موقعی که خواستیم رمز را به نیروها اعلام کنیم، شاهد اتفاق عجیبی شدیم؛ من تا همین امروز هم این معما برایم حل نشده که آخر چه کسی جلوتر از ما قرار داشت که آنطور شدید صدای فریادهای انبوه الله اکبر یا زهرا (س) و یا علی بن ابیطالب(ع) و یا حسین(ع)، جلوتر از ما شنیده میشد!
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب نفیس و ارشمند همپای صاعقه به همت گلعلی بابایی و حسین بهزاد در 900 صفحه به بررسی و تشکیل تیپ 27 محمد رسول الله(ص) میپردازد. «همپای صاعقه» را میتوان به 3 بخش تقسیم کرد؛ عملیات محمد رسول الله (ص)، عملیات فتحالمبین و عملیات الی بیتالمقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد و نقش تیپ 27 محمد رسول الله(ص) در این عملیاتها بیان شده است.
کنار کتاب حاضر، مستنداتی گردآوری شد که هیچگاه چاپ نشد. گویا نویسندهگان این تاریخنامه کمنظیر دفاع مقدس در چاپ یا عدم چاپ این وقایع به دلایلی شاید منطقی، تردید داشتهاند. متن حاضر گوشهای از دستنوشته حسین بهزاد از خصوص بخشهای حذف شده و پارهای از آن صفحات است: "براساس مستندات موجود در آرشیوهای ثبت وقایع دوران دفاع مقدس، خصوصاً تعداد قابل توجهی از نوارهای مصاحبه راویان «دفتر سیاسی سپاه» با عناصر مختلف ردههای فرماندهی ستاد و گردانهای یازدهگانه تیپ 27 محمد رسولالله (ص) در بهار سال 1361، ظن غالب در بین ایشان، وقوع عملیات «الی بیت المقدس» در پایان دهه دوم اردیبهشت ماه – و نه زودتر از آن موعد - بوده است. چه اینکه تا روز یکشنبه 5 اردیبهشت 1361، هنوز از سوی فرماندهان ارشد «قرارگاه مرکزی کربلا»، روز و ساعت دقیق - یا به تعبیر رایج در فرهنگ اصطلاحات نظامی؛ روز (ر) و ساعت (س) ـ برای آغاز نبرد تعیین نشده بود.
لیکن درست در همین ایام و لیالی آغازین دهه نخست اردیبهشت بود که بر اثر وقوع پارهای رخدادهای آشکار و نهان، به ناگاه شمارش معکوس برای اجرای هر چه سریعتر «طرح عملیاتی کربلای 3» بسا زودتر از موعد احتمالی مدنظر مدافعان میهن اسلامی آغاز شد. رخدادهایی بس حیرتانگیز و خارقالعاده که به نبرد آزادسازی خرمشهر مظلوم، صبغهای چنان ماورایی بخشید که امام مجاهدان حماسه دفاع مقدس، خمینی کبیر (ره) در وصف آن فرمود: «...فتح خرمشهر مسئله عادی نبود... بلکه مافوق طبیعت است.»
*فریادهای انبوه یا زهرا (س) و یا حسین(ع) جلوتر از ما شنیده میشد
برشی از مصاحبه شهید «حسین ثامنی» مسئول اکیپ خبرنگاری واحد تبلیغات لشکر 27محمد رسولالله (ص) با سردار شهید حاج «سید محمدرضا دستواره» قائم مقام فرماندهی لشکر 27 به تاریخ 21 تیر 1364در پادگان دوکوهه:
ثامنی: طی این سالهایی که شما توفیق حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل را داشتهاید، قطعاً شاهد مواردی از نزول امدادهای غیبی الهی در حق رزمندگان اسلام بودهاید. لطفاً برای ما درباره یکی از این موارد صحبت کنید.
*هیچ چشم بینا و هیچ گوش شنوایی متوجه حرکت و عبور ما از آن خاکریزها بشود
دستواره: ... قبل از شروع عملیات الی بیتالمقدس، بنده مسئولیت اداره واحد پرسنلی تیپ 27 را به عهده داشتم. به خاطر دارم غروب روزی که قرار بود عملیات شروع شود، رفتم خدمت سردار عزیزمان حاج احمد متوسلیان و از ایشان تقاضا کردم اجازه بدهد به عنوان یک نیروی ساده رزمی، همراه رزمندگان عملکننده بروم به عملیات.
ایشان بعد از اصرار زیاد بنده، اجازه داد. این شد که رفتم به غرب رودخانه کارون و آن شب در خدمت برادرمان شهید رضا چراغی که آن زمان فرماندهی گردان حمزه را به عهده داشت، حرکت کردیم و رفتیم جلو.
فراموش نمیکنم که وقتی به آن خاکریزهای سراسری شمالی - جنوبی دشمن نزدیک میشدیم، سگهای نگهبان تعلیم دیده دشمن، یک روند پارس میکردند، اما هیچ چشم بینا و هیچ گوش شنوایی از طرف بعثیون کافر وجود نداشت که متوجه حرکت و عبور ما از آن خاکریزها بشود.
حدود 2 کیلومتری جاده اهواز به خرمشهر که رسیدیم، متوجه شدیم که از طرف برادرمان حاج احمد متوسلیان توسط بیسیم رمز شروع درگیری و آغاز عملیات اعلام شده. در آن لحظات، بنده به اتفاق شهید بزرگوار رضا چراغی، در سر ستون گردان حمزه بودیم که پیام حاج احمد را گرفتیم.
هیچ کسی جلوتر از من و شهید چراغی در ستون گردان نبود. گردان حمزه در بین پنج گردان تکور محور عملیاتی سلمان، جلوترین گردان بود و بنده به همراه شهید چراغی و برادرمان قریب و سایرین در سر ستون بودیم.
*اعجاز فریاد الله اکبر جلوتر از ستون
موقعی که خواستیم رمز را به نیروها اعلام کنیم، شاهد اتفاق عجیبی شدیم؛ من تا همین امروز هم این معما برایم حل نشده که آخر چه کسی جلوتر از ما قرار داشت که آنطور شدید صدای فریادهای انبوه الله اکبر یا زهرا (س) و یا علی بن ابیطالب(ع) و یا حسین(ع)، جلوتر از ما شنیده میشد!
هنوز هم این مطلب برای من جا نیفتاده. در آن لحظات، من هر چه فکر کردم، دیدم خدایا، ما که جلوتر از همه نیروها هستیم، نیروها در پشت سر ما هستند تیراندازی و فریادهای آنها از پشت سر ما به گوش میرسد، این صداهایی که از مقابلمان شنیده میشوند؛ این فریادهای پرشوری که مثل شعارهای مردم در تظاهرات قبل از پیروزی انقلاب است، از جانب چه کسی است؟!
*سنگرهای بعثی قبل از رسیدن ما منهدم شده بودند
وقتی که به دژ دشمن بر روی جاده اهواز - خرمشهر رسیدیم، آنجا دیدیم هیچ کس جز خود ما حضور ندارد و سایر نیروهای عزیز بسیجی از پشت سر ما دارند میآیند. آنجا با کمال حیرت دیدیم کلی از سنگرهای دشمن متلاشی شدهاند، بسیاری از نیروهای مزدور بعثی وحشتزده پا به فرار گذاشته بودند.
من این نکته را با تمام وجودم احساس میکنم، درک میکنم و لمس میکنم که آن صداها، صدای ملائکة الله بود. ملائک بودند که جلوی ما به گفتن تکبیر و ذکر یا زهرا (س) و یا حسین (ع) پرداخته بودند و جنود الهی به امداد و کمک ما آمده بودند. این خاطره همین طور برایمان باقی ماند و انشاءالله اصل و صورت واقعی این قضیه در قیامت برای ما روشن بشود و برای ما نمایان شود. /ح |