متعلقات زكات
١٨٥٣ زكات نه چيز واجب است: اول: گندم. دوم: جو. سوم: خرما. چهارم:كشمش. پنجم: طلا. ششم: نقره. هفتم: شتر. هشتم: گاو. نهم: گوسفند. و اگر كسى مالك يكى ازاين نه چيز باشد، با شرايطى كه بعدا گفته مىشود بايد مقدارى كه معين شده بهيكى از مصرفهايى كه دستور دادهاند برساند.
١٨٥٤ سلت كه دانهاى است به نرمى گندم و خاصيت جو دارد زكات ندارد،ولى علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا مى باشد، زكاتش بنابر احتياط واجب بايد داده شود.
شرايط واجب شدن زكات
١٨٥٥ زكات در صورتى واجب مىشود كه مال به مقدار نصاب كه بعدا گفته مىشود برسد و مالك آن، بالغ و عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف كند.
١٨٥٦ بعد از آن كه انسان دوازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره بود بايد زكات آن را بدهد. ولى از اول ماه دوازدهم، نمىتواند طورى در مال تصرف كند كه مال از بين برود و اگر تصرف كند ضامن است و چنانچه در ماه دوازدهم بدون اختيار او بعضى از شرطهاى زكات از بين برود زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٧ اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بين سال بالغ شود، زكات بر او واجب نيست.
١٨٥٨ زكات گندم و جو وقتى واجب مىشود كه به آنها گندم و جو گفته شود، و زكات كشمش بنابر احتياط وقتى واجب مىشود كه غوره است، و موقعى هم كه خرما قدرى خشك شد كه به او تمر مىگويند زكات آن واجب مىشود. ولى وقت دادن زكات در گندم و جو موقع خرمن شدن و جدا كردن كاه آنها و در خرما و كشمش موقعى است كه خشك شده باشند.
١٨٥٩ اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو كشمش و خرما كه در مساله پيش گفته شد صاحب آنها بالغ باشد بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٦٠ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در تمام سال ديوانه باشد،زكات بر او واجب نيست. ولى اگر در مقدارى از سال ديوانه باشد و در آخر سال عاقل گردد چنانچه ديوانگى او بقدرى كم باشد كه مردم بگويند در تمام سال عاقل بوده، بنابر احتياط زكات بر او واجب است.
١٨٦١ اگر صاحب گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در مقدارى از سال مستيا بيهوش شود، زكات از او ساقط نمىشود و همچنين است اگر موقع واجب شدن زكات گندم و جو و خرما و كشمش مستيا بيهوش باشد.
١٨٦٢ مالى را كه از انسان غصب كردهاند و نمىتواند در آن تصرف كند زكات ندارد و نيز اگر زراعتى را از او غصب كنند و موقعى كه زكات آن واجب مىشود، در دست غصب كننده باشد موقعى كه به صاحبش برمىگردد زكات ندارد.
١٨٦٣ اگر طلا و نقره يا چيز ديگرى را كه زكات آن واجب است قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد و بر كسى كه قرض داده چيزى واجب نيست.
زكات گندم و جو و خرما و كشمش
١٨٦٤ زكات گندم و جو و خرما و كشمش وقتى واجب مىشود كه به مقدار نصاب برسند و نصاب آنها من تبريز و مثقال كم است كه ٢٠٧/٨٤٧ كيلوگرم مىشود.
١٨٦٥ اگر پيش از دادن زكات از انگور بعد از كشمش شدن و خرما بعد از تمر شدن و جو و گندم بعد از صدق اسم - كه زكات آنها واجب شده - خود و عيالاتش بخورند يا مثلا به فقير بدهد، بايد زكات مقدارى را كه مصرف كرده بدهد.
١٨٦٦ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد مالك آن بميرد، بايد مقدار زكات را از مال او بدهند ولى اگر پيش از واجب شدن زكات بميرد، هر يك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است بايد زكات سهم خود را بدهد.
١٨٦٧ كسى كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آورى زكات است موقع خرمن كه گندم و جو را از كاه جدا مىكنند و بعد از خشك شدن خرما و انگور مىتواند زكات را مطالبه كند و اگر مالك ندهد و چيزى كه زكات آن واجب شده از بين برود بايد عوض آن را بدهد.
١٨٦٨ اگر بعد از مالك شدن درخت خرما و انگور يا زراعت گندم و جو زكات آنها واجب شود، بايد زكات آن را بدهد.
١٨٦٩ اگر بعد از آن كه زكات گندم و جو و خرما و انگور واجب شد زراعت و درخت را بفروشد، بايد زكات آنها را بدهد.
١٨٧٠ اگر انسان گندم يا جو يا خرما يا انگور را بخرد و بداند كه فروشنده زكات آن را داده يا شك كند كه داده يا نه، چيزى بر او واجب نيست و اگر بداند كه زكات آن را نداده چنانچه حاكم شرع معامله مقدارى را كه بايد از بابت زكات داده شود اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است و حاكم شرع مىتواند مقدار زكات را از خريدار بگيرد و اگر معامله مقدار زكات را اجازه دهد معامله صحيح است و خريدار بايد قيمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد و در صورتى كه قيمت آن مقدار را به فروشنده داده باشد مىتواند از او پس بگيرد.
١٨٧١ اگر وزن گندم و جو و خرما و كشمش موقعى كه تر است به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد و بعد از خشك شدن كمتر از اين مقدار شود، زكات آن واجب نيست.
١٨٧٢ اگر گندم و جو و خرما را پيش از خشك شدن مصرف كند اگر چه خشك آنها به اندازه نصاب باشد زكات آنها واجب نيست ولى اگر احتياطا زكات آنها را بدهد خيلى پسنديده است.
١٨٧٣ خرمايى كه تازه آن را مىخورند و اگر بماند خيلى كم مىشود چنانچه مقدارى باشد كه خشك آن به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، زكات آن واجب است.
١٨٧٤ گندم و جو و خرما و كشمشى كه زكات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند، زكات ندارد.
١٨٧٥ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود، و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طورى باشد كه بگويند با دلو آبيارى شده نه باران، زكات آن بيستيك است، واگر بگويند يا آب باران آبيارى شده،زكات آن ده يك است.
١٨٧٦ اگر گندم و جو و خرما و انگور هم از آب باران مشروب شود و هم از آب دلو و مانند آن استفاده كند، چنانچه طورى باشد كه بگويند آبيارى با دلو و مانند آن غلبه داشته زكات آن بيستيك است، و اگر بگويند آبيارى با آب نهر و باران غلبه داشته زكات آن ده يك است بلكه اگر نگويند آب باران و نهر غلبه داشته ولى آبيارى با آب باران و نهر بيشتر از آب دلو و مانند آن باشد بنابر احتياط زكات آن ده يك مىباشد.
١٨٧٧ اگر شك كند كه آبيارى با آب باران شده يا آبيارى به دلو،بيستيك بر او واجب مىشود.
١٨٧٨ اگر گندم و جو و خرما و انگور با آب باران و نهر مشروب شود و به آب دلو و مانند آن محتاج نباشد، ولى با آب دلو هم آبيارى شود و آب دلو به زياد شدن محصول كمك نكند، زكات آن ده يك است و اگر با دلو و مانند آن آبيارى شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد، ولى با آب نهر و باران هم مشروب شود و آنها به زياد شدن محصول كمك نكنند زكات آن بيستيك است.
١٨٧٩ اگر زراعتى را با دلو و مانند آن آبيارى كنند، و در زمينى كه پهلوى آن است زراعتى كنند كه از رطوبت آن زمين استفاده نمايد و محتاج به آبيارى نشود زكات زراعتى كه با دلو آبيارى شده بيستيك و زكات زراعتى كه پهلوى آن است ده يك مىباشد.
١٨٨٠ مخارجى را كه براى گندم و جو و خرما و انگور كرده استحتى مقدارى از قيمت اسباب و لباس را كه به واسطه زراعت كم شده مىتواند از حاصل كسر كند، و چنانچه پيش از كم كردن اينها به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد، بايد زكات باقى مانده آن را بدهد.
١٨٨١ قيمت وقتى كه تخم را براى زراعت پاشيده مىتواند، جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٢ اگر زمين و اسباب زراعتيا يكى از اين دو، ملك خود او باشد،نبايد كرايه آنها را جزء مخارج حساب كند و نيز براى كارهايى كه خودش كرده يا ديگرى بىاجرت انجام داده چيزى از حاصل كسر نمىشود.
١٨٨٣ اگر درخت انگور يا خرما را بخرد قيمت آن جزء مخارج نيست، ولى اگر خرما يا انگور را پيش از چيدن بخرد، پولى را كه براى آن داده جزء مخارج حساب مىشود.
١٨٨٤ اگر زمينى را بخرد و در آن زمين گندم يا جو بكارد پولى را كه براى خريد زمين داده جزء مخارج حساب نمىشود ولى اگر زراعت را بخرد، پولى را كه براى خريد آن داده مىتواند جزو مخارج حساب نمايد و از حاصل كم كند اما بايد قيمت كاهى را كه از آن بدست مىآيد، از پولى كه براى خريد زراعت داده كسر نمايد مثلا اگر زراعتى را پانصد تومان بخرد و قيمت كاه آن صد تومان باشد فقط چهارصد تومان آن را مىتواند جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٥ كسى كه بدون گاو و چيزهاى ديگر كه براى زراعت لازم است مىتواند زراعت كند، اگر اينها را بخرد، نبايد پولى را كه براى خريد اينها داده جزو مخارج حساب نمايد.
١٨٨٦ كسى كه بدون گاو و چيزهاى ديگرى كه براى زراعت لازم است، نمىتواند زراعت كند، اگر آنها را بخرد و به واسطه زراعت به كلى از بين بروند مىتواند تمام قيمت آنها را جزو مخارج حساب نمايد. و اگر مقدارى از قيمت آنها كم شود مىتواند آن مقدار را جزو مخارج حساب كند ولى اگر بعد از زراعت چيزى از قيمتشان كم نشود، نبايد چيزى از قيمت آنها را جزء مخارج حساب نمايد.
١٨٨٧ اگر در يك زمين جو و گندم و چيزى مثل برنج و لوبيا كه زكات آن واجب نيست، بكارد خرجهاى كه براى هر كدام آنها كرده، فقط پاى همان حساب مىشود، ولى اگر براى هر دو مخارجى كرده بايد به هر دو قسمت نمايد، مثلا اگر هر دو به يك اندازه بوده، مىتواند نصف مخارج را از جنسى كه زكات دارد كسر نمايد.
١٨٨٨ اگر براى سال اول عملى مانند شخم زدن انجام دهد اگر چه براى سالهاى بعد هم فايده داشته باشد، بايد مخارج آن را از سال اول كسر كند. ولى اگر براى چند سال عمل كند، بايد بين آنها تقسيم نمايد.
١٨٨٩ اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها با يكديگر اختلاف دارد و زراعت و ميوه آنها در يك وقت به دست نمىآيد گندم يا جو يا خرما يا انگور داشته باشد و همه آنها محصول يك سال حساب شود چنانچه چيزى كه اول مى رسد به اندازه نصاب يعنى ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم باشد بايد زكات آن را موقعى كه مىرسد بدهد و زكات بقيه را هر وقت به دست مىآيد ادا نمايد و اگر آنچه اول مى رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر مىكند تا بقيه آن برسد پس اگر روى هم به مقدار نصاب شود، زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نيست.
١٨٩٠ اگر درختخرما يا انگور در يك سال دو مرتبه ميوه دهد چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد بنابر احتياط زكات آن واجب است.
١٨٩١ اگر مقدارى خرما يا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب مىشود چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدرى به مستحق بدهد كه اگر خشك شود بهاندازه زكاتى باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.
١٨٩٢ اگر زكات خرماى خشك يا كشمش بر او واجب باشد نمىتواند زكات آن را خرماى تازه يا انگور بدهد و نيز اگر زكات خرماى تازه يا انگور بر او واجب باشد نمىتواند زكات آن را خرماى خشك يا كشمش بدهد اما اگر يكى از اينها يا چيز ديگرى را به قصد قيمت زكات بدهد مانعى ندارد.
١٨٩٣ كسى كه بدهكار است و مالى هم دارد كه زكات آن واجب شده اگر بميرد بايد اول تمام زكات را از مالى كه زكات آن واجب شده بدهند بعد قرض او را ادا نمايند.
١٨٩٤ كسى كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد اگر بميرد و پيش از آن كه زكات اينها واجب شود ورثه قرض او را از مال ديگر بدهند،هر كدام كه سهمشان به ٢٨٨ من و ٤٥ مثقال كم برسد بايد زكات بدهد و اگر پيش از آن كه زكات اينها واجب شود قرض او را ندهند چنانچه مال ميت فقط بهاندازه بدهى او باشد واجب نيست زكات اينها را بدهند و اگر مال ميت بيشتراز بدهى او باشد در صورتى كه بدهى او بقدرى است كه اگر بخواهند ادا نمايند بايد مقدارى از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند، آنچه را به طلبكار مىدهند زكات ندارد و بقيه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش بهاندازه نصاب شود بايد زكات آن را بدهد.
١٨٩٥ اگر گندم و جو و خرما و كشمشى كه زكات آنها واجب شده خوب و بد دارد بايد زكات هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد و يا زكات همه را از خوب و بد بدهد و به احتياط واجب زكات همه را از بد نمىتواند بدهد. |