اختلاف و پنهان کاری در عقد
س: زنی بعد از ازدواج پس از چند روز به ادعای عنن در شوهر،او را ترک نموده و تقاضای طلاق کرده است، و حال اینکه این مطلب در شوهر ثابت نشده و شوهر سالم تشخیص داده شده و دادگاه نیز حکم تمکین داده است، ولی زن بعد از حکم دادگاه ادعا کرده که شوهرش را دوست ندارد و شوهر هم حاضر نیست به هیچ وجه زنش را طلاق دهد و به او علاقه مند است. آیا دادگاه می تواند بدون رضایت شوهر او را طلاق حرجی بدهد (با توجه به اینکه شوهر کوچک ترین خلاف در مورد همسرش نداشته و حاضر است بعد از این هم به خوبی با او رفتار کند)؟
ج: بر زن واجب است از شوهر اطاعت کند و تمکین نماید و اختیار طلاق با شوهر است و اگر زن مدعی عنین بودن شوهر باشد می تواند به دادگاه شرعی مراجعه کند، تا اگر پس از یک سال از مراجعه به حاکم شرع ناتوانی شوهر ثابت شد زن حق فسخ نکاح دارد.
س: اگر جنون زوجه پس از عقد، ثابت و قیّم هم برای او تعیین گردد، آیا زوج باید همسر خود را طلاق دهد و یا می تواند نکاح را فسخ کند؟ توضیح اینکه دادگاه حکم نموده که جنون زوجه متصل به صغر بوده است؟
ج: اگر ثابت شود که جنون زوجه از پیش از عقد بوده و زوج از آن، هنگام عقد اطلاع نداشته، حق فسخ برای زوج ثابت است.
س: دختری در باره سن خود دروغ گفته و آن را پنج سال کمتر بیان کرده است، اینک پسر راضی به تشکیل خانواده نمی باشد. با توجه به اینکه دختر هنوز در خانه پدرش می باشد خواهشمند است نظر خود را راجع به مهریه و هزینه هایی که پسر متحمل شده بیان فرمایید.
ج: با این مقدار پسر حق فسخ پیدا نمی کند و اگر قبل از دخول او را طلاق دهد مهر نصف می شود.
: اگر چنانچه مجری صیغه نکاح بگوید که صیغه نکاح را منقطع خوانده ام (مثلاً به مدت سی سال) ولی زن می گوید دائم خوانده و دائمی بوده، آیا در صورتی که مجری صیغه یک نفر روحانی و امام جماعت باشد می توان قول وی را حجت دانست و حکم انقطاع بر آن جاری کرد؟ یا آنکه باید طبق اختلاف در باب دوام و انقطاع که مرقوم فرموده اید: «اصل با زوج است و باید زوجه قسم بخورد» عمل کرد؟
ج: قول مجری صیغه، حجّت نیست مگر موجب اطمینان شود.
س: در صورتی که پدر و برادرانِ دختری او را شوهر دهند و از وجود عیبی از قبیل پیسی، سوختگی و کچلی آن دختر مطلع باشند اما به شوهر نگویند، آیا مجرد کتمان عیب، تدلیس می باشد یا خیر؟ و بر فرض تدلیس آیا مدلِّس خود دختر است یا بستگان او؟ و آیا مدلَّس ضامن مهر می باشد یا خیر؟ و بر فرض ضمان مدلَّس، اگر طلاق قبل از دخول واقع شود نصف مهر به عهده مدلَّس می باشد یا نه؟
ج: مجرد نگفتن عیب، تدلیس نیست.
س: من پسری دارم که در ضمن تحصیل تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. اولین باری که به وسیله مأمورین مورد آزار و اهانت قرار گرفت خیلی غیر منتظره بود. به تشخیص دکتر همان ناراحتی ها باعث بیماری او شده. مدتی به ضعف اعصاب دچار بود، پس از معالجه به تحصیل خود ادامه داد و اکنون سالم است. حال که تصمیم به ازدواج گرفته و از من خواسته که در این مورد اقدام کنم، آیا لازم است به خانواده دختر راجع به این بیماری او بگویم؟ البته با گفتن این موضوع امکان دارد خانواده دختر به شک بیفتند و این ازدواج انجام نپذیرد. آیا اگر نگویم مسئول نیستم؟
ج: گفتن سابقه کسالت لازم نیست ولی تدلیس جایز نیست.
س: شخصی که صاحب زن و فرزند است خدعه کرده و با ارائه شناسنامه المثنّی که در آن ثبت ازدواج نشده دختر باکره هفده ساله را خواستگاری کرده است. دختر یادشده به داعی ازدواج با شرط ارتکازی تجرّد مرد پس از تحقیق لازم با مرد مذکور ازدواج می کند. سپس ازاله بکارت به واسطه عمل زناشویی انجام می گیرد. بعد معلوم می شود که مرد زن و بچه دارد. با توجه به اینکه چنانچه دختر می توانست که آن مرد معیل است با وی ازدواج نمی کرد و با در نظر گرفتن این جریان:
1ـ آیا عدم شرط ارتکازی موجب فسخ عقد می شود؟
2ـ آیا زن می تواند با همان لحاظ تقاضای طلاق کند؟
3ـ بر فرض عدم جواز فسخ آیا زن می تواند دفعةً واحدةً تقاضای کل مهریه را بنماید؟
4ـ آیا این عمل از ناحیه مرد موجب تعزیر نیست؟
ج: زن حق فسخ ندارد و نمی تواند مرد را به طلاق اجبار کند، ولی می تواند تمام مهریه خود را به قراری که در عقد ذکر شده مطالبه نماید، و چیزی بر مرد نیست مگر آنکه تدلیس کرده باشد، که در این صورت حاکم شرع می تواند او را مؤاخذه کند. |