برای شناخت شهید پیچک منطقه درگیری« بازی دراز» نیز لاجرم باید شناخته شود. مطمئناً پیچک در این منطقه پیچک شده است و ما نیز او را با ارتفاعات بازی دراز می شناسیم. از این رو سعی ما بر آن بوده است که خاستگاه سؤال های خود را محور بازی دراز قرار دهیم و از آنجا به سوی شناخت آن شهید بزرگ گام بزنیم. در این راستا مصاحبه ای را با سردار سیدداود رسولی به انجام رسانده ایم. ایشان از آغازجنگ در کنار شهید پیچک جنگیده است. او دعوت ما را با بزرگواری پذیرفته و از خاطرات و برداشت خود از آن ایام در کنار آن شهید می گوید.
¤ چرا منطقه بازی دراز برای عراق مهم بوده و این قدر فشار آورد و این همه در این منطقه درگیرهای خونین رخ داد؟
- بازی دراز یک ارتفاع پست در برابرش بود به نام دانه خشک. پشت این، پادگان ابوذر قرار داشت که روبروی این پادگان گذر «کل داود» یا تنگه «کل داود »بود. همه فشار عراق به خاطر این بود که از این بازی دراز پایین بیاید و پادگان ابوذر را تصاحب کند و از آنجا به طرف تنگه کل داود حرکت کند که اگر این اتفاق می افتاد از آنجا به تنگه پاتاق مسلط می شد. اگر شما روی ارتفاع پاتاق بایستی با دوربین حاشیه کرمانشاه را می بینی یعنی کسی که از بازی دراز می آید، می رسد به سمت شمال منطقه سرپل ذهاب که پاتاق باشد از آنجا اسلام آباد غرب را می تواند بگیرد، و کرندرا، سرازیر می شود می آید تا کجا؟ تا تنگه چهار زبری جایی که منافقین آمدند از تنگه چهار زبر می توان کرمانشاه را زد.
اهمیت این منطقه به خاطر آن بود که اگر عراق می توانست در آن مناطق پیش روی کند بدون شک ایلام و استان کرمانشاه را به راحتی می توانست جدا کند. اما در آن ارتفاعات یک مشت افراد جان به کف و فداکار سد راه شدند و غلامعلی پیچک هم فرمانده این افراد بود.
¤ سختی های کار در این مناطق چه بود ؟
- امکانات بسیار محدود از مشکلات کار بوده است. ما امکانات نداشتیم. عراق در ارتفاعات بازی دراز در آن زمان، پشت سر خود جاده زده بود و به راحتی تردد داشت و با عقبه های خود در ارتباط بود. اما امکانات ما چنین اجازه ای نمی داد. حمل و نقل مهمات، آب و آذوقه و از طرف دیگر انتقال مجروحین، هماهنگی بین افراد در حال فعالیت و درگیری و تدارکاتی ها همه و همه برای خود داستانی بود.
جیره بندی مهمات از سختی ها و مشکلات دیگر منطقه بود، جابجایی و هماهنگی نیرو در آن ارتفاعات و اقعاً سخت بود. ارتباط برقرار کردن و ایجاد هماهنگی بین محورهای درگیری از مشکلات دیگر کار بود مثلاً جبهه جنوبی و سرآسیاب گرم که نوک پیکان درگیری های ما بود اما رودخانه سرآب کن مانع برقراری ارتباط بین این دو جبهه بود. ایجاد موانع و کارگزاری انواع مین ها در ارتفاعات سختی کار را بیشتر می کرد. حاج اکبر نوجوان همانجا بخاطر مین ها زخمی شد.
عراقی ها مین کاری را درست از زیر سنگرهایشان شروع کرده بودند. در ارتفاعات درگیریهای نزدیک و تن به تن تلفات زیادی می گرفت. ما مشکل پشتیبانی آتش توپخانه داشتیم.
¤ شهید غلامعلی پیچک در این شرایط سخت چه نقشی داشت؟
- شهید پیچک در گره گشایی تمام این مشکلات و سختیها نقش فعال و تعیین کننده داشته است. آذوقه و مهمات توسط افراد خاصی تا پای ارتفاعات می آمد. از آنجا افراد دیگری بودند که مهمات و آذوقه را با قاطرها به ارتفاعات می رساندند و تمام هماهنگی ها از نقطه شروع تا این که امکانات به قله ارتفاعات برسد همه توسط شهید پیچک تدبیر و هماهنگی می شد. جابجایی مجروحین هم چنین بود.
تهیه گالن های 20 لیتری آب، تهیه تسمه، و این که یک سری سقا شوند و آب به بچه ها در ارتفاعات برسانند و چگونه رساندن آب، هماهنگی ها همه از طریق طراحیهای پیچک صورت می گرفت. ما مشکل پشتیبانی توپخانه داشتیم، پیچک یک دیدبانی را از گیلان غرب به خطوط عراق نفوذ داده بود .
دیدبان در یک جایی قرار گرفته بود که شهید پیچک تعیین کرده بود. این دیدبان با استقرار در محل گراهای دقیق می داد و توپخانه دشمن به طور دقیق گلوله باران می شد و عراق از دقت کار پی به یک دیدبان برده بود، عراق سه گردان نیرو معطل یافتن این دیده بان کرده بود. بحث استفاده موشک ماولیک بوسیله هلی کوپتر کبری از پیشنهادهای شهید پیچک بوده است. کدام خلبان هوانیروز جرات این کار را دارد اما عشق و علاقه بچه های هوانیروز به پیچک باعث شد که این پیشنهاد عملی شود و این موشک را نصب کردند و حتی آزمایش کردند. شهید پیچک با کمک ارتش، ارتفاعات بازی دراز را از جنبه های مختلف به دقت بررسی کرده بود و در فکر این بود که در آن ارتفاعات کجا می تواند تانک مستقر کند که با آتش مستقیم تانک کمبود آتش توپخانه را جبران کند. در این ارتفاعات برای اولین بار برای زدن سنگرها از تانک استفاده شد بعدها افرادی از ارتش عراق نیز در جاهای دیگر از این ابتکار عمل تقلید کردند این هم از طرح و ابتکار عمل های شهید پیچک بود. او برای برقراری ارتباط بین محور جنوبی و سرآسیاب گرم با صحبت با جهاد سازندگی قرار شد با سه لوله 6 متری داربست فلزی پل زدند، یک پل نفررو و زیر درخت با این پل کاملااستتار شد و بدین طریق رابطه ای بین این دو محور ایجاد شد.
¤ امکانات تسلیحاتی خودی و دشمن در چه وضعیتی بود؟ این مقایسه نقش خودی ها را برجسته تر می کند؟
- به لحاظ آذوقه تا این حد بگوئیم که وقتی در یکی از درگیری ها ارتفاعات را تصرف کردیم ما در سنگرهای آنها انواع و اقسام خوراکی ها را یافتیم. امکانات غذایی برای افسران به گونه ای بود و برای سربازان به گونه ای دیگر. غذاهای گوشتی، ساندویچی اما به لحاظ مهمات هر قسمتی را که ما می گرفتیم و مهمات و سلاح آنها به غنیمت ما در می آمد واقعا بخش عمده ای از مهمات سپاه و ارتش را با هم تامین می کرد. اما ما اگر طرحی برای عملیات می ریختیم باید منتظر می شدیم و سهمیه ها را ذخیره می کردیم تا که شب عملیات آتش داشته باشیم از نظر غذا و تسلیحات در آن زمان جیره بندی بود. بچه ها در این شرایط بود که مردانه، بدون توقع می ایستادند و می جنگیدند و شهید می شدند.
¤ بعد نظامی و اقتدار فرماندهی شهید پیچک چگونه بود ؟
- غلامعلی پیچک را تقریبا با آن سن و سال همه پذیرفته بودند. در ارتش سرگرد ادبیان، سرهنگ بدری، سرهنگ احسانی، سرهنگ فتح اللهی فرمانده توپخانه، سرهنگ مداح همه پذیرفته بودند و حتی نیروهای خود را در اختیار او قرار می دادند و تن به اجرای طرح های عملیاتی او می دادند. از این طرف هم افراد بزرگی مانند شهید وزوایی، شهید حاج علی موحد، شهید سردار خوارزمی، ابراهیم شفیعی از نیروهای وی بودند با او همکاری داشته اند.
یک پیوستگی و ارتباطی این محورهای به ظاهر پراکنده در این ارتفاعات با هم داشتند. که در اثر شناسائی های متعدد، عملیات های محدود زیاد، درگیری ها، توسط شهید پیچک کشف می شود. او متوجه می شود که محورها و ارتفاعات به نحوی با هم رابطه دارند. و یک پیوستگی خاصی وجود دارد که این درک از منطقه در طراحی عملیات مطلع الفجر خود را نشان می دهد و فرماندهی یکپارچه تمام این محورهای غرب هم به او سپرده می شود. علاوه بر اینها خوش فکر بود. یعنی یک فکر روشن عملیاتی داشته است. تمام مواضع دشمن را خود می رفته می دیده بعد نیروها را با خود بر سر آن مواضع هدایت کرده است. بچه ها براساس مجموع اطلاعاتی که داشتند یک اتاق جنگ ترتیب دادند در آن اتاق نقشه هایی بود که مواضع دقیق دشمن مشخص شده بود. وضعیت سپاه و ارتش هم مشخص شده بود. و شهید پیچک بر این اتاق مدیریت داشت و ماموریت ها را با توجه به اطلاعات این اتاق جنگ تعیین می کرد.
¤برخورد شهید پیچک در ابتدای امر با ارتفاعات بازی دراز چگونه بود؟
او زیرکی خاصی داشت و از این زیرکی خوب بهره گرفت. پیچک و سایرین از عطاران می پرسیدند در حوزه ارتش و تخصص و مطالعات و تجربیات شما تلقی از این ارتفاعات چیست؟ راه کارهای تصاحب این ارتفاعات کدام است؟ و بالاخره در تمام این نوار مرزی که کار کردید بگوئید در قلاویز و چرمیان چکار کنیم؟ پاسخ این بود که این ارتفاعات مانع است نه چیزی که بتوان بر آن تکیه کرد.
¤ آیا شهید پیچک توانست برای آن ارتفاعات راه کار تعریف کند؟
- بله دقیقاً. شهید پیچک برای آن ارتفاعات راه کار تعریف کرد. با جمع وارد بحث و تبادل نظر شد و نظرات خود را ارایه کرد. ارتشی ها راه کارها و تحلیل های او را می پذیرفتند و براساس آن عملیات ها صورت می گرفت مثلاً جبهه سرگرد شهید ادبیان در دامنه 1020 وارد عملیات می شد. شهید حاجی بابا در جبهه میانی دردامنه 110 صخره ای نیروهایش حرکت می کردند جبهه دیگر نیروهای ابراهیم شفیعی با حاجی علی موحد و یک تعداد دیگر از بچه هایی که زبده بودند مثل حسین خالقی، محسن وزوایی همه در آن مرحله اول عملیات به عنوان محورهای اصلی عملیات شهید پیچک بودند و با ایشان کار می کردند.بچه ها به او علاقه داشتند چه ارتشی، چه سپاهی چه بسیجی. او هم از روی عشق کار می کرد و در تمام زمینه ها فعال بود.
بعد معنوی پیچک و تاثیر آن بر بعد نظامی و اقتدار فرماندهی او چگونه بود؟
- او به لحاظ ایمان و اعتقاد از سرآمدان بود، اهل نیایش و راز نیاز هم بود. در سلوک با نیروهایش و سرکشی، دلجویی، همدردی با آنها بسیار موفق بود. علی بسیار پیش می آمد که در دهاتی از کنار مغازه مثلاً جگرفروشی رد می شد و در آن وضعیت غذایی منطقه، تنها بود می توانست بخرد و بخورد و دلی از عزا به در آورد اما هیچ گاه از این کارها نکرد حتی در خلوت تنهائیها، چون فرمانده بود ومی دانست نیروهایش نیز چیزی از این قبیل نمی خورند.
او بسیار مردم دار بود و کاری کرده بود که همه با هم همکاری می کردند. در آن جیره بندیها اگر چیزی مثل نان در یک بخش از خط پیدا می شد بخشهای دیگر می دانستند اگر پای نان وسط باشد صددرصد سهم آنان هم در نظر خواهد بود. کسی پیدا نشد که در خاطراتش از تندی، عصبانی شدن بداخلاقی او خاطره تلخی یاد کند. او همیشه گمنام عمل می کرد در پی نام ورسم نبود بر عکس افرادی بودند که در پی مقام و پست دراختلافات سیاسی بنی صدر و سایر نیروها بودند. او در یکی از دیدارهایش با امام خواسته بود که امام دعا کند که او شهید شود. اکثراً هم شهید شدند. او مرد عمل بود و اینها او را منحصر به فرد کرده بود. او در منطقه غرب وقتی از سمتی که داشت برکنار شد همچنان آنجا ماند و به عنوان یک نیروی پیاده و ساده خدمت کرد و حتی به مسئول خود که قبلاً از نیروهایش بود مشورت می داد. در عملیات مطلع الفجر هم به عنوان یک نیروی ساده شرکت داشته است.
و این جریان اوج ظهور اخلاص در اخلاق او بوده است. از سمت خود کنار گذاشته می شود و زیر دست یکی از نیروهایش قرارمی گیرد اما منطقه عملیاتی را ترک نمی کند. می توانست منطقه را ترک کند. مثلابه طرف جنوب حرکت کند کمااینکه بچه های دیگر برای ادامه ماموریتشان بعد از شهادت پیچک چنین کردند اما او ایستاد و به عنوان یک نیروی ساده و پیاده در عملیات مطلع الفجر شرکت کرد و حتی کمک فکری هم کرده است و درنهایت هم درآنجا شهید شد. ما مثل او کم داریم. اخلاص او اینجا خود را به خوبی نشان می دهد. او در پی نام و مقام و رتبه و ارتقاء نبوده است که اگر چنین بود زیردست نیروی خودش در عملیات به عنوان یک پیاده ساده شرکت نمی کرد.
¤ افرادی که در کنار او تحت فرماندهی او می جنگیدند چگونه بودند؟
- شما اگر یک نگاهی به افرادی که در کنار شهید پیچک می جنگیدند بیندازید متوجه می شوید که همه آنها درسطح خود پیچک بوده اند. ما در کنار او شهید وزوایی را داریم. حاج علی موحد را داریم که صبح دستش قطع می شود برای اینکه نیروها تضعیف نشوند، پراکنده نشوند و قطعی دست او بر سایرین تاثیر تخریبی نداشته باشد دست زخمی را در جیب پنهان می کند و عملیات را ادامه می دهد و همین باعث می شود که دست از عقب تر قطع شود. اینها شخصیتهای بزرگی بودند که با او کار می کردند.
¤ می رسیم به عملیات مطلع الفجر: شهید پیچک قبل از عملیات مطلع الفجر از فرماندهی سپاه عملیاتی غرب برکنار شده است. او طراح عملیات مطلع الفجر است.
چگونه بدون سمت طراح این عملیات بوده است؟
شهید پیچک که از مسئولیت خود عزل می شود، بعد از ورود محسن رضایی انجام یک عملیات در دستور کار قرارگیرد. در پی جستجو از طرح عملیات، طرح عملیات ازپیش طراحی شده شهید پیچک ارایه می شود. در انجام عملیات فوق از طرح ایشان استفاده کردند اما نه تمام طرح را بلکه قسمتهایی از طرح گزینش شد.
¤ هدف از طراحی عملیات مطلع الفجر چه بود؟
یکی از اهدافی که خود شهید پیچک دنبال می کرد و بر آن اصرار داشت این بود، که سرپل ذهاب و گیلان غرب را از تیررس توپخانه دشمن خارج کند تا مردم بتوانند به محل زندگی و خانه و کاشانه خود بازگردند. وقتی شهری در تیررس توپخانه دشمن قرار دارد این یعنی اینکه چه در آن شهر حضور داشته یا نداشته باشند شهر در سلطه اوست. او مردم را می دید که آواره اند سرپل ذهاب هم یک شهر پرجمعیتی بود همه اطراف پاتاق و کرند پراکنده بودند. او خیلی به فکر وضعیت مردم بود. تمام ایده اش این بود که کاری کند که چه گیلان غرب چه سرپل ذهاب از دید و تیررس توپخانه دشمن خارج شود. آن منطقه بهترین منطقه زراعی کشور بود که محصولات در غیاب صاحبانش در حال نابودی بود.
نتایج این عملیات چگونه بود؟
-عملیات البته چندان دست آوردی نداشت.اما نشان داد که می توان یک عملیات هماهنگ را در یک جبهه گسترده بر علیه ارتش عراق انجام داد. این یک تجربه باارزش بود، که او توانست با طراحی خوب خودش هم به افرادی که بعد از خودش آمدند بفهماند که می توانند چنین کنند و هم افراد ارتشی خیلی علاقه و اطمینان داشتند که در صحنه هایی که او هست امکان موفقیت خیلی زیاد است.
نقش پیچک در عملیات مطلع الفجر چه بوده؟
شهید پیچک در مطلع الفجر به صورت یک نیروی ساده و پیاده وارد عمل می شود. خود طراح عملیات هم هست که بعد از کناره گیری از مسئولیت طرحش مورد بازبینی و گزینش قرار می گیرد. در ضمن به مافوق خود مشورت می دهد و کمک فکری می کند و در نهایت در این عملیات به درجه رفیع شهادت نائل می شود.
بعد از شهادت غلامعلی پیچک، عملیات ها و درگیریها در بازی دراز و جبهه میانی چگونه رقم می خورد و چه سرنوشتی می یابد؟
-بعد از پیچک درگیری ها در منطقه بازی دراز افت می کند. سمت و سوی عملیات ها به جنوب کشیده می شود و اینجا عملیات و درگیری ها فروکش می کند. در جنوب عملیات های فتح المبین و بیت المقدس پیش می آید و جریان ها و حوادث و سرگذشت های خاص خود را دارد و در نتیجه این عملیات و درگیری ها در جنوب، دشمن نیروی های خود را به جنوب منتقل می کند. در نهایت فکر و خیال نفوذ از طریق این منطقه را از سر بیرون می کند و عقب می نشیند و یک خط پدافندی در این منطقه درست می کند و بعد از مطلع الفجر ما درگیریها و عملیات های کوچک و بزرگ آنچنانی در این ارتفاعات نداریم. |