از جمله خصوصيات ايشان، اخلاص در كار و عمل بود كه اين اخلاص را هم با وارستگي از دنيا و نجات خود از دنيا به دست آورده بود. تعبير بسيار جالبي را آيهالله حائري، امام جمعه محترم شيراز، در مورد ايشان داشتند و در زمان حيات شهيد ميثمي كه ايشان فردي است كه يك بار قبلاً در اين دنيا زندگي كرده و بياعتباري دنيا را تجربه كرده و با همه وجود، متوجه بياعتباري دنيا شده باشد و دوباره زندگي مجددي را در دنيا تكرار ميكند. برخوردش با دنيا اينگونه بود. زندگي ايشان و دارايي ايشان از دنيا و آنچه از دنيا داشت، خود بيانگر اين قضيه بود كه بعد از شهادتش پانزدههزار تومان بدهكاري داشت. چيز ديگري از لوازم مادي اين جهان با خود نداشت.
خصوصيت ويژه ديگر ايشان اين بود كه هميشه به دنبال انجام تكليف بود و عزيزاني كه در جبهه حضور پيدا ميكردند و با وضعيت خاصي كه جبهه داشت و بعضاً در عقبهها افرادي پيدا ميشدند كه با جاذبههايي، افراد را به عقب بكشانند و وابستگيهاي مادي دنيا كه بعضاً سعي بر اين داشتند كه انسان ها را به عقب بكشانند لحظهاي براي ماندن در جبهه ترديد نكرد و هيچگاه به بهانه پرداختن به كاري، حاضر نشد به پشت جبهه برگردد. شهيد محلاتي رضوانالله تعالي عليه نماينده حضرت امام (رحمهالله عليه) در سپاه هميشه يكي از آرزوهايشان اين بود كه به گونهاي شهيد ميثمي را براي پانزده روز براي انجام فريضه حج به مكه مشرف كند ولي نتوانست و تعبير ايشان اين بود كه غبطه ميخورم كه نميتوانم چنين كاري، يعني انجام حج را به ايشان بقبولانم؛ حتي براي زمان محدود.
ايشان ميگفت حج من اينجاست. آنجا خانه سنگي است كه بايد برويم و طواف بكنيم ولي من در اينجا خدا را يافتهام و خود او را زيارت كردهام. در اين بحث يعني بحث انجام تكليف، خود من وقتي مأموريتي بيست روزه از دفتر تبليغات قم داشتم كه بروم جبهه، البته قبلش هم حضور پيدا ميكردم ولي بيشتر توفيق حضور در لشكر امام حسين (عليهالسلام) را داشتم ولي اين بار توفيق حضور در قرارگاه كربلا را كه مرتبط با ايشان هم بود داشتم. در اين بيست روز ايشان با يك صحبت با بنده كاري كرد كه ديگر فكر برگشتن به حوزه و درس و بحث از سرم بيرون رفت.
تعبير ايشان اين بود، وقتي كه من صحبت برگشت را كردم كه ميخواهم براي شروع درسها به حوزه برگردم. شما فقط چند لحظه بنشين و تأمل كن و ببين برگشتن تو به حوزه، اندوخته عمليات را يك سال بيشتر بالابردن، براي تو حجت را تمام ميكند كه فرداي قيامت در محضر خداوند متعال جواب بدهي يا ماندنت در جبهه موجب ميشود كه براي روز قيامت حجت داشته باشي. همين برخورد ايشان موجب شد كه ما درس و بحث را رها كرديم و توفيقي داشتيم كه مدتي را در خدمت عزيزان در قرارگاه كربلا و قرارگاه خاتم باشيم و من هم بعدها براي دوستاني كه صحبت برگشتن به حوزه را ميكردند، همين را به ايشان ميگفتم و همان استدلال ايشان را بيان ميكردم و تأثير كلام ايشان چنان بود كه ديگر كسي فكر برگشتن به سرش نميزد. هركدام از عزيزان روحاني وقتي ميآمدند و تنها يك جلسه و بعضاً دو جلسه – البته ايشان نگاه به افراد ميكرد – و هر فردي را تشخيص ميداد كه با چه صحبتي ميشود متحول كرد كه در جبهه بماند و فردي باشد كه در آنجا منشأ اثر باشد.
از باقيات الصالحات ايشان هم اشارهاي بكنم كه به عقيده بنده نقش كليدي در جنگ داشت و آ“ تشكيل گرداني به نام «گردان فاتحين» بود كه ايشان از مؤسسان اين گردان بود. البته به همراه عدهاي از عزيزان روحاني ديگر كه مجريان برنامه تأسيس گردان آنها بودند ولي طرح و برنامه از ايشان بود. در لشكر 25 كربلا اين گردان متشكل از روحانيون رزمندهاي بود كه اسمش گردان رزمي بود. اينها تا شب عمليات، آموزشهاي رزمي ميديدند و شب عمليات در گردانها تقسيم ميشدند براي ايجاد روح حماسي و شجاعت در مقاطع حساس عمليات كه برادر عزيزمان سردار قرباني هم اينجا حضور دارند كه فرمانده لشكر 25 در آن موقع بودند و قطعاً خاطرات بسيار زيبايي را از اين گردان و تأثيرات خوبي كه در ميدان جنگ داشتند را ميتوانند براي شما بيان كنند.
من با توجه به اينكه وقت تمام شده مطلب را به پايان ميرسانم و از شما عذر ميخواهم. اميدوارم خداوند تعالي به ما اين توفيق را عنايت بكند كه بتوانيم راه اين عزيزان را ادامه بدهيم و سربازان خوبي براي ولايت باشيم. |