدهند كه ما شلوغ خواهيم كرد، در رشت و خرمآباد به دستههاي سينهزني جسارت ميكنند، در بعضي جاهاي ديگر بعضي از اوباش به حضرات معصومين عليهمالسلام جسارت ميكنند. بري اين كه حريمها را بشكنند. اينها كارهايي است كه دارند ميكنند؛ آيا اسم اين كارها اصلاحطلبي است؟ كساني كه زمينه را براي اين كارها فراهم كردند، آنها اصلاح طلبند يا افسادطلب؟ آيا در منطق قرآن، آنها مصلحاند يا مفسد؟ آنان مومنند يا منافق؟ «الا انهم هم المفْسدون ولكنْ لا يشْعرون». (7) .
___________________________
(1) بحارالانوار، ج 44، ص 382، باب 37، روايت 2.
(2) يس، 60-61.
(3) بحارالانوار، ج 44، ص 329، باب 37، روايت 2.
(4) ر. ك: ميزان، زمستان 1359 و بهار 1360.
(5) ر. ك: كيهان، 24 ،23 و 25 فروردين 1379، گزارشهاي مربوط به كنفرانس برلين.
(6) ر. ك: كيهان، 28 / 1 / 1379، ص 2؛ جمهوري اسلامي، 22 / 1 / 1379، س 2.
(7) بقره، 12.
منبع : کتاب آذرخشی دیگر از آسمان کربلا (مجموعه سخنرانیهایمحمدتقی مصباح یزدی) نوشته : محمد تقی مصباح یزدی |