شب سيزدهم رجب سال 1334 بود که خانوادهي ميثمي گرمي حضور نوزادي کوچک را در جمع خود احساس کردند. پدر براي نامگذاري فرزند به قرآن تفأل زد و سورهي مريم آمد«اني عبدالله اتاني الکتاب و جعلني نبياً» آنگاه به فرمان حق نامش را عبدالله نهاد.
کودکي او در محلهي مسجد حکيم اصفهان سپري شد. با ورود به مدرسه ضمن تحصيل، پدر را در تأمين معاش خانواده ياري رساند. در سن 12 سالگي هيئت حضرت رقيه (س) را به ياري بچههاي محل تشکيل داد. علاقهي او به علوم اسلامي به حدي بود که او به تحصيلات حوزوي روي آورد و در سال 1353 به همراه برادرش (شهيد) حجهالاسلام رحمت الله ميثمي و (شهيد) حجهالاسلام مصطفي رداني پور به قم مهاجرت کرد تا از درياي بيکران اسلام بهرهاي بگيرد.
ماههاي پاياني تحصيل ساواک در تعقيب ميثمي به مدرسهي حقاني محل تحصيل آنها يورش برد و او را همراه عدهاي از طلاب مبارز دستگير کرد و به زندان فرستاد. از تاريخ 11/3/1354 به مدت سي ماه عبدالله در زندان ماند و در سال 1357 به دنبال مبارزات ملت از زندان آزاد شد و بعد از آن گفت:«من به دست اين انقلاب آزاد شدم و مردم به خاطر آن دوسالي که از زندانم باقي بود، از من طلبکار هستند.» با پيروزي انقلاب در قم تحصيلات حوزوي را ادامه داد و همراه شهيد ردانيپور در کردستان مبارزه کرد و سپس سپاه پاسداران در ياسوج را تشکيل داد.
حجهالاسلام ميثمي در مدت 30 سال حضورش در استان کهکيلويه و بوير احمد سهم بزرگي در تامين امنيت و ثبات اين منطقهي عشايري داشت. وي از طرف نمايندهي امام(ره) در سپاه با مسؤول دفتر نمايندگي حضرت امام در منطقهي 9 (فارس- بوشهر و بويراحمد) مشغول خدمت گرديد.
حجه السلام ميثمي در يک مأموريت نظامي در تاريخ 17/2/1363 به همراه شهيد کلاهدوزان در حال سفر به شهر بندرعباس به علت تصادف با يک تريلي مجروح گشت.
بعد از بهبودي کارش را ادامه داد. او در عملياتهاي بسياري همچون فتح المبين و محروم و ...حضور يافت و در تپههاي شهيد صدر برادرش در مقابل چشمان ناباور او به شهادت رسيد. ميثمي در اين زمان از طرف حجه الاسلام محلاتي به سمت نمايندهي امام در قرارگاه خاتمالانبياء (ص) و قرارگاه مرکزي نيروي سپاه و بسيج بود انتخاب شد.
او حتي براي زيارت خانهي خدا هم حاضر نشد لحظهاي جبهه را ترک کند. زيرا اعتقاد داشت جبهه اجر زيارت خانه خدا را هم دارد و هميشه ميگفت:«من سي ماه در زندان بودم، سي ماه در ياسوج، سي ماه در شيراز و سي ماه در جبهه». مهلت بودن در جبههام تمام ميشودو در شب دوم عمليات کربلاي 5 نيز به دوستانش گفت:«من در اين عمليات اجر خود را ميگيرم و بالاخره در مرحلهي دوم عمليات کربلاي 5 از ناحيهي سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در سن 31 سالگي پس از سه روز مجروحيت در تاريخ 12/11/1365 مصادف با شب شهادت حضرت زهرا (س) به ميهماني خدا شتافت. از او 3 فرزند به يادگار ماند. |