درس اول : ایمان حقیقی
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (2) الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3) أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ (4 ) / سوره مبارکه انفال
ترجمه:
2- مؤمنان، همان كسانىاند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكّل مىكنند.
3- همانان كه نماز را به پا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند.
4- آنان هستند كه حقّاً مؤمنند، براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزىِ نيكو خواهد بود.
واژگان
ذُكِرَ اللَّهُ : یاد خدا شود
وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: دلهاشان ترسان گردد
تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ: آيات او بر آنها خوانده شود
زادَتْهُمْ إِيماناً: ايمانشان افزونگردد
يُقِيمُونَ الصَّلاةَ: نماز را بر پا مىدارند
رَزَقْنا: روزى دادهايم
يُنْفِقُونَ: انفاق مىكنند
مَغْفِرَةٌ: آمرزش
رِزْقٌ: روزى
بیان آیات
از کتاب شرح حديث جنود عقل و جهل امام خمينى قدس سره
ایمان چیست ؟
ايمان غير از علم و ادراك است؛ زيرا كه علم و ادراك، حظّ (بهره) عقل است و ايمان، حظّ قلب است.انسان به مجرَّد آن كه علم پيدا كند به خدا و ملائكه و پيغمبران و يوم القيامه، او را نتوان مؤمن گفت؛ چنانچه ابليس تمام اين امور را علماً و ادراكاً مىدانست و حق تعالى او را كافر خواند...
آیا ما مومن هستیم؟
... خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين در قرآن شريف خود، خواصّى ذكر فرموده است، و همچنين در احاديث شريفه از اهل بيت عصمت و طهارت، براى مؤمن اوصافى ذكر شده است كه هيچ يك از آنها در ما نيست، با اين كه ما خود مىدانيم كه همه به علم برهانى يا امثال آن، اعتقاد به خداى تبارك و تعالى و توحيد ذات مقدَّس و ساير اركان ايمانى داريم. اين نيست مگر براى آن كه ايمان غير از ادراك عقلى است.
[نشانه های مومن واقعی چیست؟]
خداى تعالى به طور حصر مىفرمايد: مؤمنان آنانند كه اين چند صفت را دارند و غير اينها مؤمن نيستند، و در آخر نيز فرمايد: اينها فقط مؤمن درست راست مىباشند.
يكى از اوصافى كه براى آنها ذكر شده است آن كه چون ذكر خدا شود قلبهاى آنان ترسناك شود.
و ديگر آن كه چون آيات حق بر آنها خوانده شود، آن آيات ايمان آنها را زيادت كند.
و ديگر آن كه توكّل آنها بر پروردگار خودشان است.
[نگاهی به حال خود]
امام خمينى قدس سره در ادامه هشدار می دهند:
اكنون شما كه مدّعى ايمان هستيد، و همه اركان ايمان را عقلًا يافتيد، و براى هر يك برهانى داريد يا بافتيد، مراجعه به حال خود كنيد؛ ببينيد كدام يك از اين خواص در قلبتان موجود است؟
[خاصيت یکم]
اين همه ذكر خدا مىكنيد و مىشنويد، آيا كو آن ترس كه علامت مؤمن است؟
مؤمن آن كسى است كه قلبش حضور حق و احاطه قيّومى آن ذات مقدّس را دريافته باشد و عظمت و جلال او را وجدان كرده باشد... پس اين خاصيتى كه از علائم مؤمن است در ما يافت نشد.
[خاصيت دوم]
و همين طور خاصيّت ديگر كه عبارت از زياد شدن ايمان است از تلاوت آيات شريفه. اين همه آيات تدوينيّه و تكوينيّه، بر ما خوانده مىشود و ارائه داده مىشود، عوض آن كه بر ايمان ما افزايش حاصل آيد، بر احتجاب ما مىافزايد.
اين نيست جز آن كه نور ايمان در قلب ما نازل نشده، و علوم ما به همان حدّ علمى باقى مانده و به لوح قلب وارد نگرديده، و در اين باب، در قرآن شريف آيات بسيارى است كه با مقايسه حال خود با آن آيات و تطبيق آن آيات با صفات خود، به خوبى حال ما معلوم خواهد شد.
[خاصيت سوم]
و اما خاصيت سوم كه مىفرمايد: «وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ». حقيقت توكل واگذار كردن جميع امور است به وكيل و اعتماد نمودن به وكالت اوست، و صرف نظر نمودن از ديگران است، و چشم اميد از ديگران بستن است. و آن مبتنى بر چهار امر است كه اركان توكُّل است:
اول، علم به آن كه وكيل حاجت انسان را مىداند.
دوم، علم به آن كه قدرت به قضاى حاجت دارد.
سوم، علم به آن كه رحمت و شفقت به موكّل دارد.
چهارم، آن كه بخل از ساحت او دور است.
اكنون مراجعه به حال خود كنيم، .. با اين كه علماً اركان توكل براى ما حاصل است و شك در هيچ يك از اين امور اربعه نداريم، با اين وصف، آثارى از توكل در ما نيست.
اعتماد ما به مردم و چشم اميد ما به خلايق بيشتر است از خالق. حاجاتخود را از مخلوق ضعيف مىخواهيم و دست طمع خود را پيش دونان دراز مىكنيم.
پس اين خاصيت ايمانى نيز از ما مسلوب است و اگر خواص و علائم ايمان نبود، خود ايمان نيز نيست.
راه تحصیل ایمان
...اكنون كه معلوم شد ايمان غير از علم است، و آنچه كه در ما از معارف و حقايق توحيد و اسماء و صفات است علم است و قلب ما را از آنها خبرى نيست، و معلوم شد كه تا اين امور به قلب نرسد و قلب به آنها مؤمن نشود اثرشكم است، بايد انسان در صدد تحصيل ايمان برآيد كه اگر خداى نخواسته از اين عالم بيرون رويم و از ايمان دست ما تهى باشد، خسارتهاى فوق العاده به ما وارد خواهد آمد و در خسران بزرگ واقع خواهيم شد و ندامتهاى بىپايان نصيب ما خواهد گرديد.
[مرحله نخست: اخلاص در نیت]
پس انسان بايد در همين عالم، اين چند صباح را مغتنم شمارد و ايمان را با هر قيمتى هست، تحصيل كند و دل را با آن آشنا كند. و اين در اوّلِ سلوك انسانى صورت نگيرد، مگر آن كه أوّلًا، نيّت را در تحصيل معارف و حقايق ايمانيه خالص كند و قلب را با تكرار و تذكّر، به اخلاص و ارادت آشنا كند تا اخلاص در قلب جايگزين شود؛ چرا كه اگر اخلاص در كار نباشد ناچار دست تصرف ابليس به كار خواهد بود و با تصرف ابليس و نفس- كه قدم خودخواهى و خودبينى است- هيچ معرفتى حاصل نشود؛ بلكه خود علم توحيد بىاخلاص، انسان را از حقيقت توحيد و معرفت دور مىكند و از ساحت قرب الهى تبعيد مىنمايد.
ملاحظه حال ابليس كن كه چون خودخواهى و خودبينى و خودپسندى در او بود، علمش به هيچ وجه عملى نشد و راه سعادت را به او نشان نداد.
ميزان در رياضات حقه و باطله به يك معنى دقيق عرفانى، قدم نفس و خودخواهى و قدم حق و حق طلبى است.
[مرحله دوم: توبه]
پس از آن، از گناهان و مخالفات، توبه خالصى كند با شرايط خود،...
[مرحله سوم: تلقین قلب با آیات و اذکار توحیدی]
و چون قلب را از كثافات خالى كرد، مهياى براى ذكر خدا و قرائت كتاب خدا شود و تا قِذارات و كثافات عالم طبيعت در آن است، استفادت از ذكر و قرآن شريف ميسور نشود؛ چنانچه در كتاب الهى اشاره به آن فرمايد در سوره مباركه واقعه: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ* فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».(آيه 77 الى 79) »...
پس از آن كه دل را براى ذكر خدا و قرآن شريف مهيّا نمود، آيات توحيد و اذكار شريفه توحيد و تنزيه را با حضور قلب و حال طهارت، تلقين قلب كند؛
چگونگی تلقین قلب
قلب را چون طفلى فرض كند كه زبان ندارد و مىخواهد او را به زبان آورد، چنانچه آن جا يك كلمه را تكرار كند و به دهان طفل گذارد تا او ياد گيرد، همين طور كلمه توحيد را با طمأنينه و حضور قلب، بايد انسان تلقين قلب كند و به دل بخواند تا زبان قلب باز شود.
برای نتیجه بهتر
و اگر وقتى چون أواخر شب يا بين الطّلوعَيْن، بعد از فريضه صبح براى اين كار اختصاص دهد خيلى بهتر است.پس در آن وقت، با طهارت وجهه قرآن و ذكر را متوجه قلب كند، و آيات شريفه الهيّه كه مشتمل بر تذكّر و مشتمل بر توحيد است به قلب بخواند به طور تلقين و تذكير.
و اگر آيات شريفه آخر سوره حشر را از قول خداى تعالى «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» كه آيه 18 است، تا آخر سوره، كه مشتمل بر تذكر و محاسبه نفس و محتوى بر مراتب توحيد و اسماء و صفات است، در يك وقت فراغت از نفس از واردات دنيايى، مثل آخر شب يا بين الطّلوعين با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند، اميد است- ان شاء اللَّه- نتايج حسنه ببرد.
پيامها
1- نشانهى ايمان كامل آن است كه دل مؤمن با ياد خدا خشيت پيدا كند، «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»، با تلاوت و يادآورى آيات الهى، بر ايمانش افزوده شود، «زادَتْهُمْ إِيماناً» و توكّل بر خدا كرده، «يَتَوَكَّلُونَ» نماز را به پا دارد، «يُقِيمُونَ» و به ديگران نيز كمك مىرساند. «يُنْفِقُونَ»
2- نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعى نيست؛ بلكه مستمرّ ودائمى است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ
3- ايمان، با عشق و خشيت درونى همراه است. الْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
4- رمز دريافت درجات الهى، نماز و انفاق است. يُقِيمُونَ ... يُنْفِقُونَ، لَهُمْ دَرَجاتٌ (يك عمر، براى گرفتن درجه دنيوى مىكوشيم، ولى از درجات الهى غافليم!)
5- ايمان آنگاه كامل است كه همراه با خوف الهى، توكّل، نماز وانفاق باشد. آرى، ايمان به شعار نيست، به عمل است. «أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»
6- تنها ايمان حقيقى، زمينهى رسيدن انسان به جايگاه ويژه و دريافت مغفرت و نعمتهاى ويژهى خداوند است. الْمُؤْمِنُونَ ... عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيم
پی نوشت:
1- شرح حديث جنود عقل و جهل، ص: 88
2- شرح حديث جنود عقل و جهل، متن، ص: 104 تا 107
3- تفسير نور، ج3، ص: 268
|